کتاب نکاح

قسم سوم:آنهایی است که مختص به زن است و مرد می تواند عقد را به خاطر آن عیوب فسخ کند و به هم زند و آنها شش چیزند

کد : 158238 | تاریخ : 23/05/1394

‏ ‏

قسم سوم:آنهایی است که مختص به زن است و مرد می‌تواند عقد را به خاطر آن عیوب فسخ کند و به‌هم زند و آنها شش چیزند:

‏         اول: برص. دوم: جذام. سوم: افضاء و گذشت معنی آن. چهارم: قرن و آن چیزی ‏‎ ‎‏است که در جلو رحم پیدا می‌شود از گوشت و استخوان و غده و غیر آن که مانع از ‏‎ ‎‏دخول بدان زن گردد،بلکه اگر مانع نباشد لکن موجب تنفر مرد هم باشد اختیار فسخ ‏‎ ‎‏ثابت است بنابر اظهر. پنجم: عرج و آن شلی است اگر واضح باشد اگرچه موجب ‏‎ ‎‏زمین‌گیر شدن نشود. ششم: عمی و آن کوری است.‏

‏         مسأله 1- جنون و دیوانگی که هر یک از زن و مرد می‌توانند به خاطر آن عقد را ‏‎ ‎‏به‌هم بزنند در زن و مرد فرق می‌کند،مثلاً زن می‌تواند به خاطر جنون عقد را فسخ کند؛ ‏‎ ‎‏چه جنون قبل از عقد باشد،به شرط آن که زن بر آن مطلع نباشد،و چه بعد از عقد به ‏‎ ‎‏شرط آن که جنون کاملی باشد به طوری که اوقات نمازها را نتواند تشخیص بدهد و ‏‎ ‎‏اگر جنون به این حد نرسیده باشد باید احتیاط شود و فرقی نمی‌کند بعد از عقد بین ‏‎ ‎‏این که دخول شده باشد یا نشده باشد.و اما مرد،پس می‌تواند که عقد را به خاطر ‏
‎[[page 369]]‎‏دیوانگی زن به‌هم زند به شرط این که جنون قبل از عقد باشد و مرد هم مطلع بر آن ‏‎ ‎‏نباشد،و اما اگر جنون بعد از عقد پیدا شود در این صورت اختیاری برای مرد نیست.‏

‏         مسأله 2- جمیع عیب‌هایی که مرد می‌تواند عقد را به خاطر ابتلاء زن به آنها به‌هم ‏‎ ‎‏بزند در وقتی است که آن عیوب قبل از عقد باشد،پس اگر بعد از ازدواج پیدا شود مرد ‏‎ ‎‏اختیاری برای به‌هم زدن عقد ندارد؛چه قبل از نزدیکی کردن با او باشد یا بعد از آن.‏

‏         مسأله 3- باید هر یک از مرد و زن وقتی که مطلع شدند بر عیب دیگری اگر ‏‎ ‎‏بخواهند جدا شوند عقد را فوراً به‌هم زنند،بلی اگر جاهل باشند به این که اختیار فسخ ‏‎ ‎‏دارند و یا جاهل باشند به این که این کار فوری است،بعد از مطلع شدن می‌توانند عقد ‏‎ ‎‏را به‌هم بزنند.‏

‏         مسأله 4- به‌هم زدن عقد و جدا شدن زن و مرد به خاطر یکی از آن عیب‌ها غیر ‏‎ ‎‏طلاق است؛چه از طرف مرد واقع شود و چه از طرف زن و از برای همین جهت است ‏‎ ‎‏که شرایطی که در طلاق دادن است در این‌جا نیست،مثل آن که می‌توانند فسخ کنند در ‏‎ ‎‏حال حیض و نفاس و معتبر نیست این که دو شاهد عادل حاضر باشند و طلاق سوم ‏‎ ‎‏هم محسوب نمی‌شود تا این که محتاج به محلّل باشد،بلی در بعضی از احکام در ‏‎ ‎‏بعضی از فروض مثل هم هستند چنانچه می‌آید.‏

‏         مسأله 5- هر یک از مرد و زن می‌توانند به خاطر آن عیب‌ها عقد را برهم زنند و اذن ‏‎ ‎‏حاکم شرع و فقیه عصر دخالت ندارد،بلی در صورتی که مرد عنین باشد،باید به حاکم ‏‎ ‎‏شرع رجوع شود تا این که او وقتی را معیّن کند برای آن که شوهر در آن وقت جماع ‏‎ ‎‏کند،و چنانچه نتوانست زن می‌تواند بعد از گذشتن وقت،فسخ کند و عقد را از بین ‏‎ ‎‏ببرد بی‌اذن حاکم.‏

‏         مسأله 6- چنانچه شوهر عقد را به‌هم زد،پس اگر قبل از آن باشد که دخول شده ‏‎ ‎‏است مهری بر گردن مرد نیست و اگر بعد از دخول باشد باید همۀ مهر را بپردازد.و ‏
‎[[page 370]]‎‏همچنین است اگر زن عقد را به‌هم زد به خاطر یکی از آن عیوب،بلی در صورتی که ‏‎ ‎‏به خاطر عنین بودن مرد عقد را از بین ببرد،پس نصف مهر را از مرد طلبکار است و ‏‎ ‎‏این‌جا است که فسخ شبیه به طلاق است.‏

‏         مسأله 7- اگر چنانچه مرد گول خورده باشد در زناشویی با زنی که مبتلا به آن ‏‎ ‎‏عیب‌ها است،پس اگر گول دهنده خود زن باشد چیزی به گردن مرد نیست،ولو این که ‏‎ ‎‏دخول کرده باشد،بلی اگر بعد از آگاه شدن عقد را به‌هم نزد مهر بر گردن اوست،و اما ‏‎ ‎‏اگر گول دهنده دیگری باشد،پس در این صورت بدهکار است مهر را به زنش و بعد ‏‎ ‎‏از آن که به او داد می‌تواند از آن شخصی که گولش زده دریافت دارد.‏

‏         مسأله 8- اگر چنانچه مردی گول خورد در زناشویی با زنی که مبتلا به غیر آن ‏‎ ‎‏عیب‌ها است از عیوب دیگر،و یا گول خورد در این که زن کمالاتی که بناست داشته ‏‎ ‎‏باشد نداشت،پس در این دو صورت هم مرد اختیار دارد برای به‌هم زدن عقد،به ‏‎ ‎‏شرط آن که نداشتن آن عیوب و یا داشتن آن صفات پسندیده در عقد شرط شده باشد ‏‎ ‎‏یا زن را در عقد توصیف به آن وصف کرده باشند،مثل آن که بگویند تزویج کردم این ‏‎ ‎‏زن باکره را به تو،بلکه اگر قبل از عقد صفاتی ذکر شد و عقد را مبنی بر آن صفات واقع ‏‎ ‎‏کردند اختیار فسخ هست.و مخفی نماند که اگر معلوم شد که آن شرط موجود نیست ‏‎ ‎‏بعد از آن که عقد شد و دخول واقع گردیده،پس در این صورت اگر عقد را هم به‌هم ‏‎ ‎‏زد و مهر را به زن پرداخت،می‌تواند از کسی که گولش زده مهر را دریافت دارد.‏

‏ ‏

‎[[page 371]]‎

انتهای پیام /*