کتاب دین و قرض

کد : 158406 | تاریخ : 24/05/1394

‏ ‏

کتاب دین و قرض

‏         مسأله 1- بدهکار اگر وعدۀ بدهکاریش رسیده،نمی‌تواند با مطالبۀ طلبکار بدهی را ‏‎ ‎‏ندهد و عقب بیندازد،مگر آن که تمکن نداشته باشد.‏

‏         مسأله 2- اگر وعدۀ بدهی نرسیده باشد،طلبکار نمی‌تواند مطالبه کند و بدهکار لازم ‏‎ ‎‏نیست ادا کند.‏

‏         مسأله 3- اگر وعدۀ بدهی رسیده و بدهکار بخواهد ادا کند،طلبکار نمی‌تواند قبول ‏‎ ‎‏نکند.‏

‏         مسأله 4- اگر وعده نرسیده باشد و بدهکار بخواهد طلب را بدهد،لازم نیست ‏‎ ‎‏طلبکار قبول کند،مگر آن که وعده‌ای که گذاشته‌اند برای مراعات حال مدیون باشد و ‏‎ ‎‏حقی برای طلبکار نباشد.‏

‏         مسأله 5- جایز است بدهی دیگری را تبرعاً دادن و طلبکار نمی‌تواند قبول نکند و ‏‎ ‎‏احتیاج به رضایت یا اجازۀ بدهکار هم ندارد.‏

‏         مسأله 6- اگر بدهکار بمیرد پیش از آن که وقت ادای آن رسیده باشد،طلبکار ‏‎ ‎‏می‌تواند طلبش را از ورثه بگیرد و لازم نیست صبر کند تا وقت برسد،لکن اگر طلبکار ‏‎ ‎‏بمیرد،باید ورثۀ او صبر کنند تا وقت ادا برسد و نمی‌توانند پیش از آن مطالبه کنند.‏


‎[[page 277]]‎‏         مسأله 7- اگر وقت ادای بدهی رسید و طلبکار مطالبه کرد،واجب است بر بدهکار ‏‎ ‎‏به هر وسیله که برای او ممکن است سعی کند که بدهکاری را بپردازد؛چه به فروش ‏‎ ‎‏مال التجاره یا زمین یا اجارۀ املاک و غیر اینها از هر راه که می‌شود،بلکه اگر کسبی ‏‎ ‎‏که منافی با شأنش نیست می‌تواند بکند،احتیاط واجب آن است که کسب کند برای ‏‎ ‎‏دادن بدهی.‏

‏         مسأله 8- لازم نیست بدهکار برای دادن بدهی خود خانۀ خود را که در آن ‏‎ ‎‏می‌نشیند بفروشد و لازم نیست آن چیزی که احتیاج به آن دارد بفروشد،از قبیل لباس ‏‎ ‎‏گرچه برای زینت باشد،و مال سواری،و هر مرکوبی که به حسب حالش محتاج به آن ‏‎ ‎‏است و با نداشتن آن برای او نقصی حاصل می‌شود در شرف و آبرو،و همین‌طور ‏‎ ‎‏چیزهایی که در خانه احتیاج به آن دارد از فرش و ظرف حتی کتاب به مقدار احتیاج با ‏‎ ‎‏مراعات حال خود.‏

‏         مسأله 9- اگر خانه‌ای دارد که زیادتر از مورد احتیاج او است باید زیاده را بفروشد ‏‎ ‎‏و بدهی را بدهد یا خانه را بفروشد و خانه‌ای به مقدار حاجت بخرد و زیادی را به ‏‎ ‎‏بدهیش بدهد،و همین‌طور در چیزهایی که دارد و زیادتر از حاجت اوست.‏

‏         مسأله 10- اگر خانۀ موقوفه پیش او است که کفایت او را می‌کند و نشستن در آن ‏‎ ‎‏خانه مخالف شأنش نیست و عیبی برای او ندارد،احتیاط واجب آن است که اگر خانۀ ‏‎ ‎‏ملکی دارد بفروشد و بدهکاری را بدهد و در خانۀ وقفی بنشیند.‏

‏         مسأله 11- اهمال کردن در ادای بدهی با مطالبۀ طلبکار معصیت است،لکن کبیره ‏‎ ‎‏بودنش معلوم نیست.‏

‏         مسأله 12- قرض کردن بدون حاجت کراهت دارد و با حاجت کراهتش کم ‏‎ ‎‏می‌شود،بلکه گاهی کراهت ندارد،و گاهی هم واجب می‌شود.‏

‏         مسأله 13- قرض دادن به مؤمن از مستحب‌های مؤکد است،خصوصاً اگر آن مؤمن ‏‎ ‎‏محتاج باشد.‏


‎[[page 278]]‎‏         مسأله 14- قرض از عقود و محتاج به ایجاب و قبول است و به هر لفظی و لغتی که ‏‎ ‎‏دلالت بر مقصود کند واقع می‌شود و معاطات نیز در آن جاری است.‏

‏         مسأله 15- در قرض دهنده و گیرنده معتبر است آنچه در معاملات دیگر معتبر ‏‎ ‎‏است؛از بلوغ و عقل و سایر آنچه گذشت.‏

‏         مسأله 16- مالی که قرض می‌دهد،بنابر احتیاط واجب باید عین باشد و قرض،دین ‏‎ ‎‏و منفعت نمی‌شود.‏

‏         مسأله 17- شرط است در مال قرض اگر مثلی باشد،آن که ممکن باشد ضبط ‏‎ ‎‏اوصاف و خصوصیاتش که مختلف می‌شود به اختلاف آنها قیمت آنها و رغبت مردم ‏‎ ‎‏به آنها،و اما در قیمیات بعید نیست معتبر نبودن این شرط و کفایت کردن علم به قیمت ‏‎ ‎‏آن در حال اقتراض،پس جایز است قرض دادن جواهر با دانستن قیمت آن،اگرچه ‏‎ ‎‏اوصافش را نتوانند ضبط کنند.‏

‏         مسأله 18- باید مالی که قرض می‌کند معیّن باشد و نمی‌شود قرض داد یکی از دو ‏‎ ‎‏چیز را به طور مبهم،و معلوم باشد از حیث وزن یا کیل یا عدد،و بعید نیست که کفایت ‏‎ ‎‏کند کیل کردن به طرزی که متعارف نیست به آن کیل کنند یا وزن کردن به سنگی که ‏‎ ‎‏مقدارش معلوم نباشد.‏

‏         مسأله 19- در صحت قرض شرط است که مال را قرض دهنده بدهد و قرض ‏‎ ‎‏گیرنده بگیرد؛یعنی قبض و اقباض شرط است و قرض گیرنده مالک نمی‌شود مگر بعد ‏‎ ‎‏از قبض،لکن تصرف در آن شرط نیست.‏

‏         مسأله 20- قرض،عقد لازم است و قرض دهنده نمی‌تواند فسخ کند و عین مالش ‏‎ ‎‏را بگیرد و قرض گیرنده نیز نمی‌تواند فسخ کند و عین مال را در قیمیات بدهد.‏

‏         مسأله 21- اگر مال،مثلی باشد-مثل طلا و نقره و گندم و جو و روغن،بلکه ‏‎ ‎‏چیزهایی که از کارخانه‌ها خارج می‌شود،مثل ظرف‌های بلور و چینی-به واسطۀ ‏
‎[[page 279]]‎‏قرض،مثل آنها در ذمۀ قرض گیرنده ثابت می‌شود،وا گر قیمی باشد،مثل گوسفند و ‏‎ ‎‏گاو،قیمت آنها در ذمه‌اش می‌آید.‏

‏         مسأله 22- در قیمیات اقرب آن است که قیمت وقت تحویل گرفتن به ذمه‌اش ‏‎ ‎‏می‌آید،لکن بهتر آن است که مصالحه کنند اگر قیمت وقت تحویل و وقت دادن قرض ‏‎ ‎‏مختلف باشد.‏

‏         مسأله 23- شرط زیاده و نفع در قرض ربا و حرام است؛چه شرط صریح باشد یا ‏‎ ‎‏در نیت طرفین باشد-و قرض را به آن نیت بدهد که مثل شرط ضمنی شود-و چه ‏‎ ‎‏زیادی عینی باشد،مثل یک تومان به یک تومان و یک ریال،و چه نباشد مثل عمل ‏‎ ‎‏خیاطی مثلاً،یا از قبیل منفعت باشد،مثل آن که شرط کند در خانۀ او بنشیند یا از چیزی ‏‎ ‎‏که رهن داده است انتفاع ببرد،و بالجمله هرگونه استفاده و نفعی با شرط حرام است.‏

‏         مسأله 24- در ربای قرضی شرط نیست که مکیل یا موزون باشد،بلکه در هر ‏‎ ‎‏چیزی که باشد ربا جاری و حرام است،پس اگر قرض بدهد چیز معدود را و شرط ‏‎ ‎‏زیاده کند ربا و حرام است،و اگر اسکناس قرض بدهد و شرط زیاده کند ربا و ‏‎ ‎‏حرام است.‏

‏         مسأله 25- اگر قرض دهنده قرض بدهد و شرط کند بر گیرنده که بفروشد به ‏‎ ‎‏او چیزی را به کمتر از قیمتش،ربا و حرام است،لکن اگر قرض گیرنده چیزی را ‏‎ ‎‏بفروشد به کمتر از قیمتش و شرط کند بر مشتری که پولی به او قرض بدهد ربا نیست ‏‎ ‎‏و اشکالی ندارد.‏

‏         مسأله 26- آنچه حرام است شرط کردن زیادی است،و اما اگر شرط نکنند و قرض ‏‎ ‎‏گیرنده چیزی بدهد به قرض دهنده حرام نیست،بلکه مستحب است.‏

‏ ‏

‏ ‏

‎[[page 280]]‎

انتهای پیام /*