دکتر قاسم انصاری رنانی

ارائه الگوی هم افزایی از دیدگاه امام خمینی

صراحت و تاکید بر الطاف خفیۀ الهی درقبال شهادت فرزندی گرامی، از سوی پدری آگاه و رهبری هدایتگر، نه تنها مبین استقبال و پذیرش از واقعیت ضروری ابتلائات بظاهر سنگین در جریان جهاد در راه خداست، بلکه روشنگر این معنی است که امام خمینی(س) با نگرش ارزشی - الهی، فرزند رشید خویش را همچون میوه ای رسیده بر شاخسار شجرۀ طیبۀ تلاش و تطاول انسانی اسلامی می بیند، به گونه ای که بحق می بایست در همان لحظۀ موعود به دست باغبان صالح و صاحبنظر چیده می شد تا مراتب مقتضی کمالات و حالات را بپیماید.

کد : 159694 | تاریخ : 29/07/1396

ارائه الگوی هم افزایی از دیدگاه امام خمینی

دکتر قاسم انصاری رنانی

با همکاری: محمد مقدم و عباس دوز دوزانی

خلاصه مقاله

با شهادت مظلومانۀ حاج آقا مصطفی فرزند برومند حضرت امام خمینی(ره) و ایراد سخنرانی ایشان به همین مناسبت فصلی تازه در شکل گیری جامع انقلاب اسلامی ایران که به تعبیر ایشان «از الطاف خفیه الهی بود» به وجود آمد.

امام در این سخنرانی ضمن طرح مبانی شناختی واقع گرایانه، به تشریح ابعاد مختلف عالم وجود و حدود ارزش عوالم هستی پرداخته و به تبیین حکیمانه رابطۀ عواملی همچون انجام تکلیف الهی، توجه به مراتب و مقامات هستی (معرفت هستی) و لزوم ترقی و تکامل فرد و حفظ نظام که از «اوجب واجبات» است می پردازند و اهل معرفت را به موقتی بودن دنیا و لزوم گذر از این گذرگاه موقتی و توجه عمیق به حیات اخروی و ضرورت برنامه ریزی برای آن در همین دنیا سوق می دهند.

در این رابطه تلاش شد تا ضمن بررسی دقیق و عمیق مطالب این سخنرانی، مجموعه  ای از بیانات ایشان در جدولی حاوی چهار ستون تنظیم گردد که به ترتیب نمایانگر موارد زیر هستند:

1 - اصل سخن حضرت امام خمینی(ره)، 2 - چکیده استنباط از سخن ایشان، 3 - استنباط کاربردی از سخن ایشان و 4 - جوهره پیام یا «طرح مفهومی پیام» جهت استفاده بهتر از مجموعه گفتار ایشان.

سپس با توجه به رابطۀ تعاملی و هم افزایی چهار عامل تکلیف، معرفت، فرد ونظام، الگویی تنظیم گردید که ضمن برشمردن اهمیت خاص حفظ نظام، انسجام این چهار عامل در تفکر دینی و نظام اسلامی به شکل زیر نشان داده شده است:

 

 فصل اول:

نگاهی کوتاه به شرایط و ویژگیهای زمانی و مکانی سخنرانی حضرت امام(ره) در رابطه با شهادت فرزند برومندشان حاج آقا مصطفی(ره) و آثار متعالی حاصله از آن.

وَإِذِ ابْتَلٰی إِبْرٰاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمٰاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قٰالَ إِنِّی جٰاعِلُکَ لِلنَٰاسِ إِمٰاماً.[1]

عظمت و شکوه برخورد ویژه و منحصر به فرد حضرت امام خمینی(س) در قبال شهادت فرزند برومندشان، حاج آقا مصطفی(ره) در آبان ماه یکهزار و سیصد و پنجاه و شش (1356هـ. ش). چیزی نیست که اهل نظر بتوانند نسبت به آن بی تفاوت بمانند؛ برخوردی است که آثار آن برای جامعه و تاریخ بشری همواره سازنده و بارآورنده خواهد بود. ان شاءالله.

شهادت مظلومانه و ناگهانی حاج آقا مصطفی(ره)، گرچه درمحدوده یک حادثه، خود از اهمیت خاصی برخوردار است، و شاید در یک جمله بتوان به عنوان مصیبتی دردناک و اسفبار به عنوان فقدان نخبه  ای نابغه، از مجموعه ارزش، دانش و اندیشه تعبیر نمود و بر آن سوگوار شد، ولی اهمیت این مقدر الهی چندان است که آن را نمی توان تنها برعهدۀ زمینه  های احساسی و عاطفی و یا نظایر آن وانهاد و به اندوه و اشک و سوگ اکتفا کرد.

تلقیات متین و مکتبی حضرت امام دربرهۀ حساس حادثه و مجموعه شرایط اجتماعی - سیاسی[2]آن روزها در منطقه و درجهان، بازتابی از نظام اعتقادی ژرف و جامع ایشان و ارمغانی از پیامهای بس نورانی است که «با خاطری آرام و قلبی مطمئن» ارائه و ابلاغ می گردد.

صراحت و تاکید بر الطاف خفیۀ الهی درقبال شهادت فرزندی گرامی، از سوی پدری آگاه و رهبری هدایتگر، نه تنها مبین استقبال و پذیرش از واقعیت ضروری ابتلائات بظاهر سنگین در جریان جهاد در راه خداست، بلکه روشنگر این معنی است که امام خمینی(س) با نگرش ارزشی - الهی، فرزند رشید خویش را همچون میوه  ای رسیده بر شاخسار شجرۀ طیبۀ تلاش و تطاول انسانی اسلامی می بیند، به گونه  ای که بحق می بایست در همان لحظۀ موعود به دست باغبان صالح و صاحبنظر چیده می شد تا مراتب مقتضی کمالات و حالات را بپیماید.

طمأنینۀ ایشان چنان خاطره  ها را جمع می سازد که گویی این واقعه ظاهراً طاقت فرسا و نومید کننده، عین مطلوب بوده و می بایست به عنوان نتیجه  ای منطقی - ارزشی بر عمری هدفدار مترتب و پذیرفته شود وآگاهانه مورد شکر و سپاس قرار گیرد، هرچند که توان و امکان چنین سپاسی عملاً فراهم نباشد.

تلقی لطف خدا، در برخورد حضرت امام با این حادثه، از سویی شعاع تمنیاتی است که پدر پیر، با از دست دادن جوانی چنان ارجمند در وجدان عاطفی خویش می یابد و از سوی دیگر جواب همۀ سئوالات از هر سنخ و صنفی است که دوستان و پیروان از دور و نزدیک با تمام تأثر واجد آن اند، و نیز دشمنان از دو رو نزدیک، حتی آنان که دست بر آتش حادثه دارند. جامعیت برخورد شکوهمند و استثنایی حضرت امام در آن مقطع، از جهات بسیار قابل بررسی بوده و مستلزم دقت نظر است، تا بتوان از همۀ جنبه  های مورد نظر آن بزرگوار که با سنجیدگی تمام و مبتنی بر دریافتهای حقیقی مکتبی و علمی - معرفتی مطرح شده است، بهره  ای بهینه و مطلوب گرفت.

ایشان درشعاع این توفیق که از الطاف خفیۀ الهی حاصل شده به تناسب اوضاع و شرایط، بویژه با توجه به شرایط حاکم بر جوامع اسلامی و مخصوصاً مجموعۀ اوضاع و احوال موجود در میهن اسلامی ما، تدبیری اتخاذ نمودند و در بخش اساسی بیاناتشان، از موضوع مدیریت و رهبری مستقیم امت اسلامی، رهنمودهای روشنی را در ابعاد لازم ارائه فرمودند که از موضع مدیریت و رهبری، در قرنهای اخیر نمونه  ای بی نظیر است.

امام(س) در این سخنرانی، طی مطالبی مشتمل بر بیان ارزشی - انسانی و طرح مبانی شناختهای واقع گرایانه، به تشریح ابعاد سطوح و جوانب عالم وجود و حدود و ارزش عوالم هستی پرداخته، با تبیین حکیمانه از گسترۀ برخی از افعال حکیم مطلق، پرده برداشته و با تأکید برتعینات هر مرحله از هستی پدیده ها، حدود امکان پی گرفتن و پی بردن به واقعیتها و عوالم هستی را بررسی می فرمایند و بر موقتی و معبر بودن دنیا تأکید دارند؛ معبری از خلال سلسله آزمایشهای الهی.

ایشان ضمن برحذر داشتن انسان از لغزشهای دنیوی، بر طی کردن «مسقتیم» صراط که الزاماً باید پیموده شود تأکید می کنند و نسبت به بیداری و آگاهی در قبال درک تکالیف و وظایف و مهمتر از آن تلقی الطاف خفیه از آنها هشدار می دهند و هماهنگ با آن، حدود گرایشهای بشر به جلوه های مادی نیز از دید دانش و اندیشۀ موجود بشری بحق «محیرالعقول» است ماعدای آن را الی ماشاءالله قلمداد می فرمایند و در عین حال نظر واقع بینانۀ اهل معرفت را، مبتنی برآیات الهی در قبال دنیا اعلام و برناچیز بودن زندگی دنیوی و حقیقی و پایداری «حیات آخرت» تصریح و تأکید دارند، و از غفلت نسبت به آنها، حتی اگر با مشکلات و مشقتهای فراوان همراه باشد، هشدار می دهند، و راه تکمیل و ترقی فرد و جامعه را در راستای «تنظیم اجتماع»، تکالیف و وظایف الهی و کسب معرفت هستی وابسته دانسته و آنها را الزامی می شمارند. همچنین به معارف قرآنی در رابطه با روح، مقامات عقلیه، مراتب و درجات غیبیه و نیز امور مربوط به وظایف شخصیه، که مؤثر در ترقی و تکامل انسان است و در کتاب و سنت بیان شده است، اشاره می فرمایند و تبیینات شرع مقدس را به عنوان تکالیف، مراتب و مقامات از سوی همگان لازم الرعایه می شمارند و متذکر می شوند که در عین حال «به یک طرف منحصر نکنیم».

درخطابه یاد شده، مبانی خاص مدیریتی و رهبری، با تدبیر دقیق، آگاهانه، متناسب با شرایط زمان، و به طور نسبی قابل استفاده و فهم برای همگان و از موضع رهبری، صریح و مستقیم، نقطه عطفی را تحقق داده است که اهل دانش و معرفت و شیفتگان تفکر دینی برای ادارۀ امور زندگی دنیایی و فرادنیایی را متوجه ظرایف نو و جامعی می نماید که در عین پیچیدگی و جامع بودن موجد نشاط، انگیزه و تحرک خاص نیز می نماید. از این رو، بجاست که با دید مکتبی هرچه دقیقتر و ضمیری معتمد به نفس و مبرا از خود کم بینیها و آرایشهای چپ و راست، اشعۀ نورانی رهنمودهای حضرتش را به تحلیل بکشانیم و با استعانت از حق متعال با شعوری برازنده و دقت لازم، چارچوبهای قابل اطمینانی را در راستای چشم انداز علمی مدیریت از دیدگاه اسلام، تدوین و ارائه نماییم.

 فصل دوم:

توصیف اندیشه حضرت امام(ره) در این سخنرانی:

کلام حضرت امام(ره) در این سخنرانی در ابتدا با نکاتی ظریف، دقیق، نظام مند، ارزشی و مبتنی بر مکتب و همسونگر همراه است. به همین دلیل بررسی، تجزیه و تحلیل، استنباط مفاهیم، استخراج رهنمودها و ساز و کارهای عملی و الگوهای عملیاتی از بیانات ایشان نه تنها کارساده  ای نیست که شاید فهم آن نیز از عهدۀ هر کسی بویژه این جمع بر نمی آید. اما وظیفه و تکلیف شرعی - علمی حکم می کند تا در حد توان و بضاعت تلاش کنیم تا رهنمودهای حضرت ایشان را با بیانی ساده و قابل استفاده عموم ارائه نماییم.

در این رابطه باید گفت، شرح کامل سخنرانی از حوصلۀ این مقاله خارج است، به همین منظور به توضیح چند مورد از بیانات ایشان پرداخته و بخش عمدۀ آن را در جدولی که حاوی چهار ستون است و به ترتیب نمایانگر؛ 1 - اصل سخن حضرت امام(ره)، 2 - چکیدۀ استنباط از سخن ایشان، 3 - استنباط کاربردی از سخن ایشان و؛ - جوهر ه پیام یا «طرح مفهومی پیام» جهت استفاده بهتر از مجموعۀ گفتار ایشان است ارائه می نماییم.

در اینجا به منظور آشنایی با روش استفاده از بیانات امام(ره) به ذکر چند نمونه اکتفا می کنیم تا هم مطلب طولانی نشود و هم زمینه ای باشد برای مطالعات بعدی.

 فراز یک از جدول:

 اصل سخن: «بنده قبلاً باید از عموم طبقات ... تشکر کنم ... و توفیق و سلامت همه را مسئلت می کنم.»

توضیح: از صریح جملات، توجه و اهتمام نسبت به عموم مردم بر می آید که آن را باید به عنوان یک وظیفۀ اولیه تلقی نمود و موضوعی که اجمالاً منتزع می شود عبارت است از: «ضرورت توجه به عموم مردم» از موضع رهبری و مدیریت.

فراز ده از جدول:

اصل سخن: «این دنیا دنیای است که عبور از آن باید بکنیم: دنیایی نیست که در اینجا ما زیست کنیم، این راه است، این صراط است».

توضیح: جملات فوق بروشنی گذرگاه بودن دنیا را توجه می دهد و برحسب آن ضرورت طرح و برنامه را برای عبور از گذرگاه دنیا به ذهن متبادر می سازد که نهایتاً از دید مدیریت و رهبری به «اصل طراحی و برنامه ریزی برای گذر از گذرگاه دنیا» و توجه خاص به طراحی و برنامه ریزی در آن مشاهده می گردد.

 فراز بیست و هفت:

 اصل سخن: «در عین حال ما در اینجا هستیم، از قِبَلِ خدای تبارک و تعالی مأموریتها داریم، ما تا درا ین حیات دنیوی هستیم، تا در این جا هستیم، مأموریتها از طرف خدای تبارک و تعالی داریم».

توضیح: جملات فوق، شناخت و تلقی مأموریتهای الهی را در حیات دنیوی مؤکداً مطرح نموده، برملازمت مأموریتهای الهی با حیات دنیا نیز تأکید می فرماید و موضوع مدیریتی «ضرورت درک مأموریتهای الهی» را مبرهن و زنده می سازد.

 فراز سی و پنج:

 اصل سخن: «و همه، این مراتب را، همه این مقامات را مواظبت کنند».

توضیح: حکم به مواظبت از همۀ مراتب و مقامات که به طور طبیعی مستلزم حکم به ضرورت معرفت نسبت به آنها (عوالم ماده و معنا) است، در واقع حکم مدیریتی «حفظ مراتب و مقامات» را منتزع می سازد.

 فرازسی و شش:

 اصل سخن: «منحصر به یک طرف نکنند».

توضیح: حکم آخر درکلام امام دقیقتر و مهمتر است و بر ضرورت عدم انحصار به یک طرف و توجه به همۀ عوامل مؤثر برحرکت اشاره دارد. عواملی چون «عمل به تکلیف»، حفظ مراتب و مقامات، تکامل و ترقی فرد و تنظیم و نظم اجتماع که هریک به اضافۀ عوامل مؤثر دیگر باید در این دید نظام مند و منسجم در نظر گرفته شوند و تعامل آنها با یکدیگر نیز مورد توجه باشند. از این طریق به تعامل عمل و نظر رسیدن انسان به یک تعادل پویا ازیک طرف و تعامل فرد و جامعه و درک مفهوم سعادت اجتماعی از طرف دیگر می تواند استنباطی باشد که از بیان ایشان می توان نتیجۀ آن را تعادل، سِلم و سپس اسلام، در شکل و محتوا دانست.

 

طراحی و برنامه ریزی برای گذر از دنیا (استراتژی زندگی این جهان)

 

 

 

 

 

فصل سوم:

الگوی هم افزایی

 توضیح مختصری دررابطه با اجزا و ترکیب الگوی هم افزایی1 فرد واجتماع از طریق انجام تکلیف، توجه به مراتب و مقامات (معرفت) و تنظیم اجتماع (نظام)

 بخش اول: تعادل انسان در تعامل عمل و نظر:

 قسمت اول: انجام تکالیف و مأموریتهای الهی (تکلیف)

حضرت امام خمینی(ره) : «و ما و همۀ بشر مکلف اند بر اینکه به تکالیف عمل نمایند.»

«ما تا در این حیات دنیوی هستیم، تا در اینجا هستیم، مأموریتها از طرف خدای تبارک و تعالی داریم».

نتایج:

الف؛ استنباط و درک درست از تکلیف و مأموریتهای الهی.

ب؛ توجه به این نکته که درک درست از تکلیف و مأموریت الهی، یکی ازدلایل مطرح شده برای خلقت انسان است.

ج؛ ایمان و باور به اینکه تکالیف و مأموریتهای الهی ما را به سعادت دنیا و آخرت می رسانند.

د؛ عمل به تکلیف و قیام برای انجام مأموریتهای الهی.

ه؛ عمیق شدن در مفهوم تکلیف و فلسفه وجودی آن.

و؛ درک این مطلب که مأموریت الهی فقط انجام امور عبادی نیست.

قسمت دوم: توجه به مراتب و مقامات هستی (معرفت)

حضرت امام(ره) : «و همه این مراتب را، همه این مقامات را مواظبت کنند».

نتایج: الف: هستی شامل عالم دنیا و عالم بالا است: عالم دنیا، عالم پست، عالم محسوس و عالم پایین است.

عالم بالا، عالم غیر محسوس و عالم با عظمت است.

ب: ضرورت تأمل و شناخت هستی اعم از محسوس و غیر محسوس و توجه به آن. به طور مثال درهمین عالم دنیا، ستارگانی شناخته شده  اند که پانصد میلیون خورشید ما در جوف آن قرار می گیرند، و یا فاصلۀ یکی از ستارگان شناخته شده تا کره زمین حدود 1024×56 کیلومتر یعنی حدود شش میلیون سال نوری است.

ج: توجه به ناشناخته  های هستی.

د: برخورد آگاهانه با متاع دنیا

ه: برنامه ریزی برای گذر از عالم دنیا و عدم سکون درآن.

و: سیربه سمت عالم بالا

قسمت سوم: ارتباط و اتصال دو قسمت تکلیف و معرفت.

حضرت امام(ره) : و منحصر به یک طرف نکنند».

الف: رابطۀ تکلیف بامعرفت، یک رابطۀ ابتلا و آزمایش است.

ب: رابطه معرفت با تکلیف، یک رابطۀ تربیتی است.

ج: رابطه دو طرفه تکلیف و معرفت، تعامل عمل و نظر است که منجر به تعادل انسان مؤمن می گردد.

 بخش دوم: سعادت اجتماعی درتعامل فرد و جامعه

 قسمت اول: ترقی و تکامل فردی:

حضرت امام(ره) : اگر توانستیم که از این صراط به طور سلامت عبورکنیم سعادتمندیم.

چه تکالیف فردی که برای هر نفری هست، برای تربیت او، برای تکمیل او، برای اینکه غیر از این راه، راه تکمیل و ترقی نبوده است، درجاتی است که بدون این راه نمی شود به آن درجات رسید.

«و هم آن چیزهایی که وظیفۀ شخصیه است و دخیل در ترقیات انسان و تکامل انسان است، درسنت و درکتاب بیان شده است.»

نتایج:

الف: رسیدن به ترقی و تکامل فردی یک تکالیف است.

ب: فراهم آوردن زمینه برای ترقی و تکامل افراد نیز یک تکلیف است.

ج: راه ترقی و تکامل فردی و رسیدن به همۀ درجات آن جز از طریق انجام تکالیف و مأموریتهای الهی میسر نیست.

قسمت دوم: تنظیم اجتماع.

حضرت امام خمینی(ره) : «در اجتماع تکالیفی داریم و باید به آن تکالیف عمل کنیم برای تنظیم این اجتماع»

نتایج:

الف؛ یکی از تکالیف ما، تنظیم این اجتماع است با استفاده از معارف قرآنی و معارف انبیای الهی.

ب؛ توجه به نظام (تنظیم امور اجتماعی) و نظم در جامعه به عنوان یک تکلیف اجتماعی.

ج؛ ضرورت تنظیم امور و تربیت اجتماع.

قسمت سوم: تعامل «ترقی وتکامل فرد وتنظیم اجتماع» و مفهوم سعادت اجتماعی.

حضرت امام(ره) : «اگر توانستیم که از این صراط به طور مستقیم عبور کنیم، سعادتمندیم»

نتایج:

الف: تکامل و ترقی فرد موجب تربیت، ترقی و تکامل نظام و جامعه می شود.

ب: نظام سالم و اجتماع منظم، بستر مناسبی برای ترقی و تکامل اکثریت افراد است، مگر افراد خاص و اندک که درجامعۀ ناسالم هم رشد سالم دارند.

ج: اگر چه فرد و نظام هر دو دارای اهمیت هستند ولی توجه و هدف اصلی به نظام است به همین دلیل حفظ حکومت و نظام از«اوجب واجبات»است.

بخش سوم: «روابط اجزای چهارگانه الگوی هم افزایی تکلیف، معرفت، فرد ونظام.

حضرت امام(ره) : «و هم آن چیزهایی که وظایف شخصیه است و دخیل در ترقیات انسان و تکامل انسان است، درسنت و درکتاب بیان شده است و هم آن چیزهایی که مربوط به اجتماع است و امور سیاسی است و امور اجتماعی است وراجع به تنظیم و تربیت اجتماع است بیان فرموده است... و ما و همه بشر مکلف اند براینکه به تکالیف عمل نمایند و همه این مراتب را، همه این مقامات را مواظبت کنند... و منحصر به یک طرف نکنند.»

در این بخش شش رابطۀ تعاملی و دو طرفه بین چهار عامل ذکر شده در بخش اول و دوم به اختصار مورد بررسی و نتیجه می گیرند.

قسمت اول: رابطه بین تکلیف و معرفت.

الف - رابطۀ ابتلا و آزمایش.

ب - رابطۀ تربیت.

ج - تعامل عمل و نظر و رسیدن انسان مؤمن به تعادل.

قسمت دوم: رابطه فرد و نظام

الف - ترقی و تکامل فرد و افراد موجب نظام مند شدن جامعه و ترقی نظام خواهد شد.

ب - جامعه و نظام سالم و مترقی، پرورش دهنده و زمینه ساز ترقی و تکامل فرد و افراد است.

ج - نتیجۀ تعامل این دو عامل، سعادت اجتماعی و همگانی افراد است.

قسمت سوم: رابطۀ انجام تکلیف و ترقی و تکامل فرد.

الف - ترقی و تکامل فرد از طریق انجام تکلیف صورت می گیرد.

ب - فرد مترقی و متکامل در انجام تکالیف راغبتر است.

ج - اگر کسی به انجام تکلیف و مأموریتهای الهی بی توجه باشد، مترقی و تکامل یافته نبوده و مشکل خواهد داشت و انجام تکلیف نیز اگر بدون ترقی و تکامل فرد باشد ناقص است.

قسمت چهارم: رابطۀ مواظبت از مقامات و مراتب هستی و تنظیم اجتماع (نظام)

الف - هرچه معرفت ما نسبت به هستی بیشتر باشد، مسئولیت ما نسبت به کل نظام و تنظیم اجتماع بیشتر است.

ب - اگر تنظیم اجتماع نباشد، نظم ونظام نباشد، عرصۀ میدان برای مواظبت از مراتب و مقامات هستی و توجه به آن مشکل است، نه شرع، نه عرفان و نه چیز دیگری، هیچکدام فرصت مناسب برای رشد نخواهند داشت.

ج - حفظ حکومت و نظام اسلامی واجبتر از توجه به امور عبادی و یا مواظبت از مراتب و مقامات هستی است. اگر متفکرین و اهل معرفت، به نظام و تنظیم اجتماع توجه کافی نداشته باشند، شرع، فقه، علم، معرفت، عرفان و... کاری از پیش نخواهند برد و ممکن است کار به دست نااهلان غیر عامل بیافتد.

امام علی(ع) می فرماید: «وامّا الاِمرَةُ فیتمتعُ فیه الشقی»

قسمت پنجم: رابطۀ انجام تکلیف و مأموریت الهی با تنظیم اجتماع (نظام)

الف: کسی نمی تواند مؤمن باشد و صرفاً به انجام تکلیف الهی (فردی) بپردازد و به تنظیم اجتماع (نظام) توجه نکند. وجدان کاری که یک تکلیف فردی است باید به انضباط اجتماعی و اقتصادی که یک مقولۀ اجتماعی و مربوط به نظام است منجر شود، و گرنه چه اثری دارد. من هر چه خوب باشم و حداکثر اینکه هیچ زیانی برای جامعه نداشته باشم ولی نفعی هم برای جامعه نداشته باشم؛ این کافی نیست؛ حل مشکل اجتماعی را نخواهد کرد.

ب: اگر جامعه سالم نباشد، نباید انتظار داشت که عموم مردم بتوانند به تکلیف الهی خود عمل کنند. وقتی فرد مجبور است برای معیشت خود به عمل خلاف دست بزند، چون زندگی و حیات مادی او در خطر است، کم کم هر فسادی را به اجبار توصیه می کند و ناگزیر از انجام برخی از تکالیف الهی نیز سرباز می زند، اگر چه افراد اندکی هم هستند که هیچ فشار و مشکلی کمر آنها را در مقابل فساد و اعمال خلاف دستورات و تکالیف الهی خم نخواهد کرد.

ج: فرد سالم و جامعه سالم لازم و ملزوم یکدیگر هستند، اگر چه حفظ نظام نسبت به حفظ فرد واجبتر و پراهمیت تر است.

6 - رابطۀ مواظبت از مقامات و مراتب هستی (معرفت) با تکامل و ترقی فرد.

الف: کسی که به معرفت هستی دست یافته باشد، نمی تواند نسبت به ترقی و تکامل خود و دیگران بی تفاوت باشد.

ب: فرد وقتی در مسیر تکامل و ترقی قرار گرفت، باید به مقامات و مراتب هستی نیز توجه داشته باشد و گرنه ترقی و تکامل او حداکثر محدود و متوقف به دنیا شده و نسبت به معرفت و شناسایی کل هستی دارای نقص خواهد بود.

ج: افراد تک بعدی که یا به مادیات و عناصر محسوس هستی توجه داشته ویا صرفاً به معنویات و عناصر غیر محسوس هستی عنایت صرف داشته باشند، بطور قطع به کمال مطلوب دست نخواهند یافت وتنها تعامل این دو عامل است که با عنایت الهی موجب ترقی و کامل انسان و به تبع آن حفظ و ارتقای نظام خواهد شد.

درپایان، قابل ذکر است که نقد و بررسی این مقاله، ارائۀ شیوه  های بهتر و گویاتر در بکارگیری عملی بیانات حضرت ایشان و ذکر هر نکتۀ تکمیل کنندۀ دیگر، ما را و جامعه شیفته گفتار و کردار امام خمینی - سلام الله علیه - را خشنود خواهد کرد. بر این اساس استدعا داریم تا ما را از رهنمودهای دقیق، علمی و عملی خویش محروم نفرمایید.

والسلام

 منبع: مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و احیاء تفکر دینی، ج 1، ص 61.


[1] - بقره /  124.

[2] - سوء استفاده و قدرت طلبی روزافزون ابرقدرتها، ایجاد موانع پیچیده تر کردن مشکلات فراوان بر سر راه کشورهای جهان، به ویژه جوامع اسلامی و در عین حال، فراهم آمدن بستر مناسب برای شکل گیری جامع انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام(س).

1 - synergy

انتهای پیام /*