شریعتمدار جزائری

مبانی معرفتی و شیوه های احیاگری دین نزد امام خمینی

کد : 159698 | تاریخ : 08/06/1396

مبانی معرفتی و شیوه  های احیاگری دین نزد امام خمینی

شریعتمدار جزائری

خلاصه مقاله

امام خمینی احیاء کنندۀ بینش دینی و برافروزانندۀ شعله های امان و آفریدگار عظمیترین حماسه مردمی دوران ماست.

مقام معظم رهبری[1]

جدا بودن ایدئولوژی اسلام از دیدگاه مکاتب سیاسی جهان در عملی شدن شیوه کامل زندگی در تمام شئون حیات امری آشکار است.

با توجه به آیات قرآن وسنت معصومان احیاگری اسلام در تمام ابعادی زندگی در جهان ریشه دوانیده است و عملی ساختن این احیاگری و گسترش آن بر مردم فرض و واجب است. بنیانگذار دین احیاگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و ادامه دهندگان شیوه او امامان معصوم علیهم السلام بوده اند.

در طول تاریخ این شعله فروزان به سردی گرائیده است و عملی شدن اسلام به عنوان یک طریقه کامل زندگی برای قرنها مسکوت مانده بود.

هرچند گروههایی به منظور عملی ساختن اسلام و اجرای آن در زندگانی بشری به عنوان یک شیوه کامل کوشیدند اما نیروهای شیطانی با استفاده از برتریهای علمی و تکنولوژی نظامی خود بر آنها تاختند و سعی بر ناتوان ساختن آنها داشتند.

رهبری انقلاب اسلامی امام خمینی قدس سره در ایران که از تواناییهای خداداده روحی، سیاسی، فکری و اخلاقی به اندازه کافی برخوردار بود توانست با اعتماد برخدا و مسئولیت دینی که بردوش خود احساس می کرد و با بسیج همگانی مردم و هماهنگی و همزمانی که در پذیرش آنها بود این سکوت را بشکند و آن را به فریاد گروههای مختلف ملت مبدل سازد و ندای قرآن را که فریاد می زند:

یا ایهاالذین آمنوا استیجبوالله و للرسول اذادعالکم لما یحییکم[2]

ای مؤمنان هرگاه خدا و رسول شما را دعوت به احیاگری نمایند اجابت کنید در زوایای زندگی مردم عملی ساخت.

امام راحل - قدس سره - با طرح و عملی ساختن ولایت فقیه به تمام ملتهای جهان به اثبات رسانید که دین می تواند قانون زندگی باشد و با پیروی از آن هیچگونه نیازی به مکاتب سیاسی جهان و ایدئولوژیهای رایج در آن نیست و قلمرو احیای دین حد و مرزی ندارد و در تمام نیازمندیهای جسمی و روحی انسانها پاسخگو می باشد.

مقدمه:

دعوت کننده به مایۀ حیات و احیاگری در آغاز خداست و سپس پیایمر او که در قرآن کریم بیان شده است. بنیانگذار احیاگری در اسلام، پیامبر خداست که بانی دین و آورندۀ شریعت است. ادامه دهندگان راه و شیوۀ رسول خدا - صلی الله علیه و آله – امامان معصوم - علیهم السلام - هستند، و در روایات معتبر، مایۀ حیات ولایت علی بن ابیطالب (ع) تفسیر شده که همان ادامۀ شیوه و سنت رسول خداست.

چگونگی احیاگری اسلام:

پیش از دعوت پیامبر اسلام به دین خدا، ملتها که از دین به دور بودند، همچون بدنهای متحرکی که صرفاً می خورند، می آشامند و می خوابند، هیچ بهره ای از حیات واقعی نداشتند و زندگی جز رؤیایی برای آنان نبود؛ گاهی تلخ و گاهی شیرین. آن بدنهای متحرک در واقع مردگانی بودند که اجتماع آنها به گورستانی شباهت داشت که آرمیدگان در آن، در عین حال که به هم نزدیک بودند، هیچ خبری از یکدیگر نداشتند. راستی مگر بین دو مرده و دو انسان که قلب آنان خالی از مهر و عاطفه و دین است، چه تفاوتی وجود دارد؟

شاید گورستانی از فضایی که چنین انسانهایی در آن زندگی می کنند بهتر باشد؛ چه آنکه مردگان اگر سودی به حال خود ندارند، برای فرد یا افراد دیگر زیان آور نیستند و به خود نیز زیانی نمی رسانند.

اما ملتی که از دین خدا بی خبر باشد تمام حرکات او در راه سودجویی به خود و زیان رسانی به دیگران است پیش از بعثت حضرت رسول اکرم(ص) هر پدیده ای مثل فریاد، گریه، خنده، جنگ، حماسه، گریز، ترس و دیگر کارهای انسانها،  به خاطر سودجویی و منافع شخصی بود. تاریکی جهل و گمراهی سرتاسر دنیای آن عصر را فرا گرفته، تزلزل، سرگردانی، تشویش، اضطراب، اختلاف طبقاتی، نامنی، ناراحتی، بی رحمی، جاه طلبی و خودسری، پرده ای از بدبختی و نابودی برسر انسانهای آن عصر کشیده و زندگی را در کام آنها تلخ و زهر آگین کرده بود.

در این تنگنای محنت و گورستان وحشت، خورشید تابان برکالبدهای بیجان انسانها روح امید دمید و به آنها حیات واقعی بخشید. افکار را روشن و احساسات را زنده کرد و با خرافه پرستی و هرگونه فساد مبارزه کرد. اجتماع پریشان را جمع و روح صمیمیت و مهربانی در آنها ایجاد کرد. دردهای روانی آنها را درمان نمود و مفهوم حقیقی راستی و درستی و آزادی و آرامش و حیات را تحقق بخشید

مسلمانان در آغاز اسلام که برای زندگی از دین درس می گرفتند از تمام دردهای روانی پاک و سالم بودند و در سایۀ تأثیر دستورات اسلام به صفاتی از جمله بلندهمتی، صفای طینت، ایمان خالص، عفت، عدالت، فروتنی در برابر حق و حقیقت و ... دست یافتند. بدیهی است هر ملتی در هر زمان به دین روی آورد به چنین موقعیتی خواهد رسید، امّا این شعلۀ فروزان در طول تاریخ به سردی گرایید و براثر تبلیغات دشمنان، عملی شدن اسلام به عنوان یک طریقۀ کامل زندگی برای قرنها مسکوت ماند؛ هر چند گروههایی به منظور عملی ساختن اسلام و اجرای آن در زندگی بشری به عنوان یک شیوۀ کامل کوشیدند.

در عصر حاضر، امام خمینی - قدس سره - با توجه به تمام تبلیغات و شناخت مشکلات قیام کرد و با سخنرانی، اعلامیه و دیگر امکانات تبلیغاتی که در دسترس او بود سعی در خنثی سازی و از کار افتادن آن تبلیغات را داشت و توانست موانع و مشکلات را یکی پس از دیگری بر دارد. امام خمینی توانست اسلام را با شیوه ای تازه و بدیع به عنوان برنامه ای کامل و حیاتبخش زندگی مطرح کند و آن را عملی سازد. آن حضرت به مبارزه با تبلیغات داخلی و خارجی پرداخت، تقیه را حرام کرد و اظهار حقایق دینی را واجب و در اعلامیۀ تاریخی خود اعلام کرد: «تقیه حرام است، ولو بلغ ما بلغ»[1]

امام معنای راستین واژه "انتظار" را بیان کردند در وصیت نامه سیاسی - الهی خود اعلام کردند:

«... در آن روزی که ان شاء الله تعالی مصلح کل ظهور نماید گمان نکنید که یک معجزه می شود و یک روزه عالم اصلاح شود، بلکه با کوششها و فداکاریها ستمکاران سرکوب و منزوی می شوند و اگر نظر شماها مثل بعضی از عامیهای منحرف آن است که برای ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فراگیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانّا لِلّٰه وَ اِنّا اِلَیْه راجعون[2]»

امام امت به مناسبت نیمه شعبان سال 67 طی سخنانی فرمودند:

«بعضی ها انتظار فرج را به این می دانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان - سلام الله علیه - را از خدا بخواهند. دسته ای می گفتند باید عالم پر از معصیت شود تا حضرت بیاید. باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف ننمایم، هر کاری را می خواند بکنند، گناه زیاد بشود که فرج نزدیک شود! یک دسته ای از این بالاتر بودند؛ می گفتند: باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم شود و حضرت - سلام الله علیه - تشریف بیاورند! دسته ای دیگر می گفتند: هر حکومتی در زمان غیبت محقق بشود باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند به بعضی از روایات که وارد شده است. فرض می کنیم روایاتی باشد خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست!؟ این که ما معصیت بکنیم تا پیغمبر بیاید، تا حضرت صاحب بیاید که تشریف می آورند. ما برخلاف آیات قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم، توسعه به گناهان بدهیم برای اینکه حضرت بیایند، دیگر بشر تکلیفی ندارد بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد. ما باید بنشینیم دعا کنیم به صدام، هر کس نفرین به صدام کند خلاف امر کرده است. برای اینکه حضرت دیر می آیند، ما باید دعاگوی آمریکا باشیم، دعاگوی شوروی و دعاگوی اذنابشان از قبیل صدام باشیم. دینی که می گوید حکومت لازم نیست معنایش این است که هرج و مرج باشد. آن عالم پر از ظلم است، شما یک نقطه هستیددرعالم، ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم باید بگیریم، تکلیفمان است، قرآن و ضرورت اسلام و قرآن تکلیف کرده است که باید برویم هر کاری بکنیم.[3]»

رهبر انقلاب و بنیانگذار ارجمند جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی - قدس سره - که از تواناییهای خداداد روحی، سیاسی، فکری، اخلاقی به اندازه کافی برخوردار بود توانست با اعتماد بر خدا و مسئولیت دینی که بر دوش خود احساس می کرد و با بسیج همگانی مردم و همزمانی که در پذیرش آنها بود این سکوت را بشکند و به فریاد گروههای مختلف مردم مبدل سازد و ندای قرآن را که فریاد می زند:

«یٰا اَیُّهَااَلّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لله وَ لِلَّرسُولِ اِذا دَعاکُم لَما یُحیْیکُمْ وَ اعْمَلوُ اَنَّ اَللهَ یَحوُلُ

بَیْنَ اْلمَرءِ وَقَلْبِهِ وَ اَنَّهُ اِلَیْهِ تُحْشَروُنَ»[4]

- ای مؤمنان هرگاه خدا و رسول او شما را به احیاگری دعوت می کنند اجابت کنید و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل می شود و بازگشت تمامی شما به سوی اوست.

امام راحل با طرح و عمل ساختن ولایت فقیه به تمام ملتهای جهان به اثبات رسانید که دین می تواند قانون زندگی باشد و با پیروی از آن هیچگونه نیازی به دیگر مکاتب سیاسی و ایدئولوژیهای رایج نیست و قلمرو احیای دین حد و مرزی ندارد و در تمام نیازمندیهای جسمی و روحی انسانها پاسخگوست.

محورهای احیاگری امام خمینی(س)

گسترش احیاگری دین که در عصر حاضر توسط امام خمینی - قدس سره - و با انقلاب ملت ایران صورت گرفت در چند محور بررسی می گردد:

محور اول: طرح ولایت فقیه

در فرصتی که در دوران تبعید در نجف اشرف برای امام راحل پیدا شد با طرح حکومت اسلامی و اصل پویایی ولایت فقیه تحول اساسی در نگرش به اسلام به عنوان یک برنامۀ حیاتبخش و قابل پیاده شدن در عصر حاضر به وجود آورد. ایشان ضمن تدریس بحث خارج مکاسب شیخ انصاری - قدس سره - به تفصیل در مورد ولایت فقیه سخن گفتند و از ضرورت عقل گرفته تا سنت معصومان - علیهم السلام - لزوم اجرای حکومت اسلامی را طرح و بر آن تاکید کردند. معظم له در بخشی از دلیل عقلی بیان کردند:

«بدیهی است ضرورت اجرای احکام که تشکیل حکومت رسول اکرم - صلی الله علیه و آله - را لازم کرده منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست و پس از رحلت رسول اکرم - صلی الله  علیه و آله - نیز ادامه دارد.

طبق آیۀ شریفه احکام اسلام محدود به زمان و مکانی نیست و تا ابد باقی و لازم الاجراست. احکام اسلام تنها برای زمان آن حضرت نیامده تا پس از آن متروک شود و احکام جزایی اسلام مانند حدود و قصاص اجرا نشود. انواع مالیاتهای مقرره گرفته نشود و دفاع از سرزمین و امت اسلام تعطیل گردد. این سخن که قوانین اسلام تعطیل پذیر و یا منحصر و محدود به زمان و یا مکانی است برخلاف ضرورت اعتقادی اسلام است.

بنابراین چون اجرای احکام پس از رسول اکرم - صلی الله علیه وآله - و تا ابد ضرورت دارد. تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره ای که تمام جریانات و فعالیت افراد را از طریق اجرای احکام تحت نظام عادلانه در آورد ضرورت می یابد. چه آنکه بدون تشکیل حکومت و بدون دستگاه اجرای نظام عادلانه، هرج و مرج خواهد شد و فساد اجتماعی، اعتقادی و اخلاقی پدید خواهد آمد.

پس برای اینکه هرج و مرج و عنان گسیختگی پیش نیاید و جامعه دچار فساد نشود چاره ای نیست جز تشکیل حکومت و انتظام بخشیدن به همه اموری که در کشور جریان دارد و جریان می یابد. بنابراین به ضرورت شرع و عقل آنچه در دورۀ حیات رسول اکرم - صلی الله علیه و آله - و زمان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب - علیه السلام - لازم بوده یعنی حکومت و دستگاه اجرا پس از ایشان در زمان ما نیز لازم است[5]»

امام خمینی با استناد به کتاب خدا و سنت معصومان و ضرورت عقل به اثبات رسانید که احکام تعطیل بردار نیست و در هیچ شرایطی نمی توان از اجرای احکام اسلام سرباز زد. در زمان غیبت، این مسئولیت بر دوش فقیهان و عالمان امت است که منصب نیابت از امام زمان - علیه السلام - را بردوش دارند.

محور دوم: آگاهی به قدرت اسلام

امام خمینی(س) برای دلگرم کردن مردم به اسلام و بیدار شدن وجدان مذهبی ملت و شعور استقلال و اعتماد به نفس در مسلمانها بارها مردم را از قدرت اسلام آگاهی می داد. فرهنگ غنی اسلام، اعتماد به نفس، اتحاد و همبستگی ملت مسلمان، بی نیازی مسلمین از دیگران و دیگر پایه های قدرت اسلامی را که در دسترس مسلمانهاست گوشزد می کردند.

ایشان با فریاد رسای خویش اعلام کرد: مسلمانها با همین قدرت که در اختیار دارند می توانند دژهای کفر و ستم را یکی پس از دیگری فرو ریزند و بر آنها پیروز گردند. این قدرت و توانایی اسلام را به غربزدگان و باصطلاح روشنفکران نیز گوشزد می کرد که بیدار شوند و به دامن ملت و اسلام برگردند و از دشمنی و کینه ورزی با آنها دست بکشند. امام امت - رضوان الله تعالی علیه - در سخنانی که به مناسبت رحلت حضرت آیت الله طالقانی ایراد کرد فرمود:

«ملت ما این بیل و کلنگی را که چند روز پیش از این می بوسیدند به انگیزه این بود که نایب پیغمبر ماست، خودشان هم فریاد می زدند: «  ای نائب پیغمبر ما جای تو خالی». چرا این قدرت را می خواهید از دست بدهید؟ چرا اینقدر کم سلیقه و بد سلیقه هستید؟ چرا از این جوانهایی که می خواهند یک خدمتی به مملکتشان و به خودشان بکنند از یک همچو قدرتی استفاده نمی کنند؟ نمی بینند این قدرت را؟ نمی بینند که یک پیرمرد هفتاد ساله ای که هیچ قدرت براینکه یک فعالیت سیاسی داشته باشد به آن معنا ندارد، ضعف و پیری او را گرفته است، نقاهت دارد، وقتی از دست مردم می رود یک همچو انقلابی در ایران و در سایر کشورها مورد تحیر غرب و شرق می شود. این قدرت را چرا می خواهید از دست بدهید؟  ای ملت!  ای روشنفکران!   ای متفکران! از این قدرت استفاده کنید. این قدرت بود که طاغوت را تا جهنم راند. شماها که نمی توانستید. چرا هر روز این مظاهر الهیت و قدرت خدایی را می بینید و بیدار نمی شوید؟ از این غربزدگیها بیرون بیایید. آقا! شما پنجاه و چند سال است این غربزدگی همۀ مصیبتها را به شما وارد کرده، به خود بیایید، یک قدری به اسلام فکر کنید. نشکنید این سد بزرگی را که قدرتهای بزرگ را شکست؛ نمی توانید هم بشکنید! هرچه بخواهید نمی شود. آقا! ملت علاقه به خدا دارد، با آنهایی که خدا را انکار دارند ملت ما معارض است. [6]»

محور سوم: استقامت درراه هدف

یکی از هشدارهای امام که از آغاز انقلاب تا انجام بر آن تأکید داشت ضرورت استقامت در راه هدف بود. ایشان مکرر به مردم گوشزد می کرد که اگر پایداری نکنند آنچه هم دارند از دست خواهند داد و به جایی نخواهند رسید. ما در اینجا نمونه ای از فریاد رسای امام راحل را در مورد استقامت ارائه می دهیم:

«تا برپایی حکومت عدالتگر اسلامی از پای نمی نشینم. ما که با این منطقها روبرو هستیم به خواست خداوند تعالی تا برچیده شدن بساط ارتجاعی شاهنشاهی و برپا کردن حکومت عدالتگر اسلامی است از مبارزه دست برنمی داریم. تا حکومت دموکراسی به معنای واقعی جایگزین دیکتاتوری و خونریزیها شود. اکنون برای نیل به این مقصد عالی انسانی و اسلامی بر همۀ طبقات است که یکدل و یکجهت برپا خیزند و با درک شرایط زمانی و مکانی شعار دهند. از خواستهایی که در نهایت اثبات نظام شاهنشاهی و زیر پا گذاشتن خونهای به ناحق ریخته شدۀ مردم این مرز و بوم است احتراز کنند. نقطه اصلی همۀ جنایات را که شخص شاه است نشان دهند و گرفتاریهای ملت را و این حکومت ارتجاعی را گوشزد جهانیان کنند.

سران قوم باید ملت را در مسیری که یافته است دشمن را شناخته تا به قیام دست زده هدایت و پشتیبانی کنند و در این موقع بسیار حساس ملت را از مسیر انتخابش با کجرویها منحرف نکنند. [7]

محور چهارم: روحیۀ شهادت طلبی

امام چهرۀ جدیدی را از دین در ایران و جهان مطرح نمود که چهره شهادت طلبانۀ دین بود. عیان کردن این چهره را در ایران می توان از حضور مشتاقانۀ بسیجیان در جبهۀ جنگ مشاهده کرد و در جهان، قیام کشورهای آفریقایی علیه استعمارگران، قیام شهادت طلبانه مردم لبنان و فلسطین، قیام سیاهپوستان مسلمان آفریقا و ... نام برد.

امام راحل، اسلام را با این چهره نشان داد که حق برباطل پیروز است و باطل را می توان با ایمان و جهاد و شهادت شکست داد:

«من شهادت درراه حق و اهداف الهی را افتخار می دانم[8]»

«برهمۀ اقشار ملت تکلیف الهی و وجدانی است که با اتحاد کلمه و بدون هراس از قدرتها و ابرقدرتها هدف اسلامی خود را تعقیب و گلوی این ستمگر تاریخ را بفشارند و با قاطعیت و جدیت به سوی هدف پیش روند که وعدۀ خداوند به مستضعفین نزدیک است و کشتن و کشته شدن در راه خدا سرافرازی است. [9]»

محور پنجم: اسلام مکتب تحرک است.

امام راحل برای دمیدن روح حیات دینی به ملتهای مسلمان سرد و خاموش و به منظور ایجاد حرکت و انقلاب در آنها اسلام ناب را که دین حرکت و انقلاب و کوشش است طرح کرد و بر آن تاکید نمود. تبلیغات شوم دشمنان که سالیان دراز مسلمانها را به خواب کشانیده بودند خنثی و مسلمین را بیدار کرد و به اسلام تحرک و فعالیت و حیات بخشید.

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در این زمینه می فرماید:

«اسلام مکتب تحرک است و قرآن کریم کتاب تحرک؛ تحرک از طبیعت به غیب، تحرک از مادیت به معنویت، تحرک در راه عدالت و تحرک در برقراری حکومت عدل. مع الاسف آنهایی که می خواستند شرق را غارت کنند و ملتهای اسلامی را به اسارت بکشند آنها تبلیغاتی کردند که حتی خود شرقیها هم، آنهایی که غافل بودند از اسلام و از مکتب توحیدی باورشان آمد. آنها بعکس از چیزی که مکتبهای توحیدی هست که همه مکتب تحرک بوده اند گفته اند دیانت افیون جامعه است! یعنی دین آمده است که مردم را خواب کند! روحانیت درباری است! روحانیون درباری هستند! روحانیت در خدمت سرمایه دارها هستند! این تبلیغاتی بوده است که در طول شاید چند صد سال شده است. شما اگر حالت و تاریخ انبیا را ملاحظه کنید و تاریخ اسلام را و صدر اسلام را که به ما نزدیک است ملاحظه کنید، می بینید که بعکس آن چیزی که اینها تبلیغ کرده اند، انبیا آمده اند مردم را بیدار کنند. این مردم افیونی را هشدار کنند. این مردمی که به خواب رفته بودند هشیار کنند. آیا اسلام آمده است که مردم را تخدیر کند؟ خواب کند؟ یا اینکه قرآن یک کتاب سلحشوری است؟ قرآن یک کتاب جنگجویی است در مقابل مشرکین که قدرتمند بودند، پیغمبر بسیج کرد بر ضد این سرمایه دارها، برضد این قدرتمندها، بر ضد این مشرکین که مردم را غارت می کردند.

جنبش تنباکو برضد سلطان وقت بود. جنبش مشروطه برضد رژیم بود، دو قوه هست که اگر این دو قوه باقی بماند نمی شود اربابهای آنها منافع ایران را ببرند. کارشناسان اینها را فهمیده بودند که این دو تا قوه اگر چنانچه در ممالک شرق باشند باید آنها دستشان را از شرق بشویند: یکی قوۀ اسلام، یکی هم قوۀ روحانیت.

این اسلامی که حالا تحرکش همچو شد که این رژیم را از بین بُرد تحرک از اسلام بود؛ فریاد اسلام بود که رژیم را از بین بُرد. اینها می خواستند این را بشکنندش. این قدرت اسلام بود که این سد بزرگ را شکست و این قدرت روحانیت بود که در همه جا مردم را بسیج کرد.[10]»

روشنگریهای حضرت امام نسبت به دین اسلام باعث افزایش ابهت این دین در جامعه شد و قدرت اسلام را به جهانیان فهماند. فتوای تاریخی حضرت امام در مورد سلمان رشدی و به خطر افتادن امنیت وی در سراسر جهان گوشه ای از عظمت اسلام را به جهانیان نشان داد. و یا تحرک و یکپارچه ای که در سراسر گیتی به مناسبت روز قدس ایجاد شد و اینک مسلمانان اکثر کشورها متحداً و در یک روز فریاد برمی آورند که: «ما می خواهیم اسرائیل نباشد.»

محور ششم: اسلام تمامش سیاست است.

دشمنان که قصد منزوی ساختن دین و بیرون کردن عالمان از صحنه سیاست را داشتند برای جداسازی دین از سیاست کوشش بسیار کرده بودند، تا جایی که برای برخی از مسلمانها باور شده بود که عالم دینی در کارهای سیاسی نباید دخالت کند و تقوا و پرهیزگاری دوری از سیاست است. ترس ازخدا، خزیدن به گوشه ای دور از جریانات سیاسی است. و این تبلیغات در حقیقت خالی ساختن میدانهای سیاسی از مردان خدا و برداشتن موانع سودجوییهای شوم استعمارگران بود تا بتوانند با آسایش و بدون دغدغه، سرمایۀ مسلمانان را به غارت ببرند و کسی مانع کار آنها نشود و بر ضد آنها قیام نکند.

یکی از محورهای مبارزاتی امام خمینی - قدس سره الشریف - توجه دادن مسلمانان به اتحاد دین و سیاست بود، و ایشان در بسیاری از بیانات و اعلامیه های خود به ضرورت این مسئله تأکید نمود وفرمود:

«... و الله، اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفی کرده اند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه می گیرد. من از آن آخوندها نیستم که در این جا بنشینم و تسبیح در دست بگیرم. من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیۀ اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگری کاری نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامی اینجاست. باید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد. نمی خواهند این مملکت اصلاح شود. اجانب نمی خواهند مملکت آباد شود. اینها حتی آب هم برای این ملت تهیه نکرده اند. آبی که ما در قم از آن استفاده می کنیم در اروپا حتی به حیواناتشان هم نمی دهند! اگر راست می گویند برای بیکاران کار پیدا کنند. اسلام برای تمام زندگی انسان از روزی که متولد می شود تا موقعی که وارد قبر می شود دستور و حکم دارد. [11]»

محور هفتم: آرامش در مذهب است.

اضطراب و نگرانی، یکی از بزرگترین بُعدهای زندگی انسان و آرامش یکی از گمشده های مهم بشر است که همواره در جستجوی آن بوده و هست و از آغاز زندگی برای یافتن آن تلاش می کند.

دنیاپرستی ودلباختگی به زرق و برق زندگی، سوءظن و توهمها، خیالات پوچ، گذشته آلوده، بیماریها، بلاها، گرفتاریها، بی هدف بودن در زندگی و بسیاری از چیزهای دیگر که هر انسانی در زندگی فردی و اجتماعی خویش با آنها سر و کار دارد، به هر انسانی لطمه می زند و موجب اضطراب و نگرانی او می شود. درچنین حالی است که انسان، آگاه و ناخودآگاه به جستجوی گمشده اش - آرامش - می پردازد. تلاش بشر برای یافتن آرامش در بیشتر موارد با موفقیت همراه نیست و تنها چیزی که موجب آرامش قلب بشر می شود و همۀ نگرانیها را از بین می برد اعتماد برخدای توانا و دانا و ایمان به حکیم عادلی است که همه چیز در دست توانمند اوست، و اوست که قادر به انجام هر کاری است.

ایمان مؤمن به خدا او را از دنیاپرستی باز می دارد و از سوءظن و خیالات پوچ می رهاند و به زندگی هدف می بخشید و در برابر مشکلات زندگی گرفتاریها، دردها و ناتوانیها پایدار می کند و به آینده امیدوار می سازد واز نگرانی می رهاند. زیرا توجه و طلب آمرزش از خداوند دل را از هراس نسبت به هر گناهی خالی می کند و اضطراب و نگرانی را از میان برمی دارد؛ چنانکه خداوند می فرماید:

«اَلَّذینَ آمَنُواوَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللهِ اَلٰا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[12]»

- کسانی که ایمان آوردند و دلهایشان با یاد خدا آرامش می یابد آگاه باشند که با یاد خدا دلها آرامش می یابد.

«وَ مٰا جَعَلَهُ اللهُ اِلاّبُشْریٰ لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَ قُلُوبُکُمْ بِهِ وِ مَا النَّصْرُ اِلاّ مِنْ عِنْدِ اللهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ.[13]»

- و یاری کردن را خدا قرار نداد مگر برای بشارت شما. و تا اینکه دلهایتان آرامش یابد. و یاری کردن نیست مگر از طرف خدای عزیز و حکیم

امام راحل، در مناسبتها لزوم یاد خدا کردن و ذکر او را مطرح می کرد و ملت را به آن توجه می داد، تا نگرانی از مشکلات آنها را از هدف باز ندارد. ایشان ملتهای غیر مسلمان را نیز به این کار ارزشمند فرا می خواند.

خبرنگار شبکه رادیو و تلویزیون آلمان غربی در مصاحبه ای از امام(س) پرسید:

در اروپا تحرکی جدید به چشم می خورد و آن یک تحرک مذهبی است که این تحرک پیش از این وجود نداشته است، اما اخیراً پیروان کاتولیک، یعنی کسانی که به کاتولیک اعتقاد دارند، این تحرک را به وجود آورده اند. این تحرک را چگونه ارزیابی می کنید و نظرتان در مورد پاپ چگونه است؟

امام - قدس سره - در پاسخ به این پرسش فرمود:

آن تحرک مذهبی از این است که مردم از پیشروی مادی سر خورده اند و دیده اند که تمام این پیشرفتهایی که شده است، چیزهایی نیست که برای بشر آرامش بیاورد، بلکه زندگی آنها را بیشتر تباه کرده است. بیشتر این صنعتها به ضرر بشر بوده است تا به نفع بشر. آن چیزی که بشر طالب آن است این است که به روحش آرامش بدهد و آن چیزی که آرامش می آورد مذهب است. از این جهت ممکن است که جاهای دیگر که این احساس را کرده باشند، چنانچه ممالک ما این احساس را دارند که تنها در سایۀ مذهب است که بشر به آرامش روحی مطلوب می رسد، چرا که در امور مادی این آرامش نیست؛ یک تحرکاتی است که منافی با آرامش است که بشر طالب است. [14]»

محور هشتم: فقه پویا.

یکی از امتیازات شیعه، ادامۀ راه اجتهاد و استمرار آن تا آخر دنیاست. مجتهد که دارای منصب نیابت از امام زمان - علیه السلام - است و حق رأی و نظر در احکام شرعیه را دارد، در هر دوره و زمانی می تواند پاسخگوی پرسشهای گوناگون و تازۀ مردم باشد و در هر حادثۀ جدیدی که برای آنها پیش بیاید حکم شرع را بر موازین شرع انوری که در دست دارد استنباط کند. اجتهاد باز در مذهب شیعه برای همیشه دین را زنده و پاسخگو قرار داده و هیچ واقعه ای را بدون حکم و مسکوت و مرده قرار نمی دهد. امام خمینی - قدس سره - برای احیاگری اسلام و پاسخگویی در هر دوره و زمانی فقه پویا را طرح کرد و تأثیر نقش زمان و مکان را در استنباط حکم شرع بیان نمود و به مجتهدین آگاهی داد که باید نقش زمان و مکان را در اجتهاد خود راه بدهند و همیشه و در هر زمان و مکانی اسلام را به صورتی زنده و پویا و گسترده ارائه نمایند. ایشان در این باره می فرمایند:

«... اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است؛ ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست. زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است، بظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند. بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرق نکرده است. واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام رسم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمی کنم. آشنایی به روش برخورد با اقتصاد حاکم برجهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شدۀ آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند، از ویژگیهای یک مجتهد جامع است، یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعۀ بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد.[15]»

محور نهم: اسلام برنامۀ کامل و زندۀ زندگانی:

یکی از هشدارهایی که امام به ملت می داد مکتب غنی و فرهنگ سرشار اسلام بود تا حسّ استقلال طلبی و اعتماد به نفس در مسلمانها بیش از پیش به وجود آید و مسلمین خود را از دیگر مکاتب سیاسی جهان و ایدئولوژیهای متداول در جامعه ها بی نیاز ببینند. امام در این زمینه چنین بیان داشته است:

«... اسلام و حکومت اسلامی پدیدۀ الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین می کند و قدرت آن را دارد که قلم سرخ بر ستمگریها، چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسان را به کمال مطلوب خود برساند. و مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیر توحیدی در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد. و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است. و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است. اینک که به توفیق و تأیید خداوند، جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد پایه ریزی شده است و آنچه در این حکومت اسلامی مطرح است و احکام مترقی آن است، بر ملت عظیم الشأن ایران است که در تحقق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است. [16]»

نتیجۀ بررسی

آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت:

1 - ایدئولوژی اسلام با مکاتب سیاسی جهان تفاوتهایی دارد. اسلام دارای مبانی احیاگری است از اعتقاد به: خالق با تدبر و حکمت و وجود جهانهایی دیگر جز جهان مادی که در آن زندگی می کنیم. انسان موجودی ابدی و جاودانی است، جهان هستی جهان حرکت و تکامل است و تکامل انسان در بُعد معنوی اوست نه بعد مادی. انسان دارای اراده و انتخاب است و بالاخره اسلام با اعتماد بر این مبانی است که می تواند برنامۀ حیاتبخش و روح افزایی برای همۀ ملتها داشته باشد.

2 - دین اسلام که برپایۀ فطرت و نیازهای انسان پایه گذاری شده همیشه زنده و بر جامعه ها حاکم است. قرآن کتاب جاودانی است که برای دسته ای خاص و زمان و مکانی مخصوص نازل نشده، بلکه کتابی است زنده و جاوید برای همه و هر کس در هر زمان و درهرمکان.

3 - دامنۀ احیاگری اسلام محدود به حد و مرزی نیست، بلکه مربوط به تمام ابعاد زندگی افراد بشر است

4 - خدا و پیامبر و امامان احیاگران اصلی دین در طول تاریخ اند در زمان غیبت امام زمان - علیه السلام - این مسئولیت برعهده عالمان و مجتهدان است که منصب نیابت از آن حضرت را دارند.

5 - قدرت احیاگری اسلام توانست افکار را روشن، احساسات را زنده و با خرافه پرستی و فساد مبارزه کند و به کالبدهای خفته، روح تازه ببخشد.

6 - امام خمینی و احیاگری، مبارزۀ امام با تبلیغات سوء داخلی و خارجی، طرح ولایت فقیه، آگاهی به قدرت اسلام، استقامت در راه هدف، روحیۀ شهادت طلبی، تحرک مکتب اسلام، وحدت دین و سیاست، آرامش در مذهب، فقه پویا و اینکه اسلام برنامه کامل زندگی است و دین به عنوان یک عامل قوی و با قدرت می تواند ابرقدرتها را به زانو در آورد، نور امید در دل مستضعفین بتابد و برمکتبهای مادی و نظامهای کمونیستی و سرمایه دار خط بطلان بکشد.

دین می تواند به عنوان نظامی کامل و جامع برای هدایت نسل بشر و ادارۀ حکومت به منظور گسترش عدالت و پاسخگوی نیازهای گوناگون انسان در تمام ابعاد زندگی باشد.

 

منبع: مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و احیاء تفکر دینی، ج 1، ص 129.

پاورقیها:

[1]  - ر.ک: صحیفه امام، ج 1، ص 178-179.

[2] - ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 144.

[3] - ر.ک: صحیفه امام، ج 11، ص 55-56.

[4] - انفال /  24.

[5] - ولایت فقیه و جهاد اکبر، ص 25.

[6] - ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 533-536.

[7] - ر.ک: صحیفه امام، ج 1، ص 261-262.

[8] - ایثارو شهادت، ص 17.

[9] - همان

[10] - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 291-292.

[11] - ر.ک: صحیفه امام، ج 1، ص 268-270.

[12] - رعد /  28.

[13] - آل عمران /  126.

[14] - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 435-437.

[15] - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290.

[16] - ر.ک: صحیفه امام، ج 21،  ص 402-404.

انتهای پیام /*