حجةالاسلام و المسلمین سید حسین حسینی بلخی

امام خمینی و احیای اندیشۀ جامعیت دین

امروز امام خمینی(ره) به عنوان یک شخصیت الهی در جهان بشریت مطرح است و این نه به آن علت است که ایشان رهبر یک ملت (ایران) بودند، بلکه امام به همۀ مسلمانان جهان، حیاتی دوباره بخشیدند و زندگی شیرین حاکمان جور، استعمارگران و مستکبران را به کامشان تلخ کردند.

کد : 159699 | تاریخ : 08/06/1396

امام خمینی و احیای اندیشۀ جامعیت دین

حجةالاسلام و المسلمین سید حسین حسینی بلخی

خلاصه مقاله

اشاره: لزوم شناخت فرزانگان و تعمق دراندیشه آنها.

بخش اول

1 - آیا دین افول می کند؟ شامل معنی احیا و اینکه منظور از افول در واقع ریختن گرد و غبار به چهرۀ دین است.

2 - موجبات افول: تحریف و بدعت دو عامل اصلی افول دین است. و روش دشمنان برای رسیدن به مقصد فهرست و ذکر شده است.

3 - احیا در فرهنگ اسلامی: احیاگری در اسلام سابقه ای طولانی دارد و این کار وظیفه کسانی است که اسلام را بخوبی شناخته اند.

4 - گذشتۀ احیاگری: احیاگری در اسلام دقیقاً به بعثت حضرت پیامبر(ص) بر می گردد و تا امروز ادامه یافته است و فقط روشن ستمگران در راه مبارزه با دین در هر دوره تغییر کرده است.

5 - دین و جامعیت عالمان دینی: با بیان یکی از فرمایشات امام(ره) به این نتیجه می رسیم که آن که اسلام را به درستی شناخته است و در همۀ زمینه ها صاحب نظر است، و وظیفه اوست که احیاگری کند.

بخش دوم

امام و احیای ین:

مقدمه: شرایط آغاز قیام امام(ره) و راه روشی را که ایشان برگزیدند و مسائلی را که ایشان مطرح کردند دارای 8 خصوصیت اصلی بود. مهمترین عواملی که مانع بروز  وظهور اسلام به صورت اصلی بوده و هست عبارتند از:

1 - جدایی دین و سیاست: جدایی دین و سیاست تز عمدۀ استعماگران برای رسیدن به هدفشان است و اگر این مانع برداشته شود معضله ای باقی نمی ماند. این مسئله درسه محور عمده بیان شده است:

محور اول - رابطۀ دین و سیاست: در این محور چند نکته بیان می شود:

الف: شعار جدایی دین از سیاست نتیجۀ تبلیغات استعمارگران.

ب: ریشه های جدایی دین از سیاست.

ج: محدود کردن اسلام در امور عبادی و فردی.

د: اسلام منهای سیاست مورد تأیید استعمارگران.

ه: امام(ره) آثار این تبلیغات را در چند مورد ذکر می فرمایند.

محور دوم - تعالیم سیاسی اسلام : در این محور تعالیم سیاسی اسلام و توجه اسلام به بعد مادی و معنوی انسان و نیازهای او و مسائل اجتماعی - سیاسی و ... بررسی می شوند.

محور سوم - دخالت انبیا و اولیا در سیاست:

2 - اسلام، دین جامع.

3 - اسلام مطابق با همۀ زمانها.

4 - عالمان دین، حاملان دین.

اشاره: امروز امام خمینی(ره) به عنوان یک شخصیت الهی در جهان بشریت مطرح است و این نه به آن علت است که ایشان رهبر یک ملت (ایران) بودند، بلکه امام به همۀ مسلمانان جهان، حیاتی دوباره بخشیدند و زندگی شیرین حاکمان جور، استعمارگران و مستکبران را به کامشان تلخ کردند. در این شرایط اگر گفته شود که «در هیچ جای دنیا انقلاب اسلامی بی نام امام شناخته شده نیست.» [1]  سخنی به گزاف نگفته ایم.

و اینک در هشتمین سالگرد رحلت آن ابرمرد بزرگ تاریخ، بر پیروانش لازم است تلاش همه جانبۀ، خود را برای شناخت و درک تفکر و اندیشه متعالیش به کار گیرند. اگر چه اعتراف به این حقیقت که پرداختن به مسئله احیای جامعیت دین از دیدگاه امام کاری نیست که ظرف چند روز و توسط چند نفر و در چند صفحه شناخته و شکافته شود، اما شاید این کار مقدمه ای برای پرداخت وسیعتر و موشکافانه تر در این باب، باشد. با این امید نگاه کوتاهی خواهیم داشت به دیدگاههای امام خمینی(ره) درباره جامعیت دین اسلام و احیای آن.

 مبحث اول

1 - آیا دین می میرد؟

واژه احیا به معنای زنده کردن است، و از این معنا چنین بر می آید که دین می میرد، ضمن آنکه می توان آن را زنده کرد. اما این نوع برداشت با اصل وجود دین نقض می شود، و لذا باید گفت که حقایق دینی محو می شود و یا اینکه با وسایل و ابزارهایی روی حقایق دینی را می پوشانند. مانند گرد و خاکی که روی شیشه می نشیند و آن را کدر و محو می کند، یا ابر مانع تابش خورشید می شود... ولی در هیچ دوره ای، هیچ دینی نمی میرد و این نظریه با اصول مسلم اسلامی در تضاد است. بلکه به علل و عواملی روی حقایق دینی سرپوش گذاشته و آن را منکر می شوند.

2 - موجبات افول دین

اگر چه می توان موارد و نکات بیشماری را به عنوان موجبات افول دین برشمرد، اما «تحریف» و «بدعت» دو عاملی است که همه را شامل می شود. یعنی چون استعمارگران و استثمارگران همواره حقایق دینی را مانع مستحکمی در راه اهداف و نیات خود می بینند، با تحریف و گسترش بدعت می کوشند دشمن همیشگی خود را از سر راه بردارند، آنگاه به سوی اهداف بلند پروازانه و استعمارگرانه خود حرکت کنند، و در این سیر علاوه بردو مورد قبل از مسائل زیر نیز استفاده می کنند:

الف - همگام نبودن دین بازمان

ب - کهنگی و پوسیدگی

ج - عدم جامعیت

د - عدم جهانشمولی

3 - احیا در فرهنگ اسلامی

احیا در متون دینی برمواردی همچون زنده کردن مردگان، حیات بخشیدن به طبیعت، هدایت گمراهان و زنده کردن شریعت به کار رفته است. مثلاً درمورد حضرت مهدی (عج) گفته شده است: «... و یحیی المیتة الکتاب و الشریعة» و در فرهنگ اسلامی، احیاگران مورد لطف و تقدیر قرار گرفته اند: «رحم الله عبداً احیی امرنا»[2]

احیا در فرهنگ اسلامی ریشه محکم و استواری دارد؛ و به همین واسطه احیاگری وظیفۀ کسانی است که دین را بخوبی می شناسند و با شرایط  زمانی و مکانی آشنایند و توانایی تشخیص راستی و حقیقت از گژراهه های زمانه را دارند؛ حقایق را از بدعتهای زمانه تشخیص می دهند و درک می کنند و غبار تحریفات را درچهرۀ دین به بهترین صورت مشاهده می کنند: «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه. فمن لم یفعل، فعلیه لعنةالله»[3]

4 - گذشتۀ احیاگری:

گذشتۀ احیاگری بسیار غم انگیز است، زیرا شب پرستان از همان ابتدای بعثت پیامبر(ص) فعالیتهای گسترده خود را آغاز کردند و بعد از درگذشت آن حضرت، در اولین مرحله موفق به جدایی دین از سیاست شدند، و در واقع اسلام را منحصر به عبادت ساختند.

این وضعیت ادامه داشت تا در عصر بنی امیه و بنی عباس که شیوه های نوین و کامل، جایگزین روشهای سنتی شد. ممنوعیت نقل حدیث در فضیلت خاندان نبوت، رواج احادیث ساختگی، سب و لعن امام علی(ع) شکنجه و آزار ائمه(ع) و کشتار رهروان حق بعلاوه منع نقل حدیث از پیامبر اکرم(ص)، رواج افکار یهود و نصاری در میان مسلمین و از یاد رفتن سیرۀ پیامبر اکرم(ص)، همه و همه دست به دست هم دادند، حقایق دینی را محو و کدر کردند و احیاگری نیز دقیقاً از زمان حضرت پیامبر(ص) آغاز شد و ادامه یافت. لذا می توان پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) را احیاگران واقعی دانست. و پس از آن، فقیهان جامع الشرایط، این وظیفه دشوار را بردوش داشته و دارند.

مانع تراشان و شب پرستان به مرور زمان از راههای جدیدی سود جسته اند. مذهب تراشی، نژادگرایی، ملیت، زبان، رنگ پوست، جغرافیاو ... . از آن جمله است که به نظر می رسد موفق هم بوده اند. در مواردی هم که روشهای قدیم و جدید، هیچیک تاثیر نداشته اند، از طریق روشنفکر نماها و عالم نماها اقدام کرده و به جنگ دین رفته اند. ترفندهای دیگر آنها این بود که دین از علم روز جداست، دین کهنه شده و جوابگوی مسائل روز نیست و یا اینکه سیاست یعنی فریب، مکر و نیرنگ  و این با دین سازگار نیست، پس اسلام با سیاست هماهنگی ندارد و کنار هم قرار نمی گیرند.

استعمارگران که تنها راه ثروت اندوزی و پیشرفت خود را در استعمار و استثمار ملتهای دیگر می دیدند، از سوی دیگر، برخی از مسلمانان گذشته شگرف خود را فراموش کرده بودند و اعتقاد داشتند که علت همۀ نابسامانیها در دین است و تا یوغ اسارت دین برگردن انسانها باشد، پیشرفته و تکامل زمینه ای برای بروز و ظهور نخواهد یافت و لذا آنهایی که خواهان ترقی هستند باید از دین و مذهب دوری کنند.

روشنفکرنماها و عالم نماها بازیچه مکر و فریب دشمن قرار گرفته و وسیلۀ تبلیغ و ترویج افکار شیطانی آنها واقع شدند. آنان متوجه نبودند که مسیحیت امروز آن چیزی نیست که حضرت مسیح(ع) بنیانگذار آن بوده، بلکه ساخته و پرداخته کسانی است که کوشیده اند تا ادیان را دستاویز و بازیچه خود قرار دهند و وانمود کنند که دست و پایشان را بسته اند و بعد فریاد برآورند که: «دین، انسان را اسارت و بردگی می خواهد و نگه می دارد!» غافل از اینکه دین حضرت مسیح نیز دارای جنبه های مختلفی است. حضرت امام خمینی(س) در این زمینه می فرمایند:

«حتی حضرت عیسی(ع) که تابعین امروزین او خیال می کنند حضرت عیسی(ع) فقط یک معنویاتی گفته است، ایشان هم همینطور بوده که از اول قرار بوده معارضه کند، آن وقتی که تازه متولد شده میگوید کتاب آوردم. یک همچو عیسایی نمی شنید توی خانه و مسئله بگوید تا چه بشود. اگر مسئله می خواست بگوید و مسئله گو بود، دیگر چرا اذیتش می کردند؟»[4]

آنهایی که مذهب را در تضاد با منافع خود می دیدند، در طول تاریخ از هر نوع وسیله و ابزاری برای رسیدن به هدف خود استفاده کردند با درک شرایط و موقعیتها و به کار بردن سلاحهای جدید، اکثریت مسلمانان را نسبت به سرنوشت خود بی تفاوت ساختند وعدۀ قلیلی را که حاضر به پذیرش اقدامات آنها نبودند و مقاومت می کردند، به عناوین مختلف یا از صحنه بیرون کردند و یا به نابودی کشاندند.

همان گونه که گفتیم، از همان آغاز تبلیغ اسلام توسط پیامبر اکرم(ص) زمزمه های کج اندیشان آغاز شد و فعالیت حاملان دین نیز همچنان ادامه یافت و تشدید شد. اما احیاگری به مفهوم امروزی در سده های اخیر و با ظهور سیدجمال الدین اسدآبادی، شهید مدرس، سید قطب و ... آغاز شد و با حضرت امام(ره) به کمال رسید.

5 - دین و جامعیت عالمان دینی:

همانطوری که اسلام جامع است باید احیاگران و عالمان آن هم، جامع باشند. زیرا افرادی که با جنبه های مختلف دین آشنا نباشند، نمی توانند از آن سخن بگویند بخشهای گوناگون آن را تشریح کنند و به دیگرن بشناسانند. در بند گذشته اشاره شد که احیاگری سابقه ای طولانی دارد و در گذشته کسانی بوده اند که در این راه از خود گذشته اند، اما موفق نبوده و به کمال نرسیده اند، و بهتر است در اینجا اشاره شود که یکی از علتهای عمده موفق نشدن آنها، عدم جامعیت شان بوده است. با کنکاشی در آثار و رهنمودهای حضرت امام(ره) به این نتیجه می رسیم که در هیچ دوره ای، شیعه چنین فقیه جامع الشرایطی به خود ندیده و به احتمال قوی در آینده هم نخواهد دید:

«کسی می تواند دست اصلاح به این دستگاه دراز کند که چند شرط زیر را داشته باشد:

1 - تخصص در علوم روحانیه، که سخنهای او کورکورانه و از روی جهالت نباشد.

2 - علاقمندی به دیانت و روحانیت و عقیده به اینکه روحانیت در کشور لازم است.

3 - پاک بودن نیت او که دست درازیش برای نفع طلبی نباشد.

4 - عقل، تدبیر و تمیز صلاح و فساد، تا کارهایش از روی نقشه های خردمندانه باشد.

5 - نفوذ روحانی که نقشه های خود را بتواند عملی کند.»[5]

و بحق باید پذیرفت که امام خمینی(ره) دارای چنین ویژگیهای برجسته ای بودند، زیرا که اسلام را به کاملترین وجه و با همه جزئیاتش بخوبی درک کرده و شناخته بودند و به قول دوستی:

«جامعیت امام، از جامعیت اسلام نشأت می گرفت؛ زیرا که در دین اسم همۀ حقایق و ظرایف وجود دارد و آن که اسلام را بخوبی شناخته باشد، از همه جهات جامع و کامل است»[6]

و حال اگر بگوییم که امام(ره) به معنی دقیق کلمه اسلام را شناخته و با تمام وجود آن را لمس و درک کرده و با گوشت و خون خود عجین کرده بودند، ذره ای اغراق نکرده ایم.

مبحث دوم - امام و احیای دین

امام(ره) در شرایط خفقان آور حکومت شاهنشاهی که روزنه ای برای احیای اسلام و ... دیده نمی شد، حرکت الهی خود را آغاز کردند و این در زمانی بود که رژیم دو هزار و پانصدسالۀ شاهنشاهی در ایران مستحکم و غیرقابل نفوذ به نظر می رسید. با اینکه شاه حامیان فراوانی داشت، امام(ره) با تکیه بر قدرت لایزال الهی و توجه حضرت ولی عصر (عج) و خیزش و قیام سراسری ملت ایران و بیداری مسلمانان و جهان اسلام، در گفته ها بیانیه ها و ... روی نکاتی انگشت گذاشتند که دارای ویژگیهای زیر بود:

الف - اصولی.

ب - قابل بسط و گسترش.

ج - متحرک و جوشنده.

د - غیرقابل انکار.

هـ - مستحکم و پابرجا.

و - فراگیر و همگانی.

ز - مطابق با دنیای جدید.

ح - متناسب با نیاز انسان امروز.

در بدو امر به نظر می رسد انتخاب چنین ویژگیها و محورهایی برای بیانیه ها، سخنرانیها و ... در هر حرکت انقلابی، کاری دشوار و بسیاری سخت است و همه آن امور با هم جمع نخواهند شد، اما با بررسی افکار و اندیشه های حضرت امام(ره) به این نتیجه می رسیم که ایشان فردی بود عالم، اسلامشناس، عاقل و زیرک و مدیر و مدبّر، و در یک کلام همه علوم گذشته، حال و حتی آینده را در خود جمع کرده اند و ازقدرت تحلیل و تفسیر دقیق مسائل نیز برخوردارند.

با توجه به مسائل فوق به نظر حضرت امام(ره) مشکل اصلی را که مانع ظهور  و بروز دین شده و در سالهای اخیر آن را محدود کرده و بشدت در تنگنا قرار داده بود، تفکر و اندیشۀ جدایی دین از سیاست و حصر دین به مسائل عبادی است، و با رفع این مشکل، همه موانع از سر راه برداشته خواهد شد.

تأکید حضرت امام(ره) روی این نکته است که وقتی می گوییم «دین»، سیاست را هم شامل می شود و سیاست جزو لاینفک دین است:

«حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله(ص) است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم برتمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. [7]

حضرت امام(ره) احیای دین را در زنده کردن رابطه جدایی ناپذیر دین و سیاست می دانند. مهمترین افکار ایشان را روی چهار محور عمده قرار می دهیم و ثابت می کنیم که دین همان سیاست است و سیاست همان دین. [8]

محور اول: حضرت امام(ره) شعار جدایی دین از سیاست را نتیجۀ تبلیغات فریبندۀ استعمارگران می دانند که سالها با اغواگری تلاش کردند تا جوامع اسلامی را به نابودی بکشانند و از سر راه خود بردارند و تا حدودی نیز موفق بودند. همانطور که در قرون اول، بنی امیه و بنی عباس به این وسیله موفق شدند تا مقداری از اهدافشان را پیاده کنند:

«طرح مسئله جدا بودن سیاست از روحانیت، چیز تازه ای نیست. این مسئله در زمان بنی امیه طرح شد و در زمان بنی عباس قوت گرفت. در این زمانهای اخیر هم که دستهای بیگانه درممالک بازشد، آنها هم به این مسئله دامن زدند، به طوری که مع الاسف بعضی از اشخاص متدین و روحانیون متعهد هم باورشان آمده است که مثلاً اگر یک ملایی در مسائل سیاسی وارد بشود، به او ضربه می خورد. این یکی از نقشه های بزرگ استعمار است که بعضی باور کردند.»[9]

به نظرحضرت امام(ره) علت اینکه دشمنان اسلام، دین را به امور عبادی و فردی محدود می کردند این بود که این امور برای آنها و منافع مادیشان ضرر و زیانی نداشت:

«... . روحانی مسجد برود و نماز بخواند... درس بگوید و مباحثه بکند و آن آداب شرعیه را به مردم نشان بدهد. آنها دیدند که نماز روحانیون و نماز اسلام هیچ به آنها ضرر ندارد، ... آنها به نفت کار نداشته باشند، نماز بخوانند، هرچه می خواهند تا خسته بشوند، درس هرچه دلشان می خواهد بدهند، مباحثه هم هرچه می خواهند  بکنند، کار نداشته باشند به اینکه سیاست استعماری در اینجا نباید اجرا بشود، هرکاری می خواهند بکنند...»[10]

بخوانند و بگویند اما به آنها کار نداشته باشند، مشکلی وجود ندارد و اسلامی هم نباید باشد زیرا دینی که درد افرادش را نشناسد و به آن بها ندهد و تحرک نداشته باشد، هیچ ارزشی ندارد، و در واقع جسدی است که روح ندارد و یا کشتی فاقد کشتیبان است. هدف استعمارگران هم دقیقاً این است که اسلام را منزوی کنند و جامعه را از آن جداسازند. بسیار طبیعی است وقتی که گفتند دینی سیاست ندارد، خواهند گفت که سیاست خلاف شأن روحانیت است:

«... که اینها نباید در امور سیاسی داخل بشوند، خلاف شأن آنهاست، حتی این آخری می گفتند که با قداست اینها مخالف است، با قداست اهل علم، وارد شدن در حکومت و سیاست مخالف است»[11]

محوردوم: برای شناخت اسلام، باید به دنبال تمام جنبه های آن رفت و آن کس که مسئله را درک نمی کند و متوجه نیست، اسلامشناس نخواهد شد. باید به همۀ مسائل از جمله عبادی، اجتماعی، سیاسی و ... توجه داشت، همچنان که به نظر حضرت امام(ره) اسلام یک رژیم کامل سیاسی و در برگیرندۀ همۀ نیازهای انسان است:

«... اسلام فقط عبادت نیست، فقط تعلیم و تعلم عبادی و امثال اینها نیست، اسلام سیاست است... اسلام یک رِژیم است، یک رژیم سیاسی است، منتها سایر رژیمها از بسیاری از امور غافل بودند و اسلام ازهیچ چیز غافل نیست... .»[12]

در عین حال نمی توان فرقی میان رهبر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، عبادی و ... گذاشت و در واقع یک رهبر می تواند تمام این موارد را بردوش بکشد:

«اگر شما بتوانید مفهوم مذهب را در فرهنگ اسلامی ما درک و دریافت کنید، بروشنی خواهید دید که هیچ گونه تناقضی بین رهبری مذهبی و سیاسی نیست...»[13]

این مسائل از آنجا نشأت می گیرد که کتاب مذهبی ما مسلمانان جامع و متحرک و پویا است و همه جنبه های زندگی انسان را در نظر دارد:

«مذهب اسلام که سندش قرآن است و محفوظ است، حتی یک کلمه تغییر نکرده است. این طور است که قرآن مشتمل برهمه چیز است؛ یعنی یک کتاب آدم سازی است...»[14]

«احکام سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن هست. کتابهایی که ... اسلام در سیاست دارد بیشتر از کتابهایی است که در عبادت دارد.»[15]

«... آنقدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه کنید، هفت - هشت تایش کتابی است که مربوط به عبادات است، باقیش مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات و این طور چیزهاست.»[16]

حضرت امام(ره) که خود فقیه، قرآن شناس، اسلامشناس و... هستند بصراحت اعلام می کنند که غیر از سیاست و اجتماع در میان کتب و متون اسلامی، مطلب دیگری یا نمی یابید و یا بسیار اندک و جزئی؛ و عبادت هم در اسلام همان سیاست است:

«... والله اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی کرده اند، سیاست مدنی از اسلام سرچشمه می گیرد.»[17]

حضرت امام(ره) در موراد فراوان و از جهات گوناگون تداخل امور سیاسی با مسائل دیگر را در اسلام بررسی می نمایند و آن موارد را با شرح و بسط کامل ذکرمی کنند که به علت کثرت آنها به مهمترین موضوعات اشاره می شود:

1 - اهتمام به امور مسلمین عبارت است از امور سیاسی و اجتماعی مسلمین. [18]

2 - اگر اهتمام به امر مسلمین کسی نکند مُسْلِم نیست، به حسب روایت منسوب الی رسول الله. [19]

3 - قیام بالقسط و مردم را به قسط وارد کردن مگر می شود بدون دخالت در امور سیاسی. [20]

4 - اینهایی که به امور جامعه و مصیبتهای مردم اهتمام ندارند، مصداق همان آیه شریفه اند:

«یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأکُلُونَ کَما تَأکُلُ الاَنعٰامُ وَ النّارُ مَثْویٰ لَهُم»[21]

5 - موظفید گرفتاریهایی که برای مسلمین پیش می آید، دخالت کنید. [22]

یکی از نکات بسیار زیبا و جالبی را که امام(ره) مطرح می کنند مسئله اختلاط احکام اسلام با سیاست است. یعنی اگر فرضاً اسلام زکاتی را فرض کرده، علاوه بردر نظر گرفتن مسائل مالی، مسائل سیاسی را نیز در نظر گرفته است:

«... همه احکامش یک احکام مخلوط به سیاست است... نمازش مخلوط به سیاست است، حجش مخلوط به سیاست است، زکاتش سیاست است، ادارۀ مملکت است...»[23]

اجتماعات بزرگی در اسلام وجود دارد، اما از آنها به درستی استفاده نمی شود. نمازجمعه، حج، نماز عید قربان و فطر و اجتماعات بظاهر عبادی دیگر که به نظر حضرت امام(ره) پوسته آنها عبادی است، امام از دور نشان سیاست می جوشد. چرا نباید مشکلات اسلام و مسلمین مطرح شود و مورد بررسی قرار گیرد. در واقع باید در خطبۀ نماز جمعه مشکلات و مسائل مسلمانان مطرح شود. مسلمین از گرفتاریها و حال یکدیگر اطلاع یابند و در رفع مسائل بکوشند، و در حج از این همه امکانات باید بخوبی استفاده  شود که نمی شود. این همه آدم از جاهای مختلف و با خرج خودشان می آیند، اما هیچ فعالیت عملی برای مسائل اجتماعی و سیاسی صورت نمی گیرد. آیا این فلسفه حج است؟ این اجتماعات بدون استثنا دارای دو جنبه اند، و در واقع سیاست و عبادت در یکدیگر مدغم اند، یعنی همان جبنۀ عبادی یک جنبه سیاسی دارد و برعکس. [24]

گذشته از جنبه های عبادی، جنبه های اخلاقی اسلام هم مدغم به سیاست است. یعنی همان مسئله اخلاقی یک جنبۀ سیاسی هم دارد. مثلاً همین «المؤمنون اخوة» چقدر در روحیۀ مسلمانان جهت وحدت و یکدلی تاثیر دارد و مسلمانان را در کنار یکدیگر یکرنگ و متحد می کند تا نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت و وظیفه کنند و به یاری و کمک همدیگر بشتابند. [25]

محور سوم: حضرت امام(ره) در سخنرانیها، بیانیه ها و اطلاعیه های خود به دخالت انبیا و ائمه و اولیای الهی در سیاست اشاره می کنند و ضرورت آن را مورد تأکید قرار می دهند. به چند نمونه اشاره می شود:

«... این مسئله دخالت در امور سیاسی از بالاترین مسائلی است که انبیا برای او آمده بودند. قیام بالقسط و مردم را به قسط وارد کردن مگر می شود بدون دخالت در امور سیاسی؟ مگر امکان دارد بدون دخالت در سیاست و دخالت در امور اجتماعی و در احتیاجات ملتها کسی بدون اینکه دخالت کند، قیام بالقسط باشد؟ «یقوم الناس بالقسط» باشد»[26]

حضرت امام(ره) در ادامه همین مطلب سیره و روش پیامبران را مطرح می کنند و به این نتیجه می رسند که اولین حرکت هر پیامبر قیام علیه طاغوتها و ظالمین بوده است؛ کما اینکه حضرت موسی به مقابله فرعون می رود و پیامبر اسلام(ص)، استعمارگران مکه را مورد حمله قرار می دهد، و گرنه اگر پیامبر(ص) فقط مسئله می فرمود و در اصل اگر دین به مسائل عبادی خلاصه می شد، زورگویان مکه کاری به پیامبر(ص) نداشتند و فرعون به موسی و نمرود به ابراهیم و یزید به امام حسین(ع) و ...

«رسول الله پایۀ سیاست را در دیانت گذاشته است... سیاستی که در صدر اسلام بود یک سیاست جهانی بود. پیغمبر اسلام دستش را دراز کرده بود در اطراف عالم و عالم را داشت دعوت می کرد به اسلام و دعوت می کرد به سیاست اسلامی و حکومت تشکیل داد و خلفای بعد حکومت تشکیل دادند. در صدر اسلام از زمان رسول خدا تا آن وقتی که انحراف در کار نبود، سیاست و دیانت توأم بودند...»[27]

به نظر حضرت امام(ره) معنی ندارد بگوییم که انسان نباید در سیاست دخالت کند تا قداستش محفوظ بماند. این یکی از بزرگترین توطئه های دشمنان است که در طول تاریخ برای از میدان به درکردن نیروهای واقعی جامعه و صاحبان اصلی سیاست و حکومت به کار می برند و در مواردی هم موفق می شوند. متأسفانه بسیاری از این نکته غافل شدند که مگر حضرت پیامبر(ص) و امام علی(ع) سیاستمدار نبودند، و مگر حکومت تشکیل ندادند و حکام، کارگزاران و فرماندارانشان را به اطراف و اکناف اعزام نکردند، و مگر حدود الهی را جاری نکردند و مگر مالیات مسلمین را جمع آوری و مصرف نکردند و ... پیامبران و ائمه(ع) به این مسائل توجه داشتند و وظایف سیاسی خودشان را انجام می دادند و در کنارش قداست، تقوا را هم به تمام و کمال دارا بودند:

«آن کسی که جهات معنوی خودش را تقویت کرد، آن کس در جهات طبیعی هم قوی می شود. مَثَلْ مَثَلِ انبیاست و اولیا، با همۀ آن معنویات، با همۀ آن معارف الهیه، کشورداری هم می کردند، حکومت هم تأسیس می کردند. حدود را هم جاری می کردند، کسانی هم که مضر به جامعه بودند از دم شمشیر می گذراندند، در عین حالی که در آن پایه از معارف بودند»[28]

«... ما حجتمان بر این است که اگر این مبارزه را ادامه بدهیم و صدهزار نفر از ما کشته بشود، برای دفع ظلم اینها و برای اینکه دست آنها را از مملکت اسلامی کوتاه کنیم ارزش دارد. حجتمان هم کار حضرت سیدالشهدا - سلام الله علیه - است...»[29]

طبیعی است که جهاد و مبارزه علیه دشمنان خسارتهای مالی و جانی دارد، و در طول تاریخ پیامبران از جان خود و خانواده و نزدیکانشان، در این راه گذاشته اند و همه مصایب و مشکلات را به جان خریده اند. لذا آنچه از سیره عملی پیامبران، ائمه(ع) و اولیای خدا به دست می آید مبارزه با ظالمان، گردنکشان و زورگویان است، و در این راه همیشه مستضعفان و پابرهنه ها در کنار رهبران الهی، و ثروتمندان درکنار طاغوتیان قرار دارند و زیباتر از این سراغ نداریم که پیامبران خود از میان محرومان برخاسته اند و با آنها در کنار یکدیگر مبارزه کرده و با هم جان داده اند، و ائمه هدی(ع) همه به شهادت رسیده اند. و این با عدم دخالت در سیاست منافات دارد و حجت است.

محور چهارم: جدایی دین از سیاست که هدف اصلی دشمنان اسلام در دوره های گذشته و حال است، دارای آثار و نتایجی است که استعمارگران را به اهدافشان می رساند، اما همین مسئله ضربۀ مهلکی به اسلام و مسلمین وارد آورده و امت اسلام را به سوی بدبختی و زوال سوق می دهد. آثار و تبعات تبلیغات جدایی دین از سیاست که همان به نابودی کشاندن و محو اسلام است، در چند بند آورده می شود. [30]

1 - نابودی ملتها:

ابرقدرتها و دشمنان اسلام با تلاشهای موذیانه و با وسایل مختلف، مسلمانان را به انواع بلاها گرفتار کرده و در غفلت فرو بردند و کسانی را که به وسایل مادی نمی توانستند از میدان بیرون کنند با نیرنگ حفظ قداست خانه نشین کردند و سپس خود به غارت و استعمار جوامع اسلامی پرداختند:

«چپاولگران حیله گر کوشش کردند به دست عمال باصطلاح روشنفکر خود اسلام را همچون مسیحیت منحرف و به انزوا کشانند و علما را در چارچوب مسائل عبادی محبوس کنند و ... در این امر توفیق بسزایی پیدا کردند و از این جهالت و غفلت ما سوء استفاده نمودند و بلاد مسلمین را یا مستعمرۀ خویش نمودند و یا به استثمار کشیدند و بسیاری از سلاطین و حکام مسلمین، را استخدام نموده و با دست آنان ملتها را به استضعاف و استثمار کشاندند و وابستگی و فقر و فاقه و پیامدهای آنها گریبانگیر توده های دربند گردید...»[31]

2 - محدود شدن فقاهت:

دشمنان زیرک تلاش داشتند، روحانیت شیعه را همانند روحانیت نصاری به بند بکشند یا در کنترل خود قرار دهند و یا از آنها موجودات بی اثر و خنثی بسازند و در این راه تا حدودی هم موفق شدند:

«... وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق نا آگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد، قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و درسیاست و حکومت دخالت نماید.»[32]

3 - غفلت و فراموشی احکام سیاسی اسلام:

طبیعی است وقتی که دایره محدود شود، ناگزیر باید بسیاری از مسائل کنار گذاشته شود و این باعث فراموشی و غفلت می شود و بتدریج چنین به نظر می آید که اصلاً چنین ابوابی وجود نداشته و باور کردن آن ابواب مشکل می شود و به نظر نمی رسد که توطئه ای از این وحشتناکتر قابل طراحی باشد:

«... و تقریباً اکثر ابواب فقه کنار گذاشته شده بود عملاً، توی کتابها نوشته شده بود و کنار گذاشته شده بود، و اکثر آیات قرآن هم کنار گذاشته شده بود. قرآن می خواندیم و می بوسیدیم و می گذاشتیمش کنار. 2 آیاتی که مربوط به جامعه بود، آیاتی که مربوط به سیاست بود، آیاتی که مربوط به جنگ بود، آیات زیادی که اکثر آیات مربوط به این مسائل است، اینها را منسی کرده بودیم، یعنی ما را وادار کرده بودند که منسی باشد»[33]

4 - ارزش منفی برای روحانی سیاسی:

«مسئله جدا بودن دین از سیاست، مسئله ای که با کمال تزویر و خدعه طرح کردند حتی ما را هم مشتبه کردند. حتی کلمه «آخوند سیاسی» یک کلمه فحش است در محیط ما...»[34]

در اینجا بد نیست یادآوری شود که بیشترین بار سخنان امام(ره) درباره مسائل دینی و احیای حقیقت آن متوجه روحانیون و علماست به دو جهت: اول اینکه دشمن از این راه وارد شده و موفق شد به اسلام ضربه بزند. و دوم اینکه مسلمانان همیشه چشمششان به دهان روحانیون و علما بوده و اگر همۀ روحانیون و علما در طول تاریخ متوجه توطئه دشمن می شدند و با آن بشدت مقابله می کردند، وضعیت مسلمانان یقیناً بهتر از آنچه که امروز شاهدش هستیم می بود. لذا امام(ره) بیشترین تأکید و صحبت را روی این مسئله حیاتی و حساس داشته اند.

خاتمه:

حضرت امام(ره) بعد از آن همه تلاش در راه احیای اسلام ناب محمدی(ص) به ملکوت اعلی پیوست و بیش از یک میلیارد مسلمان جهان را در اندوه فقدان خویش به سوگ نشاند. امام امروز در کنار ما نیست. ولی روح بلندش سراسر کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی را در نوردیده و جهان را تکان داده است. در شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز آفریقا، در آمریکای مرکزی، جنوبی و شمالی، در اروپای شرقی و غربی، در تمام آسیا، و حتی استرالیا و در لبنان، فلسطین، پاکستان، کشمیر، ترکیه، بوسنی، افغانستان، الجزایر، چچن و ... صدای رسا و بیدارگر امام به گوش می رسد و انسانها را در شادی و لذت غرق می کند. به گونه ای که حتی دشمنان اسلام و استعمارگران هم قرن آینده را قرن بیداری مسلمانان در جهان و پایان سلطه استعمارگران می دانند:

«لندن - ... تلویزیون دولتی انگلیس«بی. بی. سی» با پخش یک فیلم مستند دربارۀ انقلاب اسلامی ایران، در ابتدا به وضعیت اسلام در ابتدای قرن 20 پرداخت و گفت: در آن زمان اکثریت مسلمانان جهان در کشورهایی زندگی می کردند که در استعمار کشورهای غربی بودند... گویندۀ این برنامه در مورد تأثیرات انقلاب اسلامی گفت: جذابیت انقلاب اسلامی در دنیای خارج مشاهده شد و به جذب بسیاری از مردم جهان به سمت آن انجامید...

به گفتۀ این فیلم، در سراسر جهان اسلام این داستان تکرار می شد و مسلمانان بازگشت به اصولگرایی اسلامی را تنها راه شناسایی مجدد هویت خود می دانستند و برای آنها به غیر از این، راه حل دیگری در مقابل مادیگری غرب وجود نداشت. گویندۀ فیلم اظهار داشت: در سراسر جهان، پیروان دیگر ادیان مانند مسیحیت، یهودیت و هندو نیز به اصولگرایی مذهبی روی آوردند. حتی در ترکیه نیز که هفتاد سال قبل با مذهب جنگ شده بود، روند بازگشت به اصول اسلامی سرعت گرفته و یک حزب اسلامی تشکیل دولت داده است.

در پایان این برنامه، ضمن نمایش صحنه های تشییع پیکر پاک حضرت امام خمینی و مرقد مطهر ایشان گفته شد: در سال 1368، صدها هزار نفر در مراسم تشییع جنازه آیةالله خمینی شرکت کردند. اما با مرگ وی انقلاب اسلامی ادامه یافت و در کشورهای اسلامی مانند تونس، الجزایر و حتی ترکیه مسلمانان به مقابله  با دولتهای لائیک پرداختند. می توان گفت در آستانۀ پایان یافتن قرن بیستم، پیروان خدا اعم از مسلمان، یهودی، مسیحی یک بار دیگر گرد هم می آیند و نه تنها به ابراز و بیان اعتقادات خود می پردازند، بلکه به جذب دیگران به سوی اعتقادات خود نیز اقدام می کنند[35] شایان ذکر است که فیلم مستند تلویزیون «بی. بی. سی» در مورد نقش انقلاب اسلامی ایران در بازگشت جهان به اصولگرایی مذهبی تهیه شده بود.

 

منبع: مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و احیاء تفکر دینی، ج 1، ص 145.

پاورقیها:

[1] - اشاره به یکی از فرمایشات مقام معظم رهبری: «انقلاب اسلامی، بی نام...»

[2] - مجله حوزه /  8 - 37، ص 166

[3] - اصول کافی ج 1 /  54

[4] - قاضی زاده، کاظم - پژوهشی در خطوط، روزنامه، جمهوری اسلامی - 11 مرداد 73.

[5] - حوزه - مسلسل 8 - 37 - ص 170

[6] - دوستی که اینک در قم مشغول دروس خارج است

[7] - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 451-452.

[8] - اشاره به جمله معروف شهید مدرس«سیاست ماعین دیانت ما...»

[9] - ر.ک: صحیفه امام، ج 16، ص 418-419.

[10] - ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 15-17.

[11] - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 12-13.

[12] - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 127-128.

[13] - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 388-389.

[14] - ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 447-448.

[15] - ر.ک: صحیفه امام، ج 3، ص 226-227.

[16] - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 41-43.

[17] - ر.ک: صحیفه امام، ج 1 ص 268-270.

[18] - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 40.

[19] - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 212-215.

[20] - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 214-215.

[21] - ر.ک: صحیفه امام، ج 2، ص 371-373.

[22] - ر.ک: صحیفه امام، ج 2، ص 368-370.

[23] - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 17-20.

[24] - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 17-18.

[25] - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 130-133.

[26] - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 212-215.

[27] - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 203-206.

[28] - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 356-357.

[29] - ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 323-324.

[30] - حکومت از دیدگاه امام خمینی، اداره فرهنگ و ارشادتهران - 1373 – قم

[31] - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 87-90.

[32] - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 277-279.

[33] - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 10-12.

[34] - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 40-41.

[35] - اعتراف تلویزیون دولتی انگلیس به ... . . جمهوری اسلامی - دوشبنه 29 بهمن 1375 - ص 16

انتهای پیام /*