بیژن شهرامی

امام خمینی(س) واحیای سنتهای مذهبی

کد : 159707 | تاریخ : 08/06/1396

امام خمینی(س) واحیای سنتهای مذهبی

بیژن شهرامی

خلاصه مقاله

‏علل زیر از جمله دلایلی است که باعث فراموشی برخی از سنتهای مذهبی در طول تاریخ شده اند. بررسی و شناخت این علل می تواند به درک بهتر موضوع اصلی این نوشتار بینجامد. ‏

‏1 - سپرده نشدن زمام امور کشور اسلامی به امام علی(ع) پس از رحلت رسول اکرم(ص)، (جدا پنداشتن قرآن از عترت). ‏

‏2 - تسلط حکومتهای جائر بردستگاه خلافت. ‏

‏3 - جلوس آخوندهای درباری برمسند شرع و قضا. ‏

‏4 - دسیسۀ دشمنان دانا و اندیشۀ انحرافی دوستان نادان. ‏

‏5 - جهالت و نادانی عامۀ مردمان. ‏

‏اصولاً برخی از عناصر دین از قبیل حج ابراهیمی، نماز جمعه، رفتارهای مبتنی بر طرد نظام طبقاتی و اشرافیگری، جهاد، ولایت فقیه (حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقهای اهل بیت عصمت و طهارت در غیاب معصوم(ع) و مواردی از این دست در معرض فراموشی و یا دور شدن از اهداف عالیۀ موجود در باطنشان قرار می گیرد. البته علل باعثۀ این امر نامطلوب متعددند و ناگفته پیداست که دامنه تأثیر گذاری هر یک از علل مذکور متفاوت است. ‏

* * *

‏الف - حج ابراهیمی. ‏

‏ب - ولایت فقیه (حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت مطلقۀ فقیه اهل بیت عصمت و طهارت در غیاب امام معصوم). ‏

‏ج - جهاد فی سبیل الله. ‏

‏د - مسجد محوری و نمازهای جمعه و جماعات. ‏

‏ه - سواد آموزی. ‏

‏اگر چه عالمان فرهیخته مسلمان و سیراب شدگان از چشمه سار مصفای مکتب حضرت محمدو آل محمد از آغاز غیبت آخرین حجت خدا در برابر روند فراموشی و استحالۀ سنن مذهبی بخوبی پایمردی نموده اند و در این راه از بذل جان و مال دریغ نکرده اند، اما اهمیت حماسه ای که حضرت امام خمینی(س) با خلق آن سنن مذهبی را احیا نمود یا از غرقاب گونه به گونی نجات بخشید بسیار چشم افساتر است. ‏

‏امام راحل(ره) هنگامی که به امید احیای اسلام قدم در میدان مبارزه نهاد و ایدۀ تشکیل حکومتی مبتنی بر اسلام و حاکمیت فقیه جامع الشرایط بر جامعه را مطرح فرمود احیای سنتهای مذهبی را در زمرۀ ضرروی ترین برنامه های حکومت اسلامی موعود قرار داد. آن حضرت حتی ایجاد چنین حکومتی را در گرو احیای برخی از سنن مذهبی می دانست، تا آنجا که می بینیم مساجدی که قبل از قیام ایشان در تحولات سیاسی کشور محلّی از اعراب نداشتند به یکبار به کانون اصلی انقلاب و سنگرهایی که مجاهدین فی سبیل الله از آن قلب نظام طاغوتی را نشانه رفته بودند و به بساتینی که عطر دلربای حکومت اسلامی از آن استشمام می شد تبدیل شدند. ‏

‏حضرت امام تشکیل حکومت اسلامی و احیای سنتهای مذهبی را لازم و ملزوم یکدیگر می دانست. از این رو به جرئت می توانیم بگوییم که حضرتش با احیای سنت دینی بی تفاوت نبودن علمای اسلام و مسلمین و اهل مسجد نسبت به اوضاع و احوال کشور اسلامی راه را برای تشکیل حکومتی مبتنی برعقاید حقۀ اسلامی باز نمود و با تشکیل آن احیای سایر سنن مذهبی فراموش شده و استحاله شده را میسر ساخت. ‏

‏پیش از آنکه در این نوشتار به سنتهای مذهبی احیا شده توسط حضرت امام(ره) و نقش آن حضرت در ایجاد و پیشرفت این فرایند بپردازیم، شایسته است به طور اختصار به برخی از عللی که باعث فراموشی پاره ای از سنتهای مذهبی درطول تاریخ شده اند، بپردازیم بدون شک بررسی و شناخت این علل می تواند به درک بهتر موضوع اصلی این نوشتار بینجامد: ‏

1 - سپرده نشدن زمام امور کشور اسلامی به امام علی(ع) پس از رحلت رسول اکرم(ص) (جدا پنداشتن قرآن از عترت) 

‏ ‏

‎[[page 297]]‎‏متأسفانه جامعۀ اسلامی پس از رحلت جانسور سرور کائنات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمّۀ دور زمان محمّد مصطفی - صلی الله علیه و آله و سلّم‏‎[1]‎‏ - با نابسامانی هولناکی دست به گریبان شد که شارع مقدّس(ص) از ابتلای امتش به آن نگران بود. ‏

‏خلافت رسول خدا(ص) در حالی که به غیر سپرده شد که آن حضرت در زمان بازگشت از حجّة الوداع و در مکان غدیرخم و در حضور جمعیت انبوهی از زائران خانۀ خدا – که تعداد آنها را یکصدهزار نفر نیز نوشته اند - حکم الهی انتصاب علی(ع) به جانشینی خویش را بصراحت ابلاغ فرموده بود. ‏

‏با کنار گذاشته شدن ولی خدا از ولایتی که امت اسلامی می بایست در سایه سار آن به اجرای فرامین کتاب الهی بپردازد، زمینۀ لازم برای فراموشی برخی از سنن مذهبی فراهم شد. ‏

‏عدالتی که نبی مکرم اسلام دمی از پرداختن به آن غافل نشده بود رفته رفته به فراموشی سپرده شد، سیستم متروک طبقاتی عهد جاهلیت به طور خزنده و مخفی و در شکلی نوین به جامعه بازگشت؛ آن گونه که سهم افراد از بیت المال مسلمین براساس ملاکهای کاذب و نادرست تعیین شد. برتری عرب برعجم بی پرده منظور نظر حکّام قرار گرفت، خون بیگناهانی مانند هرمزان و ... با توجه به جایگاهی که قاتلانشان در نزد زمامداران داشتند پایمال شد و تبعیض در اجرای حدود الهی پدیدار گردید. فضایل و مناقب اهل بیت(ع) نادیده انگاشته شد و هر آنچه که بر اهل بیت گذشت برقرآن نیز گذشت. ‏

«شاید جملۀ لن یفترقا حتی یردا علی الحوض [در حدیث ثقلین] اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدّس رسول الله، صلی الله علیه و آله و سلّم – هر چه بر یکی از این دو گذشته است بردیگری گذشته است و مهجوریت هریک مهجوریت دیگری است تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در حوض وارد شوند. [2]» 

‏ ‏

2 - تسلط حکومتهای جائر و ضد قرآن برکشور اسلامی

‏ ‏

‏جدا انگاشتن ثقل اکبر (قرآن) از ثقل اصغر (عترت) که با رحلت رسول اکرم(ص) در امتداد نگاه بسیاری قرار گرفت، راه را برای حاکمیت خاندان آل امیه و آل مروان و بالاخره آل عباس فراهم آورد، گروهی که حاکمیت آنان جز تیره روزی و پریشانحالی رهاورد دیگری برای امت اسلامی در برنداشت و از گذر سلطۀ بظاهر اسلامی آنان چه بسیار سنن مذهبی که از محتوای اصلی و باطنی خویش دور افتاد و در سطح ظاهر باقی ماند و باطنشان مورد توجه قرارنگرفت. ‏

«مسائل اسف انگیزی که باید برآن خون گریه کرد پس از شهادت حضرت علی(ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیله ای کردند برای حکومتهای ضدقرآنی و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبراکرم - صلی الله علیه و آله و سلّم - دریافت کرده بودند و ندای انّی تارک فیکم الثقلین در گوششان بود با بهانه های مختلف و از پیش تهیه شده، آنان را عقب زده و با قرآن، در حقیقت قرآن را که برای بشریت تا ورود به حوض، بزرگترین دستور زندگانی مادی و معنوی بود و هست خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا و کتاب و سنّت الهی را پایه گذاری کردند تا کار به جایی رسید که قلم از شرح آن شرمسار است. [3]»

‏طواغیتی که جلوس آنان بر اریکۀ زمامداری کشور پهناور اسلامی باعث شد تیغهای کشیده و برّان به جای آنکه عزت و سرافرازای مسلمین را تأمین نماید و به سوی دشمنان اسلام کشیده شود و نشانه رود، بر روی امام عادل علی بن ابیطالب(ع) و فرزندان معصوم و برومند ایشان کشیده شود و باعث کتمان حق و حق خواهی گردد. ‏

‏ ‏

3 - جلوس آخوندهای درباری برمسند قضا و شرع

‏ ‏

‏همزمان با تسلط سلسلۀ اموی و به دنبال آنها عباسی بر کشور اسلامی، پای آخوند های خودفروش درباری به ‏‎[[page 298]]‎‏جایگاههای مقدسی که شایسته دست پروردگان رسول خدا و ائمه هُدی(ع) بود باز شد. چه بسیار کج اندیشانی که به امید تمتعات دنیوی در ردای محدث، قاضی، مفتی و مفسّر خود را به زشت سیرتانی چونان معاویه و اولاد و اسلاف پلیدتر از او فروختند، و برفراز منابر جعل حدیث کردند، و هر آنچه که دل رسول خدا و اهل بیت او(س) را خون می نمود بی هیچ پروایی بر زبان راندند و ختام وعظ لغو خویش را نیز لعنِ وصی مصطفی(ص) قرار دادند. ‏

‏آنان نه تنها در مدح و ستایش حکام اموی و عباسی احادیث وافری را از خود تراشیدند، بلکه اراجیفی را نیز به نام حدیث در مخالفت با امیر مؤمنان علی(ع) و اولاد معصوم و کرام ایشان ساختند و برفراز کرسیها و منابر به خورد عوام الناس دادند. این نامردمان آنگاه که اهل بیت و فرزندان و معتقدان به ایشان را مهمترین مانع در راه گسترش سلطه و اندیشۀ نامیمون خویش یافتند در سرکوبشان از هیچ کوششی فروگذار نکردند و این را با خلق فاجعۀ کربلا و حوادث مشابه قبل و بعد آن ثابت کردند. ‏

‏آخوندهای درباری به منظور انحراف سنن اصیل مذهبی دین مبین اسلام، توجّه مسلمین را از محتوای پرباری که در سنتهای اصیل مذهبی نهفته است به نحو چشمگیری منحرف ساختند، و با چسبیدن به ظواهر مترتب بر این قبیل سنن و اکتفا به آن راه اندیشیدن و تفکر در باب اوضاع و احوال نابسامان امّت اسلامی را مسدود ساختند و حتی آنها را به ابزاری علیه اهداف عالیۀ عترت رسول خدا(ص) درآوردند. به عنوان نمونه آخوندهای درباری به امید خام در محاق کشیدن مهتاب پر فروغ فضایل و مناقب اهل بیت(س) سالیان سال خطبه های نماز جمعه را (العیاذ بالله) بالعن امیرمؤمنان علی - علیه السلام - و اولاد معصوم و کرام ایشان به پایان رساندند. ‏

‏ و اگر این رسم شیطانی را از یاد می بردند نماز را مجدداً اعاده می کردند! عجبا از نامردمی این نامردمان و شگفتا از جهالت و نادانی آن مردمان!‏

‏ ‏

4 - دسیسۀ دشمنان دانا و اندیشۀ انحرافی دوستان نادان

‏ ‏

‏دشمنان خارجی و گاه داخلی امت اسلامی از دیرباز اندیشۀ شوم تسلط برکافۀ مسلمین را در سر پرورانده اند. البته این اندیشه پیش از آنکه به تسخیر سرزمین توجه کرده باشد  به غارت مواریث باارزشی که به برکت ظهور اسلام نصیب جامعۀ اسلامی شده توجه کرده است. ‏

‏البته امت اسلامی به برکت فلسفه های باارزش نهفته در تک تک سنن مذهبی دین اسلام و روشنگریهای پرورش یافتگان مکتب امام باقر و امام صادق(ع) و پویندگان راه ایشان به آسانی به این توطئه های شوم تن در نداده و از دیرباز این دو مؤلفه مهمترین مانع برسر راه توطئه مذکور بوده است. ‏

‏دشمنان دانای امت اسلامی جهت پیاده کردن این توطئه شوم از یک سو به تهی کردن سنن مذهبی از فلسفۀ والای نهفته در آن که عزت و سرافرازی امت اسلامی را در برداشته و دارد پرداخته اند، و از سوی دیگر با سر دادن ندای شوم جدایی دین از سیاست، عالمان دین و اسلام شناسان را به طرق عدیده از عرصۀ فعالیتهای مربوط به کشورداری دور ساخته اند. البته حاکمیت حکومتهای خودکامه در کشورهای اسلامی نیز اجرای اهداف شوم آنان را همواره تسهیل کرده است. ‏

‏دشمنان دانا از وجود دوستان نادان نیز سود برده اند. بدین گونه که به علمای اسلام توصیه می کنند عرصۀ سیاست عرصۀ نیرنگ و خدعه و مکر و فریب است و مقام والای روحانیت والاتر از آنست که به آلودگیهایی از این قبیل مبتلا شود!همچنین کنگرۀ عظیم حج را با امور سیاست و دنیا چه کار؟ و در این گردهمایی بزرگ مگر می شود از اوضاع و احوال جهان اسلام بحث کرد و برای مشکلات راه حل جست؟ مگر اصولاً مشکلی وجود دارد که بخواهید راه حلی برای آن بجویید! البته علی رغم اغلب علما، عده ای نیز بوده و هستند که این ایدۀ دایگان دلسوزتر از مادر را پسندیده اند و به یکباره چشم بر واقعیتها بسته اند. ‏

‏از دیگر دسایس دشمنان دانا در این زمینه، یکی هم بیگانه کردن کافۀ مسلمین با محتوای قرآن بوده و هست، و در این میان گفتار وزیر امور خارجۀ وقت انگلیس که گفته بود: «تا قرآن در میان مسلمین است ما نمی توانیم بر ایشان تسلط یابیم.» مؤید این مطلب است. ‏

‏قرآن، این بزرگترین دستورالعمل زندگی مادی و معنوی بشر - که خداوند متعال آن را به همراه عترت منجی بشریت قرار داده است - نیز شاهد دسایس دشمنان دانا در متروک ساختن سنن مذهبی دین اسلام بوده است. ‏

‏آنگونه که دیدیم تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی (بجز حوزه های علمیه) استفاده از قرآن به گورستانها، زینت طاقچه ها، مهریۀ نوعروسها، ابزار استخاره، محافظت از مسافران و وسیلۀ امرار معاش برخی از سائلان و اموری از این قبیل محدود می شد. ‏

‏ ‏

‎[[page 299]]‎5 - جهالت و نادانی عامۀ مردمان

‏ ‏

‏آنچه که خاطر آخوندهای درباری را در پیشبرد آمال شومشان راحت می کرد، پیش از آنکه عزم و اراده و حمایت حکام فاسق اموی و یا عباسی باشد جهالت و نادانی عامۀ مردم بویژه مردمان عراق و شام بود. ‏

‏این مردم ساده اندیش و کوتاه فکر که فریب ظاهر حق به جانب مهره های مذهبی نمای خلفای جور اموی و عباسی را خورده بودند، گاه بسان جغدهای شب پرست از فروغ آفتاب تابناک معارف الهی عظمایی که از وجود ذیجود حضرت محمّد و آل محمّد ساطع بود بیزار بودند، و این در حالی بود که در سایۀ ظلمانی کاخهای سبز دمشق و در پناه بتهای زر و زور نوین آنقدر سر بر خاک ساییده بودند که پیشانیهایشان پینه بسته بود. ‏

‏جهالت و نادانی مردم در این مقطع حساس زمانی تا آن حد عمیق بود که وقتی معاویة بن ابی سفیان به بهانۀ سفر، نماز جمعه را در چهارشنبه به جای آورد کسی به او متعرض و معترض نشد و مخالفت نکرد! و آنگاه که به تحریک عمروعاص قرآنهای مصلوب بر نیزه ها را محافظ خویش ساخت کسی به او و خدعۀ دستیار او شک نکرد. ‏

‏البته این در حالی بود که امام علی(ع) و اولاد معصوم و کرام ایشان و به پیروی از آنان اصحاب و یاران راستینی بسان مالک اشتر نخعی، عمار یاسر، ابن عباس و ... دمی از انذار و اندرز مردم نادان و فریب خورده ای که جهالتشان رمز حیات حکام جور اموی و عباسیان بعد از آنان بود فروگذار نکردند. اما چه سود که گرمای کلام ایشان به سردی وجود اینان کارگر نیفتاد و روند فراموشی سنن اسلامی تسریع شد. تا آنجا که حضرت امیر(ع) خطاب به آنها فرمود: ‏

‏«ای مردم رنگارنگ، با دلهای پریشان و ناهماهنگ، تن هاشان عیان، خِردهاشان از آنان نهان، در شناخت حق شما را می پرورانم، همچون دایه ای مهربان؛ و شما از حق می رمید چون بزغالگان از بانگ شیرغرّان. هیهات که به یاری شما تاریکی را از چهرۀ عدالت بزدایم و کجی را که در حق راه یافته راست نمایم. ‏‎[4]‎‏»‏

* * *

‏از آنچه که تاکنون شرح آن رفت، این نتیجه عایدمان می شود که اصولاً برخی از عناصر دین از جمله «حج ابراهیمی، مسجد محوری و نماز جمعه و جماعت، رفتارهای مبتنی برطرد نظام طبقاتی و اشرافیگری، جهاد، ولایت فقیه، سنتهای مبارزاتی و مواردی از این دست» در معرض فراموشی و یا دور شدن از اهداف عالیۀ موجود در باطنشان قرار می گیرند. علل باعثۀ این امرِ نامطلوب متعدند. البته دامنۀ تأثیرگذاری هر یک از علل مذکور متفاوت است. ‏

‏اگر چه عالمان فرهیختۀ مسلمان و سیراب شدگان از چشمه سار مصفای مکتب حضرت محمّد و آل محمّد از آغاز غیبتِ آخرین حجت خدا در برابر روند فراموشی سنن مذهبی بخوبی پایمردی نموده اند و در این راه از بذل جان و مال دریغ نکرده اند، اما اهمیت شاهکار و حماسه ای که حضرت امام خمینی(س) با خلق آن سنن مذهبی را احیا نمود و یا از غرقاب گونه به گونگی نجات بخشید بسیار با ارزشتر است. ‏

‏امام راحل(ره) هنگامی که به امید احیای اسلام قدم در میدان مبارزه نهاد و ایدۀ تشکیل حکومتی مبتنی بر اسلام و حاکمیت فقیه جامع الشرایط بر جامعه را مطرح فرمود، احیای سنتهای مذهبی را در زمرۀ ضروری ترین برنامه های حکومت اسلامی موعود قرار داد. آن حضرت حتی ایجاد چنین حکومتی را در گرو احیای برخی از سنتهای مذهبی می دانستند، تا آنجا که می بینیم مساجدی که قبل از ایشان در تحولات سیاسی کشور محلی از اعراب نداشتند به یکباره به کانون اصلی انقلاب و سنگرهایی که مجاهدین فی سبیل الله از آن قلب نظام طاغوتی حاکم را نشانه رفته بودند و به بساتینی که عطر دلربای حکومت اسلامی از آن استشمام می شد تبدیل شدند. از این رو به جرأت می توانیم بگوییم که حضرت امام تشکیل حکومت اسلامی و احیای سنتهای مذهبی را لازم و ملزوم یکدیگر می دانستند. ‏

‏حضرت امام با احیای سنت دینی «بی تفاوت نبودن علمای اسلام و مسلمین و اهل مسجد نسبت به اوضاع و احوال کشور اسلامی» راه را برای تشکیل حکومتی مبتنی بر عقاید حقۀ اسلامی باز نمود و با تشکیل آن احیای سایر سنتهای مذهبی فراموش شده را میسر ساخت در ادامۀ این نوشتار به برخی از سنن مذهبی که به برکت مبارزات سرنوشت ساز حضرت امام خمینی(س)، احیا شده است، اشاره می کنیم: ‏

الف - حج ابراهیمی 

‏با بررسی اجمالی در آیات مربوط به حج و نیز احادیث و روایات متعددی که در این زمینه از معصومین وارده شده است و همچنین با تدبر در متون تاریخی مستند می توان دریافت، حجّی که رسول خدا(ص) و ائمه هدٰی و فقهای بصیر و بینا می پسندیده اند حجی چند بُعدی بوده است که یکی از ابعاد مهم آن همانا «بعد سیاسی» است. ‏

‏متأسفانه این بُعد از حج به واسطۀ همان عواملی که در مبحث «عوامل فراموشی سنن مذهبی» مورد توجه قرار گرفت در طی قرون و اعصار متمادی پس از رحلت رسول خدا و پایان حکومت کوتاه مدت حضرت امیر(ع)، مورد بی توجهی شدید عموم مسلمانان قرار گرفته است. ‏

‏این بی توجهی که باعث و منشأ بسیاری از مشکلات بوده و هم اینک دامنگیر امت اسلامی است، در گذشته نیز ‏‎[[page 300]]‎‏لطمه  های جبران ناپذیری بر مسلمین وارد آورده است. ‏

‏مسلمانان به واسطۀ خباثت حکام جور و خیانت آخوندهای درباری و منصوبین مجالس باصطلاح شور، خود را از بهره های سیاسی فراوانی که حج، این همایش عظیم و سراسری مسلمانان - که همه ساله در زمان و مکان مشخص و معینی برگزار می شود - محروم نموده اند، و شگفتا که مصلحت دیانت را در این محرومیت یافته اند. ‏

‏حضرت امام راحل در این زمینه می فرمایند: ‏

«یکی از فلسفه های بزرگ حج، بُعد سیاسی آن است و دستهای جنایتکار از همۀ اطراف برای کوبیدن این بُعد در کار هستند. و تبلیغات دامنه دار آنها مع الاسف در مسلمین هم تأثیر کرده است. بسیاری از مسلمین سفر حج را فقط یک عبادت خشک و خالی، بدون توجه به مصالح مسلمین می دانند. حج از آن روزی که تولد پیدا کرده اهمیت بُعد سیاسیش کمتر از بعد عبادیش نبوده است. بُعد سیاسی علاوه بر سیاستش خودش عبادت است. باید اوضاع مسلمین در هر سال بررسی شود و حج برای همین امور است، حج برای این است که مشکلات یک سال مسلمین را بررسی کنند و در صدد رفع مشکلات برآیند. [5]»

‏حضرت امام در شرایطی که بسیاری از علمای بلندپایۀ شیعه بُعد سیاسی حج را فراموش کرده بودند با کشیدن خط بطلان بر اندیشۀ جدایی بُعد سیاسی از حج که آخوندهای درباری غالباً مروج آن هستند، به احیای یکی از پراهمیت ترین سنن مذهبی فراموش شده همت گماشت. و در این زمینه خطاب به حجاج بیت الله الحرام بویژه نماینده و سرپرست حجاج ایرانی و روحانیون کاروانهای حج فرمودند: ‏

«آن طور که آخوندهای درباری منطقه و غیرمنطقه می گویند که حج باید از جهات سیاسی خارجی باشد در واقع رسول الله و خلفای اسلام که نباید در سیاست دخالت کنند. بسیاری از روحانیون هم باورشان آمده است که روحانی نباید در سیاست دخالت کند. روحانی باید مسئله بگوید؛ آن هم مسائل غیر سیاسی و ... [6]»

‏با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، حضرت امام در راستای احیای بُعد سیاسی حج علاوه بر ارسال پیامهای متعدد، خطاب به حجاج ایرانی و غیر ایرانی بیت الله الحرام به شیوه های عملی سودمندی امر فرمودند، و در این ترتیب تنها به موعظه و نصیحت بسنده نکردند و عملاً سنگ بنای احیای ساختار شکوهمند بُعد سیاسی حج را نهادند. ‏

‏یکی از ابتکارهای حکیمانۀ آن رهبر کبیر انقلاب، امر به برپایی راهپیمایی سالانۀ برائت از مشرکین در مکه مکرمه و راهپیمایی وحدت در مدینه طیبه بود. ‏

‏این فرمان تاریخی که براساس اصل و قاعدۀ کلی «تولّٰی و تبرّٰی» استوار بوده و از زمان صدور سخت مورد توجه زائرین ایرانی و غیر ایرانی بیت الله الحرام قرار گرفته دیرهنگامی است که خواب راحت را از دیدگان سران کفر جهانی ربوده است و می رود تا ان شاءالله خوابهای خوش آنان را به تعبیری مغایر با آنچه که خود می خواستند پیوند زند. حضرت امام با طرح این سؤال که «مگر تحقق دیانت جز اعلام محبت و وفاداری نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟ ‏‎[7]‎‏» ضمن آنکه ریشه دار بودن اندیشۀ «برائت از مشرکین» را روشن ساخت، قانونمند بودن و استوار بودن آن برقاعدۀ «تولی و تبری» را نیز در امتداد دید اندیشمندان قرار داد. ‏

‏آن حضرت علاوه بر روشن ساختن این مطلب، در پیامی که به سال 1407 هجری قمری خطاب به حجاج بیت الله الحرام فرستادند فرمودند: ‏

‏«اعلان برائت از مشرکان که از ارکان توحیدی و واجبات سیاسی حج است، باید در ایام حج به صورت تظاهرات و راهپیمایی با صلابت و شکوه هرچه بیشتر و بهتر برگزار شود... ‏‎[8]‎‏»‏

‏و در ادامه ضمن مشخص نمودن محتوای مراسم برائت از مشرکین به جهانشمولی فریاد نهفته در این مراسم اشاره فرمودند: ‏

‏«امروز فریاد برائت ما از مشرکان و کافران فریاد از ستم و ستمگران و فریاد امتی است که جانشان از تجاوزات شرق و غرب و در رأس آنان آمریکا و اذناب آن به لب رسیده است و خانه و وطن و سرمایه اش به غارت رفته است. فریاد برائت ما، فریاد ملت مظلوم و ستم کشیدۀ افغانستان است... و نیز فریاد برائت ما فریاد مردم مسلمان افریقاست، فریاد برادران و خواهران دینی ما که به جرم سیاه بودن تازیانۀ ستم سیه روزان بی فرهنگ نژادپرست را می خورند... فریاد برائت ما فریاد ‏‎[[page 301]]‎‏برائت مردم لبنان و فلسطین و همۀ ملتها و کشورهای دیگری است که ابرقدرتهای شرق و غرب خصوصاً امریکا و اسرائیل به آنان چشم طمع دوخته اند... فریاد برائت ما فریاد برائت همۀ مردمانی است که دیگر تحمل تفرعن آمریکا و حضور سلطه طلبانۀ آن را از دست داده اند... فریاد برائت ما فریاد دفاع از مکتب و حیثیات و نوامیس، فریاد دفاع از منابع و ثروتها و سرمایه ها، فریاد دردمندانۀ ملتهایی است که خنجر کفر و نفاق قلب آنان را دریده است. فریاد برائت ما فریاد فقر و تهیدستی گرسنگان و محرومان و پابرهنه هایی است که حاصل عرق جبین و زحمات شبانه روزی آنان را زراندوزان و دزدان بین المللی به یغما برده اند ... فریاد برائت ما فریاد امتی است که همۀ کفر و استکبار به مرگ او در کمین نشسته اند و همه تیرها و نیزه ها به طرف قرآن و عترت عظیم نشانه رفته اند. ‏‎[9]‎‏»‏

‏نکته ای که ذکر آن در این قسمت لازم است آن است که حضرت امام مراسم برائت از مشرکان را محدود به راهپیمایی مکه نفرمود، بلکه آن را مقدمه ای برای ایجاد تغییرات اساسی در اوضاع و احوال نابسامان جامعۀ اسلامی و طرد استعمارگران از جای جای کشور پهناور محمّدی(ص) دانستند: ‏

‏«مسلمانان بعد از شرکت در راهپیمایی برائت و اعلان همبستگی با ملت دلاور ایران باید به فکر رمی استعمار از کشورها و سرزمینهای اسلامی خود باشند و برای بیرون راندن جنود ابلیس و برچیدن پایگاههای نظامی شرق و غرب از کشورهای خود تلاش بنمایند و نگذارند دنیاخواران از امکانات آنان در جهت منافع خود و ضربه زدن به کشورهای اسلامی استفاده کنند که این بزرگترین ننگ و عار کشورها و سران و ممالک اسلامی است که بیگانگان به مراکز سری و نظامی مسلمانان راه پیدا کنند. ‏‎[10]‎‏»‏

‏بازگشت بُعد سیاسی حج به سایر ابعاد آن روزنه ای به تاریکی و ظلمات آلام قرون و اعصار مسلمین و دریچه ای برای رهایی از اوضاع و احوال اسفناک امت اسلامی است که امام راحل در جهت تحقق آن از هرچه که در اختیار داشت مضایقه ننمود، و چون خشم و برآشفتگی استعمارگران و سران شرک نوین جهانی را در برابر خویش یافت با ندایی از ژرفای جان برآمده فرمود: ‏

‏«من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضۀ دفاع از مسلمانان آماده  نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهان خواران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار می نمایند سلب خواهدکرد. ‏‎[11]‎‏» ‏

‏حجی را که امام می پسندید و توصیه می نمود، همانا حج ابراهیمی و حج محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - بود، حجی که صورتی بی معنانیست و علاوه بر ابعاد ژرف عبادی متعددی که برآن مترتب است از بُعدی سیاسی الهی نیز بهره مند است. حجی است که رمی شیطانش شیاطین امروز جهان کفر و الحاد شرق و غرب را نیز شامل می شود. حجی است که سعی صفا و مروه اش بربستری وقوع می یابد که استعمارگران و اصنام شرک و الحاد پرهیاهوی معاصر را در آن راهی نیست. حجی است که عرفاتش دلهای پرزده در وادی معرفت الهی را می طلبد و منایش تمنای شیران روز و زاهدان شب را دارد. ‏

ب - ولایت فقیه

قال الباقر(ع) : بِنُیَ الاسْلٰام عَلٰی خَمْس: علی الصَّلاة و الزَّکٰوة و الصَّومِ و الحَجَّ و الولایة و لم یُنٰادَ بِشَیءٍ کَمٰا نُودِیَ بالْوَلٰایَةِ، فَاَخَذَ النّاسُ بِاَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هذِهِ - (وَلایَةَ) - ‏اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز و زکات و روزه و حج و ولایت، و به چیزی مانند ولایت سفارش نشده است. مردم چهار تای آنها را گرفتند و این - یعنی ولایت - را رها کردند. ‏‎[12]‎

‏ حدیث بالا که از وجود مبارک امام پنجم نقل شده ناظر به علل پریشانی اوضاع و احوال مسلمانان پس از رسول خداست. مسلمانان از آن هنگام که به علت جهالت و القای دشمنان دوست نما، چشم را برآفتاب وجود حضرت آل محمّد(ص) بستند و از حریم ولایت فاصله گرفتند به حکومتهای جائر و دین ستیزی مبتلا شدند که رهاوردی جز تباهی و سرافکندگی برایشان به ارمغان نیاورد. ‏

‏متأسفانه مسلمانان از چیزی غافل شدند که رسول خدا بیش از هر چیز دیگر آن را مورد تأیید قرار داده بود، و به تعبیر دیگر ستون فرازمند و استواری را رها نمودند که مهمترین رکن از ارکان خمسۀ اسلام بوده است. ‏

‏در روایات اسلامی و احادیث شریفه هرگاه از فقیه یا فقها نام برده شده، مراد ائمه اطهار - سلام الله علیهم اجمعین - هستند. البته پس از غیبت کبرای حضرت ولیعصر(عج) این عنوان به علمایی که به درجۀ اجتهاد نایل شده اند و در علم فقه و احکام شرع تخصص پیدا کرده اند اطلاق شده است. ‏

‏از این رو می توان گفت که عبارت «ولایت فقیه» پیش از آنکه به معنای ولایت مجتهدین جامع الشرایط و نواب عام حضرت ولیعصر باشد عبارت از ولایت پیامبرگرامی اسلام و ائمه اطهار، سلام الله علیهم اجمعین - است. ‏

‏ولایت فقیه مجتهد جامع الشرایط، اگر چه با آغاز غیبت کبرای حضرت ولیعصر(عج) در جامعۀ اسلامی غیبتی بالقوّه پیدا ‏‎[[page 302]]‎‏کرد، اما امر مقدسی است که در قرآن کریم و فرمایشات حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(س) بویژه آخرین امام معصوم پیش بینی شده است. آنگونه که می بینیم حضرت مهدی(عج) می فرماید: «‏وَ اَمَّا الحَوٰادِثُ الْواقِعةُ فَارْجِعُوا فیها اِلٰی رُواةِ حَدیِثنٰا فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیکُمْ وَ اَنَا حُجَةاللهِ عَلَیْهِمْ‏ /  در حوادث و پیشامدهای روزگار به راویان احادیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر ایشانم. ‏‎[13]‎‏» ‏

‏از این رو ولایت فقیه یعنی ولایت مجتهد جامع الشرایطی که سرپرستی او برکافۀ مؤمنین مورد تأیید و سفارش امام معصوم (عج) است، و با توجه به فراز آخر این حدیث می توان دریافت که فرمانبری از فرامین الهی ولی فقیه جامع الشرایط برمؤمنین واجب است، چرا که او حجت خدا برآحاد مردمان است. ‏

‏متأسفانه بعد از دولت پنج سالۀ حضرت امیرمؤمنان(ع) و حکومت کوتاه مدت حضرت امام حسن مجتبی(ع)، ولایت فقیه به شکل یک حکومت نمود پیدا نکرد و بدین ترتیب جامعه از سعادت حاکمیت حکومت معصومین(ع) برخویش محروم  ماند. ‏

‏از آغاز عصر غیبت بدین سو، فقهای فرهیختۀ شیعی همواره به تحقق ولایت فقیه اندیشیدند، اما بنا به شرایط خاص زمانی و مکانی توفیق تشکیل حکومتی اسلامی مبتنی برعقاید حقۀ شیعی را پیدا ننمودند. تا اینکه سرانجام به دعای خیر حضرت ولیعصر (عج) عزم و ارادۀ یکهزار و یکصد و اندی سالۀ فقهای فرهیختۀ شیعی در وجود مبارک حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(س) تجلی یافت و از پسِ قرون و اعصار حکومتی اسلامی براساس ولایت فقیه تشکیل شد و بدین ترتیب آرزوی قلبی ‏عبادالله الصالحین‏ تاریخ برآورده شد. ‏

‏حاکمیت ولایت فقیه، مهمترین موانع بر سر راه احیای سنن مذهبی را مضمحل ساخت و بتدریج زمینه ای را فراهم آورد که درختهای پاکیزۀ سنن دینی که در زمستان سرد حاکمیت طواغیت سر در جیب غربت فرو برده بودند برگ و باری نو گیرند و به شکوفایی و خرمی بخرامند. ‏

‏تشکیل حکومت اسلامی در سرزمینی طاغوت زده که سردمداران دستگاه شرک نوین جهانی خوابها برای آن دیده بود، غیرممکن بود، که البته به خواست خدا و به دعای خیر حضرت ولیعصر (عج) از رهگذر انقلابی جانانه به رهبری حضرت امام(ره) تحقق یافت. ‏

‏سالها پیش از پیروزی انقلاب کسی احتمال هم نمی داد نظامی که عنوان ژاندارمی ایالات متحدۀ آمریکا را یدک می کشد و از تجهیزات امنیتی و نظامی و قشون و لشکر و گارد کم و کسری ندارد به یکباره در برابر شکوه و عظمت جریان اسلامخواهی سرخم کند و در تلاطم دریای خروشان قهرملتی که می خواست برپیشینۀ غنی مذهبی و میهنی خویش سرپای خود بایستد برای همیشه غرق گردد. ‏

‏علی رغم این یأس و نومیدی که در تار و پود جامعه رخنه کرده بود حضرت امام خمینی(س) با توکل برخدا طرح براندازی نظام منحوس شاهنشاهی و استقرار حکومتی مردمی مبتنی بر ولایت فقیه را در امتداد دید خاص و عام قرار داد. ‏

‏آن حضرت ضمن تشریح خطراتی که از ناحیۀ حاکمیت طواغیت متوجه اسلام شده بود در خط مقدم نبرد با نظام حاکم حضور یافت و از حبس، تبعید و حتی از کف دادن جان در راه استقرار نظام اسلامی و احیای سنتهای مذهبی نهراسید و آتش مقدس انقلاب اسلامی را به نیکوترین وجه دامن زد تا به یکباره در یوم الله بیست و دوم بهمن 1357 خرمن هستی طاغوتیان را به نیستی کشاند. ‏

ج - جهاد فی سبیل الله 

فَالْجُنُودُ بِاِذْنِ اللهِ حُصُونُ الرَّعیّة

وَ زَیْنُ الوُلاةِ

وَ عِزُّالدّین 

وَ سُبُلُ الْاَمْنِ

وَ لَیْسَ تَقُوم الرَّعیّةِ الّٰا بِهِمْ‎[14]‎

‏پس سپاهیان - به فرمان خدا - رعیت را دژهای استوارند، و والیان را زینت و وقار. دین به آنان ارجمند است، و راهها بی گزند. و کار رعیت جز به سپاهیان قرار نگیرد. ‏

* * *

‏یکی از سنتهای مذهبی که به برکت استقرار نظام اسلامی در کشورمان احیا شده است مسئله «جهاد دفاعی» است. احیای این سنت که با اصلاح مسئولیتها و اهداف سپاهیان همراه بوده بحمدالله تعالی توانسته است در خطرناکترین مراحل، حملۀ نظامی متجاوزان را دفع نماید و تمامیت ارضی کشور و نظام اسلامی حاکم برآن را حفظ نماید. ‏

‏ارتشی که نظامهای طاغوتی پسندیده اند و می پسندند ارتشی است تا بن دندان مسلح که پیش از اینکه در صدد پاسداری از عزت و شرافت ملت برآید در صدد حفظ بقای حاکمیت آنان است. ‏

‏نیروهای مسلح در چنین نظامی بواقع برای مرزبانی از سرحدات کشور نگهبانی از هستی مردم تشکیل نشده است، ‏‎[[page 303]]‎‏بلکه فلسفۀ تشکیل آن، حفظ شیرازۀ حکومت در برابر هرتهدیدی است؛ چه تهدید داخلی و چه تهدید خارجی. ‏

‏برای چنین تشیکلاتی، دشمن نظام حاکم «دشمن» تلقی می شود و باید با آن به مثل یک دشمن برخورد کرد. خواه این دشمن یک ارتش بیگانه باشد و یا توده های به خشم آمده ازظلم و جور طبقۀ حاکم. از این روست که می بینیم در جریان پیروزی انقلاب اسلامی گارد شاهنشاهی از تیراندازی مستقیم به روی ملتی که با دست خالی به میدان مبارزه با طاغوت پا نهاده ابایی ندارد و به سرکوب انقلاب به هر قیمت که باشد می اندیشد. ‏

‏در نظامهای طاغوتی، رهبری ارتش برعهدۀ کسی است که مصلحت خود را به مصلحت میلیونها افراد جامعۀ خویش ترجیح می دهد. گویی تمامی افراد ملت و مصالح کشور به یک سو و این هم به یک سو. اصلاً انگار نه انگار همه چیز را همگان دانند. گویی همۀ افراد ملت زرخرید همان یک نفرند و باید فرمانها و نافرمانهایش را سمعاً و طاعةً پذیرا باشند وگرنه در چنگال قشون تحت امر او گرفتار می آیند. ‏

‏در مقابل این دیدگاه نامیمون، دیدگاه اسلام قرار دارد که ارتش را ارتش تحت امر خدا می داند که مهمترین وظایفش اعتلای کلمةالله، پاسداری از حریم دین، مکتب، امامت و حراست از جان و مال و فرهنگ مردم و حفظ سرحدات کشور اسلامی است. ‏

‏ارتش در نظام اسلامی اگر در راه حفظ بقای حاکمیت نظام می کوشد به واسطۀ آن است که این نظام، نظام مورد تأیید خداست. نظامی است که حقیقتاً متولی اجرای فرامین و حدود الهی است. ‏

‏با توجه به تمامی این اوصاف، هنگامی می توان به احیای «جهاد دفاعی» اندیشید که ارتشی مکتبی و متشکل از جوانان مؤمن و رشید و فرماندهان آزاده، متدین و فرمانبردار از ولی فقیه موجود باشد. البته ناگفته پیداست که تشکیل چنین ارتشی تنها با استقرار نظام اسلامی در جامعه عینیت می یافت که بحمدالله یافت. ‏

‏با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، حضرت امام ضمن آنکه بر ایدۀ انحلال ارتش خط بطلان کشیدند، روحی لطیف و آکنده از فضیلتها درکالبد آن دمیدند و بواقع ارتش را محل مناسبی جهت حضور شیران روز و زهاد شب ساختند. ‏

‏آن حضرت با صدور فرمان تاریخی منسجم شدن ساختار نوپای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفین نیز به ایجاد نیرویی مسلح و مقتدر که اوصاف امثالشان را حضرت امیرمؤمنان به مالک اشتر خاطرنشان ساخته، امکان بخشید. ‏

‏آن پیر فرزانه که می پسندید حتی بر دست مجاهدان فی سبیل الله بوسه بزند لحظه ای از دعوت و ارشاد فرزندان معنویش که فضای جبهه ها را به حضور خویش معطر و مطهر ساخته بودند بازنماند و گاه و بیگاه ایشان را به مراقبت نفس و براه انداختن جهاد اکبری که دیگر جهادهای مقدس از آن نشأت گرفته اند فرا می خواند: ‏

‏«باید انسان همیشه مراقب خودش باشد که مبادا دست او در کار باشد، دست نفس اماره در کار باشد. بخواهد پاسداری کند متوجه باشد که مبادا دست او در کار باشد و او را به کاری وادار کند که خودش را تباه کند و جمهوری اسلامی را هم چهره اش را یک طوری دیگر نمایش بدهد. ‏‎[15]‎‏» ‏

‏«آنچه شما را در دو جبهه پیروز کرد و پیروز کرده و می کند (ان شاءالله) جبهۀ باطنی و نفسانی و جبهۀ جنگ با گروه شیطانی آن اخلاص و ایمان شماست. جدیت باید بکنید، خودتان را مهذب بکنید و تمسک به اسلام بکنید و اعمال خودتان را تطبیق کنید با احکام اسلام. ‏‎[16]‎‏»‏

‏حضرت امام(ره) با توکل بر خدا و با دعای خیر حضرت ولیعصر (عج) «جهاد»، این سنت مذهبی پراهمیت و سرنوشت ساز را احیا کرد، و در این مکتب کسانی را پروراند که خود خطاب به ایشان فرمود: ‏

‏«از چهرۀ ملکوتی شما غبطه می خورم‏‎[17]‎‏» ‏

‏آری حضرت امام راحل سنت دینی فراموش شدۀ «جهاد» را دیگربار احیا کرد و به برکت آن کشتی توفانزدۀ کشور اسلامی را از غرقاب توطئه های بیشمار شیاطین دور و نزدیک رهاند و به سرمنزل مقصود رساند. ‏

‏امام در برابر هجوم شب پرستان، از خدا گشایش دری را خواست که به بهشت باز می شد، دری که خدا آن را به بندگان خاص خویش اختصاص داده است: ‏

‏«‏اِنَّ الجِهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ الله لِخاصَّةِ اَولیائِهِ‎[18]‎‏»‏

‏نکته ای که شایسته است در این قسمت از نوشتار منظور نظر قرار گیرد آن است که در طول جنگ تحمیلی - جهاد مقدسی که هدفش دفع تجاوز از سرحدات کشور اسلامی ایران بود - به توصیه ودستور اکید حضرت امام در رأس همه مسائل قرار گرفت. این توجه چشم افسا بدون شک بیانگر اهمیتی است که ایشان برای سنت مذهبی «جهاد دفاعی» قایل بود و همواره از آن دفاع می کرد. حتی آن حضرت در آتش اشتیاق  حضور مستقیم در خطوط مقدم جبهه های نبرد می سوخت و بارها فرموده بود که: ‏

‏«ای کاش من هم یک پاسدار بودم.»‏

د - مسجد محوری، نمازهای جمعه و جماعات

‎[[page 304]]‎‏«این مسجدالحرام و سایر مساجد در زمان رسول اکرم(ص) مرکز جنگها و سیاستها و مرکز امور اجتماعی بوده است. ‏‎[19]‎‏»‏

‏در اهمیت مسجد در اسلام همین بس که مرکز حکومت اسلامی پیامبراکرم (ص) شهر مدینه و مرکز این شهر مسجدی بود که آن رسول گرامی در بدو ورود به این شهر بنا فرموده بود. ‏

‏اصولاً اساسی ترین و مهمترین تصمیمات رسول گرامی اسلام در همان مسجد سادۀ نو بنیاد گرفته می شد. به عبارت دیگر، چشمه ساری که درخت سعادت دنیا و آخرت مردم از آن سیراب می شد از سایه سار همان مسجد جریان داشت. ‏

‏با رحلت جانسوز نبی اکرم و پایان زود هنگام حکومت حضرت امیر(ع) مسجد محوری، این سنت حسنۀ مذهبی که برکات و ثمرات عدیده ای را برای امت اسلامی به ارمغان آورده بود، در محاق بی اعتنایی قرار گرفت و این روند در طول تاریخ ادامه یافت. اگر چه در طول تاریخ مساجد بلاد مختلف اسلامی از مواهبی چون اقامۀ جماعت، بحث و مباحثات علمی و فقهی بهره مند بوده اند، اما به دلیل ممانعت حکومتهای اسلامی نمای حاکم بر هر دیار رفته رفته قدرت تأثیر گذاری خود در امور جاری مملکتی و مسائل سیاسی را از دست دادند و تنها به لحاظ عبادی و یا به عنوان اثری تاریخی مورد توجه قرار داشته یا دارند. ‏

‏به جرأت می توان گفت که از وقتی علمای اسلام و فرهیختگان وادی دیانت از طرح مسائل روزمرۀ جامعه و مطالب سرنوشت سیاسی در خطبه های نماز جمعه و خطابه های بین الصلاتین بازماندند تیره روزی و تنگدستی به جامعۀ اسلامی روی آورد و محوریت مسجد در کلیۀ امور مدنیت شدیداً مورد بی مهری حکام فاسق بلاد اسلامی قرار گرفت. امروزه اگر به کشورهای مختلف اسلامی سفر کنیم مساجد متعدد و مجللی را خواهیم یافت که همه روزه گاه تا پنج نوبت در آنها اقامۀ جماعت و ایراد وعظ و خطابه می شود، اما لختی درنگ دراین اماکن مقدس و استماع خطابۀ سخنران نشان می دهد که سخنرانان از پرداختن به اوضاع و احوال جهان اسلام به آن شکل که می تواند برای استکبار جهانی به رهبری شیطان بزرگ آمریکای جهانخوار خطرآفرین باشد ابا دارند. البته در برخی از کشورهای اسلامی علی رغم مخالفتها و سختگیریهای طبقۀ طاغوتی حاکم رفته رفته مساجد و مسجدیان به فکر احیای سنت دینی مسجدمحوری به عنوان یک اصل حکومتی افتاده اند و در جهت تحقق آن با الهام از انقلاب اسلامی کوشیده اند. گویی به این فراز از وصیتنامۀ حضرت امام در صحیفۀ انقلاب توجه نموده اند که می فرماید: ‏

‏«وصیت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شماها نباید بنشینید و منتظر آن باشید که حکام و دست اندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. ‏‎[20]‎‏» ‏

‏در جریان نهضت اسلامخواهی ملت مسلمان ایران به برکت رهبریهای خردمندانۀ حضرت امام، مهمترین تصمیمات مربوط به پیشبرد انقلاب شکوهمند اسلامی در مساجد اتخاذ شد و به مرحلۀ اجرا درآمد. بواقع می توان گفت که مساجد در جریان انقلاب شکوهمند اسلامی کانون اصلی مبارزه با نظام طاغوتی حاکم بودند و مهمترین نقش را در این زمینه ایفا کردند، تا آنجا که حضرت امام(ره) فرمودند: ‏

‏«مسجد سنگر است سنگرها را حفظ کنید.»‏

‏تأثیری که مساجد در تشدید مبارزات انقلابیون و آحاد ملت مسلمان داشت تا آنجا چشم افسا بود که نیروهای مسلح مخصوص  طبقه طاغوتی حاکم چندین بار به حریم مقدس مسجد یورش بردند و حتی گروهی از انقلابیون را نیز به شهادت رساندند. آنگونه که تاریخ، حوادث خونبار مسجد گوهرشاد مشهد، مسجد کرمان، مسجد شیراز، مدرسۀ فیضیه و همچنین بازداشتهای مکرر روحانیون و اصحاب مسجد را در شهرهای قم، تهران، تبریز، مشهد و ... ازیاد نبرده است. ‏

‏حضرت امام(ره) با اعتقاد به این امر که باید بعد سیاسی نماز جمعه و جماعت و محوریت مساجد احیا شود، ضمن آنکه عملاً جداناپذیری دین از سیاست را به جهانیان که تحولات جاری در کشورمان را با موشکافی خاصی دنبال می کردند و همچینن به کسانی که در داخل هنوز از اهداف بلند انقلاب اطلاع چندانی نداشتند، نشان داد طلوع آفتاب مقدس جمهوری اسلامی پایان شام ظلمانی حاکمیت طاغوت را ممکن ساخت. ‏

‏مساجد که پیش از انقلاب کانون خیزش توفان قهر ملت مسلمان و اسلامخواه بودند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مراکز پاسداری و صیانت از انقلاب و حفظ دستاوردها و ارزشهای الهی آن تبدیل شد. آنگونه که با شروع جنگ تحمیلی صدها هزار تن از جوانان مؤمن این مرز و بوم اسلامی در لبیک به فرمان مقتدای خویش به جبهه ها شتافتند و در لحظاتی لطیف و ملکوتی از خاک برافلاک پریدند. ‏

‏امروزه مساجد مستحکمترین سد دفاعی ما در برابر شبیخون فرهنگی بیگانگان هستند و دشمنان از هیچ چیز مثل آنها نمی ترسند. ‏

‏حضور قابل توجه خبرنگاران بزرگترین بنگاههای خبر پراکنی جهانی در دانشگاه تهران و پوشش خبری این مراسم عبادی سیاسی بخوبی نشانگر ابهت و اهمیت این مراسم در سطح جهان است. به گونه ای که می توان گفت مراسم عبادی هیچ یک از ادیان الهی درسطح جهان اینگونه هر هفته مورد توجه جهانیان نیست. ‏

ه - سوادآموزی

‎[[page 305]]‎‏دین اسلام، دینی که نام کتاب آسمانیش «خواندنی» و اولین آیه نازل شده اش «بخوان» است، آیینی است که اهمیت فوق العاده ای برای فراگیری علم و دانش و کسب معرفت و بصیرت قایل شده و از این روست که می بینیم در قرآن کریم آیات شریفه متعددی فراگیری علم و دانش (علم توأم با تزکیه) را ستوده اند. ‏

‏در متون روایی نیز به احادیث فراوانی برمی خوریم که امر به فراگیری علم ودانش می نمایند. آنگونه که در شرح حال پیامبراکرم(ص) می خوانیم که آن حضرت اسرای باسواد را در قبال باسواد کردن ده تن از مسلمانان آزاد می فرمود. ‏

‏امروزه بسیاری از کسانی که در اروپا و آمریکا به مدارج بالایی از فلسفه، کلام، علوم معقول و منقول و سایر علوم انسانی دست یافته اند، یا مسلمان شده اند و یا از ابزار علاقه به اسلام خودداری نکرده اند و این در حالی است که سران شرک نوین جهانی این امر را نمی پسندند و در رویارویی با آن از هیچ تلاشی فروگذار نیستند. این امر نیز بخوبی بیانگر این مطلب است که هیچ آیینی به اندازه اسلام فراگیری علم و دانش (البته توأم باتزکیه) را توصیه نکرده است. بررسی اجمالی در کارنامۀ کردار، رفتار و پندار سلاطین جائر در طول تاریخ بخوبی نشان می دهد که آنها همواره با سوادآموزی عامۀ مردم مخالف بوده اند؛ چرا که بالا رفتن سطح بصیرت و معرفت مردم، تزلزل پایه های لرزان حکومت باطلشان را موجب می شده است در این زمینه شایسته است به سفارش شاه قاجار به فرزندش اشاره کنیم که گفته بود: «اگر می خواهی در ایران به راحتی سلطنت کنی، سعی کن مردم گرسنه و بی سواد باشند ‏‎[21]‎‏»‏

‏اندکی بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، سنت مذهبی «سوادآموزی» با فرمان تاریخی حضرت امام (در دی ماه 1358) مبنی برتشکیل نهضت سوادآموزی احیا شد و بدین ترتیب راه مسدود شدۀ رشد و ترقی ملت مسلمان ایران به مدد عزم و ارادۀ حضرت امام(ره) گشوده شد. ‏

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید  دگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد[22] 

‏از آنچه که در این نوشتار مطرح شد، این نتیجۀ کلی عاید می شود که «احیای سنتهای مذهبی» یکی از مهمترین و پربرکت ترین نتایج نهضتی است که به دعای خیر حضرت ولیعصر (عج) و رهبریهای خردمندانۀ حضرت امام خمینی(س) و کوششهای ملت مسلمان ایران به پیروزی رسید. ‏

‏نقش تاریخی حضرت امام(ره) در احیای سنن مذهبی بسیار حایز اهمیت است و بررسی شرایط زمانی و مکانی مربوط به احیای سنتهای مذهبی اهمیت این نقش را مضاعف می سازد. ‏

‏آن دسته از سنن مذهبی که به برکت مجاهدتهای حضرت امام راحل(ره) احیا شده اند متعدد است و در این نوشتار به برخی از آنها به اختصار اشاره شد. امید است دیگر فرهیختگان وادی معرفت، حق مطلب را در این زمینه ادا نمایند‏‏□‏

‎ ‎

‎ ‎

منبع: مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و احیاء تفکر دینی، ج 1، ص 297.

‎ ‎

پاورقیها: 

‎[[page 306]]‎

  • - بوستان سعدی.
  • - صحیفۀ انقلاب (وصیت نامۀ سیاسی الهی امام راحل(ره)، ص 1.
  • - پیشین، صص 2 و 1.
  • - نهج البلاغه، ترجمۀ دکتر شهیدی، خطبۀ 131، ابتدای خطبه.
  • - بیانات امام خمینی(س) در دیدار با وزیر و مسئولین وزارت ارشاد اسلامی و سازمان حج و زیارت، 26  /  5  /  62.
  • - پیشین.
  • - فریاد برائت (پیام حضرت امام خمینی(س) به حجاج بیت الله الحرام مرداد 1366)، ص 8.
  • - پیشین، ص 8.
  • - پیشین، صص 13 و 12 و 11.
  • - پیشین، صص 15 و 14.
  • - پیشین، صص 14 و 13.
  • - اصول کافی، ج 3، ص 29.
  • - بحارالانوار.
  • نهج البلاغه. ن /  53 - عهدنامۀ مالک اشتر.
  • - فرازهایی از فرمایشات امام خمینی(س)، به نقل از کتاب جبهه و جهاد اکبر تألیف آیت الله مظاهری.
  • - پیشین.
  • - پیشین، ص46.
  • - نهج البلاغه.
  • - بیانات امام خمینی(س)، در دیدار با وزیر و مسئولین وزارت ارشاد اسلامی و سازمان حج و زیارت، 26  /  5  /  62.
  • - صحیفۀ انقلاب، ص 34.
  • - تاریخ معاصر ایران.
  • -  دیوان حافظ .

انتهای پیام /*