جستجوی مبانی هنجاری پیرامون تلفیق تئوکراسی با دموکراسی در سیرۀ امام خمینی (س)

کد : 159759 | تاریخ : 11/06/1396

جستجوی مبانی هنجاری پیرامون تلفیق تئوکراسی با دموکراسی در سیرۀ امام خمینی(س)

دکتر محمد سعید تسلیمی

خلاصه مقاله

‏یکی از نشانه های عظمت انقلاب اسلامی، تقریب دو وجه تئوکراسی و دموکراسی با یکدیگر است. ‏

‏تدبیر و نفس نافذ امام خمینی(س)، نه تنها مسلمانان ایران و جهان، بلکه پایبندان به ادیان توحیدی را به‏‎ ‎‏این حقیقت مطلق امیدوار گردانید که «حکومت از آن خداوند و تشکیل آن حق مردم» است. بر آن پایه بود که‏‎ ‎‏حماسه های دین باورانۀ فرا ملیتی با الهام از تعالیم عالیۀ اسلامی و حول محور آن نمود فراگیر گرفت. نهضت‏‎ ‎‏اسلامی بر پایۀ حکمت الهی قرآن و به هدف پیاده کردن آیین رستگاری انسان به زعامت منادی صادق و‏‎ ‎‏طاهرش حضرت امام روح الله الموسوی الخمینی(س)، جمع میان «جمهوریت» و «اسلامیت» را در چارچوب‏‎ ‎‏یک نظام و حکومت به جامعۀ جهانی در عصر سیطره ناهنجاریهای پیروزمندانه باوراند. ‏

‏تلفیق تئوکراسی با دموکراسی بیانگر «دینی بودن حرکت مردم و مردمی بودن حرکت دینی» است. تلفیق‏‎ ‎‏مذکور که دلالت بر تابش نور توحید به اعماق جانها در اقصای اقالیم بشری و بازتاب آن از سوی خداجویان و‏‎ ‎‏حق طلبان دارد، دورنمایی امیدبخش از تعمیم نظام تئودموکراتیک به دست می دهد. ‏

‏اسلامیت نظام به همراه جمهوریت اعجاب انگیز آن، ترکیب اعلی و مصداقی بیهمتا از نظام فوق الذکر به‏‎ ‎‏معماری حضرت روح الله، آن مجدد و مروج اسلام ناب محمدی(ص) در عرصۀ جهانی است، و می باید‏‎ ‎‏حکومت اسلامی را ودیعۀ الهی و پاداش حضرت ذوالجلال درازای عبودیت امام خمینی(س) دانست.‏‏ ‏

مقدمه 

‏در عصری که ناهنجاریهای گوناگون تمام اخلاقیات اجتماعی را واژگون ساخته و مبانی‏‎ ‎‏اخلاقی جامعه را از درون و بیرون نشانه گرفته بود و می رفت سنتها، آداب و باورهای مذهبی‏‎ ‎‏مسلمانان را از میان ببرد و آنان را رفته رفته آمادۀ رها کردن از فرهنگ مذهبی و پایبندیهای‏‎ ‎‏دینی خود نماید، وارد آوردن هنجارهای جهادی به زندگی اجتماعی و زنده ساختن‏‎ ‎‏حساسیتهای دینی علیه افسار گسیختگی در سرزمین پاک اسلامی حقیقتی انکارناپذیر شد؛‏‎ ‎‏که همۀ نسلهای آیندۀ تاریخ نیازمند دانستن آن هستند. امام خمینی(س) نه تنها مسلمانان‏‎ ‎‏ایران و جهان، بلکه پایبندان به ادیان الهی را در یک مصداق عینی به این حقیقت مطلق‏‎ ‎‏امیدوار گردانید که: «حکومت از آن خداوند و تشکیل آن حق مردم است.» ‏‎[1]‎‏ ‏

برداشت از مفهوم رایج دموکراسی و نیاز آن به تلفیق با تئوکراسی 

‏مفهوم متداول و البته مهجورترین و  غریب ترین مفهوم نسبت به لفظ دموکراسی در دوران‏‎ ‎‏حاضر یعنی عصر گرفتاری انسان به دست تبلیغات استعماری و اسارت در دام هولناکترین‏‎ ‎
‎[[page 51]]‎‏فتنه ها و حیله ها؛ یعنی عصری که قوای استکباری از هر فلسفه و تفکری صرفاً جنبۀ مادی و‏‎ ‎‏انحرافی آن را به سود خود و به خسران ارزشهای معنوی و متعالی و به زیان آنچه ملتها‏‎ ‎‏استحقاق آن را دارند، تأویل می کنند، نیاز جدی به بررسی عمیق و بازشناسی تکاملی دارد‏‎ ‎‏که دلالت می کند به نجات دموکراسی به وسیلۀ تکمیل آن با دین، به بیان دیگر تلفیقش با‏‎ ‎‏تئوکراسی. ‏

‏پیاده شدن حدود خدا در تشکیلات حکومتی مردم با مصداقی عینی، حماسه های دین‏‎ ‎‏باورانه فرا ملیتی با الهام از تعالیم عالیۀ اسلامی و حول محور آن را فراگیر نمود. ‏

‏نهضت اسلامی بر پایۀ حکمت الهی قرآن و به هدف پیاده کردن آیین رستگاری انسان به‏‎ ‎‏زعامت منادی صادق و طاهرش حضرت امام امت(س)، جمع میان «جمهوریت» و‏‎ ‎‏«اسلامیت» را در چارچوب یک نظام و حکومت به جامعۀ جهانی آن هم در زمان سیطرۀ‏‎ ‎‏ناهنجاریها، پیروزمندانه باوراند. ‏

‏حضرت امام امت(س) تشکیل جمهوری اسلامی «نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» را‏‎ ‎‏که در حقیقت تلفیق تئوکراسی و دموکراسی و با مفهوم روشن دینی بودن حرکت مردم و‏‎ ‎‏مردمی بودن حرکت دینی است، ودیعۀ الهی و ثمرۀ خونهای پاک و حاصل الله اکبرهای خدا‏‎ ‎‏باوران به پاخاسته دانسته، تکلیف همگان بر حفظ آن را اوجب واجبات خواندند. ‏

‏قیام 15 خرداد سال 1342 هـ. ش. علی رغم آنکه با قهرآمیزترین و نفرت انگیزترین وجه‏‎ ‎‏ممکنه به خاک و خون کشیده شد مبنای درخشش نهضت دامنه‏‏ ‏‏زای امام خمینی(س) و‏‎ ‎‏موجب آمادگیهای روحی و حماسی مضاعف ملت مسلمان گردید و در نتیجه پیروزی بزرگ‏‎ ‎‏امت اسلامی را به اعتراف جهانی به دنبال آورد؛ پیروزی ملتی بدون سپاه و تجهیزات برابر و‏‎ ‎‏نه با هیچ جبهۀ شناسایی شده بر بزرگترین دستگاه دوزخی استعمار در منطقه. ‏

‏پیوندی که امام خمینی(س) بین مقولۀ زمامداری، با فضیلت خدا محوری برقرار نمودند،‏‎ ‎‏از سویی متأثر از شخصیت بی بدیل ایشان به عنوان مثل اعلای یک حکمران الهی و از سوی‏‎ ‎‏دیگر برخاسته از طبیعت خاص الهی انقلاب بزرگ اسلامی و حقیقت جویی آن بود که‏‎ ‎‏دستاورد پرثمر آن بر هم زدن معادلات مستکبران و لرزاندن دستگاههای دست نشاندۀ آنان‏‎ ‎‏بود. ‏

‏در واقع امام نظام اسلامی را به مثابۀ فرهنگی غنی و انسانساز معماری نمودند که ملتها را‏‎ ‎‏در بعد اعتقادی و اخلاقی و عملی هدایت می کند و نسلها را به کسب معرفت و نفی بیداد‏‎ ‎‏سوق می دهد؛ نظامی که در آن هر نوع ناهنجاری نظیر فتنه، غوغا، قهر، غارت و فریب‏‎ ‎‏محکوم بوده و از آن جهت هیچ راهی برای سلطه شیطانهای دوران وجود نداشته، تمامی‏‎ ‎
‎[[page 52]]‎‏جهانخواران و تحت الحمایگان آنها را در مقابل اراده های مقدس ستمدیدگان تاریخ خوار و‏‎ ‎‏بیمقدار نموده است. ‏

‏نظامی که با تأسیس آن ظهور اقتدار اصیل و مهجور مانده اسلام والا که ‏«یعلوا و لا یعلی‎ ‎علیه» ‏پس از قرنها به نسلهای بشری نوید داده شد. حضرت امام خمینی(س) در تلفیق‏‎ ‎‏احکام اسلامی با موازین حکومت و لزوم تشکیل حکومت بر پایهۀ دیانت با نام جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی و سپس اهداف آن حکومت فرموده اند: ‏

‏«احکام اسلامی اعم از قوانین اقتصادی و سیاسی و حقوقی، تا روز قیامت باقی و‏‎ ‎‏لازم الاجراست ‏‎…‎‏ این بقا و دوام همیشگی احکام، نظامی را ایجاب می کند که اعتبار و سیاست‏‎ ‎‏این احکام را تضمین کرده، عهده‏‏ ‏‏دار اجرای آنها شود، چه اجرای احکام الهی جز از رهگذر‏‎ ‎‏برپایی حکومت اسلامی امکان پذیر نیست.» ‏‎[2]‎

‏و به عنوان نتیجه تصریح می فرمایند:‏

‏«پس اقامۀ حکومت و تشکیل دولت اسلامی بر فقیهان عادل واجب کفایی است.» ‏‎[3]‎

‏و از جهتی به منظور پرهیز از تمسک به هر پنداری با استفاده از نام اسلام تصریح‏‎ ‎‏می فرمایند: ‏

‏«آن اسلامی که به درد جامعه نرسد و آن اسلامی که به درد حکومت جامعه نرسد آن اسلام‏‎ ‎‏منزوی است.» ‏‎[4]‎

‏حضرت علامه طباطبایی(ره) دربارۀ پیوند دین به اجتماع مسلمین چنین فرمودند: ‏

‏«اجتماع اسلامی در وقت اوج عظمت و برافراشتن پرچم فتح و پیروزی وظیفه دارند که‏‎ ‎‏دین را اقامه کنند و در شئون دینی پراکنده نشوند همچنین در هنگامی که اجتماعی اسلامی‏‎ ‎‏لگدمال و مغلوب شده باز هم باید هر چه می توانند در احیاء دین و اعلای کلمۀ دین‏‎ ‎‏بکوشند.» ‏‎[5]‎

‏شایسته است به عینیت و موجودیت دموکراسی و اینکه حد تحقق آن چیست، و اینکه‏‎ ‎‏تاکنون در کدام جامعۀ بشری به معنای اصلی خودش، یعنی «حکومت مردم بر مردم» ‏‎ ‎‏استقرار یافته توجه شود. و شایسته است به دور از فرضیات نظریه پردازان از یک جامعۀ‏‎ ‎‏معمولی که در آن همه نوع افراد اعم از فعال و غیر فعال و در هر کدام عالم و عامی، متنفذ و‏‎ ‎‏درمانده، بزهکار و درستکار و مانند آنها به طور طبیعی و مختلط به زندگانی مشغول اند،‏‎ ‎‏تصویری واقعی در دست باشد. در محیطی که افراد آن از جهات دماغی و روانی شخصیتی‏‎ ‎‏مختلف بوده و نحوۀ اندیشه و تلقی و استنباط آنان از یک موضوع واحد، همانند نیست،‏‎ ‎‏برای رسیدن به نظر و رویۀ مقبول همگان و به دور از قرار گرفتن در جاذبه های گوناگون‏‎ ‎
‎[[page 53]]‎‏روانی و کششهای گوناگون چه راهی وجود خواهد داشت؟‏

‏بر این پایه تحقق دموکراسی با هدف دستیابی به نظر و رویۀ هماهنگ بعید و ناممکن‏‎ ‎‏جلوه می کند؛ زیرا در میان انسانهای متنوع، قوانین و ضوابطی که از میان آنان برآمده و برای‏‎ ‎‏حکومت بر خود آنها مورد عمل باشد، خواه ناخواه با برخی از مجموعه اندیشه ها،‏‎ ‎‏تمایلات، عواطف، وجدانیات و تلقیهای مردم همان جامعه در تعارض خواهد بود. ‏

‏از آنجا که تمام عالم مخلوق و بر اساس نظم و عدالت آفریده شده و در راستای کمال با‏‎ ‎‏قوانینی سازگار است که اجرای آنها به نسبت ساخته های ذهن بشری دستاوردهای برتر به‏‎ ‎‏بار می نشاند، و جامعیت و علو آن هر نوع حساسیت و تنش ناشی از گرایشهای‏‎ ‎‏قدرت خواهانه و مبتنی بر غرایز استعلا و سیطره را اصلاح نموده تضادهای میان آحاد‏‎ ‎‏اجتماعی در راه حکومت آنان بر یکدیگر را برطرف می سازد تجهیز حکومتهای مردمی به‏‎ ‎‏تقوای سیاسی و صیانت ذاتی و برپا داشتن عدالت، حول کرامت انسانی را تکلیف تکاملی‏‎ ‎‏حاکمان دانسته و آنچه را که در بیان حضرت مولای مؤمنان علی(ع) به ‏«استصلاح اهلها» ‎[6]‎‎ ‎‏یعنی اصلاح کل حال مردم یاد شده، هدف بزرگی می داند که به موجب آن اجتماعات مدنی‏‎ ‎‏وحدت تکاملی خواهند یافت. ‏

‏از کلام حضرت بر می آید که حکومت مردمی نیازمند وجه تکامل دهندۀ زمامدار با‏‎ ‎‏تقوای سیاسی است؛ مسئولی که فوق ارتباطاتش با مردم، از ارتباطی با خدای یگانه‏‎ ‎‏برخوردار است. ‏

‏حضرت امیر مؤمنان علی(ع) در این راستا دستور مؤکدی به خودسازی مالک اشتر ‏‎–‎‎ ‎‏رضوان الله تعالی علیه ‏‎–‎‏ بدین مضمون می فرمایند:‏

‏«مالکا! هیچ تردیدی در این حقیقت نداشته باش که تا خود ساخته و اصلاح نشوی محال‏‎ ‎‏است که از عهدۀ تربیت و اصلاح یک فرد از انسان برآیی، چه رسد به تربیت و اصلاح یک‏‎ ‎‏جامعه. و تا عظمت و جلال کبریایی خداوندی را درک نکنی محال است که موجودیت واقعی‏‎ ‎‏خود را ارزیابی نمایی.» «مالکا! هیچ عاملی مانند کبر و نخوت، آدمی را از اندیشه و تعقل‏‎ ‎‏محروم نمی سازد، و بینوا مردم آن جامعه ای که اسیر مدیران محروم از اندیشه و تعقل باشند که‏‎ ‎‏در نتیجه از زندگی، جز حرکت وسیله ای و ارادۀ وسیله ای و احساس بازتابیِ وسیله ای، بهره‏‎ ‎‏نخواهند برد. آنان مانند خود مدیرشان هرگز از حیات هدفدار برخوردار نخواهند بود.» ‏‎[7]‎

‏حضرت در قسمتی از خطبه 152 می فرمایند: ‏

‏«نیک به هوش باشید که خدای والا، پایگاه شما را با دادن اسلام، ویژگی «ارجمندی» ‏‎ ‎‏ارزانی بخشید و شما را از میان دیگران برای آن دین والا برآورد. و این ویژگی از آن روست که‏‎ ‎
‎[[page 54]]‎‏دین اسلام نام آسودگی و آرامش و سرچشمۀ جوشان بزرگواریها و ارزش است. خدای والا‏‎ ‎‏پایگاه راه روشنش را نیک برنمود و رهنماییهایش را آشکار کرد؛ از برون دانشی روشنگر و از‏‎ ‎‏درون حکمتهایی پرثمر.» ‏‎[8]‎

‏ذات اقدس احدیت که مالک است و ماسوای او مملوک، حاکم است و ماسوای او‏‎ ‎‏محکوم، غنی است و ماسوای او فقیر، عزیز است و به اهلش عزت را او می دهد، ملک و‏‎ ‎‏حکومت را او می دهد، اوست خدایی که امام و راهنما قرار می دهد آنانی را که با امر او‏‎ ‎‏دیگران را هدایت می کنند. اوست که پیامبران را با دلایل آشکار فرستاده و کتاب و میزان را با‏‎ ‎‏آنان نازل فرموده تا مردم به عدالت قیام نمایند. ‏‎[9]‎

‎…‎‏ اوست که به فرمایش حضرت امیر مؤمنان علی(ع):‏

‏«هر که میان خود با «او» را اصلاح گرداند، خداوند میانش و مردم را اصلاح می کند. ‏من‎ ‎اصلح بینه و بین الله اصلح الله بینه و بین الناس.» ‎[10]‎

‏حضرت امام خمینی(س) با طرح اندیشه دینی و مذهبی در امر زمامداری مردمی، و در‏‎ ‎‏لابلای بمباران بی وقفه تبلیغات جهانی که ذهنهای سخت و مغزهای دیر باور را نیز هدف‏‎ ‎‏شستشو قرار داده، و با استفاده از تمام حربه ها تلاش همه جانبه ای را برای یکسویه کردن‏‎ ‎‏جریان تمدن بشری داشته و دارند، به شکل دهی نظامی اصیل در مقابل ماتریالیسم جدالی‏‎ ‎‏پرداختند و جهان کمیت گرا و گریزان از معنویت را با جلوه های جاذب و منبعث از سجایا و‏‎ ‎‏قیود صادقانۀ حیات آشنا نمودند و بشریت را به ساختن جهانی پر از معانی حقیقی و پر از‏‎ ‎‏نمونه های اعلای انسانی بشارت دادند. طراحی نظامی با ابعاد تربیتی، اجتماعی، سیاسی،‏‎ ‎‏معرفتی، اعتقادی و انقلابی در چارچوب قیامی زاهدانه و با زاد و توشه کرامت، وسعت‏‎ ‎‏نظر، عزت و تقوا در حقیقت، نوید بزرگ تغییر اصول حاکم بر قلمروهای حکومتی لجام‏‎ ‎‏گسیخته بود. ‏

‏نوید افقهای جدید، نوید نفی فجایع تلخ جهانی، نوید الگویی که به دو مقولۀ «مردم» و‏‎ ‎‏«حکومت» عامل هدایت حیات یعنی «حدود خدا» را افزوده و به سیر تکاملی بشر از طریق‏‎ ‎‏حکومت تا ملکوت به عمل و عینیت می پردازد. ‏

‏در مقاله ای با عنوان «انقلاب اسلامی و اصالت» ‏‎[11]‎‏ نویسنده آورده است: ‏

‏«امام خمینی(س) از طریق تمسک به سنن شیعه و تلاش به منظور مرتبط ساختن ولایت‏‎ ‎‏فقیه با کار ناتمام ائمه(س) مشکل ممزوج کردن اعمال دینی انفرادی در جماعت را حل کرد.‏‎ ‎‏یک دولت نیرومند که به درستی هدایت شود و شرایط اجتماعی را تأمین کند.» ‏


[[page 55]]اهداف و نگرش امام خمینی(س) دربارۀ نظام اسلامی

‏حضرت امام خمینی(س) اهدافی مادی و معنوی را برای انقلاب و نظام اسلامی مطرح‏‎ ‎‏ساخته و فرمودند:‏

‏«مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهای حاکم در جامعه بوده است و خود‏‎ ‎‏دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است که برای تمامی ابعاد و شئون‏‎ ‎‏زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی دارد و جز آن را برای سعادت جامعه نمی پذیرد.» ‏‎[12]‎

‏و می فرمایند:‏

‏«قرآن کریم و سنت رسول الله(ص) آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر‏‎ ‎‏چیزها ندارند.» ‏‎[13]‎

‏ایشان از قدرت و اقتدار الهیه برای نیل به جامعۀ نوین دفاع نموده و به کسب افتخارات و‏‎ ‎‏مناصب بر پایۀ فرهنگ سیاسی رایج در دنیا کمترین بها را نمی دادند. امام امت(س)،‏‎ ‎‏زمامداری به دست صاحبان مال را که خود به خود، تکبر و طلب مقام را به دنبال می آورد،‏‎ ‎‏مطرود می دانستند و مکرر به وجود نخبگان شرف و حماسه برای حفظ دستاوردهای‏‎ ‎‏انقلاب و استقرار وحدت سراسری در جوامع اسلامی علیه دشمنان حساب می کردند. ‏

‏از دیدگاه امام دین اسلام، ماهیت تماما حکومتی و حساسیت تام  علیه نظامهای حکومتی‏‎ ‎‏دست ساختۀ بشر دارد. ‏

‏ایشان انقلاب و تأسیس نظام اسلامی را بر پایۀ جهاد مستضعفین در مقابل مستکبرین‏‎ ‎‏تفسیر نمودند. حضور گستردۀ طبقۀ محروم در جبهه های دفاع و وضع زندگی شهدا و‏‎ ‎‏ایثارگران و صبر و استقامت کریمانۀ خانواده های آنها در مقابل کمبودها و مشکلات و‏‎ ‎‏فشارها نیز همه مؤید انتظارهای امام بود. ‏

‏امام خمینی(س) دل و جان را به جذبۀ تفکر دربارۀ خدای متعال می دهد و توجه به‏‎ ‎‏اسماء و صفات عالیۀ حق، او را از هر نقصی منزه، و کمال و ترقیات الهیه را به طور روزافزون‏‎ ‎‏نصیبش می گرداند، و از آن رو مشاهده می شد که حال و عمل و طرز تفکر و بیان آن جناب با‏‎ ‎‏سایرین تفاوت داشت. در حکومتش هیچ چیز را نمی دید مگر آنکه خدا را از پیش از آن و با‏‎ ‎‏آن مشاهده می نمود. ‏

‏امام امت(س) قدرت لایزال و نهفته در وجود انسانها که جائرین هیچگاه آن را بحساب‏‎ ‎‏نمی آوردند، احیا کردند و به موجب آن بارقه های امید در دل مستضعفان را شکوفا نمودند.‏‎ ‎‏رمز آن توفیقها، ایستادگی ایشان در برابر امواج و تمایلات گوناگون و دکترینهای چند پهلو و‏‎ ‎‏گمراه کننده بود. در وصیت الهی، سیاسیشان تأکید می فرمایند که:‏


‎[[page 56]]‎‏«اسلام و حکومت اسلامی پدیده ای الهی است ‏‎…‎‏ و مکتبی است که برخلاف مکتبهای‏‎ ‎‏غیر توحیدی در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی‏‎ ‎‏و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و‏‎ ‎‏پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است و موانع و مشکلات راه تکامل را در‏‎ ‎‏اجتماع و فرد گوشزد نمود و به رفع آنها کوشیده است.» ‏‎[14]‎

‏ایشان قدرت سراسری و لایزال ملت مسلمان ایران را ‏‎–‎‏ که ناشی از عنایت قادر متعال‏‎ ‎‏است ‏‎–‎‏ در شکل دادن به حکومت اسلامی به «الهی شدن مردم» تعبیر فرموده و آن را عامل‏‎ ‎‏جامعیت نظام یعنی اسلامیت حکومت مردم قلمداد کردند. ‏

‏حضرت امام(س) دربارۀ میزان نزدیکی و دوری انسان به خداوند متعال، توان فهم و‏‎ ‎‏قبول ‏«انا الیه راجعون» ‏یعنی سفر و هم اکنون در حال رجعت نمودن و دلیل به سوی خدا‏‎ ‎‏بودن را در از خدا بودن «انا لله» تشریح نمودند و در این راستا به ضرورت درک اینکه انسان‏‎ ‎‏ظهور خداست اشاره نموده و علت اینکه چرا این حقیقت را ما درک نمی کنیم، به موضوع‏‎ ‎‏جدایی خود از خدا و ناباوری «انا لله» بیان می دارند. ‏

‏امام بر پایۀ اعتماد ملت ایران به قدرت لایزال الهی به جهان اعلام نمودند:‏

‏«این ملت همچون دریایی مواج به پیش می رود و در مقابل ابرقدرتها و تفاله های آنان با‏‎ ‎‏صفی مرصوص ایستاده است.» ‏‎[15]‎

‏و در مقابل به امت اسلامی نوید دادند که:‏

‏«خدای تبارک و تعالی از اول با شما بوده است و مادامی که شما در صحنه باشید و ان‏‏ ‏‏شاء‏‎ ‎‏الله هستید و خواهید بود، خدای تبارک و تعالی شما را پشتیبانی می کند و شما قوی خواهید‏‎ ‎‏بود.» ‏‎[16]‎

‏در چنان نظامی طرز تفکر و  عمل حاکم تفاوت اساسی با سایرین دارد. او هیچ چیز را‏‎ ‎‏نمی بیند مگر آنکه خدای عظیم را قبل و بعد از آن و با آن مشاهده می کند و از آن جهت امور‏‎ ‎‏را به واقعیت آنها و به دور از هر حجابی ادراک می کند و از آنجا که دل او مجذوب تفکر‏‎ ‎‏دربارۀ خدا و مشغول مشاهدۀ اسماء و صفات  عالیۀ حق است به درک و فهم تجلیات الهی‏‎ ‎‏توفیق روزافزون می یابد و آن توفیق موجب شوق روزافزون او به مجذوبیّت می گردد که روز‏‎ ‎‏به روز شدیدتر و عمیق تر می شود. ‏

‏ ‏

نگاهی به تأثیر صفات حضرت امام خمینی(س) در حرکت الهی مردم 

‏احساس تعهدی که زمامداران اهل دیانت و واجدان طهارت روحی برای رساندن مردم‏‎ ‎
‎[[page 57]]‎‏به خیر و کمال باید دارا باشند، عامل مؤثر در تجلی و فعلیت فطرت ودیعه شدۀ الهی در نهاد‏‎ ‎‏انسانی و جلوۀ عظیم وجدانیات و بروز امتیازات الهی و راستین جوامع بشری در دوران‏‎ ‎‏زمامداری آنان است. ‏

‏چنین احساس تعهدی دلالت بر آن دارد که زمامدار اهل دیانت، ابتدا خود در جستجوی‏‎ ‎‏آگاهی مستمر از واقعیتهای اصیل است و ناسازگاری مجدانه با مکر و دروغ، و سازگاری‏‎ ‎‏همه جانبه با صدق و خلوص دارد. ‏

‏امام خمینی(س) در کسوت پیشوا و زمامدار امت اسلام و حکیمی بلند مرتبه در سیر‏‎ ‎‏خالص شدن، لذات مادی و جسمانی را خوار و پست شمرده، و همواره طالب علو اندیشه و‏‎ ‎‏ادراکات عمیق و دقیق بودند و توانسته بودند قدرت برقراری عدالت را در خود فراهم آورند.‏‎ ‎‏ابعاد سلوک ایشان نشان می داد که در آن سیر موفق بودند به ممانعت از بروز هرگونه‏‎ ‎‏عامل ناهنجاری در رفتار و  عملکرد خود نظیر:‏

ـ «طغیان» ‏که عامل بُعد از حق است. ‏

ـ «بغی» ‏که فساد و ظلم بر مردم بلاد است. ‏

ـ «اعراض» ‏که روی از خدا گردانیدن و به هویٰ مشغول شدن است. ‏

ـ «کبر و عجب» ‏که در محضر خداوند متعال خود را کسی به حساب آوردن و از دیگران‏‎ ‎‏برتری جستن است. ‏

ـ «تفاخر» ‏که ابراز برتری و ترفع جستن بر دیگران و فراموش کردن حق است. ‏

ـ «تکاثر» ‏که مباهات نمودن به بسیاری مال و خود عامل غفلت از خدای متعال است. ‏

ـ «بخل» ‏که منع حقوق مالی است. ‏

ـ «تبذیر» ‏که تضییع مال در طلب جاه و منصب و سخاوت برای شهرت است. ‏

ـ «غرور» ‏که دل بر دنیا نهادن و از آخرت و حساب فراموش کردن است. ‏

‏از سوی مقابل سیرۀ گرانمایۀ ایشان برخوردار از هنجارهای جمیله ای بود، از جمله: ‏

ـ «علو همت» ‏که اگر تمام جهان جملگی مال و مُلک او می بود همه را از آن خدای‏‎ ‎‏مالک الملک می دید. ‏

ـ «عفت» ‏که هیچگاه ظلم و فساد بر خود و دیگران روا نمی دید. ‏

ـ «توجه به حق» ‏که خود و مال و ملک، همه را از برای حق می دانست و روی به دوستی‏‎ ‎‏حق داشت. ‏

ـ «شکر» ‏که آن را حاصل یقین از توفیق الهی و صرف توفیقات در راه خدا و اعتراف‏‎ ‎‏عارفانه به عجز خویش در محضر ربوبی می دانست. ‏


‎[[page 58]]‎ـ «تواضع» ‏که قوت و شوکت و کیاست و معرفت را جملگی فضل و رأفت و کرم و‏‎ ‎‏رحمت حق می دانست. ‏

ـ «سخاوت» ‏که از اعطای داشته ها دریغ نمی نمود. ‏

ـ «فراغت» ‏که قدرت و مُلک را در دست داشت و دل او در فراغت از برای ذکر حق بود. ‏

ـ «تقوی» ‏که به موجب آن از حرام و شبهه اجتناب داشت و در ادای واجبات و اوامر‏‎ ‎‏ربوبی جدیت. ‏

ـ «قوام» ‏که به واسطۀ آن در تمام جهات حیات مادی اعتدال و میانه را نگاه داشت تا‏‎ ‎‏بدانها محجوب نگردد. ‏

ـ «تسلیم و رضا» ‏که نفس و مال را در میثاق الهی به حضرت پروردگار عرضه داشت و در‏‎ ‎‏ازای آن، جنت الهی خریده و به حکمی که خدای متعال بر نفس و مال او راند راضی و دل‏‎ ‎‏آرام بود. ‏‎[17]‎

‏تربیت یافتگان دامان امام نیز مشعلداری یافته بودند که راه زندگی انسانی سعادتمند را‏‎ ‎‏می آموخت. او را وظیفه‏‏ ‏‏داری یافتند که خائنین را شناخته و طرد نموده، ننگ و نفرت ابدی را‏‎ ‎‏بدرقه شان کرده بود. ‏

‏تربیت یافتگان امام که به هیچ وجه بر اثر سختیها و مصائبی که به آنها در راه خدا رسید‏‎ ‎‏سست نشدند، ضعیف نگشتند و آهنگ زاری سر ندادند و به مصداق ‏«قاتلوا فی سبیل الله‎ ‎الذین یقاتلونکم» ‎[18]‎‏ در دفاع و نگهداری از حکومت الهی مردم هدفی به غیر از حفظ دین‏‎ ‎‏خدا و توفیق در آزمایش بزرگ و الهی که نتیجه اش استحکام و تداوم نظام مقدس اسلامی‏‎ ‎‏گردید، نداشتند. ‏

‏ تربیت یافتگان امام در درجه اول، شهدای گرانقدر انقلاب بودند که فوق پیروزیها‏‎ ‎‏«شهادت در راه خدا» را چون سلاحهایی مرگ آور بر فرق دشمنان فرود آوردند. مَثَل آنان به‏‎ ‎‏امام مَثَل همراهان الهی پیامبران است که به فرمودۀ قرآن مجید برای همراهی آنان به پیکار‏‎ ‎‏برخاستند و به هیچ وجه بر اثر سختیها و مصائبی که به آنها در راه خدا رسید سست نشدند و‏‎ ‎‏ضعیف نگشتند و آهنگ زاری سر ندادند. مثل امام به تربیت یافتگانش مَثُل امیرالمؤمنین(ع)‏‎ ‎‏به یکی از خطبای انصار را تداعی می کند که در روز بیعتش با حضرت به نشانۀ شوق و‏‎ ‎‏هیجان برخاسته از صدق و اخلاص ابراز نمودند که: «ای امیر مؤمنان! تو با قبول زمامداری‏‎ ‎‏مسلمانان، خلافت را آراستی نه آنکه خلافت تو را آراسته باشد. تو مقام خلافت را بالا‏‎ ‎‏بردی نه خلافت مقام تو را.» ‏‎[19]‎

‏امام خمینی(س)، دینی بودن حرکت مردم و مردمی بودن حرکت دینی را به مثابۀ نوری‏‎ ‎
‎[[page 59]]‎‏توحیدی به اعماق جانها در اقصای اقالیم بشری تابانید و با تجدید و ترویج اسلام ناب‏‎ ‎‏محمدی(ص) پاداش حضرت ذوالجلال را که به گفتۀ خودشان ودیعۀ الهی است در ازای‏‎ ‎‏عبودیت خویش، دریافتند و در عرصۀ جهانی از خود به یادگار گذاشتند و بیجهت نبود که‏‎ ‎‏افلاطون طرفداری ریشه دار از زمامداری حکیمان نموده و گفته بود فلاسفۀ حقیقی باید به‏‎ ‎‏حکومت و زمامداری انتخاب شوند. ‏‎[20]‎‏ و بیجهت نبود که ژان ژاک روسو‏‎[21]‎‏ در مدارج انتهایی‏‎ ‎‏استدلال خویش از دموکراسی به این نتیجه رسید که: «برای کشف بهترین قوانینی که به درد‏‎ ‎‏ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند ولی خود هیچ حس‏‎ ‎‏نکند. با طبیعت رابطه ای نداشته باشد، ولی کاملاً آن را بشناسد. سعادت او مربوط به ما‏‎ ‎‏نباشد ولی حاضر شود به سعادت ما کمک کند.» سپس می افزاید: «بنابر آنچه گفته شد فقط‏‎ ‎‏خدایان می توانند چنانکه شاید و باید برای مردم قانون بیاورند.» و منظور او از خدایان،‏‎ ‎‏نمایندگان خدا در روی زمین اند، و بیجهت نبود که در همان مأخذ آقای روسو اضافه نمود‏‎ ‎‏که: «روح بزرگ قانون نویس تنها معجزه ای است که می تواند مأموریت آسمانی او را به خلق‏‎ ‎‏اثبات نماید.» ‏‎[22]‎

‏در خاتمه باید به این نتیجه اجمالی اکتفا کرد:‏

‏امام خمینی(س) معمار نظام اسلامی و مجدد مذهب با طرح عینی نظام «تئودموکراتیک‏‎ ‎‏اسلامی» عمده ترین تفاوت هنجاری بین:‏

الف:‏ حاکم تئوکرات‏

ب:‏ حاکم دموکرات‏

‏را در چارچوب نظام حکومتی مطرح نموده و عملاً نشان دادند که دومی کاری می تواند‏‎ ‎‏بکند که اولی نمی تواند و آن زیر پا گذاشتن حدود الهی است. ‏

 


[[page 60]]

پی نوشتها:

[[page 61]]

 

 

 

‎[[page 62]]‎

  • - قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل 56.
  • - شئون و اختیارات ولی فقیه، ص 20، حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(س)، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
  • - همان مأخذ.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 51-53.
  • - روابط اجتماعی در اسلام، استاد علامه طباطبایی(ره)، ص 91.
  • - نهج البلاغه، نامه 35.
  • - حکمت اصول سیاسی اسلام، قسمت چهارم، استاد محمد تقی جعفری.
  • - نهج البلاغه، خطبه 152.
  • - قرآن مجید، سوره الحدید،آیۀ 25.
  • - نهج البلاغه، کلمات قصار.
  • - انقلاب اسلامی و اصالت، رابرت دی لی، مجلۀ حضور، شماره 9.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 388-389.
  • - وصیت نامه سیاسی – الهی، ص 10.
  • - همان مأخذ، صص 8 – 7.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 480-481.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 138.
  • - مرصاد العباد، نجم رازی.
  • - سوره بقره، آیه 190.
  • - حماسه های جاوید، دکتر ناظرزاده کرمانی، ص 58.
  • - جمهوریت، افلاطون، ترجمه فؤاد روحانی، ص 334.
  • - قرارداد اجتماعی، ژان ژاک روسو، ترجمه غلامحسین زیرک زاده.
  • - همان مأخذ.

انتهای پیام /*