دکتر زهرا رهنورد

اسلام، زن، فمینیسم به قرائت امام خمینی(س)

کد : 159839 | تاریخ : 14/06/1396

اسلام، زن، فمینیسم به قرائت امام خمینی(س)

دکتر زهرا رهنورد

خلاصه مقاله

اسلام، زن، فمینیسم، به قرائت امام خمینی(س)، خلاصه مقاله ای است که خانم زهرا رهنورد، ذیل آن چالش بین اسلام و فمینیسم را مورد نقد و بررسی قرار می دهد و ضمن یک سؤال اساسی مبنی بر اینکه: «چرا زنان هنوز خوشبخت نیستند در حالیکه دو طرز تفکر در دو گوشه جهان به نجات آنان از نابرابریها و فلاکتها اقدام نموده اند» مواضع الهی امام خمینی(س) و مواضع عمدتاً لائیک فمینیسم را، پیرامون زن، تجزیه و تحلیل می نماید و طی آن نه تنها سه محور عمده فمینیسم، یعنی «پدر سالاری»، «مساوات» و «آزادی» را از دیدگاه امام خمینی(س) بررسی می کند، در عین حال اندیشۀ رهایی بخش ایشان را که در قلمرو نظر و عمل، منجر به احیاء شخصیت زن در ایران و جهان اسلام شده است ضمن رهیافتهایی ارائه می دهد، این رهیافتها عبارت اند از: رهیافت انتقادی، رهیافت مساوات، رهیافت آزادی، رهیافت پیشوایی، رهیافت مادری و تهذیب و تعلیم و نهایتاً به این نتیجه می رسد که فمینیسم اگر چه در انتقاد به مصائب تاریخی زن موفق بوده است اما از آنجاییکه که فلسفۀ نگرش فمینیسم نسبت به زن بر اساس کرامت الهی او تنظیم نشده، نمی تواند راه حلهای سعادت آفرین و سرنوشت سازی را فرا راه زن قرار دهد و برعکس امام خمینی(س) با قرائت نوآورانۀ خود از اسلام، توانسته اند آنچنان راه حلهایی ارائه نمایند که ضمن حفظ کرامت انسانی زن، شیوه های رستگاری فردی و تعالی اجتماعی او را ارائه نماید.

 چرا زنان در آغاز قرن پانزده هجری و همزمان با پایان قرن بیستم میلادی، هنوز خوشبخت نیستند، در حالی که دو طرز تفکر در دو گوشۀ دنیا بی امان، به دفاع و حمایت از او برخاسته و هر یک به نحوی بشارت آیندۀ سعادتمند او را صلا داده اند؟ کدام مانع بر سر راه پر فراز و نشیب سعادت زن قرار دارد؟ موانع زیستی یا تاریخی، فرهنگی یا اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی و بالاخره مردان یا خود زنان؟ آیا می توانیم در پی تشکیل دو فرضیه برای مطالعه ای پیرامون مسائل زنان و راه حلهای آن باشیم؟

این دو فرضیه بر اساس دو متغیر مستقل «اسلام و فمینیسم» تنظیم می  گردد. در فرضیۀ نخست که به صورت زیر تنظیم می شود فمینیسم متغیر مستقل است:

1 – اگر فمینیسم بر جهان حاکم گردد، زنان خوشبخت خواهند شد.

در فرضیۀ دوم اسلام متغیر مستقل است و خوشبختی زنان متغیر وابسته.

2 – اگر اسلام، بر جهان حاکم شود زنان خوشبخت خواهند شد.

بنابراین دو طرز تفکر به عنوان داعیه دار خوشبختی زنان، یکی با صبغۀ عمدتاً غیر دینی و دیگری با بنیادهای یکتاپرستی و آموزه های دینی، هر یک بر جهان نظر و عمل، تأثیر گذارده اند، و برآنند تا ضمن کلی نگریهایی، با روشها و رهیافتهای تبیینی و سیاستگذارانه و اجرایی، سعادت زنان را تضمین نمایند. در حقیقت امروز یک چالش اساسی و یک گفتگوی بنیادی بین اسلام و فمینیسم، پیرامون مسائل زنان وجود دارد که اگر چه منادی بلندآوازۀ نگرش اسلامی معاصر به مسئلۀ زن، حضرت امام خمینی(س) است، اما نگرش فمینیستی جز در کلیاتی، آن چنان متنوع است که کمتر می توان منادی خاصی را برای آن مشخص نمود. اکنون به این نگرش کلی فمینیستی اشارتی خواهد شد تا بتوان باب چالش را در این بحث باز نمود. [1]

فمینیستها بر آنند تا الگویی از تجربۀ بشری را با دیدگاه طرفداری از زن ارائه دهند، زیرا معتقدند عالم تجربۀ کنونی، چیزی نیست جز دریافتی جزئی بینانه، از کنشگران مرد و تجربیات آنها؛ اما برای اینکه محیط اطراف را به درستی بشناسیم، به تجربیات نیمۀ دیگر بشر، یعنی زنان نیازمندیم. فمینیستها با طرح دو سؤال اساسی، مسئله زن را مطرح می کنند:

الف: دربارۀ زنان چه می دانیم؟

ب: چرا وضع زنان، این چنین است؟

آنها پس از طرح این دو سؤال بزرگ ضمن ارائه نظرات خود به بررسی وضع زن می پردازند و راه حلهایی ارائه می دهند: در یک نگرش کلی، بنیاد تمامی فلاکتها، مصیبتها، عقب ماندگیها و رنجهای زن، «نظام پدر سالاری»* است که از طریق واسطه مستقیم مرد سالاری اجرا می شود. هنگامی که فمینیسم، پدر سالاری را به عنوان بنیاد اصلی فلاکت زن مطرح می کند بر این باور است که در روند پدر سالاری، کلیات ادارۀ امور و ساختارها، ترتیبات و تنظیمات اساسی، حقوقی و قانونی، در دو عرصۀ خصوصی (خانواده) و عمومی (جامعه) به نفع مرد سامان یافته است و حالا باید با حذف فرض اصلی فمینیسم یعنی پدر سالاری از عرصه گیتی، ترتیبات و تنظیماتی ارائه نمود که زن و مرد به طور مساوی و آزادانه  ر آن شرکت جویند و سهم واقعی خود را بیابند. [2]

در حقیقت پدر سالاری، یک نماد توزیع قدرت است که در آن مرد، همه کاره و فرمانده، و زن فرمانپذیر و مادون بوده است. آنها در این مسیر تا آنجا پیش می روند که به شگفتترین راه حل، برای دستیابی به وسیله ای که رابطه قدرتی را تغییر دهد، و مساوات و آزادی را تضمین نماید می پردازند؛ و آن روش «مادر ستیزی» است و سپس این شیوۀ غیر قابل تعمیم را رها می کنند و به «مادر پذیری» روی می آورند و بالاخره به «دگر جامعه» می رسند؛ جامعه ای ویژۀ زنان و کاملاً جدا از جامعۀ مردان که در آن زنان همه کاره اند. [3] و بالاخره اگر بتوان جامعۀ مختلطی را هم تصور کرد که رابطۀ قدرتی پدر سالاری از آن حذف شده و زن و مرد به طور مساوی در کنار هم زندگی می کنند، این جامعه واجد ساختار متحولی از خانواده خواهد بود که به نحوی سامان یافته است. «پاترشیا ایرلند» رئیس سازمان ملی زنان آمریکا نمونه  ای از این جامعه است که می تواند با داشتن همسر و فرزند، دوست دختری را هم آزادانه برگزیند. [4]

چون زیرساخت این نوع نگرش، حذف جنسیت (در مفهوم فرهنگی و تربیتی) از انسان به عنوان عنصر تعیین کننده در ساختارها و تنظیمات جدید عرصه خصوصی و عمومی است، می  توان چنین تحولی را برای خانواده تصور نمود. از سوی دیگر خانواده تک والدی نیز به عنوان محصولی از حذف پدر سالاری – که زن یا مرد آزادانه مسئولیت سرپرستی خانواده را به عهده می  گیرد – به نوبۀ خود نوع متحولی از تنظیمات جدید خانواده در مرحله تحول محسوب می شود. بدین ترتیب فمینیسم، بی امان به ارائه انگاره های تحول، در دو عرصۀ جامعه و خانواده می پردازد تا بتواند از طریق این تنظیمات جدید، ساختار پدر سالاری را که محصول آن، زنِ محذوفِ مفلوکِ مادون فرمانپذیر و عقب مانده است، از عرصۀ تاریخ حذف کند و آزادی و مساوات را از بیغوله های تاریخ پدر سالاری، شکوفا سازد و همای سعادت را بر دوش زن بنشاند.

 روش شناسی اندیشۀ امام خمینی(س)

امام خمینی(س) جزء محدود رهبران و متفکران جهان اسلام است که حضور مثبت زن در تاریخ را وارد خود آگاهی جامعه می کند، و شگفتا که آن حضرت به مقولات پدرسالاری، مساوات و آزادی که از محورهای اصلی بحثهای فمینیستی است و همچنین به طیفی از مقولاتی که از تبعات آن است، مثل اشتغال، تحصیل، مشارکت و حضور در ساختار قدرت و نقش فعال در سرنوشت خود و ملت التفات نظر دارد، اما آنها را از زاویه دید خاص خود می نگرد و بررسی می کند. در حقیقت نوآوری حضرت امام(س)، در زاویۀ دید ایشان است. امام خمینی(س) وارث نگرشی است که از سوی خداوند از طریق وحی، بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد و آن حضرت(ص) نیز سیرۀ خود را بر اساس آن تنظیم کرد. با این همه، مطالعه ای در آموزه های بنیادی اندیشۀ امام خمینی(س) در کلیه مسائل به ویژه مقولۀ مهم و سرنوشت ساز «زن»، حاکی از آن است که ایشان عنصر زمان و مکان را در قلمرو نوآوری خاص ذهنی و رفتاری خود، به نحوی شجاعانه مورد نظر قرار داده و بدون اینکه قدمی از وحی الهی و سیرۀ نبوی فاصله بگیرد، انگارۀ جدیدی از بینش و کنش فلسفی، سیاسی، اجتماعی نسبت به زن ارائه داده است. در حالیکه اسلام، به قرائت امام خمینی(س) در همۀ زمینه ها منظره شگفت آوری از ابداع و خلاقیت ارائه داده است، چرا در مقولۀ زن این چنین نباشد؟ از این رو بجاست متغیرهایی را که کلام و رفتار امام خمینی(س) را تحت تأثیر قرار داده اند تا ایشان دیدگاههای خود را پیرامون زن بیان کند، ذکر نمایم:

افزون بر وحی الهی قرآنی، سیرۀ نبوی(ص) و دستاوردهای فقهی، متغیرهای زمانی و مکانی متعددی، امام خمینی(س) را به تفکر واداشتند؛ متغیرهایی که وضعیت زن را در جهان معاصر در معرض فکر او قرار داد تا واقعیت را دریابد و آن را بر اساس آرمانها مورد نقد و تحلیل قرار دهد.

یکی از این متغیرها نظام دیکتاتوری – سرمایه داری وابسته به غرب حاکم بر ایران بود که امام خمینی(س) با نگرش انتقادی به آن نگریست و فلاکتها و مظلومیتهای زن را بر اساس آن مورد بررسی قرار داد. نظام ارزشی غرب نیز متغیر دیگری بود که امام(س) با دید انتقادی به آن می نگریست و دریافت او این بود که زن در اغلب موارد در این نظام، مظلوم و بی دفاع واقع شده است. نگرش انتقادی امام خمینی(س) بر متغیر دیگری – که بهتر است آن را «نظام سنتی» [5] بسته واپسگرای حاکم بر جهان اسلام بنامیم – الهامبخش ویژه ای بود تا ایشان بتواند از طریق آن، ضمن بررسی دقایق مشکلات زنان در طول تاریخ (چه قبل و چه پس از اسلام) راه حل مناسب را ارائه نماید. و بالاخره قهرمانیهای زنان ایران در طول تاریخ به ویژه در روند انقلاب و شخصیت شکوهمندی که از خود ارائه دادند، امام(س) را به میدان ابراز شگفتترین اندیشه ها و گفتارها و رفتار سیاسی فرا خواند تا آن حد که نوآوریهای ایشان در مورد حقوق و منزلت زن مسلمان، به تازگی و طراوت صدر اسلام نزدیک شد.

امام خمینی(س) طی رهیافتهایی به مقولۀ زن نگریست و به ارائه راه حلهایی برای رستگاری و سعادت او پرداخت. هر یک از این رهیافتها نوعی نظریه پردازی پیرامون زن است تا از طریق آن به مسئله نزدیک شود، آن را تجزیه و تحلیل نماید و در نهایت به ارائه راه حل بپردازد. رهیافتهای مذکور عبارت اند از:

1 – رهیافت انگاره ها.

2 – رهیافت انتقادی – مبارزاتی.

3 – رهیافت فوق قدرت.

4 – رهیافت آزادی.

5 – رهیافت شئ وارگی.

6 – رهیافت حقوقی.

7 – رهیافت مشارکت.

8 – رهیافت مادری – تعلیم و تهذیب.

اینک به شرح هر یک از رهیافتهای یاد شده می پردازیم:

1 – رهیافت انگاره ها*: در این نوع نظریه پردازی – که در حقیقت مبتنی بر فلسفه هستی  شناسی زن است – امام خمینی(س) با تأسی به انگاره های برتر اسلامی و برخاسته از معارف قرآن، چهره و شخصیتی متعالی و ماورایی را در زن کشف می کند که بر انگارۀ مَثَلِ اعلای زن، که در اسلام حضرت زهرای اطهر(س) است، سامان یافته است. این شیوه نگرش، به امام(س) فرصت می دهد که تمام آرمانها و آمال برتر، اعم از وجودشناسی و چهرۀ آسمانی تا شخصیت زمینی و فعالیتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه مقام، منزلت و شأن زن را تبیین کند؛ چرا که برای تعریف زن به عروة الوثقی دست می یازد که هیچ کس را یارای انکار آن نیست. امام(س) در این انگاره برتر، حضرت زهرا(س) را به  عنوان تصویری مثالی از شخصیت زن توصیف می کند، ابعاد شخصیت او را می کاود و نهایتاً به این دلیل که زنان می توانند از «خاک تا افلاک» به سوی او اوج بگیرند، «حجاب طبیعت را به کناری نهند و تا مرتبۀ غیب، فنا و الوهیت پیش روند»، لذا شایستگی هر گونه رشد و ترقی و منزلتی که این عبور را میسر سازد، کسب می کنند. حضرت امام(س) در این رابطه می فرماید:

«تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است، در فاطمه زهرا(س) جلوه کرده است. یک زن معمولی نبوده است؛ یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخۀ انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان. او زن معمولی نبوده است؛ او نه تنها موجود ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است؛ بلکه یک موجود الهی و جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده… زنی که تمام خاصۀ انبیا در اوست… تمام حیثیت و تمام شخصیت زن… فردا حضرت زهرا(س) متولد می شود. برای زن ابعاد مختلفه است، چنانچه برای مرد و برای انسان، این ورق صوری طبیعی نازلترین مرتبۀ انسان است و نازلترین مرتبۀ زن است و نازلترین مرتبۀ مرد است، لکن همین مرتبه نازله، حرکت به سوی کمال است.» [6]

مقایسه ای کوتاه و گذرا بین این نگرش انسان شناسانه اسلام و فمینیسم و نگاهی کوتاه به مقدمات مدرنیته و اندیشه روشنفکری، مدرنیسم و پست مدرنیسم و نهایتاً فمینیسم (که در دامان این روند اندیشه ای حاصل آمده)، گویای بازگشت دهشتناک به اسطوره های انگاره ای تمدن عصر طلایی یونان باستان است که فلسفۀ وجودی زن بر پایۀ این رجعت در غرب، طراحی شده است.

انگاره های غربی دو دسته اند:

1 - انگارۀ مذهبی: که متکی به شخصیت حضرت مریم(س) است. این انگاره با شروع رنسانس به تدریج از عرصۀ الگوپذیری زن غربی حذف شد تا امروز که نام و نشانی در فرایندهای اجتماعی از این بانوی بزرگ دیده نمی شود.

2- الگوهای المپی: این انگاره ها که مورد نظر بنیانگذاران رنسانس و پیشگامان مدرنیسم و فمینیسم بوده اند، در کوه المپ به فسق و فجور و زندگی خوشگذرانه مشغولند و تنها در آتنا، الهۀ شهر آتن تصویری کمرنگ از خرد و اندیشه مشاهده می شود، اما تصویر برتر از آن ونوس است[7]؛ الهۀ زیبایی، زنی آزاد برای هر گونه زندگی خارج از اهداف اخلاقی. با این اسطوره ها انگاره های امروزی چون مَدُنا شکل می گیرد که خود به خود ظرفیت متعالی زن را تا حداقل ممکن به نقصان کشانده اند و نمی توان برای آنان عروجی قائل شد و زندگی سیاسی و اجتماعی و فکری مناسبی تنظیم کرد، مگر اینکه بگوییم در هر گونه برنامه ریزی فمینیستی در هر حال این فسلفۀ وجودی در مورد زن مشاهده می شود، چرا که انگاره ها، دورنمای رشد را نشان می دهند و این دورنما در غرب جهت رشدی صعودی به مراتب بالای وجود تنظیم نشده است.

2 - رهیافت انتقادی – مبارزاتی*: امام خمینی(س) در این رهیافت، نظامهای سیاسی و اقتصادی و ارزشی که زن را به مادونی، مظلومیت و گوشه نشینی گرفتار کرده به نقد می کشد. در این روند، انواع و اقسام نظامهای دیکتاتوری، سرمایه داری و نظامهای تاریخی گذشته با همه اَشکال سیاسی و اقتصادیشان به ویژه نظام ارزشی آنها مورد نقد قرار می گیرد.

امام خمینی(س)  در این رهیافت، یکی از بزرگترین تفاوتهای فکری و رفتاری خود نسبت به زن را در رابطه با فمینیسم ارائه می دهد. فمینیسم نظام ظالم را «پدر سالاری» می نامد که توسط مرد اجرا می شود، اما حضرت امام(س) نظام ستمگر را «طاغوتی» می داند که مظهر تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی، طبیعی و قراردادی انسان است و در آن مرد و زن (هر دو) مظلوم واقع شده و حقوقشان ضایع گشته است. نگرش ساختارگرای امام خمینی(س) در این زمینه تا آنجا که پیش می رود که این سؤال را مطرح می کند که آیا ایشان نمی داند که مجری بسیاری از ستمها، مردان بوده اند که ترتیبات و تنظیمات اجتماعی را در دست داشته و افزون بر آن، با وضع و تنظیم قوانینی بر اساس منافع خود، در موارد زیادی گوشه چشمی هم به خود داشته اند؟ در آرمان امام، مبارزه ابتدا در بُعد ساختاری مطرح می شود و آن مبارزه با نظام تجاوزگر است. اما از آنجا که ایشان، همدلی بین زن و مرد را اساس رفتار خانوادگی و اجتماعی می داند، هر دو را در دگرگون کردن نظام طاغوتی، متعهد و مؤث  می داند و انتظار دارد که زن و مرد، در روند مبارزه با چنین نظامهایی، خود را از ستمگری و ستم پذیری برهانند. ایشان معتقدند اساس تأسی به حضرت زهرا(س) مبارزه با نظامهای جور است و از جمله می فرمایند:

«حضرت(س) به اندازه خودش … مخاطبه داشته است با حکومتهای وقت، محاکمه می کرده است حکومتهای وقت را. شما باید اقتدا به او بکنید تا پذیرفته باشید که این روز «روز زن» است.»

در روند این مبارزه است که جانها برتر می آیند. چنین مبارزه ای بسیار عمیق است، و نه تنها ساختار حکومت، بلکه ساختار ارزشها و نظام اقتصادی اجتماعی را نیز در بر می گیرد. از این نظر نیز امام خمینی(س) ضمن اینکه با اغلب نگرشهای فمینیستی در تضاد قرار می گیرد، با نگرش فمینیستی مارکسیستی نیز، که رهایی زن را منوط به مبارزه صرف با نظامهای استثماری می داند (نه مبارزه با مرد و ساختارهای ظاهری حقوقی که مربوط به فمینیستهای غیر مارکسیست است)، از این روی در تخالف قرار می گیرد و معتقد است که نظامهای ارزشی و الهی، مورد نظر مارکسیسم نیست، و از این روی تلاشی سیاسی، اقتصادی برای براندازی نظامها را کافی می داند، و فلسفۀ نگرش به زن در مارکسیسم را نیز مانند سایر نظرات این مکتب، یک نظریۀ عروج گرایانه به سوی ماوراهای برتر بشمار نمی آورد. در هر حال، امام خمینی(س) بلافاصله پس از مبارزه با این نظام – که خود دارای وجوه فرهنگی عمیق است – برای حذف ستم پذیری و مادونی، مرحلۀ بعدی را که تربیتی است، آغاز می کند تا زن و مرد را تربیب مساوات طلبانه اسلامی راهنمایی کند.

3 – رهیافت فوق قدرت*: قرآن مجید با یک مثال، ضمن حذف «رابطۀ قدرتی» بین زن و مرد، هرگونه اجبار، مادونی و ستم پذیری در این ارتباط را از زنان نفی می کند. تمثیل این زن، آسیه، همسر فرعون است؛ زنی که در مقابل ظلم شوهرش، فرعون ایستاد و نمونه  ای برای تمام مؤمنین و مؤمنات شد. [8] امام خمینی(س) این تمثیل را – که تابلویی از حذف ارتباط بین زن و مرد بر اساس قدرت است – تا آنجا به پیش می برد که بر یکی از مشهورترین دیدگاههای فمینیستی که حول محور تئوری «مساوات»* تنظیم شده پیشی می گیرد. و این در حالی است که عرف جوامع سنتی، رابطۀ زن و مرد را بر اساس توزیع قدرت؛ یعنی مرد برتر و زن مادون فرمانپذیر تنظیم نموده است.

از دیدگاه امام خمینی(س) وقتی زن فلسفۀ وجودی خود را بر اساس تأسی به حضرت زهرای اطهر(س)، تنظیم کرد و در روند مبارزه با نظامهای لائیک و ضد مردم به مبارزه برخاست، از تمام این دسته روابط آزاد می شود و از مقام مساوات می گذرد و به پیشوایی و رهبری دست می یابد. ایفای چنین نقشی در تفکر فمینیستی در صورتی ظاهر می شود که زنان بتوانند به «دگر جامعه» یعنی جامعه ای صرفاً زنانه با رهبری، سیاستگذاری و حضور فعال زنان دست یابند. اما در قرائت امام خمینی(س) از اسلام در عهد انقلاب اسلامی، به گونۀ دیگری به زن نگریسته می شود؛ ایشان می فرمایند:

«در این انقلاب اسلامی، نقش شما بانوان از نقش مردها بالاتر بود؛ شما هم خودتان فعالیت می کردید و هم مردها را به فعالیت می کشاندید، بنابراین افتخاری که شما ایجاد کردید قابل تقدیر فراوان است». [9]

یا در جای دیگر می فرمایند:

«بانوان را در این نهضت پیشقدم می دانم و کراراً گفته ام که بانوان حق بیشتری بر اسلام دارند، و خصوص بانوان جنوب شهر تهران، انگیزۀ قیام اسلامی هستند و راهنمای سایر اقشار.» [10]

ایشان در جایی دیگر خطاب به خانمها می فرمایند:

«شما اثبات کردید که مقدم بر آنها هستید، مردها از شما الهام گرفتند، مردهای ایران از مخدرات ایران، از بانوان ایران عبرت گرفتند و تعلیم گرفتند، مردان قم هم از شما بانوان عزیز عبرت گرفتند.» [11]

در اینجا باید پرسید آیا چنین صحنه هایی در طول تاریخ وجود نداشته که متفکری به آن بپردازد؟ پاسخ این است که وجود داشته، اما مهم، قرائت کنندۀ تاریخ است. ایشان زن را از زوایای پنهان تاریخ و حضور مبهم در ناخودآگاه مرد و جامعه، به صحنۀ خودآگاهی و حضور فعال رساند. او کسی است که توانست مساوات زن و مرد را ببیند و شرایطی را تصویر کند که زن از مقولۀ مساوات پیشی بگیرد و در نتیجه بتواند چنین قرائتی از رویدادهای تاریخی و نقش زن داشته باشد.

امام خمینی(س) زنان را به صحنۀ مبارزه با نظامهای طاغوتی فرا می خواند و سپس خود به ستایش این قهرمانان می پردازد و به مقام پیشوایی او اذعان می کند: «ما نهضت خود را مدیون زنها هستیم. مردها به تبع زنها در خیابانها ریختند. تشویق می کردند زنها، مردها را؛ خودشان در قدمهای جلو بودند. زن یک همچو موجودی است که می تواند یک قدرت لایزال، یک قدرت شیطانی را بکشد.

اتفاقاً امام خمینی(س) در حذف رابطه قدرتی بر اساس فرماندهی مرد  و مادونی زن، نه تنها به مساوات می رسد بلکه از آن می گذرد و با روانشناسی خاص به قدرت ویژه ای از زن اشاره می کند که در تمام طول تاریخ بر مرد و جامعه، سیطره داشته و کمتر از پرده برون افتاده و به خودآگاهیها قدم نهاده است. اگر این قدرت به خودآگاهی مرد و زن و جامعه نیز قدم نهاده است اغلب با چهره ای منفی و نگرش انتقادی صورت گرفته است.

امام خمینی(س) می داند که زن در چهره  ای قدسی، یا چهره ای سلحشور، شجاع یا چهره ای ایثارگر و سرشار از فداکاری و مهر و محبت، همواره قلب انسانها و بیش از همه، مردان را به شوق و تلاطم افکنده است. امام(س) این قدرت را می کاود، می شناسد و به آن ارج می نهد. آیا تأثیر پیام زینب(س) در قلب و روح تاریخ و انسانها نبود که قیام حسین(ع) را جاودانه کرده و مظلومیت او را به اشکی قدرت آفرین تبدیل نمود؟ از این روی امام می فرماید:

«مرد، حساس است نسبت به زن» [12]

یا در جای دیگری می فرماید:

«خدمت مردها هم بسیارش مرهون زنهاست، در مرد یک حسّی است که اگر ببیند زنها بیرون آمده از خانه ها، برای یک مقصدی، (مردها) اگر قوه شان یکی باشد ده تا می شود و در مملکت ما اینطور شد…» [13]

در هر حال، ایشان زن و مرد را دو بال پرواز به سوی تعالیها می داند که با فراز و نشیب و اوجگیری هر یک از بالها، پرواز – که هدف زندگی است – میسر می شود، و چون این انگاره ، کمال مطلوب امام خمینی(س) است تلاش می کند که تحقّق آن را به دست زن و مرد و با مشارکت هر دو فراهم سازد.

نکتۀ اساسی این است که این مقام و منزلت در روند مبارزه با نظام جور و الحاد صورت می گیرد و نه در مبارزه با مرد؛ که او در این مبارزه همراه و همراز و همدوش زن است. زن برای کسب این پیشوایی، مسیر پیچیده ای را پیموده که نه تنها ناشی از شجاعت، ایمان و شکستن سنتهای دست و پاگیر است، بلکه به دلیل نفوذ بر دل و وجدان مرد، حس غیرت و ستایش او را برانگیخته و به صحنه کشانده است.

حضرت امام(س) در این باره می فرمایند:

«مرد حساس است نسبت به زن… اگر یک زن را ببیند که بی احترامی می کنند، حساسیت دارد.» [14]

امام خمینی(س) به مساوات نقدی ندارد و می فرماید:

«زن، مساوی مرد است.» [15]

امام ضمن صحه گذاردن بر تساوی زن و مرد، بر توانایی زن برای پیشی گرفتن نیز تأکید می کند و شرایط و امکان این پیشتازی با مشارکت زنان را نیز فراهم می سازد.

4 – رهیافت آزادی: اگرچه امام خمینی(س) از مساوات تفسیر ویژه ای دارد و از آن فراتر هم می رود، اما آزادی از دیدگاه ایشان مقولۀ قابل بحثی است. در حقیقت مقولات کلیدی به خودی خود مشکل آفرین نیستند، مگر اینکه در دستگاههای فکری متفاوت تفسیر شوند. یکی از این مقولات، «آزادی» است.

امام خمینی(س) از آنگونه آزادی که کرامت انسانی را چون ردای کهنه  ای بنگرد و به دور افکند انتقاد می کند. این آزادیِ سلب کرامت شده ممکن است در روند نظامهای استعماری، دیکتاتوری و سرمایه داری یا در روند نظام ارزشهای لائیک حاصل آمده باشد. در هر حال، هر آنچه قدرت شناخت و انتخاب را از انسان سلب کند، ضد آزادی و کرامت انسانی است. حضرت امام(س) در پاسخ پرسشی که پیرامون آزادی مطرح شده، می فرمایند:

«در خصوص زنان، اسلام هیچگاه مخالف آزادی آنها نبوده است، به عکس، اسلام با زن شئ شده و به عنوان شیء مخالفت کرده است و شرافت و حیثیت زن را به وی داده است… زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیتهای خود را انتخاب کند، اما رژیم شاه است که با غرق کردن آنها در امور خلاف اخلاق می کوشد تا مانع آزادی زنان شود، و اسلام شدیداً معترض این امر است.» [16]

5 – رهیافت شیء وارگی: برای ورود به مبحث آزادی و نوع نگرش امام خمینی(س) به این مقوله، ابتدا به «فلسفه  آزادی» اشاره می کنیم. «فلسفه آزادی» رهایی از هر گونه انقیادی است که روح متعالی و عروج خواه انسانی را – که دعوت به تسبیح رب اعلی شده و خطاب «الی ربک المنتهی» به اوست – از صعود به مقام عنداللهی باز می دارد. آری بر اساس آن نظام، ساختار، رفتار، فرهنگ و ارزشهایی که انسان را به ذلت، حقارت و افتادن در منجلاب دنیای ماتریالیستیک کشاند و در جهت هتک آزادی و پیچیدن اصر و اَغلال بر دست و پای روح او سامان یافته است. ذلت و حقارت زن در آنجا است که به شیئی تبدیل می شود و از جسم، روح و ویژگیهای خاص او بهره برداری می گردد تا شخص، نظام، حکومت و اقتصادی قدرت بگیرد. زن نیز یا هر انسان شیئ  واره، کسی است که از وجود او بهره برداری شود و به صورت اقتصادی، سیاسی یا جنسی مورد استثمار قرار گیرد.

از دیدگاه امام(س)، زن در نظامهای دیکتاتوری به صورت «شئ» در می آید، همچنان که در نظامهای سرمایه داری نیز باریچۀ شرکتهای چند ملیتی می شود تا برای افزایش تولید کالا تبلیغ کند و یا تخدیر کنندۀ مغز جوانان باشد. همچنان که ممکن است در روند نظامهای سنتی بسته در محیط خانواده، شئ  واره گردد و فقط به وسیله ای برای جلب رضایت مرد و خدمت و فرزندزایی تبدیل شود. یا در سطح جامعه در موارد خاص سیاسی و اقتصادی از وجود او بهره برداری گردد. البته در فمینیسم به مقولۀ شئ  وارگی مطلقاً به معنای بهره مندی از جسم و روح زن در خدمت نظامهای سرمایه داری و دیکتاتوری اشاره نشده است. اگر چه خشونت و تجاوز، عنوانی است که هتک حرمتهای پیرامون مقام زن، در ذیل آن تنظیم می شود، [17] اما نحوه خاصی از شئ  وارگی که نماد حذف آن، عفاف و کالا شدگی در جامعه ای است که احترام متقابل زن و مرد در آن تضمین شده است از ابداعات اسلام و نوآوریهای امام خمینی(س) است و در این زمینه فرموده اند:

«در این کشف حجاب، حجاب انسانیت را پاره کردند.» [18]

و در جایی دیگر شئ وارگی و وسیله شدن زن برای تخدیر جامعه را چنین تحلیل می کنند:

«اینها می خواستند زن را وسیله قرار بدهند، از برای اینکه سرگرمی حاصل شود برای جوانان و در کارهای اساسی اصلاً وارد نشوند.» [19]

فمینیسم هر گونه بهره برداری زن از جسم و روح خود یا بهره برداری مرد از جسم و روح زن را چنانچه مورد رضای زن باشد مجاز می شمارد، اما رهیافت شئ  وارگی و مردودیت آن، این روش را سوء استفاده می داند و آن را در تضاد ماهوی با ارزش حیثیتی زن و منزلت بهشت  آفرین او می شمرد.

با تمام این احوال، امام خمینی(س) به تبیین و تفسیر شخصیت زن اکتفا نمی کند و با رهیافتهای دیگری، وضعیت فعال و سازنده زن را در نظام اسلامی ارائه می نماید. رهیافتهای اخیر دیگر توصیفی، تفسیری و تبیینی نیست، بلکه رفتاری، اجرایی، تربیتی و تهذیبی است. امام(س) در رهیافت حقوقی، تنگناهای حقوقی زن را نقد می کند و با ارائه راه حلهایی، مثل گرفتن حق طلاق، پذیرش شرط ضمن عقد و عسر و حرج زن هنگام جدایی و مسئله دوری از فرزند، قدمهای اصلی اولیه را در تنظیم قوانین مناسب شرایط خاص زن در جامعه معاصر ارائه می دهد تا از این طریق خلأ قانونی را متناسب با شخصیت زن کند. ایشان در رهیافت مشارکت، حضور زن را در تمام زمینه های عملی، صنعتی، اجرایی، سیاسی، قانونگذاری و … تشویق می کند و در رهیافت مادری – تهذیب و تعلیم، زن را در مقام مادر، از معلم بالاتر و در مقام معلم، همتای پیامبران(ع) می نامد و مادری را بهشت آفرین و حتی برتر از نقش پدری می شمرد و از جمله می فرماید:

«شما خانمها، شرف مادری دارید که در این شرف از مردها جلو هستید و مسئولیت بچه در دامن خودتان دارید. اول مدرسه ای که بچه دارد دامن مادر است.» [20]

در مجموع، ضمن چالشی پیرامون اسلام به قرائت امام خمینی(س) و فمینیسم می توان گفت: مهمترین تفاوت در تشخیص فلسفۀ وجود و آفرینش زن و مرد است. حلقه مفقودۀ تفکر فمینیسمی در آنجاست که حاضر به شناخت ارزش وجودی زن و مرد در جایگاه خاص و منحصر به فرد و غیر قابل مقایسه هر یک از آنها در نظام خلقت نیست، و به ویژه زن را در طول تاریخ و عرض جغرافیا بررسی می کند، نه در عمق هستی و گوهر وجودی. و نیز زن و مرد را در برابر یکدیگر قرار می دهد و در روشهای نجات و رستگاری، آزاد بودن از هر گونه اصول و ساختارهای از پیش ارائه شده را یک اصل تلقی می کند؛ بدون اینکه توجه داشته باشد که نفس یک ساختار بخودی خود چنانچه متعلق به دوره ای خاص باشد بد نیست مگر اینکه واجد اشکالهای ماهوی باشد. مهمترین این ساختارها که بی امان در تفکر فمینیسمی سرکوب می شود ساختار خانواده است.

اسلام، گوهر وجودی انسان را خداگونه و برتر می داند، و زن و مرد را یار و یاور هم در براندازی نظام طاغوتی (تجاوزگر) معرفی می کند. ضمن اینکه مرد ظالم که مجری بسیاری از ستمها بر زن است، خود مظلوم و تربیت یافتۀ نظام ستمگر است و زن و مرد بدون اینکه نقصی در آفرینش هیچ کدامشان باشد مکمل یکدیگرند. نهاد خانواده مرکب از پدر و مادر و فرزندان، نه تنها یک ساختار دینی بلکه ساختاری بنابر خواست و طبیعت هر یک از دو جنس است که تحول پذیرش در جهت اعتلای آن در مهر، محبت و شفقت زن و مرد و کودکان به یکدیگر است تا خانواده کانون پرورش انسانهای نمونه باشد. هرگونه ضربه زدن به این ساختار کلی، در جهت تک والدی نمودی یا تغییر مناسبات جنسی، در حقیقت بیمار کردن و نه تحول آن به سوی حالتی بهتر، تلقی می شود. بنابراین حضور و مشارکت زن در تمام امور توصیه می شود به نحوی که آزادی و مساوات به عنوان دو وسیله برای  تعالی تلقی گردند، نه هرج و مرج و آنارشیسم.

 

 پی نوشتها:

 

منبع: مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و احیاء تفکر دینی، ج 2، ص 163.

 

[1] - برای اطلاع بیشتر از دقایق نگرشهای فمینیسمی رجوع شود به «اسلام، زن فمینیسم» زهرا رهنورد، مجله دفتر مطالعات، وزارت امور خارجه.

*  Patrirarchy

[2] - جرج رتیزر، «نظریه جامعه شناسی معاصر»، ترجمه محسن ثلاثی (تهران – علمی، 1374)، ص 461.

[3] - ژولیا کریستوابه ترجمه نیکو سرخوش، در مقاله «زمان زنان»، به تفصیل پیرامون رابطه قدرت، مادرستیزی، و مادرپذیری و دگر جامعه سخن گفته است، رجوع شود به کتاب:

مانی حقیقی، «سرگشتگی نشانه ها» (تهران، نشر مرکز، 1374) صص 135 – 104.

[4] - John Leland Bisexuality News Week (19 July.1995) P.44

[5] - جامعه سنتی واپسگرا از دیدگاه نوشتار حاضر، جامعه ای است که تنها به نام اسلام و نه با محتوای اصیل اسلامی، سامان یافته است. اینگونه جوامع اغلب عرفی و با نقاب مسخ شده ای از دین هستند. در حقیقت رفتار و پندار این جوامع پس مانده گذشته های پیش از اسلام است که با قرائت واپسگرایانه از دین، نام اسلامی به خود گرفته و کشورهای اسلامی و جهان اسلام هر یک به نحوی اسیر آن هستند. از ویژگیهای اینگونه جامعه سنتی واپسگرا وضعیت نامطلوب زن است. زن در اینگونه ساختارها موجودی مادون است که جسم و روح و ذهن او، از آغاز و در روند تربیت و فرهنگ تبعیض خواه و برتری طلب سنتهای واپسگرا، برای گل سرسبدی به نام «مرد» سامان یافته است. در این نظام او مقامی مادون دارد و از داشتن حق انتخاب و اختیار، علم و دانش و خرد و عاطفه و تحلیل و حضور در جامعه محروم است. منزلت مادونی زن در این جوامع او را به موجودی ذلت پذیر و خوار و مرد او را به سرور و سالاری قدرت طلب و فرمانده تبدیل کرده و این نظام سنتگرای واپسگرا، توسط حکومت، نهادهای تربیتی و سیاسی و اجتماعی مرد اعمال می شود.

* Paradigm Aproach

[6] - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 337-338.

.

[7] - پیرگریمان، «فرهنگ اساطیر یونان و روم»، ترجمه احمد بهمنش (تهران – امیرکبیر، 1356).

*  Critical Aproach

*  Supra Authority Aproach

[8] - «ضرب الله مثلاً للذین امنوا امرءة فرعون… و مریم ابنت عمران…» (قرآن کریم، سوره تحریم، آیه 11 و 12)

*  Equality Theory

[9] - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 401-402.

[10] - جایگاه زن در اندیشه امام خمینی(س)، ص 175.

[11] - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 357-358.

[12] - جایگاه زن، در اندیشۀ امام خمینی(س)، ص 169.

[13] - همان مصدر، ص 172.

[14] - جایگاه زن در اندیشۀ امام خمینی(س)، ص 174.

[15] - ر.ک: صحیفه امام، ج 3، ص 369-370.

[16] - ر.ک: صحیفه امام، ج 3، ص 369-370.

[17] - آنتونی گیدنز، «جامعه شناسی»، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، 1373)، صص 206 – 200.

[18] - ر.ک: صحیفه امام، ج 3، ص 299-300.

[19] - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 191-193.

[20] - جایگاه زن در اندیشۀ امام خمینی(س)، ص 146. ضمناً رهیافتهای مشارکت و حقوقی و سایر رهیافتها را می توان در کتاب فوق مطالعه کرد.

انتهای پیام /*