حجت الاسلام و المسلمین محمّدرضا رحمت

مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین محمّدرضا رحمت

کد : 164183 | تاریخ : 24/07/1396

مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین محمّدرضا رحمت

 

 در رابطۀ با نوع ارتباط و خاطراتی که از شهید آیت الله آقا مصطفی  خمینی(ره) به یاد دارید توضیح دهید.

¤ ما مدتی شاگرد حاج آقا مصطفی(ره) بودیم. ایشان حق استادی بر ما داشت؛  در عین حال دوست و راهنمای ما نیز بود. در مسافرتهایی که در اربعین، عرفه و  پانزده رجب به کربلا می رفتیم، ایشان هم در برخی از این سفرها همراه ما بود.  خاطرات فراوان از این سفرها دارم که برجسته ترین آنها این است که: ایشان شدیداً  از غیبت پرهیز می کرد و اگر احساس می نمود قرار است غیبت از کسی شود، فوراً  بحث را به سمت و سویی دیگر می چرخاند.

 

 دربارۀ خصوصیات اخلاقی و عرفانی حاج آقا مصطفی(ره) چه چیزی به  یاد دارید؟

¤ حاج آقا مصطفی(ره) آدمی خوش مشرب و شوخ طبع و کاملاً اجتماعی، در  عین حال اهل ذکر بود. در یکی از مسافرتها به علت گرمی هوا، روزها استراحت  می کردیم و شبها راه می رفتیم. به علت وزن سنگینی که ایشان داشت پاهایش تاول  زده بود، لذا من و آقای بنکدار (داماد مرحوم مدنی) چوبدستی گرفته بودیم پشت  کمر حاج آقا مصطفی(ره) تا با تکیۀ بر آن راه برود، بعداً مطرح شد که اگر بدین شکل  ادامۀ مسیر بدهیم موفّق به زیارت اربعین نمی شویم، ناگهان ایشان بر سرعت خود  افزود به طوری که اصلاً نتوانستیم به ایشان برسیم. وقتی به بیست کیلومتری کربلا  رسیدیم، برادرانی از کاروان شهید مدنی آمدند و گفتند پای مرحوم مدنی، تاول زده  و زخمی شده است. قرار شد من پای ایشان را پانسمان کنم. تاول های پای آن مرحوم  پاره شده بود ولی ایشان هنگام پانسمان کوچکترین ناراحتی نشان نداد.

به توصیه حاج آقا مصطفی(ره) در طول مسیر «زیارت جامعه» می خواندیم.  ایشان نسبت به مسایل معنوی دقت داشت. مثلاً من بعد از نماز صبح ذکری را در  سجده می خواندم که در بین چهل و چند نفری که با هم در آن سفر بودیم، ایشان  متوجه شده بود و راجع به آن ذکر از من سؤال نمود.

در این سفرها، گاهی اوقات شوخی های جالبی داشت. در یک شب قبل از عرفه  که هوا خیلی سرد بود، به دوستان گفت: به کسی که داخل آب برود، دو دینار جایزه  می دهم! فقط آقا شیخ احمد فریدونی که آدم قوی بنیه ای بود حاضر به این کار شد و  بعد با یک عبای نازک داخل خیمه خوابید. در یک مورد دیگر مقداری پول به رفقا  داد تا بروند پرتقال بخرند. نزدیک آمدن آنها که شد گفت: بروید این ها را تاراج کنید!  ایشان این صحنه ها را برای سرگرمی دوستان ایجاد می کرد و این ها گویا روحیۀ  خاص آن مرحوم است. ایشان به دلیل تنگی نفس، حتّی در هوای سرد هم بیرون  خیمه (البته با چند پتوی اضافی) می خوابید.

 

 در رابطۀ با فعالیتهای سیاسی حاج آقا مصطفی(ره) و ارتباط ایشان با  گروههای مبارز مسلمان توضیح دهید.

¤ ایشان با گروههای مبارز مسلمان داخل ایران و خارج ارتباط داشت. در  خصوص گروههای مسلحانه باید گفت که آن روزها گروههای مختلفی در این  خصوص مطرح بودند. فعالترین نقشها را شهید اندرزگو در رابطۀ با گروههای مذهبی  بر عهده داشت. منافقین هم برنامه های خاص خودشان را داشتند. آقای جلال الدین  فارسی و برخی دیگر هم در ارتباط با فلسطینی ها برنامه داشتند. حاج آقا  مصطفی(ره) نیز در ارتباطش با گروههای مبارز فلسطینی، سفری به لبنان و سوریه  داشت.

 

 دربارۀ دیگر خصوصیات حاج آقا مصطفی(ره) اگر خاطره ای دارید  بفرمایید.

¤ یکی دیگر از خصوصیات ایشان وفاداری و جوانمردی است. در آخرین  مرتبۀ دستگیری من (در عراق) حاج آقا مصطفی(ره) خواب دیده بود که از زندان  آزاد شده ام و مرا خدمت پدر بزرگوارش برده، جورابهای مرا درآورده و پاهایم را به  ایشان نشان داده است. آن مرحوم خواب را برای حضرت امام(س) نقل کرده بود و  خواستار پیگیری جهت آزادی ما شده بود، لذا پس از آزادی که خدمت ایشان   (حضرت امام) رسیدم، دیدم آن بزرگوار سؤالاتی می کنند، البته خبر نداشتم که  حضرت امام(س) از خواب حاج آقا مصطفی(ره) اطلاع دارند، بعداً فهمیدم مبنای  سؤالهای آن بزرگوار خواب حاج آقا مصطفی(ره) بوده است، و من هم از آن  شکنجه ها که در زندان بود مطالبی را به حضرت امام(س) گفتم.

مقابله و شدّت عمل حاج آقا مصطفی(ره) علیه کسانی که با ساواک و دستگاه  طاغوت یا استخبارات عراق ارتباط داشتند و همکاری می نمودند نیز جالب توجه  است، یا با کسانی که فکر انحرافی دربارۀ مسایل اسلامی داشتند. مثلاً فردی بود به  نام سید صالح و برادرش سید صدر و شیخ طالقانی در کلاس فردی به نام منزوی  شرکت می کردند، در این کلاسها مطالبی گفته می شد که بنا و ریشۀ ایمان متلاشی  می شد؛ به طوری که یکی از طلبه ها که به این جلسات رفته بود، مطالبی از آنها را به  ما نشان داد. به حاج آقا مصطفی(ره) گفته شد و ایشان کاری کرد که منزوی از  نجف رفت.

 

 لطفاً پیرامون شهادت حاج آقا مصطفی(ره) و حالات حضرت امام(س) بعد  از شهادت ایشان مطالبی را بیان فرمایید؟

¤ آخرین دیدارم با حاج آقا مصطفی(ره) را به خاطر دارم و آن این که: در مجلس  ختم مرحوم آقا سید جعفر مرعشی در مسجد شیخ انصاری با هم بودیم، پس از  خاتمۀ مجلس، با هم بیرون آمدیم و من آخرین نفری بودم که از ایشان جدا شدم.  صبح روز بعد بنا بود جنازۀ فرزند آقای لایینی از مدرسۀ بهبهانی تشییع شود، لذا  درس تعطیل بود، وقتی برای تشییع جنازه رفتم، دیدم جلو مدرسه شلوغ است،  یکی از دوستان به نام «سیخ رمضان علی اصفهانی» گفت: حال حاج آقا مصطفی(ره)  به هم خورده است و رفقا در بیمارستان منتظر تو هستند. سریع ماشین گرفتم و به  سوی بیمارستان رفتم. درآن جا دیدم آقای بجنوردی که قبلاً با سیدی بنام رضوی،  نشسته اند، به من گفتند: آیا حضرت امام خبر دارد؟ و من هم سراغ حاج آقا  مصطفی(ره) را گرفتم، گفتند: در پزشکی قانونی است. وقتی به آنجا رفتم، دیدم که  آثاری از حیات در ایشان نیست. وقتی ایشان را در تابوت گذاشتیم، دیدم پای چپ  آن مرحوم کبود شده بود، فقط انگشت شست پا زرد بود، برخی رگهای پای راست  و پیشانی ایشان نیز در حال کبود شدن بود؛ بر این اساس ما به شهادت آن مرحوم  یقین کردیم. همچنین آقا سید علی شاهرودی (فرزند آیت الله شاهرودی(ره)) که  ایشان را غسل می داد، گفته بود (رگِ پشت کمر) پهلوی ستون فقرات هم کبود شده  بود.

از جمله چیزهایی که شهادت آن مرحوم را تایید می کرد آن بود که: پس از آوردن  جنازه، از جامعةالنجف و شرکت در تشییع جنازه، آقا شیخ علی کاشف الغطاءِ که  علاقۀ فراوانی به حاج آقا مصطفی(ره) داشت، زیاد گریه می کرد. پس از مراسم به  اتفاق آقای سیدعباس خاتم یزدی و برخی دیگر از دوستان به بازدید آقای کاشف  الغطاءِ رفتیم. نکته ای که ایشان مطرح می کرد آن بود که دکتر گفته است: اگر حضرت  امام(س) اجازه بدهند، کالبدشکافی می کنم تا ثابت شود حاج آقا مصطفی(ره)  مسموم شده است.

و اما حالات حضرت امام امت(س) بعد از شهادت حاج آقا مصطفی(ره)؛  حضرت امام(س) در تشییع جنازۀ او مثل سایر مواردی که برای تشییع جنازۀ علما  می رفتند، عمل کردند، البته در این مورد چند دقیقه زودتر آمدند، نشستند و چند  قدم نیز جنازه را تشییع کردند و سپس به منزل رفتند. آن روز یک عکاس را تعیین  کرده بودیم تا از مراسم عکسبرداری کند ولی ساواک نجف مانع شده و فیلمها را  گرفته بود، البته چند تا عکس هم که هست از همان عکسهاست. در کربلا هم  متأسفانه عکسها از بین رفته بود. یعنی به رغم این که راهنما به عکاس گفته بود که از  حرم امام حسین(علیه السلام) عکس بگیرد، مع هذا عکس نگرفته بود، لذا آقای شیخ  محمود رحمانی دوربین را گرفته بود تا عکس بگیرد. پس از این که چند عکس گرفته  بود، از حرم خارج شده بود، آنها [«مأموران عراق»] شیخ محمود رحمانی را تعقیب  و تهدید کرده بودند و عکسبرداری ادامه پیدا نکرد.

 

*  *  *

 

منبع: یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی(ره)، جلد 2، ص 281.

انتهای پیام /*