حجت الاسلام و المسلمین محمّد سماوی حائری

مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین محمّد سماوی حائری

کد : 164187 | تاریخ : 24/07/1396

مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین محمّد سماوی حائری

 

 لطفاً بفرمایید ابتدا چگونه با حاج آقا مصطفی(ره) آشنا شدید؟

¤ من اولین بار حاج آقا مصطفی(ره) را در سال 1382 هـ. ق در ماه رمضانی در  نجف زیارت کردم. ایشان به اتفاق والدۀ مکرمّه شان به زیارت عتبات عالیات  مشرّف شده بودند و در منزل مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی مهمان بودند.  مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) ملاقاتهای خود را در آن ایام در بیرونی منزل ایشان  انجام می داد، روزها پیش از نماز مغرب و عشا، به حرم مشرّف می گردید و پس از  آن، برای صرف افطار، به منزل مرحوم خلخالی و یا اگر دعوت داشت به منزل  دوستان دیگر می رفت. هر شب، سه ساعت پس از افطار، در منزل آقای خلخالی  جلوس می کرد و فضلا و معاریف نجف در مجلسش حضور می یافتند. این مجلس تا  پس از نیمه شب ادامه می یافت و غالباً در آن، مباحث علمی مطرح می شد. چه بسا  می شد که بر سر مسأله ای فقهی یا اصولی چند شب با هم بحث می کردند. من بیشتر  شبها در این مجلس حضور می یافتم و از نزدیک شاهد مباحثات علمی ایشان بودم.  حاج آقا مصطفی(ره) به ورود و خروج در مباحث کاملاً مسلّط بود و مبانی را به  درستی فرا گرفته بود. پس از آن ماه رمضان، حاج آقا مصطفی(ره) به ایران بازگشت.  از آن پس، نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(س) گامهای سریعتری طی می کرد.  مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) در کنار پدرش، در این راه فعّالانه کوشش می نمود تا این  که به تبعید ایشان به ترکیه منجر شد.

 

 از ورود حضرت امام(س) و حاج آقا مصطفی(ره) به عراق چه خاطره ای  دارید؟

¤ روز سه شنبه نهم جمادی الثانی 1385 هـ. ق بود. آقا شیخ نصرالله خلخالی از  مسافرت ایران به عراق مراجعت کرده بود. دوستان، فضلا و طلّاب به دیدن ایشان  رفته بودند؛ من هم با آنان بودم، مدتی نشستم. بعد که خواستم بلند شوم، آقای  خلخالی به من گفت: «بنشین، کاری دارم.» پس از آن که مجلس از اغیار خالی شد،  به من گفت: «از بغداد اطلاع داده اند که آقای امام خمینی(س) وارد آنجا شده اند. من چون  گوینده را از پشت تلفن نشناختم، زیاد اعتماد ندارم، ولی پیغام از طرف آقا شیخ  حسن مؤیّد است. گویا ایشان به فرودگاه رفته، قرار است ایشان با من تماس بگیرد و  نتیجۀ قطعی را بگوید.» حاج شیخ نصرالله افزود: «این مطلب سّری باشد تا تأیید  گردد. ممکن است شایعه یا دسیسه ای از طرف سازمان امنیت باشد.»

آن موقع، تماس تلفنی با بغداد بسیار مشکل بود؛ چون تلفنها مغناطیسی بود و  تماس با بغداد از طریق مخابرات میسّر بود، آن هم با چند ساعت معطّلی. به هر  حال، همه از این خبر خوشحال شدند. بعد از ظهر همان روز این خبر تأیید شد. روز  بعد به اتفاق حاج شیخ نصرالله به کاظمین رفتم و امام(س) را در مسافرخانه زیارت  کردم. حاج آقا مصطفی(ره) که برای انجام کاری بیرون رفته بود، پس از چند دقیقه  بازگشت. این ملاقات قریب یک ساعت طول کشید.

روز نوزدهم جمادی الثانی 1385 هـ. ق امام(س) وارد نجف شدند؛ از طرف  طلاب حوزۀ نجف و پیش از آن، از طرف طلاب کربلا، استقبال و بدرقۀ بی سابقه ای  از ایشان به عمل آمد. تا آن تاریخ من چنان استقبالی ندیده بودم. پیش از ورود  امام(س) به نجف، آقای خلخالی خانه ای در ابتدای کوچۀ کتابخانۀ  امیرالمؤمنین(علیه السلام) به فاصلۀ سیصد متری حرم امیرالمؤمنین(علیه السلام) و مساحت  تقریبی 150 متر برای ایشان اجاره کرده بود. امام(س) تا آخرین روزی که در نجف  بودند، در همین خانه سکونت داشتند. امّا مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) مدتی با  امام(س) بودند؛ پیش از این که خانواده اش به نجف آمدند، خانه ای در انتهای کوچه،  مقابل مسجد انصاری (ترکها) در همسایگی منزل حاج شیخ عبدالمحسن  مامقانی اجاره کرد. ایشان هم تا زمان وفاتش در همان جا سکونت داشت.

 

 حاج آقا مصطفی(ره) در درس چه استادانی شرکت می کردند؟

¤ مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) از زمان ورودش به نجف، به درس و بحث  مشغول گردید و تا پیش از شروع درس امام(س)، در درس آقای حکیم، آقای خوئی و  آقای شاهرودی شرکت می کرد. در درس امام(س) جزء شاگردان حاذق و مستشکلان  درسی محسوب می شد. درست به خاطر دارم که ایشان همیشه در قسمت شمال  شرقی شبستان مسجد می نشست و ظاهراً تا آخر هم جای خود را تغییر نداد. در  هنگام درس، مانند سایر طلاب، اگر چیزی به نظرش می رسید، می پرسید و گاهی به  همین منظور، مدتها با امام(س) مناقشه می کرد. ایشان در درس بزرگان دیگری  همچون مرحوم شیخ حسین حلّی، مرحوم آیت الله بجنوردی و میرزا باقر زنجانی  هم حضور پیدا می کرد.

 

 از تواناییهای علمی ایشان چه می دانید؟

¤ از خصوصیات بارز ایشان، در دست داشتن کامل مبانی فقهی و اصولی بود  که هم در هنگام مباحثات علمی با فضلا، این مطلب را نشان می داد و هم در  تدریس، از آنها استفاده می کرد. در کنار تعلیم و تعلّم، به تألیف کتاب نیز اشتغال  داشت. تألیف کتابهای تفسیر، بیع، خیارات و اصول در مدت اقامتش در نجف  انجام شد.

 

 از لحاظ اعتقادی و عبادی ایشان را چگونه می دیدید؟

¤ مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) از شیفتگان خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام)  بود و نسبت به ائمّه اطهار(علیهم السلام) عشق می ورزید. هنگام حضور در مشاهد مشرّفۀ  آنان حال خاصی داشت. در ماه رمضان هر سال، ایّامی را در مسجد معتکف  می شد. از جمله کسانی که با ایشان به اعتکاف می نشست مرحوم سید محمد رضا  اشکوری بود. حاج آقا مصطفی(ره) با ایشان صمیمیتی خاص داشت؛ مرحوم حاج  آقا مصطفی(ره) سالی چند بار پیاده به زیارت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) مشّرف  می گردید. چندین بار در مسیر کربلا، با مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) برخورد داشتم.  ایشان در قافله ای غیر از قافلۀ ما بود.

 

 در معاشرت چگونه آدمی بود؟

¤ از صفات خوب ایشان، بشّاش و مزّاح بودنش بود. هیچ گاه عصبانیت ایشان  را مشاهده نکردم. همیشه خنده بر لب داشت و با لطافت خاصی با دوستان برخورد  می کرد. هیچ تکبّر، خودخواهی و نخوتی در وجودش نبود، بخلاف برخی از  آقازاده ها. گاهی مجلس را با یک مزاح جالب خاتمه می داد.

 

حاج آقا مصطفی(ره) تا چه حد در کارهای حوزوی مربوط به حضرت  امام(س) دخالت می کردند؟

¤ در کارهای حوزوی حضرت امام(س) اصلاً دخالت نمی کرد؛ حضرت  امام(س) شخصاً به تمام کارها رسیدگی می کردند و اجازه هم نمی دادند که دیگری  در کارهای مربوط به ایشان دخالت داشته باشد. این از صفات بارز امام(س) بود که  اجازات و اقباض وجوهات در نجف به وسیلۀ خود ایشان انجام می شد. برخورد  حاج آقا مصطفی(ره) با امام(س) در این خصوص، مانند سایر طلاب بود.

 

 وضع زندگی حاج آقا مصطفی(ره) به چه صورتی بود؟

¤ در گرفتن شهریه، هیچ امتیازی بر دیگران نداشت. کراراً از ایشان شنیدم که  می گفت: «پدرم (حضرت امام(س)) به دیگران بیشتر رسیدگی می کند تا به من.» حتی  در بعضی از اوقات، ایشان در مضیقۀ مالی می گرفت و مبالغی مقروض می شد،  اما در عین حال، بسیار کریم النفس و مهمان نواز بود.

در پوشیدن لباس، بسیار ساده و بی آلایش بود؛ هیچ گاه مانند بعضی از آقازاده ها  در قید لباس و تجمّلات منزل نبود؛ زندگی بسیار معمولی و ساده ای داشت، درست  مانند حضرت امام(س). از یادم نمی برم که یک بار در اوایل سال 1346 هـ. ش مرحوم  حاج شیخ نصرالله خلخالی به من گفت: «آقای خمینی(س) عبای تابستانی ندارد.  شما دو سه تا عبا برایشان به منزل ببرید، ببینید کدام را می پسندند. من هم از یک  عبافروشی (که با صاحبش آشنا بودم) سه تا عبای دوخته شده (یکی  معمولی، یکی متوسط (مخلوط) و دیگری هم دست بافت) گرفتم و به منزلشان رفتم. به وسیلۀ  خدمتگزارشان به ایشان خبر دادم که به دستور آقای خلخالی، عبا آورده ام. پس از  چند لحظه، اجازۀ ورود فرمودند. داخل شدم. با پیراهن و شب کلاه، مشغول نوشتن  بودند. سلام کردم و دم در نشستم. پس از چند دقیقه که از نوشتن فارغ شدند،  دستور دادند عبا را به ایشان بدهم. من هم یکی از آنها را روی دوششان قرار دادم.  گفتند: «کوتاهی و بلندی آن را ملاحظه کنید؛ از قسمت پشت، زیاد کوتاه نباشد که  قبا نمایان گردد؛ بلند هم نباشد که به پاگیر کند.» سپس فرمودند: قیمتهای این ها چه  حدودی است؟ گفتم: عبای معمولی حدود سه دینار (شصت تومان)، متوسط  حدود پیج دینار و دست بافت حدود هجده دینار. ایشان گفتند: «عبای معمولی را  انتخاب کردم.» عرض کردم: این عبا بسیار معمولی است. بزرگان باید عبای دست  بافت مانند بعضی از علما در بر کنند. برای شما عبای دست بافت مناسبتر است.  فرمودند: «ما هنوز طلبه هستیم.»

 

*  *  *

 

منبع: یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی(ره)، جلد 2، ص 345.

انتهای پیام /*