گفتار سوم: واکنش مخالفان سیاسی
علیرغم تصور محمدرضا پهلوی و مشاورانش و همچنین دولت کارتر، ایجاد فضای باز سیاسی نه تنها موجب تعدیل و تعادل در موازنه بین حاکمیت و مخالفان سیاسی نشد، بلکه فرصت کم نظیر و تاریخی برای فعالیت مخالفان حکومت پهلوی فراهم آورد. این فضا به دشمنان سنتی حکومت پهلوی از جمله روشنفکران، روحانیون اصول گرا، مبارزین مسلمان، ملی گرایان و سایر نیروهای سیاسی مجال داد تاآزادانه از جایگاه خود، رژیم پهلوی را آماج حملات و انتقادهای سخت و فزاینده قرار دهند و در آن مقطع حساس با هم متحد شوند. می توان گفت که در این فضا، «عقده های فروکوفتۀ» چند دهه گذشته، مانند آتشفشانی که پوسته تضعیف شده سطح زمین را می شکافد، یکباره فوران نمود و دروازه ها و راه های طغیان را به روی مخالفان گشود. آنتونی پارسونز در انتقاد از سیاست محمدرضا پهلوی در این زمینه می گوید:
موضوعی که من هرگز نتوانستم آن را درک کنم، این است که چرا مردی با ذکاوت و تیزهوشی شاه، باید چنان زمان نامناسبی را برای اعمال سیاست جدید خود انتخاب کند. شاه هنگامی سیاست جدید آزادسازی خود را به موقع اجرا گذاشت که وعده های پیشرفت اقتصادی و رفاه اجتماعی تحقق نیافته و تلاش برای تغییر زیربنای جامعه ناموفق مانده و افقهای روشنی که شاه وعده های آن را به مردم می داد، در زیر ابرهای تیره پنهان شده بود. زمانی نامناسب تر و نامیمون تر از این برای کاستن از کنترل سیاسی و اعطای آزادی به مردم قابل تصور نبود.
مسأله ای که به تشدید بحران کمک کرد، ابهام و سردرگمی حکومت ایران در مقابل سیاست «حقوق بشر» امریکا بود؛ زیرا عمق این سیاست و این که تا چه حد عملی و تا
[[page 133]]چه حد شعار و تبلیغات هست، مشخص نبود. محمدرضا پهلوی و مشاورانش، تردید جدی داشتند که دولت امریکا صرفاً به خاطر اخلاقیات و حقوق بشر در روابط راهبردی خود با متحد مهمی همچون ایران، خللی وارد آورده اند؛ بنابراین خود مطبوعاتِ طرفدار و حامی رژیم ایران، مثل روزنامه های رستاخیز، اطلاعات، آیندگان و غیره نیز شروع به تبلیغ در مورد حقوق بشر و مظاهر آن کردند و با موج جدید سیاسی همنوایی و هماهنگی کردند و حتی ایران را بانی حقوق بشر در جهان قلمداد کردند و مبتکر آن را کوروش هخامنشی در 2500 سال قبل اعلام کردند. محمدرضا پهلوی در سفر خود به امریکا در آبان 1356 در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت:
رعایت حقوق بشر در ایران قرنها زودتر از غرب شروع می شود، بلکه به لحاظ برده داری هم، سابقه ایران به مراتب درخشان تر از غرب است؛ زیرا ایرانیان هرگز برده داری نکرده اند.
اوج این رویه زمانی بود که مقامات رسمی دولت ایران، از غربیها و جهانیان دعوت کردند که در زمینه حقوق بشر از ایران الگو بگیرند و اعلام کردند که ایران آماده است در سطح جهان، برای آموزش حقوق بشر برای مللی که دراین زمینه نیاز به فراگیری دارند، اقدام کند.
اما زمانی که برای دولت ایران مسلم شد، سیاست دولت کارتر، نسیم گذرایی نیست و مسأله جدی تر از آن است که تصورش را می کردند، تمجید و ستایش از حقوق بشر، جای خود را به خشم و انتقاد و حمله به حقوق بشر داد و رسانه های ارتباط جمعی ایران نیز با این سیاست همگام شدند. علت تغییر صد و هشتاد درجه ای در سیاست دولت ایران، این بود که مخالفان استبداد و دیکتاتوری در سطح جهانی و مخالفان سیاسی در درون ایران، تلاشهای گسترده ای را دربارۀ وضعیت واقعی حقوق بشر در ایران و نقض آشکار و هولناک آن از قبیل شکنجه زندانیان سیاسی، سانسور، اختناق سیاسی، بازداشتهای غیرقانونی و دیگر اعمال غیرقانونی و غیرانسانی ساواک و عدم رعایت
[[page 134]]ابتدایی ترین اصول و موازین حقوق انسانی در مطبوعات داخلی و بین المللی کردند. رفع یا کاهش سانسور مطبوعات، به مخالفان رژیم (اعم از مذهبی و غیرمذهبی) این امکان را داد که بر دامنه انتقادها و تبلیغات خود به صورت آشکار بیفزایند. دراین میان نیروهای مذهبی و طرفداران نهضت اسلامی توانستند از طرق مختلف از جمله شبکه مساجد به پخش اعلامیه ها و نوارهای سخنرانیهای امام خمینی(س) اقدام کنند. برای انفجارآمیز بودن اوضاع سیاسی کشور، مثالی بهتر از این نیست که وقتی روزنامه کیهان این سؤال را مطرح کرد که؛ «ایران چه دردی دارد؟» بیش از چهل هزار نامه پاسخ این سؤال را دریافت کرد. در نیمه دوم سال 1356، چند نامه سرگشاده بسیار انتقادی، مستقیماً به شاه و دیگر مقامات ارشد رژیم پهلوی ارسال شد. از جمله این نامه ها؛ یک تحلیل دویست صفحه ای جسورانه از مسائل سیاسی و اجتماعی ایران به وسیله علی اصغر حاج سیدجوادی بود. نامه مهم دیگر به امضای داریوش فروهر، کریم سنجابی و شاپور بختیار بود که گرچه کوتاه بود؛ ولی انتقادات گزنده ای داشت؛ یا بیانیه چهل تن از نویسندگان که خواستار آزادی بیان بودند و اعلامیه ای به امضای شصت و چهار وکیل دادگستری و قاضی که خواهان استقرار حکومت قانون بودند. در این مقطع بود که سطحی بودن لیبرالیزه کردن و اصلاحات کم عمق و اقدامات متناقض برای مردم و مخالفان مسلم شد.
در فضای مساعد سیاسی علاوه بر موارد اعتراضی ذکر شده، دهها اعلامیه و بیانیه نیز از سوی شخصیتها و صنفهای صاحب نفوذ مثل شخصیتهای مذهبی، ملی، نویسندگان، هنرمندان، حقوقدانان، بازاریان، دانشگاهیان و غیره در سراسر کشور انتشار یافت و در آنها از فقدان دموکراسی و آزادی، اوضاع بد اقتصادی، بی توجهی به امر کشاورزی، نقض حقوق بشر، تغییر تقویم از اسلامی به شاهنشاهی، نقض قانون اساسی و غیره انتقاد شد. برگزاری شبهای شعرخوانی در انستیتو گوته با موافقت انجمن فرهنگی ایران و آلمان از تاریخ 18 تا 27 مهر 1356 که در آنها جمعیتی بین 8 تا 10 هزار
[[page 135]]نفر شرکت می کردند، فرصت دیگری بود که به اختناق و تضییقات موجود در کشور اعتراض شود. پس از پایان مراسم در این انستیتو، دانشجویان دانشگاه صنعتی آریامهر (صنعتی شریف کنونی) از 25 آبان به بعد آن را ادامه دادند. بتدریج رژیم به خشونت متوسل شد و با دستگیری عده ای، مانع از برگزاری شبهای شعر شد. بتدریج مخالفان، به مجامع صلاحیت دار بین المللی در امر حقوق بشر نیز نامه هایی نوشتند و خواستار کمک آنها برای تحقق آزادی و دموکراسی در ایران شدند. شایان ذکر است که تجدید فعالیتهای سیاسی احزابی که قبل از این ممنوع الفعالیت بودند نیز در تشدید بحران بر ضد رژیم مؤثر بود.
یکی از رخدادهایی که نقش مؤثری در بسیج توده مردم و مبارزین و اتحاد آنها علیه حکومت پهلوی داشت، درگذشت اسرارآمیز آیت الله سید مصطفی خمینی در اول آبان 1356 در نجف اشرف بود. مراسم بزرگداشتی که با توجه به نقش ایشان در دوران مبارزه و ارتباط نزدیکش با امام، برای ایشان برگزار شد به زودی از سطح مجالس ترحیم عادی، فراتر رفت و به صورت امواجی طوفان زا درآمد. درگذشت مشکوک دکتر علی شریعتی نیز در چند ماه قبل، افکار عمومی را در مورد دست داشتن رژیم ایران و ساواک در این ماجرا به حد زیادی تحریک کرده بود. گرچه امروزه گفته می شود که در گذشت دکتر علی شریعتی عادی و ناشی از سکته مغزی بوده است؛ اما درگذشت آیت الله سید مصطفی خمینی همچنان رازناک باقی مانده و افراد خانواده و نزدیکانش با ذکر دلایلی اعتقاد دارند که ساواک، او را به شهادت رسانده است. در این مورد در گفتار بعدی بررسی بیشتری خواهد شد. با توجه به این که درگذشت سید مصطفی به عنوان یکی از نخستین عوامل شتابزای پیروزی انقلاب اسلامی می باشد؛ بنابراین در ادامه این مبحث به علل، چگونگی و پیامدهای آن پرداخته خواهد شد.
[[page 136]]