امام آینه ها

کد : 165447 | تاریخ : 30/08/1396

امام آینه ها

 

 فاطمه راکعی

به شهر شب زدگان همچو آرزویی دور

امام آینه ها آمد از کرانۀ نور

رسید عاصی و عاشق، پر از عطوفت و خشم

چو روح صاعقه از اوج قلّه های غرور

ستاره ها همه فریادِ نور سردادند 

غریو  شوق  برآمد  ز چشمه های  بلور


[[page 107]] خوشا به آینه هایی که عاشقانه شکست

غرور کاذبشان ز آن همه تجلّی و نور

به  چشم خانۀ او  ازدحام  آینه هاست

چو خیل ذرّه که دارد در آفتاب حضور

بگو چه کرد قیامت به برکه های خموش؟

بگو چه گفت نگاهت به صخره های صبور؟  

کز آن به همهمه برخاست موجهای قیام 

وزین به غلغله جوشید چشمه های شعور

تو آرزوی محالی که ممکن آمده است

مگر تو روح خدایی که کرده است ظهور

تو  را امامت آیینه ها مبارک باد

گزند زنگی و زنگار از حریم تو دور...

 

[[page 108]]

انتهای پیام /*