او مهربان بود

کد : 165788 | تاریخ : 19/09/1396

ravabet

او مهربان بود‏

‏ ‏

وقتی که می خندید، گویی

خورشید بر ما خنده می کرد

با خنده اش، اطراف ما را

نورانی و تابنده می کرد

وقتی سخن می گفت، گویی

دنیا سراپا گوش می شد

از موج نرم حرف هایش

هر آتشی خاموش می شد

او مهربان بود و همیشه

در سینه اش، باغ صفا داشت

با دستهای مهربانش

گلبوته های مهر می کاشت

او بچّه  ها را دوست می داشت 

بسیار خوب و مهربان بود

در چشمهای مهربانش

گویی که خورشیدی نهان بود


[[page 220]]


t2

وقتی که او می رفت از اینجا

شاگردهایش گریه کردند

پروانه ها ماتم گرفتند

گلها برایش گریه کردند

او رفته و در پیش ما نیست

یادش ولی زنده ست با ما

راهی که او می رفت، آری

همواره پاینده ست با ما

 

 

‎ ‎

‎[[page 221]]‎

انتهای پیام /*