سیّد احمد خاتمی

نقش زمان و مکان در اجتهاد

کد : 166052 | تاریخ : 02/10/1396

نقش زمان و مکان در اجتهاد

سیّد احمد خاتمی

بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمَ

مقدمه

از خدمات ارزشمند حضرت امام خمینی(ره) در عرصۀ فقاهت، گشودن آفاق جدید در زمینه استنباط با طرح مسأله نقش زمان و مکان در اجتهاد است. هر چند اساس این سخن را می توان اشاره وار از کلمات برخی از استوانه های فقاهت در زمانهای گذشته نیز یافت، اما طرح روشن و صریح این موضوع و ارائۀ نمونه هایی در این زمینه، از ابتکارات امام(ره) است:

« ... زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند، مسأله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مسأله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام، ممکن است حکم جدیدی پیدا کند، بدان معنی که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد ... »[1].

برای بررسی مسألۀ فوق، باید چند نکته مورد بحث و بررسی دقیق قرار گیرد:

1 ـ معنای زمان و مکان؛

2 ـ معنای اجتهاد؛

3 ـ زیربنای مبنای فوق؛

4 ـ نقش زمان و مکان در سیرۀ معصومین؛

5 ـ نمونه های فقهی.

1 ـ معنای زمان و مکان

بدیهی است که مقصود از نقش زمان و مکان در اجتهاد، معنای فلسفی و فیزیکی این دو نیست؛ بلکه مقصود، مقتضیات این دو است. همان که در روایت امام صادق (ع) از آن به «علم به زمان» تعبیر شده است: عن الامام الصادق (ع): «العالم بزمانه لا تَهجُمُ علیه اللوابِس»؛ آن کس که زمان خویش را بشناسد، اشتباهات، او را مورد هجوم قرار نمی دهند[2]. مفهوم این روایت این است که آنان که زمان شناس نیستند پیوسته مورد هجوم اشتباهات هستند و چه بسا از همین رهگذر، ضربه ها و آسیب ها ببینند.

در روایتی امام علی (ع) فرمود: «حسب المرء ... من عرفانه علمه بزمانه»؛ در معرفت انسان همین بس که زمان خویش را بشناسد[3].

مقصود از نقش زمان و مکان در اجتهاد آن است که مقتضیات زمان و مکان، در تعیین موضوع احکام نقش اساسی دارند؛ موضوعی که در اصطلاح علمای اصول همانند علّت برای حکم و یا به تعبیر دیگر همانند معروض نسبت به عرض است. یعنی تا موضوع حکمی مشخص نشود فقیه نمی تواند حکم آن را صادر کند و در تشخیص موضوع، عوامل فراوانی می توانند نقش داشته باشند. که از مهمترین آنها «زمان و مکان» است.

 

2 ـ معنای اجتهاد

واژۀ «اجتهاد» یا برگرفته از «جُُهد» به فتح جیم است که به معنای تلاش و کوشش در حد توان است و یا از «جَهد» به فتح جیم، که به معنای مشقت و رنج است و اجتهاد از باب افتعال به معنای تحمل تلاش و مشقت است و معمولاً در مورد کارهای سخت و طاقت فرسا به کار می رود؛ و چه بسا بتوان هر دو ریشه را به یک معنا برگرداند. در کتاب «مقائیس اللغة» آمده است: «الجیم و الهاء والدال اصله المشقة ... و الجُهد: «الطاقه»[4].

در «لسان العرب» آمده است: الاجتهاد مأخوذ من الجُهد بضم الجیم بمعنی الطاقة و الوسع و بفتحها بمعنی المشقّة؛ و قیل هما لغتان فی الوسع و الطاقة فاذا کان من باب الافتعال یراد منه امّا تحمل الجُهد و المشقة فیقال اجتهد فی حمل الرحی و لا یقال اجتهد فی حمل الخردلة و اما بذل الوسع و الطاقة فی طلب الشیء؛ و لعلّ المغیین متقاربان»[5].

در کتاب «مفردات» نیز آمده است:

«الجَهد و الجُهد: الطاقة و المشقة و قیل الجَهد بالفتح المشقة و الجُهد الواسع ... و الاجتهاد اخذ النفس ببذل الطاقة و تحمل المشقة».[6]

اما معنای اصطلاحی آن؛ تعاریف گوناگونی برای معنای اصطلاحی اجتهاد از سوی علمای اهل سنت و شیعه بیان شده است. غزالی، اجتهاد را چنین تعریف کرده است:

«بذل المجتهد وسعه فی طلب العلم باحکام الشریعة و الاجتهاد التامّ ان یبذل الوسع فی الطلب بحیث یحسّ من نفسه بالعجزین مزید الطلب.»[7] بر این تعریف و امثال آن، اشکالاتی وارد شده است.

مرحوم آخوند خراسانی، اجتهاد را چنین تعریف کرده است: «ملکة یقتدر بها علی استنباط الحکم الشرعی الفرعی من الاصل فعلاً او قوةً قریبة».[8]

این تعریف مورد تأیید امام خمینی(ره) نیز قرار گرفته است.[9] در تعریف اصطلاحی اجتهاد، اساسی ترین عنصر، اقتدار بر استنباط احکام شرعی است (چه به نحو ملکه و پیدایش قدرت در جان انسان و چه غیر آن)؛ و مجتهد کسی است که با رجوع به منابع اصلی احکام، بتواند، «حکم الله» را به دست آورد.

 

3 ـ زیربنای مبنای فوق

دخالت دادن نقش زمان و مکان در اجتهاد، براساس بینش واقع گرایانه از اسلام است. بینش صحیح از اسلام آن است که اسلام دین زندگی است و فقه اسلام آیین نامۀ زندگی او از ولادت تا وفات است که اگر درست بدان عمل شود، آبادی این جهان و سعادت آن جهان، تأمین است. در روایتی از حضرت امام باقر (ع) می خوانیم که فرمود: «ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیئاً یحتاج الیه الامّة الاّ انزله فی کتابه و بیّنه لرسوله»[10].

از تبلیغات گسترده ای که استعمارگران طی سالیان طولانی رواج داده بودند این بود که اسلام را به صورت دینی منزوی از زندگی، معرفی کرده بودند؛ دینی که رسالتش فقط آباد کردن آخرت است و بس! و امام خمینی(ره) از گامهای استواری که در مسیر ایجاد تحول در جامعه بویژه در حوزه های علمی برداشت، مبارزه با این تفکر استعماری بود.

دقت در سخنان حضرت امام قبل از پیروزی انقلاب و آغاز انقلاب، این واقعیت را نشان می دهد که امام، این تفکر استعماری را همچنان رایج می دید و تلاش وسیع داشت که به عنوان یک مرجع فقیه و زعیم دینی، با این تفکر مبارزه کند و خوشبختانه موفق شد. امام با تأکید فراوان بر ارتباط دیانت و سیاست، حوزه ها را – و به دنبال آن، امّت – را متحول کرد؛ که میوۀ شیرین آن، سقوط رژیم ستمشاهی و برپایی نظام جمهوری اسلامی بود. به عنوان نمونه، بخشی از سخنان حضرت امام خمینی(ره) که در تاریخ 23 آبان 1344 در نجف ایراد فرموده اند، می آوریم:

« ... گمان نشود اسلام مثل مسیحیت است، فقط یک رابطه معنوی مابین افراد و خدای تبارک و تعالی است و بس، اسلام برنامه زندگی دارد، اسلام برنامه حکومت دارد، اسلام قریب پانصد سال تقریباً، یا بیشتر حکومت کرده است، سلطنت کرده است، با اینکه احکام اسلام در آن وقت باز آن طور اجرا نشده است که باید اجرا شود، لکن همان نیمه اجرا شده اش ممالک بزرگی را، وسیعی را، اداره کرده است؛ با عزّت و شوکت از همۀ جهات، از همه کیفیات؛ اسلام مثل سایر ادیانی که حالا در دست است - شاید آنها هم در وقت خودش این طور بوده اند، لکن سایر ادیانی که حالا در دست است خصوصاً مسیحیت که هیچ ندارد جز چند کلمه اخلاقی و راجع به تدبیر مُدُن و راجع به سیاست مدن و راجع به کشورها و راجع به ادارۀ کشورها برنامه ندارد - گمان نشود که اسلام هم مثل آنها برنامه ندارد. اسلام از قبل از تولّد انسان شالودۀ حیات فردی را ریخته است تا آن وقت که در عائله زندگی می کند، شالودۀ اجتماع عائله ای را ریخته است و تکلیف معین فرموده است، تا آن وقت که در تعلیم وارد می شود، تا آن وقت که در اجتماع وارد می شود، تا آن وقت که روابطش با سایر ممالک و سایر دول و سایر ملل هست. تمام اینها برنامه دارد، تمام اینها تکلیف دارد در شرع مطهّر. این طور نیست که فقط دعا و زیارت است. فقط نماز و دعا و زیارت، احکام اسلام نیست. این یک باب از احکام اسلام است. دعا و زیارت یک باب از ابواب اسلام است؛ لکن سیاست دارد اسلام، اداره مملکتی دارد اسلام، ممالک بزرگ را اداره می کند اسلام ... »[11].

این فقط بخشی از صدها موردی است که حضرت امام(ره) بر آیین زندگی بودن اسلام تأکید کرده است و به برکت همین رهنمودهای زندگی بخش، امت متحول شد اما متأسفانه پس از گذشت هفده سال از پیروزی انقلاب اسلامی، کسانی دوباره نیمخوردۀ استعمارگرانی که کمرشان به برکت انقلاب شکست؛ تکرار می کنند و می گویند: «دین فقط می تواند آخرت انسانها را تأمین کند، این سخن که دین برنامۀ زندگی است حرف نسنجیده ای می باشد که هیچگونه حجتی بر آن وجود ندارد ... تعلیمات دین اسلام و بقیه ادیان برای تأمین سعادت حیات اخروی انسان تنظیم شده است و انتظار اصلی ما هم از دین همین است ... در جامعۀ ما عده ای در روزنامه ها و منابر می گویند دین برنامۀ حیات انسان از ابتدای تولّد تا زمان مرگ و پس از مرگ می باشد، در حالی که به نظر بنده این، سخنان نسنجیده ای است که هیچگونه حجتی بر آن وجود ندارد و صرفا یک ادعای شعار گونه است ... »[12].

پاسخ این اباطیل همان است که امام راحل(ره) بیست سال پیش داده است؛ و گویندۀ این سخن، حرف نوی را به بازار تحقیق عرضه نکرده است. به هر حال، براساس این بینش که اسلام آیین زندگی است، فقیه باید برنامه های زندگی ساز اسلام را از منابع و متون اولیه اسلام استخراج کند و وقتی قرار شد که دین عهده دار زندگی باشد، مقتضیات زمانها و مکانها مختلف است و دین زندگی، برای هر شرایطی برنامه دارد. اینجاست که نقش زمان و مکان، جایگاه بایستۀ خود را می یابد ولی آنان که دین را فقط آیین نامۀ آخرت می دانند و بس، آنها را چه کار به مقتضیات زمان و مکان؛ آنان می گویند: «ما برای زندگی کردن به چیزی بیش از احکام حقوقی و فقهی نیاز داریم و آن عبارت است از برنامه ریزی علمی، و فقه واجد برنامه ریزی علمی نیست، بلکه فقط واجد مقررات است. بنابراین، فقه، برنامۀ زندگی نیست ... »[13].

این بخش از سخن را با پیام بسیار زیبای حضرت امام(ره) به پایان می برم:

« ... فقه، تئوری واقعی و کامل ادارۀ انسان و اجتماع از گهواره تا گور است، هدف اساسی این است که ما چگونه می خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم؛ و همۀ ترس استکبار از همین مسأله است که فقه و اجتهاد جنبۀ عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان بوجود آورد ... »[14].

 

4 ـ نقش زمان و مکان در سیره معصومین (ع)

موضعگیری سیاسی و اجتماعی امامان (ع)، با شناخت دقیق از مقتضیات زمان و مکان خویش بوده است؛ برای نمونه:

الف - 25 سال سکوت حضرت امام علی (ع) از مصادیق روشن درک مقتضیات زمان است. امام علی (ع) می بیند که قیام او در آن شرایط، باعث ضربه براساس دین است، سکوت را با همۀ تلخی بر می گزیند. در.روزهای آغازین انحراف امامت از مسیر خویش، یکی از بستگان امام علی (ع) اشعاری در مدح حضرت سرود که مضمون آن این بود:

«من هرگز فکر نمی کردم که رهبری امت را از خاندان هاشم و از امام ابوالحسن سلب کنند. آیا علی نخستین کسی نیست که بر قبله شما نماز گذارد؟ آیا او داناترین شما به قرآن و سنت پیامبر (ص) نیست؟ آیا وی نزدیکترین فرد به پیامبر (ص) نبود؟ آیا او کسی نیست که جبرئیل او را در تجهیز پیامبر یاری کرد؟».

هنگامی که امام (ع) از اشعار او آگاه شد قاصدی فرستاد که او را از خواندن اشعار خویش باز دارد و فرمود: «سلامة الدین احبّ الینا من غیره»[15]؛ سلامت اسلام از گزند، برای ما از هر چیز خوشتر است.

ب - پذیرش حکومت از سوی حضرت به هنگامی که همگان تشنۀ بی قرار حکومت عدلش شدند؛ به گونه ای که پس از بیعت با حضرت، شادی سرای مدینه را فرا گرفت. بدون تردید، در تاریخ خلافت اسلامی، هیچ خلیفه ای مانند علی (ع) با اکثریت قریب به اتفاق آرا برگزیده نشده و گزینش او منحصر به آرای صحابه و نیکان از مهاجر و انصار و فقها و قرّاء نبوده است؛ بلکه این تمامی مردم بودند که حضرت را برگزیدند. بدون تردید، استقبال بی سابقۀ مردم،موضوع تکلیف جدیدی را به نام «پذیرش خلافت» برای حضرت به وجود آورد. در حالی که تا قبل از آن، عدم حمایت مردم موضوع تکلیفی به نام «سکوت» را داشت. جالب اینجاست که حتی در کیفیت حکومت امام علی (ع) نیز مقتضیات زمان تأثیر اساسی دارد، برای نمونه:

«حضرت در ابتدای حکومت به قضات فرمان داد که به سیره خلفای گذشته حکم کنند و پس از تثبیت حکومت و نابود شدن توطئه های داخلی در بصره، مخالفت خود را با بدعتهای پیشین آشکار کرد و به تغییر برخی از احکام فرمان داد»[16].

ج - نرمش قهرمانانۀ امام مجتبی (ع)؛

د - قیام خونین سالار شهیدان (ع)؛

هـ - تشکیل حوزه علمیه بسیار گسترده از سوی امام باقر و امام صادق  ـ علیهما السلام ـ و ... اینها نمونه هایی از تأثیر مقتضیات زمان در سیرۀ امامان (ع) است.

و - از نمونه هائی که می توان نقش زمان را در احکام، در سیره معصومین (ع) یافت بستن زکات بر اسب از سوی امام علی (ع) است؛ در حالی که پیامبر اکرم زکات را در نه چیز قرار داده بود (و اسب از آن موارد نبود). در روایت صحیحۀ «محمد بن مسلم» و «زراره» می خوانیم که حضرت امام باقر (ع) و امام صادق (ع) فرمودند:

«وضع امیرالمؤمنین علی الخیل العتاق فی کل فرس فی کل عام دینارین و جعل علی البرازین دیناراً»[17]؛ یعنی امام علی (ع) برای اسبهائی که جوان بوده و برای تغذیه از بیابان و صحرا استفاده می کنند هر سال دو دینار زکات قرار داد و برای قاطر (یابو) یک دینار.

ز - در چند روایت از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است که وقتی به حضرت عرض شد که حضرت علی بن ابی طالب لباس و پیراهن ساده و خشن می پوشید، و چرا شما لباسهای نرم و زیبا می پوشید؟ حضرت در پاسخ فرمود: «ان علی بن ابی طالب کان یلبس ذلک فی زمان لا ینکر، ولو لبس مثل ذلک الیوم لشهر به، فخیر لباس کل زمان لباس اهله»[18]؛ حضرت علی (ع) در زمانی آن لباس ساده را می پوشید که مورد انکار جامعه واقع نمی شد و هرگاه در این زمان از آن پوشش استفاده شود موجب انگشت نمایی می شود. اینها برخی از نمونه های تأثیر نقش زمان و مکان در سیرۀ معصومین (ع) بود که کاوشگران محقق، با بررسی سیره آنها، می توانند به دهها مورد دیگر نیز دست یابند.

 

5 ـ نمونه های فقهی نقش زمان و مکان در اجتهاد

بی تردید، زمان و مکان، در تغییر احکام ثابت الهی نقشی ندارند و جایگاه تأثیر آنها در مقام انطباق و تفریع احکام کلّی بر موارد جزئی است. بنابراین اگر کسی چنین پندارد که گذشت زمان و تغییر مقتضیات آن سبب می شود که مثلاً شراب ذاتا حلال شود (نه با عناوین ثانیه) با گوشت گوسفند حرام و یا روزۀ ماه مبارک رمضان دیگر واجب نباشد و یا نماز مستحب، واجب شود و یا امثال اینها، سخت در اشتباه است و چنین پنداری کاملاً باطل است. در مواردی نیز در اثر تغییر موضوع و یا با عناوین ثانوی - براساس مقتضیات زمان و مکان احکام فرعی تغییر می یابد. آنجا که با تغییر موضوع، حکم تغییر کرد تعبیر «عنوان ثانوی» صادق نیست. با این دیدگاه، احکامی که برای موضوعات جدید مطرح می شود «احکام اولی» محسوب می شوند نه «احکام ثانوی». عناوین ثانویه همچون قاعده لاضرر، قاعده لا حرج و تقیه، نیز از مصادیق واضح نقش زمان و مکان در اجتهادند.

 

چند نمونه:

1 ـ از آنجا که در گذشته خون استفاده ای جز خوردن نداشت و آن هم حرام بود، فقها خرید و فروش آن را به استناد روایات معصومین (ع) حرام می دانستند؛ تا آنجا که مرحوم شیخ انصاری(ره) در «مکاسب» می فرماید: «یحرم بیع الدم بلا خلاف»[19]. اما امروز از خون استفاده حیاتی می شود و با تزریق آن، نفسی احیا می شود. در این صورت، موضوع تبدل یافته است. آنچه حرام بود خرید و فروش خونی بود که استفاده معقول نداشت و آنچه حلال است خرید و فروش خونی است که منفعت حیاتی عقلایی دارد. حضرت امام خمینی (ره) در این زمینه می فرمایند:

«لم یکن فی تلک الاعصار للدم نفع غیر الاکل فالتحریم ای تحریم الانتفاع منصرف الیه ... فلا شبهة فی قصور الادلّة عن اثبات حرمة سائر الانتفاعات من الدم ... فلا شبهة فی جواز بیعه اذا کان له نفع عقلائی فی هذا العصر ... »[20].

2 ـ از آنجا که در رژیم طاغوت، تلویزیون وسیله ای برای فاسد کردن مردم بود و برنامه ای حز اشاعه و گسترش فحشا و منکرات نداشت، فقها خرید و فروش آن را تحریم کرده بودند؛ اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، موضوع عوض شد و اکثر فقها تحریم آن را لغو کردند؛ زیرا این رسانه ارتباط جمعی به عنوان نهاد تعلیم و تربیت و دین آموزی درآمد و اکثر برنامه های آن در خدمت ارزشهای والا قرار گرفت.

3 ـ خرید و فروش اعضای بدن انسان، در زمانهای گذشته حرام بوده است؛ زیرا این مبیع در آن زمان دارای منفعت محلّلۀ مقصوده نزد عقلا نبوده است؛ اما امروز که مبیع یاد شده دارای منفعت است و از آن راه می توان انسانی را از مرگ حتمی و یا از نابینایی نجات داد، خرید و فروش اینها جایز است.

اینها و نمونه های فراوان دیگر، از مصادیق روشن نقش زمان و مکان در اجتهادند.

در پایان این مقال، تأکید بر این نکته ضروری است که مجتهد باید برای تطبیق مقتضیات زمان و مکان با احکام اسلام، عنصر زمان و مکان و مقتضیات این دو را بشناسد؛ در غیر این صورت، استنباطش ناقص است. بر این اساس است که باید گفت علاوه بر آنچه که فقها در کتابهای فقهی برای استنباط شرط کرده اند، باید عنصر زمان و مکان شناسی را نیز به آن افزود و به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری: «فقیه و مجتهد کارش استنباط و استخراج احکام است اما داشتن استعداد جهان بینی و اطلاع و احاطۀ او به مسائل و موضوعات گوناگون، در فتواهایش تأثیر بسیار دارد. فقیه باید احاطه کامل به موضوعاتی که برای آن موضوعات فتوا صادر می کند داشته باشد. اگر فقیهی فرض کنیم که همیشه در گوشه خانه یا مدرسه بوده و او را با فقیهی مقایسه کنیم که وارد جریانات زندگی است این هر دو نفر به ادله شرعی و مدارک مراجعه می کنند اما هر کدام به گونه ای مخصوص استنباط می کنند»[21].

سخن در این زمینه را با کلامی جامع از حضرت امام خمینی(ره) به پایان می برم:

«مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهار نظر نمی کنم. آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرها، فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمول دیکته شدۀ آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف قول سرمایه داری که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کند، از ویژگیهای یک مجتهد جامع است. یک مجتهد باید زیرکی، هوش، فراست و هدایت یک جامعۀ بزرگ اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است، واقعاً مدیر و مدبر باشد»[22].

 

منبع: مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی(س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد»، ج 2، ص 89.

کتابنامه:

 1 ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290.

2ـ تحف العقول، ص 261؛ بحارالانوار، ج 78، ص 269.

3ـ بحارالانوار، ج 78، ص 80.

4 ـ مقائیس اللغه، ج 1، ص 486.

5 ـ لسان العرب، ج 2، ص395، 397.

6 ـ راغب، المفردات، ذیل مادهٔ «جهد»، ص 99.

7 ـ المستصفی، ج 2، ص 350.

8 ـ کفایة الاصول، انتشارات آل البیت، ص 463.

 9 ـ الرسائل، ج 2، ص 95.

10 ـ اصول کافی، به تصحیح: حسن زاده آملی، ج 1، ص 48.

11ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 2، ص 30-32.

12 ـ از سخنان دکتر سروش در دانشگاه تربیت مدرس، خبرنامه جامعه روحانیت مبارز، مرداد 1374، ش 21، ص 18 و 19.

13 ـ همان، ص 91.

14 ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290.

15 ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 21.

16 ـ شیخ مفید، الفصول المختاره، مصنفات، ج 2، ص 221.

17 ـ وسائل الشیعه، نشر آل البیت، ج 9، کتاب الزکاة، «ابواب ماتجب فیه الزکاة»، باب 16، ص 78، ح 1.

18 ـ همان، ج 5، ص 15، ح 3، 4، 7 و 10.

19 ـ مرتضی انصاری، المکاسب، تبریز، ص 4.

20 ـ امام خمینی، مکاسب محرمه، ج 1، ص 38.

21 ـ مرتضی مطهری، ده گفتار، ص 100.

22 ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290.

انتهای پیام /*