مهلت افسوس

کد : 166075 | تاریخ : 04/10/1396

مهلت افسوس

 

تا تو بودی دلی از وسوسه مأیوس نبود


taz4

غصۀ هجر مرا قصۀ ملموس نبود

تا ز چشمان تو خورشید سری بیرون داشت

شب تاریک جهان را غم فانوس نبود

ز احد گفتنت ای پیر به محراب ضمیر

سخنی غیر هو الله ز ناقوس نبود

مرغ عشقی که به زندان تو بستیم نَخَست

کی شد آن لحظه که در بند تو محبوس نبود

گرچه دیشب ز عروج تو ملایک رقصید

در زمین غیر غم و ناله و افسوس نبود

آسمان در شب میلاد تو بوسید رخت

کید با خاک نشینان هوس بوس نبود

غیر سودن ، کف افسوس به هنگام وداع

زتحیّر به زبان مهلت افسوس نبود

رفتی اما به خدا در دل محزون امیر

زود اینسان که شدی هجر تو محسوس نبود

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 188]]‎

انتهای پیام /*