علیرضا کوهی

قواعد فقه الحدیثی امام خمینی در عرصه روایات غیر فقهی

کد : 166107 | تاریخ : 06/10/1396

قواعد فقه الحدیثی امام خمینی در عرصه روایات غیر فقهی

 □ علیرضا کوهی

مقدمه

فقه الحدیث، علمی است که متکفل فهم احادیث است و این یعنی به واسطه این علم که شاخه ای از علوم حدیث دانسته می شود، می توان معانی و مقاصد این گونه متن مقدس اسلامی را دریافت. (کاظم مدیر شانه چی، علم الحدیث، ، ص 8-7؛ همو، درایه الحدیث، ص4-1) این علم، اصول و قواعدی دارد. هر کس با نیت شرح و تفسیر، به روایات رجوع کند باید با قواعد فقه الحدیث آشنا باشد و آن را حداقل نزد خود مدوّن کرده باشد، هرچند در اثر مکتوبش به صورت مستقیم بدان اشاره نکند.

بی شک امام خمینی یکی از حدیث شناسان زبر دست معاصر است که آثار گوناگون حدیثی، تفسیری، فقهی، اصولی، فلسفی و عرفانی ایشان مملوّ از ذکر و شرح احادیث است.

به نظر می رسد آنچه تا کنون درباره قواعد فقه الحدیثی امام  به صورت مطلق تحقیق و ارائه شده، به نحو موجبه جزئیه در عرصه روایات تفسیری غیر فقهی نیز قابل تطبیق است. (ر. ک: عصار پور آرانی،روشهای فقه الحدیثی امام خمینی) البته از تفاوت اساسی دیدگاه امام در برخورد با روایات فقهی با دیدگاهشان در برخورد با روایات غیر فقهی نمی توان به سادگی عبور کرد. همین تفاوت های عملی است که نشان از مبنای ایشان در برخورد با روایات غیر فقهی دارد.

امام خمینی همانند اکثر علمای شیعه قائل به حجیت خبر واحد فقهی است. ایشان به تفصیل به موضوع حجیت خبر واحد و ادله موافقان و مخالفان آن پرداخته و با ارائه دلایل قرآنی، روایی، عقلی و اجماع، این موضوع را به تفصیل بررسی کرده اند. (ر. ک: امام خمینی، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، ج 1 ص 275؛ نیز سبحانی، تهذیب الاصول، ج 2 ص 437؛ نیز همو، تنقیح الاصول، ج 3 ص 190. )

از میان بحث های اصولی بر جای مانده از امام خمینی چنین برمی آید که ایشان قائل به عدم حجیت روایات غیر فقهی هستند. ایشان معتقدند روایات معصومان فقط در عرصه فقه، حجیت و اعتبار دارد و لذا فرموده اند:

"و معلوم أن الاصول الاعتقادیه لا یعتمد فیها بخبر الثقه". (همان، تهذیب الاصول، ج 2 ص 468): معلوم است که در اصول اعتقادی به خبر ثقه اعتماد نمی شود.

ایشان احادیث را به دو گونه عملی و علمی تقسیم کرده و احادیث عملی را احادیثی می دانند که باید به آنها عمل شود و احادیث علمی را احادیثی برمی شمرند که جنبه عملی نداشته و آن را شامل موضوعاتی چون تاریخ و جغرافیا و فلکیات و هیئت می دانند. ایشان در ادامه می نویسد:

علما و فقها. . . احادیثی که از قبیل دسته دوم است،که فقط جنبه تاریخی یا علمی دارد اساساً حجت نمی دانند و مورد اعتنا و بررسی هم قرار ندادند و  می گویند: در بحث،اینها اثری ندارد؛ اگر آن ها موافق علم و عقل شد،که همان علم و عقل در کار است و اگر مخالف آن شد، باید آن ها را کنار گذاشت. (همان،کشف اسرار، ص 318). . . اگر فرض کردیم حدیثی با علم قطعی یعنی علمی که به برهان ثابت باشد نسازد،آن نیز باید رد شود؛ لکن در احادیث دسته اول که جنبه عملی دارد و مورد اعتنا و اعتبار است، چنین حدیثی وجود ندارد؛ اگر چنین حدیثی باشد در احادیث غیر عملی است که فقها از اول حجت بودن آن را منکرند و نمونه حدیثی که ذکر می کند همان احادیث راجع به جغرافیا یا فلکیات یا هیئت است. (کشف اسرار، 320)

ذکر این نکته ضروری است که حجّت به معنای دلیلی است که نمایانگر قصد درست و مستقیم باشد و یا دلیلی که برای روشن شدن حقیقت و مطلوب، قصد آن می کنند؛ گاهی نیز از روی توسّع، به هر چیز درست و نادرستی که در اثبات امری به آن استدلال می شود، «حجّت» می گویند. (ابن فارس، مقاییس اللغه، ص 250؛ راغب اصفهانی، المفردات، ص  219؛ ازهری، معجم تهذیب اللغه، ج1، ص 744) پس حجّت در لغت عبارت است از هر چیز شایسته تمسّک در اثبات یک امر؛ خواه برای اقناع خویش و دیگران، خواه برای اسکات خصم.

منظور از روایات غیر فقهی، مجموعه روایاتی است که ذیل موضوعاتی چون اعتقادات، تاریخ، معارف، تفسیر و . . . قرار می گیرند و از حیطه روایاتی که دارای اثر عملی هستند، خارج است.

درباره مفهوم حجیت در اصطلاح باید گفت همه کسانی که در حجیت یا عدم حجیت روایات غیر فقهی نظر داده اند،اصل حجیت بیانات معصومان علیهم السلام را قبول دارند و شکی ندارند که کلام معصومان علیهم السلام و روایات غیر فقهی آنان معتبر و برای ما حجت است؛ بدین معنا که اگر اصالت آن برای ما اثبات شود،آن را پذیرفته و بدان عمل می کنیم. آنچه محلّ اختلاف است،آن است که روایات غیر فقهی از چه طریقی برای ما ثابت می شود؟ آیا فقط از طریق خبر متواتر و یا خبر غیر متواتر محفوف به قراین، ثابت می شود یا آنکه خبر واحد غیر محفوف به قراین نیز می تواند راهی برای رسیدن به کلام معصوم باشد؟ بنابراین منظور از اعتبار و حجیت روایات غیر فقهی، اعتبار طریق و نوع خبر است؛ نه اینکه روایات غیر فقهی معصومان علیهم السلام بر فرض صحّت،آیا حجیت دارند یا نه. (ر. ک: ناصح، اعتبار و کاربرد روایات تفسیری، ص 25)

به عبارت دیگر باید گفت حجیت روایات غیر فقهی در مقابل حجیت روایات فقهی مطرح می شود. منظور از حجیت روایات فقهی، قبول تعبّدی آن است. بنابراین در این نوشتار، منظور از حجیت روایات غیر فقهی، پذیرش تعبّدی آن، همانند روایات فقهی است.

هدف این نوشتار آن است که قواعد فقه الحدیثی امام خمینی در عرصه روایات غیر فقهی و به عبارت دیگر قواعد فقه الحدیثی ایشان در حد مقدور در زمینه روایات تفسیری استخراج و مورد بررسی قرار گیرد.

1 ـ فهم حدیث بر اساس عرف خاص

یکی از قواعد کلی امام در فهم روایات فقهی، توجه به فهم عرفی در لسان حدیث است. امام خمینی معتقد است احادیث فقهی اهل بیت علیهم السلام بر اساس فهم عرفی صادر شده اند و به همین جهت بر مجتهد لازم است که عرف زمان صدور حدیث را بشناسد. (امام خمینی، الاستصحاب، ص 220) ایشان معتقدند:

"إنَّه لا إشکال فی أنَّ المیزان فی تشخیص جمیع المفاهیم و مصادیقها و کیفیّة صدقها علیها هو العُرف؛ لأنَّ الشارع کواحد من العُرف فی المخاطبات و المحاورات، و لیس له اصطلاح خاصّ، و لا طریقة خاصّة فی إلقاء الکلام إلی المُخاطب" (همان)

اشکالی نیست که میزان در جمیع مفاهیم و مصادیق و چگونگی صدق مفهوم بر مصداق، عرف می باشد؛ زیرا شارع در خطابات و محاورات مانند یکی از عرف می باشد و او اصطلاح و طریق خاصی در القاء کلام خود به مخاطب ندارد.

بنابراین از دیدگاه امام برای تشخیص مفاهیم و موضوعات کلام شارع در عرصه احکام عملی باید بر اساس فهم عرفی عمل نمود. منظور امام از عرف، این چنین در کلامشان آمده است:

مراد از عرف که در مقابل عقل است، عرف مسامح نیست تا اینکه مراد از عقل، عرف غیر مسامح باشد. زیرا وضع الفاظ برای معانی واقعی است . . . از این رو، روایات تفسیری در مقام بیان احکام نیز استعمال آنها هم در همان معانی می باشد و در این موارد، تسامح عرفی میزان برای تشخیص مفاهیم و مصادیق نخواهد بود. بلکه مراد از گرفتن از عرف، عرف با تمام دقایق در تشخیص مفهوم و مصداق مراد است؛ تشخیص عرف در مقابل تشخیص عقل دقیق، ملاک و معیار می باشد. . . چرا که شارع یکی از عرف می باشد و در القاء کلام، تمام خطابات و محاورات عرف را مورد نظر می گیرد. (همان، رسائل، ج 1، ص 218)

این مبنای امام در روایات فقهی است. اما به نظر می رسد امام در اعتقادات و معارف، نظری غیر از این دارند.

عرفا اعتقاد دارند که اندیشه ظاهر و باطن که برای الفاظ قرآن مطرح می شود، درباره حدیث نیز صادق است. آنان معتقدند که حدیث هم مانند قرآن دارای ظاهر و باطن است. از این رو ملا صدرا به نقد روش فقها در تعامل با حدیث برخاسته است. او عقیده دارد علم الحدیث مانند علوم قرآن شامل ظاهر و باطن، مجمل و مبیّن، تفسیر و تأویل، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و. . . است. و در حدیث،دانش های دنیوی و اخروی، شهودگرایی و مکاشفه های عرفانی وجود دارد. (ر.ک: صدر المتألهین شیرازی، شرح اصول کافی، مقدمه)

از آنجا که روایات معصومان علیهم السلام دارای مراتب متعدد است و هر کدام به فراخور مخاطبی خاص بیان شده اند، و از طرفی کلام آنها همانند قرآن دارای ظاهر و باطن است، لذا نمی توان فهم عرفی را ملاک و معیار فهم احادیث معصومان علیهم السلام در عرصه روایات غیر فقهی دانست. البته این بدان معنا نیست که عرف، معنای ظاهری روایات را درک نمی کند، بلکه منظور آن است که معانی بلند و مضامین عالی آن روایات بالاخص روایات عرفانی قابل فهم برای عرف عام به صورت بالجمله نیست و عرف عام از درک کنه آن عاجز است. بنابراین، این فهم عرف خاص است که می تواند ملاک فهم روایات غیر فقهی باشد. امام خمینی با اشاره به این حقیقت می فرمایند:"بیانات آن سروران دین و مربیان نفوس به حسب اختلاف ادراکات، مختلف است؛ یعنی برای هرکس به فراخور مقام و مرتبه اش، مرتبه ای از مراتب مقامات انسانیت را بیان می فرمودند و عارف به مقامات نفس و اسلوب کلمات اهل الله برای کشف مرادات آنها این نکته را باید در نظر داشته باشد تا جمع شتّات کلمات اولیاء و انبیاء علیهم السلام در این ابواب بشود". (امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 295 ـ 296)

ایشان همچنین فرموده اند:"عارف به اسلوب کلمات ائمه، علیهم السلام، می داند که اخبار در باب معارف و عقائد، با فهم عرفی عامیانه درست نیاید؛ بلکه ادق معانی فلسفیه و غایت معارف اهل معرفت را در آنها گنجانیده اند و اگر کسی رجوع کند به اصول کافی و توحید شیخ صدوق، علیه الرحمه، تصدیق می کند این مطلب را". (همان، شرح چهل حدیث، ص626)

امام خمینی بر این عقیده است که مردم هم در تحمّل علوم و معارف و هم در تحمّل اعمال قلبیه و قالبیه مختلفند و لذا نمی  توان و نباید اسرار معارف و حقایق توحید را که باید پیش اهلش مکتوم باشد، افشا کرد. (همو، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 322) ایشان در عین حال از کسانی که می گویند فرمایشات ائمه علیهم السلام باید مطابق فهم عرفی باشد و معارف دقیق عرفانی و فلسفی نباید از آنها صادر شود، اظهار تعجب کرده، می فرماید:" فواعجبا! اگر دقائق توحید و معارف را انبیا و اولیا علیهم السلام تعلیم مردم نکنند، پس کی تعلیم آنها کند؟ آیا توحید و دیگر معارف دقائقی ندارد و همه مردم در معارف یکسان هستند؟ معارف جناب امیر المؤمنین، علیه السلام، با ما یکسان است؟". (همان، شرح چهل حدیث، ص 627)

بنابر آنچه ذکر شد می توان چنین نتیجه گرفت که امام خمینی معتقد است هرچند معصومان علیهم السلام بر اساس فهم عرفی سخن می گفتند، ولی به فراخور مخاطب و در جای خود مضامینی بلند را بیان می کردند. فهم ظاهری این مضامین بلند برای عرف عام، امکان پذیر است، ولی معانی بلند آن برای مخاطب خاص قابل درک است؛ چنانکه در شرح حدیثی می نویسد:"از این حدیث شریف می توان یک معنای عرفی عامیانه کرد که موافق با ظهور لفظ و استظهار عرف است. . . و این منافات ندارد با آنکه معنای لطیف تری داشته باشد که آن به منزله بطن آن باشد؛ و از آن نیز معنای لطیف تری باشد که بطن بطن باشد". (همان)

2ـ وضع الفاظ برای روح معنا

چنانکه پیش تر در بحث مبانی تفسیری امام خمینی ذکر شد،ایشان بر این عقیده اند که الفاظ برای روح معنا وضع شده اند. نزد امام خمینی، این عقیده در حیطه روایات تفسیری نیز ساری و جاری است. این اصل،کلید حل بسیاری از مشکلات در فهم روایات اعتقادی و معارفی است. بسیاری از محدّثان و اندیشمندان، به اهمیت و کاربرد این اصل در شرح و تفسیر روایات اذعان و تأکید داشته اند. علامه طباطبایی ضمن تبیین این اصل می نویسد: سزاوار است که آگاه شویم که معیار در صدق اسم ها، مشتمل بودن مصداق بر غایت و غرض است، نه آنکه لفظ را به صورتی واحد و شکلی خاص، منحصر سازیم که دستاوردی ندارد. البته عادت و انس، مانع این تعمیم می شود و همین، سبب شده که در میان اصحاب حدیث، مقلدان یعنی حشویه و مجسّمه در تفسیر آیات قرآنی جمود ورزند و این در واقع تمسّک به ظاهر آیه نیست؛ بلکه جمودورزی بر عادت و انس است. (طباطبایی، المیزان، ج 1، ص 10)

امام خمینی معتقد است واضع در وضع الفاظ به روح معنا توجه داشته، پس نباید وضع الفاظ را محصور در معنای عرفی و متداول بگیریم بلکه باید حقیقت وضع را برای روح معانی بگیریم تا استعمالش در سایر موارد حقیقت باشد و نیازمند قرینه نباشد. ایشان می فرماید:آیا از اشارات اولیا و کلمات عرفا این معنا را به دست آورده ای که الفاظ برای روح معانی و حقیقت آنها وضع شده است و آیا در این مطلب تدبّر کرده ای؟ به جان خودم سوگند که در این مطلب اندیشیدن،از عبادت شصت سال بهتر است؛ زیرا این مطلب، کلید کلیدهای معرفت و اصل اصول فهمیدن رازهای قرآن است. (امام خمینی، مصباح الهدایه، ص39)

از دیدگاه امام،این توجه به روح معانی است که سبب فهم صحیح روایت می شود و در مقابل، عدم توجه به روح معانی باعث انحراف در فهم روایت می گردد. ایشان ضمن ذکر این مهم در توضیح حدیثی می نویسد:"حدیث غروب شمس و رفتن از آسمانی به آسمانی و رسیدن به زیر عرش و سجده کردن و مانند این گونه احادیث، مراد درست معلوم نیست. اولاً، آسمان یعنی چه؟ و ثانیاً عرش یعین چه؟ عرش در اصطلاح حدیث به چند معنی آمده،آیا کدام یک مراد است؟ و ثالثاً سجده یعنی چه؟ شاید سجده مانند آیه قرآن باشد که سوره رحمن می گوید: النجم و الشجر یسجدان [الرحمن، 6] یعنی گیاه و درخت سجده می کنند. خوب است قرآن را رد کنیم که خلاف حس گفته یا آنکه بگوییم سجده اینها خاضع بودن و بر سنت خدایی سیر و حرکت کردن است. شمس نیز روی سیر خدایی که سیر می کند و پیش خدا خاضع است و سجده کرده است و البته با امر خدا غروب و طلوع می کند و مددهای غیبی به آن می رسد چنانچه خدا می گوید: یسبّح له ما فی السموات و الارض، همه موجودات ذکر خدا می کنند. "(کشف اسرار،ص 320-321)

3 ـ توجه به مقام معنوی معصومان علیهم السلام

امام خمینی در بررسی، فهم و تفسیر روایات معصومان علیهم السلام، نیم نگاهی نیز به مقام معنوی و علوّ رتبه آنان دارد. اعتقاد به این مقام معنوی سبب می شود که صدور احادیث پست و دون شأن آن مقام را از ساحت آنان دور دانسته و هر نوع کلامی را به آنها نسبت ندهند. احادیثی که مخالف اصول اصیل حدیثی و قرآنی است قطعاً نمی تواند از معصوم صادر شده باشد؛ چرا که این منافی شأن و رتبه معنوی و الهی ایشان است. این مبنای امام در عرصه روایات، ساری و جاری بوده و بی ارتباط با مبنای دیگر امام در بررسی سندی و متنی روایات تفسیری نیست؛ چرا که امام معتقدند باید بیش از آنکه به سند روایات تکیه کنیم به مضامین آن توجه کرده و آن را ملاک صحت و سقم احادیث قرار دهیم؛ زیرا جاعلان، روایات بسیاری را در میان روایات صحیح وارد کرده و سره را با ناسره آمیخته اند. لذا توجه به مضامین حدیث و بررسی صحّت انتساب آن به مقام معصوم، ملاک و مبنای امام و از قواعد فقه الحدیثی ایشان در عرصه روایات تفسیری است. از همین روست که ایشان، درباره احادیث استغفار رسول اکرم (ص) که فرموده اند: "لَیُغانُ علی قَلبِی و اِنِّی لَاَستَغفِرُ اللهَ فی کُلِّ یَومٍ سَبعینَ مَرَّّه" [گاهی دلم را کدورتی می پوشاند و من هر روز هفتاد بار از خداوند، درخواست آمرزش می کنم. ] (امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص 145)

چنین بیانی دارند:"همین معاشرت کردن با اشخاصی که ناباب بودند، موجب کدورت می ‏شود. یک کسی که دائم الحضور باید باشد پیش محبوبش، اگر یک نفر که خیلی آدم صحیح و خوبی است، پیش او برود و مثلًا بخواهد مسأله بپرسد، لکن این باز می ‏دارد او را به همین مقدار،از آن مرتبه‏ای که می ‏خواهد باشد. در عین حال که این هم حضور است، این آدمی که با او صحبت می ‏کند در نظر او از مظاهر است؛ لکن از آن مرتبه ‏ای که او می ‏خواهد دائم الحضور باشد در آن مرتبه، بازش می ‏دارد". (همان)

این گونه توضیح امام درباره حدیث،در واقع تبیین دلیل استغفارهای مکرر رسول خدا بر مبنای مقام معنوی و علو شأن آنهاست. امام با این بیان در صدد توضیح این حقیقتند که استغفار رسول خدا استغفار از گناه نیست؛ بلکه استغفار از کدورتی است که ناشی از معاشرت با دیگران است. بنابر این محک امام در تبیین و تفسیر این حدیث، علو مقام معنوی و شأن ملکوتی رسول اکرم(ص) است که با انسانهای عادی تفاوت دارد.

به عقیده امام خمینی ساحت معصومان علیهم السلام، مقدس تر از آن است که در گفتارشان ایرادهایی چون اضطراب متن، وهن عبارت یا مواردی از این دست باشد. به همین دلیل است که گاه با این ملاک به نقد روایات دست زده اند. ایشان در جایی می فرمایند:

"فتلک الروایات. . . بما أنّها مخالفة لاصول المذهب و مخالفة لقداسة ساحة المعصوم [مردود]". (همان، المکاسب المحرمه، ج‏1، ص 219)

در این بیان نیز چنانکه هویداست،یکی از معیارهای تشخیص حدیث صحیح از غیر آن، مخالفت با قداست ساحت معصوم دانسته شده و تأکید می شود که اضطراب متن و وهن عبارت از آنجا که مخالف قداست ساحت معصوم است، در حدیث ایشان یافت نخواهد شد؛ و لذا حدیثی که دارای چنین آسیبی باشد از معصوم نیست.

ایشان در جایی دیگر نیز فرموده اند:"ان هذا التعبیر لا یناسب صدوره من الامام". (همان، تنقیح الاصول، ج‏3، ص 380)

 

4 ـ عرضه روایات به قرآن

یکی از روش های مسلم و خدشه ناپذیر در صحت سنجی روایات، قرآن کریم است. از آنجا که متن قرآن کریم بدون هیچ گونه تحریف به دست ما رسیده است و از آن به عنوان اصل اصول منابع دینی یاد می شود، می توان از آن به عنوان محک در کشف اصالت روایات بهره گرفت. ائمه معصومان علیهم السلام بر این اصل مسلم تأکید داشته و این قاعده فقه الحدیثی را همواره به پیروان خود تعلیم داده اند. (ر. ک: کلینی، اصول کافی، ج 1، ص69؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 244 و صص 235 ـ 236، ح 21)

این قاعده مختص به شیعه نبوده و در منابع روایی اهل سنت نیز وجود دارد. (ر. ک: متقی هندی، کنز العمال، ج 13، ص 585) البته برخی از اهل سنت اعتقادی به عرضه سنت به قرآن ندارند و معتقدند عرضه سنت به قرآن باطل است. (ر.ک: دارمی، سنن الدارمی، ج 1، ص 145؛ ابن حجر عسقلانی، الإصابه فی تمییز الصحابه، ج 1 ص 34 ؛ سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج 1 صص 31 ـ 34)

امام خمینی بر این عقیده اند که قرآن، میزان تشخیص صحت و سقم روایات است. ایشان می فرمایند:"وظیفه سالک الی الله آن است که خود را به قرآن شریف عرضه دارد و چنانچه میزان در تشخیص صحت و عدم صحت و اعتبار و لا اعتبار حدیث آن است که آن را به کتاب خدا عرضه دارند و آنچه مخالف آن باشد باطل و زخرف شمارند". (امام خمینی، آداب الصلوة ، ص 208)

توجه به این نکته ضروری است که منظور از مخالفت با قرآن آن است که روایت، محتوی مطالبی باشد که با معارف قرآن منافات داشته باشد؛ بر اساس همین مبنای امام خمینی در عرضه روایات به قرآن است که ایشان در موارد زیادی با محک قرآن، برخی روایات را پذیرفته یا رد کرده اند.

دو نمونه:

ـ چنانکه مشهور است، ابوبکر در واقعه غصب فدک،حدیث «انا معشر الانبیاء لا نورث ما ترکناه صدقه» را به پیامبر اکرم (ص) نسبت داده و با استشهاد به آن، در مقابل حضرت زهرا سلام الله علیها موضع گرفته و ارث بری ایشان از رسول خدا (ص) را نفی کرد. امام خمینی این روایت را مخالف آیاتی از قرآن می داند که بر مبنای آن، پیامبران از خود، ارث بر جای می گذارند. این آیات عبارتند از:ـ و وَرِثَ سُلَیمانُ داوودَ. . . (نمل، 16)

ـ فَهَبْ لِی مِن لَدُنکَ وَلیّاً یَرِثُنی و یَرِثُ مِن آلِ یَعقُوبَ. . . (مریم، 5)(امام خمینی، کشف الاسرار، ص 115)

ـ امام خمینی روایاتی را که می گوید هر عَلَمی که در زمان غیبت بلند شود،آن عَلَم، عَلَم باطل است، مخالف آیات امر به معروف و نهی از منکر دانسته و می فرمایند: "ما اگر فرض می کردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می زدیم؛ برای اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد،این را باید به دیوار زد این گونه روایت قابل عمل نیست". (امام خمینی، صحیفه امام، ج 21، ص 16)

 

5 ـ عرضه روایت بر سنت قطعی

از دیگر راه های کشف صحت و سقم حدیث، عرضه آن به سنت صحیح و قطعی است. امام صادق(ع) می فرمایند:

اِذا وَرَدَ عَلیکُم حَدیثٌ فَوَجَدْتُم لَه شاهِداً مِن کِتابِ اللهِ أو مِن قولِ رَسولِ اللهِ و اِلا فَالّذی جاءَکُم بِه أولی (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 243. ): هر گاه حدیثی را مطابق با کتاب خدا یا سنّت رسول خدا (ص) یافتید آن را قبول نمایید و گرنه آن که حدیث را آورده به آن اولویت دارد.

این سخن امام بدان معناست که چنین حدیثی سخنِ برساخته اوست و مسؤولیت آن بر عهده خودش خواهد بود.

میان شیعه و اهل سنت در مصداق سنت تفاوت است؛ چرا که آنها سخنان خلفا را همسنگ سخنان پیامبر (ص) دانسته و تمامی اصحاب را نیز عادل می دانند. (عسکری، معالم المدرستین، ج 1، ص 103) اما شیعیان، سنت و اعتبار آن را شامل کلام رسول خدا  (ص) و 13 معصوم دیگر می دانند.

در محل خود ثابت شده است که سنت مانند قرآن دارای حجیت است و حجیت آن مثل قرآن بوده که به واسطه ارتباط با خداوند باعث حجیت آن شده است. اگر روایات می گویند برای صحت روایت،آن را به کتاب خدا ارجاع دهید به این معنی نیست که حجیت روایات از جانب قرآن است؛ بلکه تنها فرق سنت با قرآن این است که قرآن از جهت لفظ و معنی از جانب خداوند است ولی در مورد سنت فقط معنی از جانب خداست. (ر. ک: علی نصیری، رابطه متقابل کتاب و سنت، صص 43 ـ 44)

امام خمینی ضمن بحث رابطه کتاب و سنت می فرماید: سنت مصطلح که در مقابل کتاب قرار دارد،آن احکامی را شامل می شود که فقط به زبان رسول خدا (ص) بیان شده است و لو در زمان ائمه اطهار علیهم السلام معروف شده باشد. . . احکامی که در این روایات ذکر شده تماماً در کتاب مجید هم هست، لذا مفاد روایاتی که خلاف کتاب خدا را باطل می داند در مورد مخالف سنت هم جاری می شود. (امام خمینی، کتاب البیع، ج 5، ص240-241)

یکی از نمونه های عرضه روایت به سنت قطعی در آثار امام، احادیث مربوط به «سهو النبی» است که علاوه بر مخالفت با کتاب، با احادیث صحیح نیز مخالف است. به همین دلیل ایشان روایت «سهو النبی» را مردود دانسته و در نقد روایتی از تهذیب شیخ می فرماید:

"فهی مردوده سنداً و متناً، و مناسبة لفتاوی‏ غیرنا و عقائدهم. و مع الغضّ عن ذلک کلّه، فهی معارضة بطوائف من الروایات التی هی أرجح منها" (امام خمینی، الخلل فی الصلاة، صص204 ـ 205) این موضوع، سنداً و متناً مردود است و مناسب فتاوا و عقاید دیگران است و با چشم پوشی از تمام اینها، این موضوع با گروه هایی از روایات ـ که ارجح بر این موضوع است ـ تعارض دارد.

 

6 ـ پذیرش یا ردّ روایات بر اساس تحلیل و نقد محتوایی

امام خمینی معتقد است که حیطه روایات غیر فقهی، حق طلق عقل و عرصه جولان آن است. بنابراین آنچه ملاک نقد حدیث در روایات تفسیری واقع می شود، عقل است. بر مبنای همین اندیشه است که امام خمینی در بررسی روایات تفسیری بیش از آنکه به سند روایات توجه کنند؛ مضامین آن را محک اصالت آن قرار می دهند.

بررسی محتوای روایات تفسیری و سنجش آن با محک عقل و تطبیق آن با معارف قطعیه،اساس تفکر امام خمینی را در این مجال تشکیل می دهد. این موضوع به تناسب، در بخشهای دیگر توضیح داده شد و لذا به مختصر بسنده می شود. امام خمینی پس از آنکه حدیثی را از اصول کافی نقل می کنند*، می نویسند: "و این حدیث شریف از محکمات احادیث است که مضمونش شهادت می دهد که از سرچشمه زلال علم خدای تبارک و تعالی است،گو که به حسب سند مرمیّ به ضعف باشد". (امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص171)

چنانکه در بخش های قبل نیز ذکر شد، این مبنای امام در بررسی احادیث تفسیری از رویکرد امام به سند و منابع احادیث آشکار می شود. بسیار اتفاق افتاده که امام احادیثی را با اسناد ضعیف و از منابع غیر اصلی شیعه و اهل سنت نقل می کنند که تنها توجیه برای پذیرش چنین رویه ای جبران ضعف سند به وسیله علوّ مضمون است. این همان شیوه و مبنای امام خمینی در بررسی روایات تفسیری است.

به اعتقاد امام متن احادیث گرفتار آفت هایی شده است که محقق باید آن را شناخته و بعد به متن حدیث عمل کند. صحت و سقم، از اوصاف متن حدیث است و اظهار نظر افراد در این مورد، ارتباطی با سند حدیث ندارد.

نمونه زیر نشان می دهد امام خمینی با توجه به محتوای حدیث به نقد آن پرداخته است.

برخی ذیل تفسیر آیه «انما ولیکم الله . . . » (مائده، 55) حدیثی را به نقل از امام صادق (ع) آورده و از آن چنانکه خود خواسته اند، استفاده کرده اند. متن حدیث چنانکه در نور الثقلین و البرهان آمده چنین است:

عن أبی عبدالله فی قول الله عزّوجلّ: «اِنَّما وَلیُکُمُ الله ورَسولُه. . . » و کانَ أمیرُالمُؤمنینَ فی صَلوه الظُهرِ و قَد صَلَّی رَکعَتَینِ وهُو راکِعٌ و علیهِ حُلَّه قِیمتُها ألفُ دینارٍ و کانَ النّبیُ أعطاها اِیّاهُ و کانَ النَّجاشی أهداها لَه، فَجاءَ سائِلٌ فَقالَ: اَلسَّلامُ عَلیکَ یا وَلیَّ الله و أولی بِالمُؤمِنینَ مِن أنفُسِهِم! تَصَدَّقْ عَلی کُلِّ مِسکینٍ؛ فَطَرَحَ الحُلََّّه اِلیه وأوْمَئَ بِیَدِه اِلیه أنْ احمَلْها. (عروسی حویزی، نورالثقلین، ج1، ص643؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج2، ص317):

امام صادق (ع) در تفسیر آیه «اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ. . . » فرمود: . . . امیرمؤمنان (ع)، نماز ظهر می گزارد. دو رکعت از آن را به جا آورده بود و در رکوع بود. بر او پارچه ای بود که هزار دینار [هزار مثقال طلا] ارزش داشت و پیامبر (ص) آن را به وی هدیه داده بود و آن را نجاشی به رسول خدا (ص) هدیه کرده بود. سائلی آمد و گفت: درود بر تو ای دوست خدا و ای کسی که بر مؤمنان از خودشان سزاوارتری! به درماندگان کمک کن. او پارچه را از خود افکند و با دست خود اشاره کرد که آن را بردار. 

امام خمینی در نقد این روایات، با تکیه بر شواهد تاریخی و شخصیت ملکوتی حضرت امیر(ع) گفته اند:

"شما ملاحظه کنید که یک نفر که خلیفه مسلمین است، زمامدار امور است،خلیفه است،این، چه وضعی داشته است. در حالی که خلیفه است، می خواهد نماز جمعه بخواند، لباس زیادی ندارد. می رود بالای منبر،آن لباس که دارد، حرکت می دهد ـ به حسب نقل ـ تا خشک بشود. دو تا لباس ندارد. [حکیمی، الحیات، ج2، ص229، ح7] یک کفشی را که خودش وصله می کرده است،کفاشی می کرده است،ازش می پرسند، حضرت می فرماید که:این کفش به نظر شما، چقدر ارزش دارد؟ می گویند: هیچ! می گوید که: امارت بر شما هم،خلافت هم، در نظر من، مثل این کفش و پایین تر از این کفش است، مگر اینکه اقامه عدالت کنم. [ر. ک: نهج البلاغه، خ 33]

شما کجا سراغ دارید که یک نفر، خلیفه باشد و وضعش این طور باشد؟ حضرت امیر سلام الله علیه حقیقتاً مظلوم است و مظلوم بوده است؛ حتی در بین شیعیان هم مظلوم است. وقتی می خواهند تعریف کنند از حضرت امیر، تعریف می کنند به چیزهایی کــه برخلاف واقع است و توهین به حضرت است. مثلاً می گویند که انگشترش را که می خواسته هدیه بدهد به فقیر، قیمتش خراج شامات بوده است!آن کسی که  لباسش آن است، انگشتر می پوشد که قیمتش خراج [شامات] باشد؟! این یک دروغی است که اگر روایت هم داشته باشد، دروغ است؛ در صورتی که ندارد". (امام خمینی، صحیفه امام، ج20، ص494-495)

 

*. بیان امام چنین است:و در کافی شریف سند به حضرت باقر، علیه السلام، رساند: . . . پیغمبر، صلّی الله علیه و آله و سلّم، فرمود: خدای عزّ و جلّ می ‏فرماید: قسم به عزت و جلال و عظمت و کبریاء و علوّ و ارتفاع منزلتم که اختیار نکند بنده‏ای هوای خودش را بر هوای من، مگر آنکه به تفرقه اندازم کارش را و در هم نمایم دنیایش را و مشغول کنم به دنیا قلبش را، و حال آنکه ندهم به او از آن، مگر آنچه مقدّر نمودم برای او. و به عزّت و جلال و عظمت و نور و بزرگی و رفعت منزلتم قسم که اختیار نکند بنده ای هوای مرا بر هوای خود، مگر آنکه ملائکه من حفظ کنند او را، و متکفل شوند آسمان‏ها و زمین ها روزی او را، و می ‏باشم من از برای او پشت تجارت هر تاجر. (یعنی من برای او تجارت کنم و روزی او رسانم) و بیاید او را دنیا در صورتی که منقاد و ذلیل اوست. » یعنی با آنکه قلبش از او منصرف است باز به او اقبال کند، پس خوار و ذلیل پیش او باشد. (شرح چهل حدیث،ص170)

 

       کتابنامه:

  1. قرآن کریم
  2. ابن حجر عسقلانی، أبوالفضل شهاب الدین أحمد بن علی. الإصابه فی تمییز الصحابه. بیروت: دار صادر، افست از طبع اولی، مصر، مطبعه السعاده، بی تا.
  3. ابن فارس، احمد بن زکریا؛ معجم مقاییس اللغة؛ تحقیق عبد السلام هارون؛ قم: دارالکتب العلمیه، بی تا.
  4. الأزهری، محمد بن احمد؛ معجم تهذیب اللغة؛ ترتیب و تحقیق ریاض زکی قاسم؛ چاپ1، بیروت: دارالمعرفه.
  5. بحرانی، سید هاشم. البرهان فی تفسیر القرآن. تهران: بنیاد بعثت، چاپ 1، (1416 ق).
  6. حکیمی، محمدرضا. الحیاه. انتشارات الدار الاسلامیه، چاپ 6، (1410ق).
  7. خمینی، سید روح الله.  آداب الصلاة. تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ 1، (1370ش).
  8. ــــــــــ انوارالهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372ش، چاپ اول
  9. ــــــــــ الاستصحاب. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، بی جا، (1375ش).
  10. ــــــــــ رسائل. قم: اسماعیلیان، (1385ش).
  11. ــــــــــ شرح اصول کافی. تهران: مکتبه المحمودی، (1391ق).
  12. ــــــــــ  شرح حدیث جنود عقل و جهل. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ 1، (1377 ش).
  13. ــــــــــ شرح چهل حدیث. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ 2، (1371 ش)
  14. ــــــــــ کشف اسرار. تهران: دفتر نشر فلق، بی جا، (بی تا).
  15. ــــــــــ کتاب البیع. نشر اسلامی، چاپ 5 (1415ق).
  16. ــــــــــ الخلل فی الصلاة. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ 1، (1378ش).
  17. ــــــــــ کتاب الطهاره (4ج) . تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ 1، (1379ش).
  18. ــــــــــ تفسیر سوره حمد. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ 3 (1376ش).
  19. ــــــــــ المکاسب المحرمه. قم: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، (1374ش).
  20. ــــــــــ تنقیح الاصول. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ 1، (1376ش).
  21. ــــــــــ صحیفه امام. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ 1، (1378ش).  
  22. دارمی، أبو محمد عبدالله بن عبدالرحمن سمرقندی. سنن الدارمی. بیروت: دار الفکر، (1398 ق).
  23. الراغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن؛ چاپ1، بیروت: دارالعلم، 1412ق.
  24. سبحانی، جعفر. تهذیب الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381ش، چاپ اول
  25. سید رضی، نهج البلاغه، قم، دارالهجره.
  26. طباطبایی، سید محمدحسین. المیزان فی تفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ 5، (1417
  27. عصار پور آرانی، محمد. روشهای فقه الحدیثی امام خمینی. تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، چاپ 1، (1386ش).
  28. عاملی، سید جعفر مرتضی. الصحیح من سیره النبی الاعظم. قم: انتشارات اسلامی، (1400ق).
  29. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه. نورالثقلین. قم: اسماعیلیان، چاپ 4، (1415 ق).
  30. العسکری، السید مرتضی. معالم المدرستین. طهران: مؤسسه البعثه، (1407ق).
  31. کلینی، محمد بن یعقوب. اصول کافی. تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ 4، (1365 ش).
  32. متقی الهندی، علاء الدین علی. کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال. بیروت: مؤسسه الرساله، (1409 ق).
  33. مجلسی، محمدباقر. بحار الأنوار الجامعه لدرر اخبار الائمّه الاطهار. بیروت: الوفاء، (1404 ق).
  34. مدیر شانه چی، کاظم. علم الحدیث، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ 17، (1382 ش).
  35. ــــــــــ درایه الحدیث. قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ 4، (1384 ش).
  36. ناصح، علی احمد؛ اعتبار و کاربرد روایات تفسیری؛ چاپ 1، قم، بوستان کتاب، 1387 ش.
  37. نصیری، علی. «رابطه متقابل کتاب و سنت». علوم حدیث، ش 15، ص 43 ـ 44.
  38. النوری الطبرسی، میرزا حسین. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل. قم: آل البیت لاحیاء التراث، چاپ 1، (1408 ق).

 

 

 

منبع: حضور، ش 77، ص 70.

 

انتهای پیام /*