نگاهی به اصول فرهنگ سازی حضرت امام(ره)

کد : 166179 | تاریخ : 17/10/1396

نگاهی به اصول فرهنگ سازی حضرت امام(ره) 

 آقای اکرمی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. مثل کلمة طیبه کشجرة طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء

‏با سلام و صلوات به همه انبیای بزرگ الهی، مخصوصاً آخرین ایشان رسول گرامی اسلام و فرزندان طاهرینش و همۀ علمای صالحی که در طول 14 قرن پرچمدار فکر و اندیشه و عمل آن آخرین هدایتگر الهی بودند. ‏

‏آنچه را که عرض خواهم کرد بیان سیره عملی حضرت امام در فرهنگ سازی است و اینکه امام چگونه واقعاً در زمان ما مصداق کلمه طیبه ای بودند که ریشه در توحید و اخلاص داشتند و شاخه های پربار فرهنگی که از این اصل برآمد امروز از ایران فراتر رفته است و از دنیای اسلام به همه جهان سرکشیده است و برو بار بسیار داده است. ‏

‏اگر بخواهیم بگوییم که امام چگونه حرکت کرد و این فرهنگ بزرگ را در دنیای امروز احیا کرد  اولین نکته ای که در پاسخ باید عرض بکنیم و همه شما می دانید و قطعاً در فرمایشات استادان و سروران دانشمندانی که از حوزه علمیه قم تشریف آورده و صحبت کرده اند شنیده اید اصل خداباوری عمیق و عرفانی و اخلاص آن حضرت بود و شاید در همین یک کلمه همه مطلب را خلاصه کنیم. آفریدگاری که قرآن کریم را به ما شناسانده است و پیامبر و فرزندان طاهرش را در تفسیر آیات به ما معرفی کرده اند کافی است که هر کسی آنچنان خدا را بشناسد و در حد سیر وجودی خویش فرهنگ بسازد. امام با ‏
‎[[page 253]]‎‏ اشراف و تسلط کامل بر همه قرآن کریم نه آیات و احکام تنها کار فرهنگی خود را آغاز کردند. اولین قدمی که در فرهنگ سازی برداشتند این بود که خود را مطابق فرهنگ اسلام بسازند، اما نه از یک بعد و دو بعد و سه بعد و چهار بعد بلکه از همه ابعاد فردی - اجتماعی- اخلاقی- سیاسی – اقتصادی - تربیتی خودسازی را آغاز کردند. ‏

‏ ‏

خاطره هایی از اخلاق حسنه امام 

‏مرحوم حجةالاسلام و المسلمین آقا سید محمد جلالی که از علمای نیک همدان ما بود در سال 1343 تعریف کرد برای بنده و بعضی از فرهنگیان، گفتند: من هم حجره امام بودم. شیوه ایشان اینطور بود که اگر کسی در داخل حجره شروع می کردند که خدای ناکرده غیبت کنند می فرمودند غیبت نکن. طرف اگر ادامه می داد باز یک بار دیگر حضرت امام(ره) او را نهی از منکر می کردند و اگر بار سوم ادامه می داد، امام(ره) بلند می شدند، عبا را سرشان می کشیدند و کفشهایشان را آماده می کردند می پوشیدند و از حجره بیرون می رفتند و نمونه ها از این قبیل بسیار هست. ‏

‏من سعی می کنم چیزهایی را بگویم که شاید کمتر شنیده باشید. آن درس اخلاقی که حضرت امام در آن سالها در قم می داده اند تعبیر مرحوم استاد شهید آیت الله مطهری در موردش این است که وقتی در این درس حاضر می شدیم تا یک هفته روح و جانمان در پرواز بود (حالا عین کلمات را به خاطر ندارم یعنی حافظه ام یاری نمی کند که عین کلمات را بگویم ولی این است). درس اخلاق امام برای یک هفته همه ما را گرم و مشتعل نگاه می داشت چرا؟ کسان دیگر مگر درس اخلاق نگفته بودند؟ در طول چندین قرن تاریخ اسلام مگر کتاب اخلاق کم نوشته شده؟ و همه آن بزرگواران هم در جای خود محترم و عزیز و در حد خود موفق بوده اند. اما موفقیت بیشتر و بیشتر حضرت امام برای این بوده است که تمام این درس اخلاق را نکته به نکته و مو به مو، اول خود عمل می کردند. دیده اید در بعضی از نوشته هایی که دوستان و یاران امام نوشته اند آمده است که یکی از ‏
‎[[page 254]]‎‏ایشان شبی خدمت امام می رسند، کاری داشته اند و بعد وقتی به جلو در اتاق ایشان می رسند می بینند تاریک است. برمی گردند. امام که بیرون را متوجه بوده اند آن آقا را صدا می کنند که کاری داشتید؟ ایشان برمی گردند و می گویند بله کاری داشتم اما دیدم که چراغ اتاق خاموش است و تصور کردم که کسی نیست یا شما خوابیده اید. پس چراغ را روشن نکردید؟ فرمودند که مطالعه می کردم و خسته شدم و دیگر نخواستم مطالعه کنم و نیازی به اینکه چراغی روشن باشد ندیدم و چراغ را خاموش کردم. در اینکه از نور استفاده ای که عقلی و شرعی نیست چه لزومی دارد استفاده کنم؟ چراغ را خاموش کردم. ‏

‏و از این قضایا زیاد در زندگی حضرت امام هست شاید خود آقای دکتر بروجردی که تشریف دارند فرموده باشند. من از قول بعضی از دوستان دانشگاهی از طرف ایشان نقل می کنم که چند سال پیش که در وزارت علوم تشریف داشتند یک روز صبح که به وزارتخانه تشریف می بردند برای همکارانشان تعریف می کنند که دیشب حضرت امام خیلی ناراحت بودند و مثلاً تندی می کردند چرا؟ چون هر شب موقع خواب، ایشان صورت هزینه را از ما می خواستند و در آن شب ملاحظه فرموده بودند در اردیبهشت ماه مقدار زیادتری از حد معمول گوشت خریداری شده بود که بعد معلوم گردیده در خریدن و محاسبه خلاف شده بوده است. اینکه قبل از قدرت و بعد از قدرت یک ذره تغییر در رفتار ایشان حاصل نشد جز این نبود که به تمام معنا خدا باور بودند. همچنان که فرمودند: ‏عالم محضر خداست.‏ در همه لحظات این احساس حضور را داشتند. ‏

‏نکته بعدی، یافتن موقعیت علمی است. ایشان در آغاز جوانی خوب درس خوانده است. یعنی همه علوم اسلامی زمان را به اضافه آن علوم و معارفی که مهجور بوده است مثل فلسفه و عرفان را از استادان بزرگ فرا گرفته اند. بعد وقتی موقعیت و منزلت علمی بالا پیدا کردند سخن و حرکتشان در دیگران مؤثر واقع شده است و این یک امر مسلمی است که در روانشناسی اجتماعی هم مورد بحث است که افراد دارای منزلت، طبعاً ‏
‎[[page 255]]‎‏سخنانشان مؤثر است. بلی از همان آغاز جوانی همه امام(ره) را به عنوان یک طلبه دانشمند و آگاه می شناختند. ‏

‏الان شما ملاحظه می فرمایید چه در حوزه و چه در دانشگاه، هر کسی که از لحاظ علمی مقبول باشد تقریباً سخنش را دربست می پذیریم و به جان می خریم. ولی کسی که منزلت علمی نداشته باشد قابل قبول نیست و بعد این آثاری که امام(ره) باقی گذاشتند و بعضی هایشان هنوز ترجمه نشده و بعضی ترجمه شده است که باید آنها را بخوانیم تا بیشتر به مقام علمی، فلسفی، عرفانی و اخلاقی آن مرد الهی پی ببریم. ‏

‏نکته سوم که باید از آن سریع رد بشویم عرفان به زمان و آگاهی ایشان به موقعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زمانه است. ایشان از این جهت کم نظیر بوده اند. از طلاب حوزه علمیه قم در آن سالها، که مرحوم آیت الله مدرس در مجلس شورای ملی (روزگاری که شاید هیچ یک از ما در حیات نبوده ایم) به عنوان یک رجل سیاسی اسلامی نمایندگی می کردند جوانی بلند شود بیاید ببیند ایشان کیست؟ و چکار می کند؟ به مجلس برود و برخوردهای مرحوم آقای مدرس را ببیند، این خیلی کم بوده است. ‏

‏ ‏

آشنایی امام با فلسفه و هنر

‏من به یاد دارم اولین بار که کشف الاسرار ایشان را می خواندم دیدم در تاریخ 1318 نوشته شده است و از فلسفه دکارت و کانت، حداقل در حد کتاب سیر حکمت در اروپای فروغی در این کتاب ایشان مطلبی آورده اند. آن روز دریافتم که ایشان تا چه حد مرد زمان خودش بوده است. سیر حکمت در اروپا، کتابی است در مورد فلسفه غربی، که خیلی از بزرگان ما و متدینین ما اعتنایی به این کتابه نمی کردند. بخصوص کسانی که خوب بر شفای بوعلی  و حکمت و الاشراق و اسفار ملاصدرا سلطه داشتند نگاهی به حرفهای اینها خیلی نمی کردند. اما امام آن روز استناد می کند به این صحبتها و معلوم است می آمده، می خریده و می برده و می خوانده. ‏


‎[[page 256]]‎‏بالاتر از این، فرزند برومندش حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای سید احمد آقا خمینی نقل می کنند که یکبار در نجف رفتم دیدم ایشان کتاب شوهر آهو خانم را که یک رمان است (یک رمان که چپی ها نوشته اند) مطالعه می کند. دیدم ایشان علامت گذاشته و 70 صفحه از این کتاب را خوانده است خوب خیلی از بزرگان ما این را اتلاف وقت می دانستند شوهر آهو خانم را که یک رمان است بخوانند؟ ولی آن بزرگوار سوای شناخت روحیه جامعه ایران، اینها را می خوانده اند تا چه رسد به آثار استاد شهید مرحوم آیت الله مطهری، بعضی از نوشته های مرحوم دکتر شریعتی و دیگران، که بیانگر وضع اجتماعی اقتصادی و سیاسی ایران آن روز بوده، در آن حدی که وقتشان اجازه می داده مطالعه می کرده اند. ‏

‏ما می بینیم ایشان در علم اصول، یکی از خلط  هایی که خیلی از بزرگان کرده اند و مباحث عقلی را خیلی زیاد وارد آن علم کردند می فرمایند نباید این طور شود. علم اصول، مدارش بر عرف است و عرف هم یعنی آنچه که در مردم می گذرد و خیلی وقتها این جمله را می فرموده اند که درس مکاسب می دهیم. این درس در کتاب است، بلند شویم برویم ببینیم در جامعه، مکاسب چگونه است؟ مردم چطور کسب می کنند؟ چطور تجارت می کنند واقعیتها چیست؟ این جمله عمیقی که ایشان در مورد اختلاف حوزه و دانشگاه گفته اند (من نمی دانم ایشان چه مقدار دانشگاه آمده بودند هیچ اطلاعی ندارم. ولی از همشهری بزرگوارم شهید آیت الله دکتر مفتح در منزل خودش شنیدم که نقل می کرد از استاد شهید مطهری که ایشان فرموده بودند من اگر به دانشگاه نیامده بودم خیلی از این آثار را نداشتم) که تحقیقات و کارهای حوزوی بیشتر نظری است و تحقیقات و کارهای دانشگاهی بیشتر جنبه عملی دارد، بیشتر به واقعیات ملموس ارتباط دارد و باید این دو نوع کار حوزوی و دانشگاهی با هم پیوند بخورد، این واقعاً یک کلمه مختصری است اما بسیار پرمعنا و مفید است و همه، حکایت از توجه ایشان به واقعیتهای زندگی دارد و عامل اثر گذاری ایشان بر جامعه و مردم بوده است. بنابراین نکته سوم ‏
‎[[page 257]]‎‏آگاهی ایشان بر مسائل زمانه است. ‏

‏ ‏

ملاطفت در تربیت فرزندان

‏نکته چهارم: خانواده سازی و ساختن نزدیکان خودشان است. یکی از همدرسان و هم مباحثه های فرزند شهید حضرت امام حاج آقا مصطفی خمینی نوشته اند که یکی‏‎ ‎‏از هم درسهای ایشان در نجف یا قم (یادم نیست) نقل می کنند که شبی که میهمان وی بوده اند نزدیک نیمه شب صدای شخصی را می شنوند که زار زار گریه می کرده است. بعد توجه می کند و ملاحظه می نماید این صدای گریه حاج آقا مصطفی خمینی است. در فرهنگ سازی، اول خانواده ساختن با روش ملاطفت، کاری است که حضرت امام رحمة الله علیه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آموخته اند. روی روش ملاطفت، امام خمینی(ره) بیشتر تأکید داشته اند. در بحث اخلاق هم امام این مطلب را تذکر داده اند. خوب وقتی فرزند برومند ایشان در حوزه علمیه قم می آید و می رود. افراد می بینند این مرد هم موقعیت علمی دارد هم موقعیت تقوایی دارد. می پرسند پسر کیست؟ پسر حاج آقا روح الله خوب ایشان که چنین فرزندی ساخته است چنین بزرگواری را تربیت کرده است باید همه سخنان ایشان را به گوش جان بشنوند. فرهنگ خودشان را اول خودشان‏

‏اعمال کردند خودشان را برابر آن ساختند و توسعه می دهند در محیط خانواده، صبیه های محترم امام که تشریف دارند بهتر می توانند در این زمینه نکات زیادی را بگویند. ما که از دور شاهد بوده ایم. ‏

‏ ‏

توسعه فرهنگ امام به شاگردانشان

‏نکته پنجم توسعه فرهنگ ایشان به شاگردانشان مرحوم آیت الله شهید دکتر مطهری، مرحوم آیت الله شهید دکتر بهشتی، حضرت آیت الله خامنه ای و بزرگانی است که نمی خواهم یکی یکی اسم ببرم و وقت را بیشتر از این بگیرم. این شاگردان، همه تبلور ‏
‎[[page 258]]‎‏فکر و جامعیت و تقوای امام هستند. بنده از روز اول که حضرت آیت الله مطهری به تهران آمدند شاگرد دورادور ایشان و شاهد حضور ایشان در دانشگاه کما بیش بوده ام و خاطراتی در این زمینه دارم که شاید منحصر به فرد باشد و باید آنها را در موقع خودش گفت. من می دیدم آن روزگاری که امثال دکتر امیرحسین آریانپور دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی را (دقیق هم این دو جا را انتخاب کرده بود مرکز تربیت معلم و مرکزی که اهل علم و روحانیون با آن سروکار داشتند) زیر بمباران تبلیغاتی خودش گرفته و بعد با طرق مختلف سعی در دین زدایی می کرد (متأسفانه من شاگرد ایشان بودم) یک سخنرانی استاد شهید مطهری در سال 1340 در دانشسرای عالی تحت عنوان «خودی در اخلاق اسلامی» و انتقاد به «برتراند راسل» بسیاری از آن بافته ها را پنبه می کرد و مانند یک نورافکن قوی در مرکز تربیت معلم نور می افکندند. بعد که سؤال می شد ایشان کیست؟ پاسخ داده می شد شاگرد حاج آقا روح الله خمینی است (در آن وقت امام تعبیر نمی کردند) و از آن بزرگمرد و علامه طباطبایی چیز آموخته است. این شاگردان به این ترتیب فرهنگ امام را نشر می دادند. ‏

‏ ‏

تأکید امام بر فطرت مردم

‏نکته ششم انگشت گذاردن امام(ره) روی فطرت آدمها است. امام رضوان الله تعالی علیه غالباً مطالب را براساس فطرت تبیین می کردند، در فطرت مردم عدل گرایی هست. امام از عدالت و اینکه امری فطری است سخن می گفتند. در فطرت مردم، توجه به استقلال و آزادی و طرد بیگانه است. امام همین مطالب را مطرح می فرمودند که اصل کار عنایت به فطرت است. اگر امروز فرهنگ امام در قلوب جوانان فلسطین و مصر و عراق و الجزایر و افریقای جنوبی و حتی بعضی از مردم کشورهای امریکای لاتین نفوذ کرده، به این علت است که بر پایه فطرت مردم قرار گرفته و همانطور که آیه قرآنی که در ابتدای عرایض خوانده شد بیان می دارد کار فرهنگ سازی امام بسان کلمه طیبه ای بود که اصل ‏
‎[[page 259]]‎‏آن ثابت است، برابر فطرت است و شاخه هایش به آسمان رسیده است. امام بر چیزی انگشت می گذارد که فطرت ها اقتضای آن را داشت و تعلیم و تربیت اسلامی هم همین است. ‏

‏یک وقتی پاسداری داشتم که می گفت فلانی در میان همشهری های ما (مردم همدان منظورش بود) کسانی بودند که در وادی دیگری قدم زده و با اسلام و دین سر و کار نداشتند. اما نمی دانی به کجا رسیدند؟ گفتم به کجا رسیدند؟ گفت امام بعضی از این افراد را به عرش اعلی فرستاد، بعضی از همین نوع افراد به جبهه رفته به شهادت رسیدند. ‏

‏امام اینطور فرهنگ مردم را متحول کرد و این فرهنگ متحول شده، امروز در سطح دنیا منافع دشمنان خدا و حق و انسانیت را تهدید می کند. اما ادامه این کار فرهنگ سازی یک شرط اساسی دارد و آن اینست که، ما پیروان و عاشقان امام همچنان در این مسیر اصولی پیش برویم و قدمی به عقب بر نداریم. هیچ مصلحتی را بالاتر از حرکت در خط امام نمی دانیم، مخصوصاً مسئولین باید در همه زمینه ها دائماً مواظب باشند که در این مسیر‏‎ ‎‏حرکت کنند. ‏

‏اگر ما به عنوان کسانی که در ام القرای اسلام قرار گرفته ایم این راه و این فرهنگ را حفظ کنیم و ادامه دهیم که بحمدالله تا حدود زیادی اینکار انجام گرفته است، فرهنگ اسلامی ما بیش از این در دنیا اثر خواهد کرد. ‏

‏من اینجا سخنم را با آه و درد در زمینه هجوم فرهنگی که چند سال است رهبر معظم انقلاب فریاد آن را سر داده اند به پایان می رسانم. ‏

‏خواهران عزیز، برادران گرامی، امروز دشمنان انقلاب ما، نه تنها متوجه جوانان بلکه متوجه کودکان شده و آنطور که گاهی کودکان دبستانی می گویند از طریق عکسهای مشکلاتها می خواهند فرزندان ما را از فرهنگ بزرگ و انسان ساز اسلام جدا کنند. آنها به شدت با استفاده از همه نیرنگهای روانشناسانه و جامعه شناسانه استفاده کرده و ‏
‎[[page 260]]‎‏می خواهند مقاصد خود را پیش ببرند و ما باید با همان شیوه امام راحل رحمة الله علیه - یعنی خودسازی و فامیل سازی - دور و برمان را اصلاح کنیم. باید مردم را آگاه و هشیار‏

‏کرد و گفت که بیشتر متفکران دلسوز آمریکایی و اروپایی از جهنمی که سیاستمداران برای آنها ساخته اند به فغان آمده اند. الوین تافلر را ملاحظه کنید (در کتاب موج سوم) نیل پستمن را ملاحظه کنید در کتاب (تکنوپولی) از وضع امروز آمریکا چه می گویند. بله، مردم اگر بدانند امروز در آنجا چه می گذرد کمتر تحت تأثیر تبلیغات قرار می گیرند. ما باید به شدت با فرهنگ ضد اسلامی و ضد انسانی آمریکا مبارزه کنیم. امیدوارم خداوند فرهنگ انقلاب اسلامی را از همه گزندها محفوظ بدارد. خداوند همه علمای عامل، مخصوصاً رهبر معظم انقلاب را مؤید و منصور بدارد. آمین یا رب العالمین. ‏

 

[[page 261]]

انتهای پیام /*