مجله نوجوان 185 صفحه 34

کد : 166783 | تاریخ : 27/10/1396

جواد سلطاني دلشوره هاي من دلشوره هاي من يكي دو تا نيست كه در شمارش انگشتانم خلاصه شود گاهي پينه اي ست كه دستان پدرم را بسته گاهي دونده اي ست كه خط پايانش پهن شده زير پاي عابري كه بي تفاوت از روي آن مي گذرد از دلشوره هاي من اين تنگ كوچك است كه از درياي شمال و جنوب لرزه اي به تنش باقي مانده - سال تحويل مي شود دلشوره هاي من كنار سفره مي مانند تا سال نو را يكي يكي به آنها تبريك بگويم !

[[page 34]]

انتهای پیام /*