مجله کودک 431 صفحه 16

کد : 167095 | تاریخ : 30/10/1396

طاهره ایبد قسمت دوم دوچرخهی پنچر پغور قاطی صبح که شد، پغور قاطی صبحانهاش را خورد و لباسش را پوشید و رفت توی بالکن. دوچرخه، یعنی پنکه را برداشت و گفت: «آماده باش که امروز با هم میریم اداره.» پنکه همراه پغور قاطی راه افتاد. دم در خانه، پغور قاطی نشست روی سیمهای دوچرخه، یعنی سیمهای پنکه. پنکه شروع کرد به چرخیدن. پغور قاطی محکم خودش را گرفت. پنکه هر دوری که میزد، از روی پغور قاطی رد میشد؛ پغور قاطی مثل چسب چسبیده بود به پنکه. پنکه پغور قاطی را با خودش، توی آسفالت و سنگ و کف خیابان قل میداد. دست و پا و کمر و سر و صورت پغور قاطی حسابی درد گرفته بود. پغور قاطی با خودش گفت: «خیلی وقته دوچرخهسواری نکردم، بدنم عادت نداره. برای همین هم استخونام درد گرفته.» پغور قاطی سعی کرد درد را تحمل کند. بفهمی نفهمی کمی هم ترسیده بود؛ اما از این ترسÕ نام هواپیما: پتلیاکوف نام هواپیما: پتلیاکوف Õ کشور سازنده: روسیه (شوروی سابق) Õ موتور: کلیموف

[[page 16]]

انتهای پیام /*