مجله کودک 446 صفحه 19

کد : 167693 | تاریخ : 29/10/1396

سه ساله بود و از یک بیماری چشم رنج میبرد. یعنی چشمهایش درد و ناراحتی داشت و خوب نمیدید. یک روز فاطمهی کوچولو در خانهی امام، با بچههای دیگر مشغول بازی بود. یکدفعه شنید که بچهها با سروصدا میگویند: «امام آمد، امام آمد!...» همهی بچهها بازی را رها کردند و با هم به طرف امام دویدند تا ایشان را ببینند. اما فاطمه، که همان وقت چشمهایش درد گرفته بود، نمیتوانست آنها را باز کند و ببیند. برای همین نتوانست با بقیهی بچهها پیش امام برود و همان جا نشست. امام، از دور فاطمه را دید و با تعجب و کنجکاوی به طرف او آمد. وقتی به دخترک رسید، با محبت و مهربانی با او حرف زد و موهایش را نوازش کرد بعد از استون مارتین لاگوندا اتاق بزرگ استون مارتین لاگوندا در سال 1976، یکی از امتیازات این خودرو به حساب میآمد. لاگوندا، 8 سیلندر داشت و از دنده اتوماتیک سود میجست. حداکثر سرعت 232 کیلومتر در ساعت بود.

[[page 19]]

انتهای پیام /*