
جلویش. ننه جون لیوان چای را برداشت و چای آن را داغ داغ سر کشید و به آرامی گفت: «پیر شی ننه.» و من احساس کردم موهایم دارند سفید میشوند و دستهایم را دیدم که چروک خوردند و به سرعت پیرپیر شدم؛ درست مثل خودش و رفتم سر جای خودم نشستم. همه به من نگاه میکردند که ننه جون به عموتقی نگاه کرد و گفت: «الهی اون یکی پات هم بشکنه تا احترام گذاشتن رو یاد بگیری.» و بلافاصله بعد از حرف ننه جون پای سالم عموتقی شکست و مثل پای دیگرش رفت توی گچ.
عموتقی بیچاره سرخ سرخ شده بود و شرشر عرق می ریخت. سکوت سنگینی همه جا را گرفته بود و ننه جون زیر چشمی به کادوها نگاه می کرد و نفس از کسی درنمیآمد همهی فامیل به دور از چشم ننه جون با چشم و ابرو به هم اشاره میکردند و جرأت حرف زدن نداشتند، تا این که عمه بزرگ دلش را به دریا زد و گفت: «ماشاءاله هزار ماشاءاله، ننه جون خیلی سرحال هستند.» همه فامیل نفس بلندی
چراغهای جلو و طرز قرارگرفتن شیشه پاککن از سمت بالا، از ویژگیهای نمای جلویی خودروی کرایسلر بود.
[[page 19]]
انتهای پیام /*