مجله کودک 447 صفحه 35

کد : 167753 | تاریخ : 29/10/1396

جلوی یک خانه بزرگ و قشنگ منتظر اوست. هیزمشکن و زن مهربانش، خوشحال و خوشبخخت توی آن خانه بزرگ و قشنگ زندگی میکردند؛ اما مدتی که گذشت هیزمشکن دیگر راضی و شاد نبود. حالا آرزو می کرد، یک قصر بزرگ، لباس‏های زیبا و اسب های فراوان داشته باشد. دوباره به جنگل رفت. قمری را صدا کرد. از او خواست که آرزویش را برآورده کند. وقتی هیزمشکن از جنگل برگشت، به جای خانه خود، قصر باشکوهی دید. زن مهربانش با لباس های زیبا، پشت پنجره منتظر او بود... به نظر شما آرزوهای مرد هیزمشکن پایان میپذیرد؟ برای فهمیدن ادامه داستان، کتاب را که به بهای 300 تومان چاپ و منتشر شده است تهیه کنید و بخوانید تا از ماجرای قمری و هیزمشکن فقیر آگاه شوید. طراحی زیبای چراغهای عقب خودرو، کار هنرمندان ایتالیایی است. لاستیکهای پهن نیز از مشخصات دلورین بود.

[[page 35]]

انتهای پیام /*