مجله کودک 448 صفحه 38

کد : 167800 | تاریخ : 29/10/1396

قسمت دوم امیرمحمد لاجورد آقا دزده، چی دزدیده؟! هفته پیش دیدیم که محمودآقا کلی عذرخواهی و اظهار شرمندگی کرد تا توانست به اتفاق پیش آمده، سروسامان دهد. هر چه سبحان... بالا و پایین پرید تا به او ثابت کند آن کسی که دستگیرش کرده دزد است. محمود آقا باور نکرد. بعد از رفتن آن آقا از مغازه هم، محمودآقا به سبحان کلی غر زد و گفت که بعد از مدت­ها کار کردن و مراوده داشتن با مردم می­تواند با یک نگاه به چشم­های­شان، آنها را بشناسد و در نهایت هم گفت که سبحان اشتباه کرده است. اما سبحان هنوز معتقد بود که اشتباه نکرده است. این بود که به سرعت از مغازه بیرون دوید و کوچه به کوچه به تعقیب آن آقا پرداخت تا اینکه بالاخره در یک فرصت مناسب سبحان: «آهای آقاهه، صبر کن ببینم. فکر کردی می­تونی قِسِر در بری؟» آقا: «ای بابا، بازم شما؟ چرا دست از سر من برنمی­داری آقا پسر؟» سبحان: «زود بگو چی تو اون جیبت داری؟.... چی بلند کردی؟ با اون قیافت ممکنه بتونی سر محمودآقا رو گول بزنی ولی من زرنگ­تر از این حرفام.» آقا: «من چیزی برنداشتم، چرا فکر میکنی که من دزدم؟ هر چی خواستی بهم گفتی و منم هیچی نگفتم، بسه دیگه، اگه می­خوای تفنگ بازی و دزد و پلیس بازی کنی برو با هم سن و سالای خودت بازی کن، چرا به من گیر دادی؟» سبحان: «بازی؟ فکر کردی که با این حرفا می­تونی حرف رو عوض کنی؟ بهت نشون می­دم یه کره چقدر ماست می­ده، یا اون چیزی رو که برداشتی، زود، با زبان خوش پس بده، و یا این که... نمای عقب خودرو لانچیا

[[page 38]]

انتهای پیام /*