مجله کودک 453 صفحه 16

کد : 167962 | تاریخ : 29/10/1396

داستانهای ننهجون یک همسر خوب عباس قدیرمحسنی سرانجام بعد از 6 ماه جلسه گذاشتن و بحث و صحبت، همه فامیل به این نتیجه رسیدند که ننهجون را شوهر بدهند تا از دستش راحت شوند. البته آقام اول قبول نمیکرد ولی ما آنقدر اصرار کردیم و فامیلها آنقدر گفتند و گفتند تا اینکه قبول کرد. اما حالا دو تا مشکل بزرگ جلوی ما بود. اولین مشکل گفتن موضوع به ننهجون بود که به اتفاق آراء به عهده آقام گذاشته شد و مشکل دوم که مهمتر بود، پیداکردن یک همسر خوب و مناسب بود. فامیلها شروع کردند به پیشنهاد دادن و از اسماعیل شل و تقی گدا و حسن گاریچی و تیمور سپور شروع کردند و رسیدند به احمد چلاق و حبیب کوتول. آخر سر هم همه چیز را به انتخاب خود ننهجون گذاشتند. همان شب وقتی همه دور سفره شام نشسته بودیم، آقام با اشاره مامانم شروع کرد به حرف زدن و اول از سنت حسنه و دیرینه ازدواج حرف زد و آرام آرام بحث را کشاند به تنهایی و دوران پیری و بالاخره Õ نام کشتی: بولفیچ Õ کشور سازنده: انگلستان Õ نوع: ناوشکن Õ تعداد خدمه: 63 نفر Õ طول و عرض: 65 در 6 متر Õ سلاح اصلی: اژدرافکن- موشکهای سام

[[page 16]]

انتهای پیام /*