پنبه هی خود را به میلهها قفس میزد و هی دستهایش را روی صورتش جمع میکرد. زیاد هم غذا نمیخورد. شاید هم دلش برای جنگل و کتابها تنگ شده بود.
تورج گفت: یک وقت نرود پیش غول یا کتابها؟
مامان گفت: شاید هم رفت. شاید میخواهد با سواد بشود!
تورج: باسواد!
گفتم: اگر باسواد بشود؛ میرود توی ابرها.
شاید هم دیگر پیش ما نیاید.
رفتم کتاب غول و ساقه لوبیا را آوردم و برای تورج خواندم خیلی خوشش آمد.
تورج گفت: من میخواهم از ساقه بالا بروم.
یالا! یالا!
مامان گفت: باید حسابی درس بخوانی مثل ایرج!
تورج گفت: داداشی! من هم ببر مدرسه! من بیایم؟
همه خندیدیم.
(ادامه دارد)
Õ نام کشتی: پگاسو
Õ کشور سازنده: ایتالیا
Õ نوع: قایق اژدرافکن
Õ تعداد خدمه: 50 نفر
Õ طول و عرض: 50 در 5 متر
Õ سلاح اصلی: دو توپ 57 و سه اژدرافکن 450 میلیمتری
[[page 18]]
انتهای پیام /*