مجله کودک 458 صفحه 35

کد : 168201 | تاریخ : 29/10/1396

فردای آن روز بچهها، صبح زود توی میدان آبادی جمع شدند تا با هم به جنگل بروند. ننهی نبات خانومی هم به همهی بچهها کمی نان قندی و آجیل داد تا مراقب نبات خانومی باشند. آنها رفتند و رفتند. کم رفتند و زیاد رفتند تا به جنگل رسیدند. بعد هم هر کدام مشغول جمع کردن شاخههای خشک درختها شدند. بچهها خوش و خندان بودند. آواز میخواندند، حرف میزدند، وقتی هم خسته میشدند کمی استراحت میکردند. سر ظهر هم هر کدام سفرهی غذایشان را باز کردند و با هم غذا خوردند. بهبه چه غذاهایی! نان و پنیر، ماست و گردو، تخممرغ، عسل، سبزی و... اما انگار که قرار است اتفاقی برای او و دوستانش رخ دهد. ادامه داستان در کتاب که به بهای 1500 تومان توسط نشر پیدایش چاپ و منتشر شده دنبال کنید و بخوانید. Õ نام کشتی: تاچی کازه Õ کشور سازنده: ژاپن Õ نوع: ناوشکن Õ تعداد خدمه: 250 نفر Õ طول و عرض: 142 در 14 متر Õ سلاح اصلی: دو توپ 127 میلیمتری- موشکهای هارپون- سام- 6 اژدرافکن 324 میلیمتری

[[page 35]]

انتهای پیام /*