وَلا تُبَذِّرْ تَبْذیراً ُ.. اسراء، 26

امام خمینی، نمونه عملی زهد و تقوا

کد : 168405 | تاریخ : 07/11/1396

ساده زیستی امام خمینی

‏امام خمینی می توانست منزل و دفتر وسیع و خوبی در نجف اشرف داشته باشد و فراوان بودند کسانی که می خواستند و پیشنهاد می کردند منزل مسکونی و دفتر مناسب (همانند سایر مراجع تقلید) تهیه و به امام هدیه کنند.‏

‏آقای شیخ علی ستاری بارها از امام اجازه خواست که منزل و دفتر مناسب اجاره کنند و امام می فرمودند: همین جا خوب است و حتی اجازه تعمیر اساسی همین منزل و دفتر را نمی دادند و در ایران هم وقتی می خواستند حسینیه شماره 1 جماران (دیوارهایش گچ و خاک و ناتمام بود) را تعمیر و سفید کنند، اجازه ندادند و فرمودند: نیازی نیست و تا آخر عمر شریفشان در همان منزل قدیمی حجت الاسلام والمسلمین امام جمارانی زندگی کردند و در همان حسینیه به استقبال مردم رفتند و برایشان سخنرانی می کردند.‏

‏ ‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\sadezisti.7.jpg

‏ ‏

‏وضعیت زندگی و معیشت شخصی امام مثل اتاق مطالعه، کتابخانه، اتاق ملاقاتهای خصوصی و نیز دفتر امام که مراجعات عمومی انجام می شد، همه و همه بدون هرگونه تجمل و مانند زندگی طلبه های معمولی بود. فرش اتاقها و حیات زیلو و حصیر بود و استقبال از مراجعه کنندگان و میهمانان با احترام و روی ‏گشاده و پذیرایی با چای و آب خنک انجام می شد. محیط دفتر و منزل امام بسیار ساده و بی آلایش، در عین حال نظیف و پاکیزه و از صفا و صمیمیت فراوانی برخوردار بود‏‏.‏

پرهیز از اسراف

‏امام به شدت از اسراف و تبذیر پرهیز می کردند و به اطرافیانشان هم می آموختند و سفارش می کردند و هنگامی که مشاهده می کردند کسی مرتکب ریخت و پاش و اسراف و زیاده روی در امور شده است بلافاصله یادآوری و او را نهی می کردند، مهم این است امام قبل از هر گونه امری خود عمل کرده و قبل از هر گونه نهی از منکری، خودشان پرهیز می کردند. سر سفره امام بیش از یک نوع غذا و یک میوه نوعاً (خیار) نبود، شبها بیشتر غذای سرد و حاضری مثل ماست و خیار و امثاله بود.‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\sadezisti.1.jpg

‏ ‏

‏ ‏

‏از جمله مواردی که اطرافیان با برخورد و نهی امام مواجه شدند:‏

‏ـ امام در حال عبور از دفتر به سمت (اندرونی) منزل مسکونی مشاهده کردند بی جهت چراغی روشن است شخصاً آن را خاموش کردند و به آقایان شیخ عبدالعلی قرهی و فرقانی تذکر دادند که نباید بی مورد لامپی روشن باشد.‏

‏ـ در صحن حیات دفتر یک لامپ 150 وات قرار داشت یکی از دوستان طلبه که به کار برق وارد بود به جای آن دو لامپ مهتابی در دو طرف حیات نصب کرد. هنگامی که امام وارد شدند مشاهده کردند حیات نورانی تر شده است، بلافاصله ابرو در هم کشیدند و با ناراحتی سؤال کردند، کی این چراغها را اینجا زده؟ حجت الاسلام سید محمدرضا اشکوری از دوستان حاج آقا مصطفی بود، با تبسم پاسخ داد: آقا لامپ قبلی 150 وات و این لامپ ها هر یک 40 وات و مجموعاً نزدیک به نصف قبلی برق دارد.‏

‏- امام هنگام وضو شیر آب را باز نمی گذاشتند و با سه مشت آب وضو می گرفتند و هر مشتی که از آب شیر می گرفتند آن را می بستند، وقتی حضرت امام در مهر ماه 1357 مجبور به هجرت از نجف اشرف و کشور عراق شدند در مسیر کویت یاران طلبه و شاگردان فاضل امام ایشان را همراهی می کردند بعد از بصره برای تجدید وضو در کنار مسجدی در شهرک زبیر توقف کردند یک لوله آب بود و همه از آن وضو می ساختند، حضرت امام مشاهده کردند یکی از دوستان در حالیکه لوله آب را کمی باز گذاشته کنار رفت و به ایشان تعارف کرد که بفرمائید، امام لوله آب را بستند و تذکر دادند اول آب را ببندید، بعداً تعارف کنید این اسراف است و شیر آب باید بعد از گرفتن آب بسته شود.‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\sadezisti.4.jpg

‏ ‏

‏وقتی خود امام مشغول وضو شد دوستان دقت کردند برای شستن صورت و دستها هر کدام یک مشت آب می گیرند و شیر آب را می بندند و این سرمشقی برای آنان شد و هرگز از خاطره ها محو نمی شود.‏

‏- در فرانسه و روستای نوفل لوشاتو هم زندگی امام و همراهان به همین سادگی بود سه وعده غذای آنجا عبارت بود:  صبحانه نان، پنیر و چای، ناهار بعد از اقامه نماز جماعت یک نوع غذا که بهترین آن هفته ای یکی دو بار آبگوشت بود. برای تهیه گوشت بایستی به مرکز شهر پاریس به مسجد مسلمانان رفته و از قصابی مسلمانان در کنار مسجد خرید می کردیم و اکثر اوقات نان سفید (باگتی) با تخم مرغ یا ساندویچ پنیر، گوجه و خیار غذای سفره بود.‏‎ ‎

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\sadezisti.5.jpg

‏ ‏

‏یک روز که خیلی شلوغ بود غذای ظهر آبگوشت بود و تعدادی از عناصر نهضت آزادی هم آمده بودند وقتی سفره ساده و بی آلایش پهن و برای هر نفر یک کاسه کوچک آب گوشت و یک نعلبکی گوشت کوبیده گذاشتند یکی از آنان به کنایه و شوخی گفت برای آقا (امام) هم این غذا را می برند، مرحوم آقای اشراقی که سر سفره بود می گوید: (به این مضمون) می خواهید برویم غذای آقا را هم ببینید که با غذای شما فرقی نمی کند.‏

‏- مشهدی حسین که مسئول خرید مایحتاج و لوازم مورد نیاز منزل امام در نجف اشرف بود در خریدهای روزانه سعی می کرد جنس های معمولی را بخرد که ارزان تر است و هیچگاه میوه و هر جنس دیگر را که بهتر است جدا نمی کرد وقتی به او می گفتیم: چرا میوه ها و جنس خوب را برای منزل امام جدا نمی کنی؟ پاسخ می داد آقا خمینی خوشش نمیاد و به من گفته خوبها را سوا نکنم! وی در این باره گفت: یک روز قصاب بازارچه حریش که می دانست برای منزل امام خرید می کنم به من گوشت خوب داد، وقتی به خانه آمدم، آقا گوشت را دید، ناراحت شد. آقا به من گفت: برو گوشت را به قصاب بده و بگو از گوشتی که به همه ‏مردم می دهی بده !! قصاب وقتی سخن امام را از زبان مشهدی حسین می شنود اشک از چشمانش حلقه زده و می گوید: این دیگر چه انسانی است، آقایان اصرار می کنند که گوشت خوب [باصطلاح گوشت لخم و مغز ران] به آنها بدهم و آقای خمینی می گوید: از گوشتی که به همه مردم می دهی به من بده!‏

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‏منبع: خاطرات حجت الاسلام و المسلمین سیدعلی‌اکبر محتشمی پور (در دست انتشار)‏

انتهای پیام /*