کرامت انسان در فلسفه سیاسی غرب بررسی دیدگاه چند متفکر برجسته و نگاه تطبیقی به آرای امام خمینی(ره)
جناب آقای سید مهدی موسوی*
رفتار سیاسی یک نظام یا سیاستمدار، برخاسته از نوع نگرش او به هستی، جامعه و انسان است و این مباحث تأثیر مستقیم و مهمی را بر اندیشه سیاسی و ماهیت سیاسی نظام سیاسی بر جای می نهد. تفاوت عمده مکاتب و نظام های سیاسی در مبانی و پیش فرض ها از این امور است. کرامت انسانی از مباحث مهم و اثر آفرین در اندیشه های سیاسی بوده است و با توجه به دیدگاه های مختلف، نقطه مشترک در شناخت ماهیت و حقیقت انسان در میان متفکران سیاسی است.
هدف این مقاله آن است که با توجه به نظریه های سیاسی، متفکران سیاسی غرب نسبت به کرامت انسان چه دیدگاههایی را ارائه داده اند و دیدگاه ایشان درباره انسان و کرامت او چه تأثیری بر فلسفه سیاسی آنها دارد. اگر چه در آرای ایشان به طور صریح از کرامت نام برده نشده است، امّا با مؤلفه های چهارگانه: خیر یا شر بودن ذات انسان، برابری یا تبعیض در ذات انسان و سرشت واحد، برابری همه انسانها درحقوق سیاسی و اجتماعی و نیز رعایت حقوق اوّلیه و اساسی انسان، می توان میزان اهمیت و نگرش اندیشمندان را نسبت به کرامت انسان دریافت نمود.
در این مقاله، گزارشی از اندیشه های سیاسی متفکران بزرگ غرب، از جمله: افلاطون، ارسطو، ماکیاول، هابز، روسو، جان لاک، نیچه و همچنین کرامت انسان در کتاب مقدس و بیانیه حقوق بشر آمده است و به جایگاه انسان و کرامت انسان در اندیشه امام(ره) در مواردی چون رعایت حقوق مردم و احترام به کرامت و منزلت انسان و به طور عام به نظرگاه اندیشه اسلامی امام اشاره خواهد شد.
[[page 180]]