مجله خردسال 122 صفحه 5

کد : 169011 | تاریخ : 25/11/1396

گرومبی دردش گرفت. داد زد: «مامان، مامان!» مامان گرومبی به اتاق آمد و گفت: «گرومبی! پیچهای شکم که مال بازی نیست.» بعد تند و تند سیمها را توی شکم گرومبی جا داد و پیچها را سفت کرد. مادربزرگ گفت: «بوب ... بوب ... امان از دست این بچه!» گرومبی بلند شد و ایستاد و شروع کرد به لی­لی بازی ... گرومب... گرومب ... مادربزرگ گفت: «وای ... گرومبی! چه قدر صدا می کنی؟ اتاق که جای بازی نیست.»

[[page 5]]

انتهای پیام /*