
موشی
پیشی تلفن
موشی ناقلا
ماشین اسباب بازی شیرینی
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
یک روز از لانه بیرون آمد.
بوی خوب همه جا پیچیده بود.
برای پیدا کردن ، به دنبال بو رفت و رفت تا را پیدا کرد.
یک گوشه نشسته بود و را نگاه میکرد.
اما آن قدر از پیدا کردن خوشحال بود که اصلا را ندید.
وقتی یک گاز گنده به زد، جستی زد تا را بگیرد.
[[page 17]]
انتهای پیام /*