
قصهی حیوانات
2) اما رودخانه خشـک بود
و او نتوانست آب پیدا کند.
1) خانم موش کور توی لانه بود. آقای موش کور رفته بود تا برای او آب بیاورد.
4)خاکستری پیش سگهای آبی رفت و به آنها گفت:
«رودخانه خشک شده. راه آب را باز کنید.»
3)خاکستری او رادیدوگفت: «سگهای آبی، راه آب را بستهاند. برای همین رودخانه خشک شده.»
[[page 20]]
انتهای پیام /*