
گفت: «نه! یک از اینجا رد شده است. این بوی دود است.»
با تعجب پرسید:« ؟ وسط جنگل؟»
گفت: «اگر فکری نکنیم، از فردا اینجا پر از میشود.»
خندید و گفت: «چه فکری؟»
گفت: « راست میگوید. باید کاری کنیم تا جنگل قشنگ ما خراب نشود.»
پرسید: «خوب چه کار کنیم؟»
گفت: «فکر کنیم.»
بعد، و و و ، فکر کردند و فکر کردند.
آنها به های سبز و زیبای جنگل نگاه میکردند و فکر میکردند.
ناگهان فریاد زد: «فهمیدم! از ها کمک میگیریم.»
[[page 18]]
انتهای پیام /*