مجله خردسال 125 صفحه 19

کد : 169112 | تاریخ : 25/11/1396

گفت: « که نمی­تواند به ما کمک کند.» گفت: «می­تواند!» بعد نقشه­اش را به بقیه گفت. همه خیلی خوش­حال شدند و به این فکر ، آفرین گفتند. زمین را کند. ، های کوچک را با خرطومش بلند کرد و با کمک آنها را در زمینهای خالی جنگل کاشت. حالا دیگر راه با بسته شده بود. فردای آن روز وقتی می­خواست وارد جنگل بشود، هیچ راهی نداشت، چون همه­جا پر از شده بود. جنگل آرام بود و بوی بد دود نمی­داد.

[[page 19]]

انتهای پیام /*