حجت الاسلام والمسلمین محمد جعفری گیلانی

مانند هارون برای حضرت موسی بود

کد : 169526 | تاریخ : 15/12/1396

لطفاً دربارۀ شخصیت حاج احمد آقا و فعالیت های ایشان در انقلاب، مطالبی برای ما بیان بفرمایید.

حاج احمد آقا فردی استثنایی و برای حضرت امام، منزلتی مانند هارون برای حضرت موسی داشت. روزی از ایشان سؤال کردم: «وقتی مقام معظم رهبری شما را مسئول امور حجاج کردند و شما هم قبول کردید، چه اتفاقی افتاد که پس از چند روز پشیمان شدید و انصراف دادید؟» ایشان به من گفت: «قضیه نهی والده از پذیرفتن مسئولیت امور حجاج واقعاً بهانه بود. من در این بیست سال، از زمان تبعید امام به ترکیه تا وفات ایشان، مسئولیت هایی داشتم و تمام توانم را گذاشتم و دیگر نیرویی برایم نمانده که این کار را هم بپذیرم.»

حاج احمد آقا واقعاً هم وزیری برای حضرت امام بود و هم امانتدار ایشان. یک کلمه از سخن های امام را کم و زیاد نمی کرد و عیناً آنچه را امام می فرمود، به دیگران منتقل می کرد. بارها عوامل شاه ایشان را دستگیر کردند و به زندان بردند. حاج احمد آقا حتی زندان را هم گلستان می کرد.

مادر احمد آقا زن بی نظیری بود. ده سال پیش دختر حضرت امام با ایشان مصاحبه ای می کند که بسیار خواندنی است. هر کسی این مصاحبه را بخواند می فهمد که این زن چقدر بی نظیر بود. همۀ خانوادۀ حضرت امام بی نظیر بودند. اگر حاج احمد آقا زنده بود، اوضاع کشور خیلی بهتر از الآن می شد و بی شک بین مسئولین این همه اختلاف به وجود نمی آمد. خدا ایشان را رحمت کند. ما با نبود ایشان دچار خسارت جبران ناپذیری شده ایم. شاید اگر ایشان در قید حیات بود، وزیر و معتمدی برای مقام معظم رهبری می شد. حاج احمد آقا دفتر امام را با تمام کارهای سنگین و حساسیت هایش به تنهایی می گرداند؛ با این که آقایان صانعی و رسولی هم حضور داشتند. حاج احمد آقا به آن ها پست و مسئولیت داده بود و دفتر حضرت امام را خودش اداره می کرد. مدیریت ایشان در عین سادگی، مدبرانه و قدرتمندانه بود؛ برای مثال، در یکی از سخنرانی ها، حضرت امام تعبیر «اسلام آمریکایی» را به کار برده بودند. این تعبیر برای عده ای گران آمد. وقتی حاج احمد آقا این موضوع را متوجه شد، فوراً آنها را به ملاقات با امام دعوت کرد. ایشان بسیار مراقب اوضاع و اتفاقات جامعه و برخوردهای آقایان بود؛ مثلاً اگر دفتر تبلیغات را دعوت می کرد، خیلی زود جامعۀ مدرسین را هم دعوت می کرد تا شبهه ای به وجود نیاید. ایشان انسان بسیار باهوش و استثنایی بود. حاج سید حسن آقا فرزند ایشان نیز همینطور است. کشور با ایشان آیندۀ بسیار خوبی دارد؛ یعنی انشاء الله چراغ و مشعلی را که خاموش شده است، روزی حاج سید حسن خمینی آن را دوباره روشن کند.

بی شک نقش حاج احمد آقا در انقلاب خیلی گسترده بود، و ما از تمام فعالیت ها و نقش های اساسی ایشان باخبر نیستیم. شما از کسانی هستید که با ایشان ارتباط فراوانی داشتید، لطفاً خاطره های ناگفته ای از ایشان را برای ما نقل بفرمایید.

ارتباط ایشان با آیت الله هاشمی رفسنجانی تنگاتنگ بود. همانطور که می دانید مدیر انقلاب در غیبت امام، آیت الله هاشمی رفسنجانی بود که همه را جمع می کرد و سامان می داد. ایشان با آیت الله هاشمی رفسنجانی حتی بعد از رحلت حضرت امام و تا آخر عمرش در ارتباط بود.

شبی که حضرت امام به رحمت خدا رفتند، تصادفاً من آنجا بودم؛ در واقع طرفداران آیت الله منتظری از من درخواست کردند که از حضرت امام بخواهم تا آیت الله منتظری را برای ملاقات و عیادت بپذیرند. من به حاج احمد آقا زنگ زدم و گفتم که صبح زود به تهران می آیم و ایشان هم قبول کرد. ساعت 7 صبح آنجا بودم. در حیاط بیمارستانی که امام در آنجا بستری بودند، با حاج احمد آقا نشستم و صبحانه خوردم. ایشان به من گفت: «از قم و آیت الله منتظری چه خبر؟» گفتم: «من برای همین آمدم که اگر اجازه بدهید آیت الله منتظری به عیادت حضرت امام بیاید.» ایشان گفت: «نه؛ امام فرموده است: نه در زمان حیات من و نه بعد از مرگم ایشان حق ندارد، اینجا بیاید.» این را گفت و رفت و من هم آنجا ماندم. ساعت 8 صبح دکتر امام آمد و گفت که کلیه های حضرت امام از کار افتاده و دیالیز می خواهد. خلاصه این که من در آنجا ماندم و دیگر جایی نرفتم. تا ساعت 10:20 دقیقه که حضرت امام به رحمت خدا رفتند سه مرتبه احمد آقا، من و دیگرانی که آنجا بودند را به عیادت حضرت امام برد. چشم هایمان گریان بود و به سر و صورت خود می زدیم و حاج احمد آقا هم غرق در اشک بود.

آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله موسوی اردبیلی، مهندس میرحسین موسوی و آیت الله خامنه ای هم در اتاق کناری بودند. من آن شب دیدم احمد آقا چه قدر هماهنگ با آیت الله هاشمی رفسنجانی است و هر کاری که می خواست انجام بدهد، ابتداً با ایشان مشورت می کرد. آن روز همه رفتند، ولی آیت الله هاشمی رفسنجانی ماند و آخرین نفری بود که رفت. تقریباً ساعت 11 بود که قرار شد حاج احمد آقا در بهشت زهرا جای مناسبی را برای مرقد حضرت امام انتخاب کند؛ ولی آیت الله هاشمی رفسنجانی اجازه نداد که احمد آقا دنبال این کار برود و عاقبت قرار شد که آقای رسولی و آقای انصاری در بهشت زهرا جای مناسبی پیدا کنند و آنها هم همین مکان فعلی را انتخاب کردند. بعد حاج احمد آقا به من و آقای خاتمی و آقای زیارتی گفت: «شما بروید اعلامیه ارتحال امام را تنظیم کنید.» ما سه نفر رفتیم و تا نزدیک اذان صبح در تدارک این کار بودیم. آیت الله هاشمی رفسنجانی چنان مدیریتی داشت که وقتی خانم ها آمدند و جیغ و فریاد زدند، ایشان گفت: «نباید سر و صدا کنید. الآن وضع ما خطرناک است. هیچکس نباید بفهمد و ما باید تا صبح صبر کنیم.» کمتر از ده ساعت بعد، رهبر انتخاب شد. ایشان همه را به تهران دعوت کرد و تقریباً ساعت دو بعد از ظهر آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر انقلاب اسلامی انتخاب شدند

گویا شما در نشریه ای مشغول فعالیت بودید. اسم آن نشریه چه بود و چه نوع مطالبی در آن به چاپ می رسید؟

ما نشریه ای به نام «گزارش» داشتیم که روزهای سه شنبه چاپ می شد. دویست نسخه بیشتر نبود. خیلی محرمانه و مربوط به وزرا و مراجع بود. حاج احمد آقا می گفت که امام جز این بولتن چیزی نمی خواند، ولی همین را هم به زحمت می خواند. ما برایشان از روی نشریه عکس می گرفتیم. سه شنبه ساعت 4 بعد از ظهر که می شد اگر بولتن برای امام فرستاده نمی شد، می گفتند: «احمد، بچه ها بولتن را نیاوردند؟» موضوع خیلی عجیبی بود. وقتی بولتن درمی آمد، شانه های وزرا می لرزید؛ چون ما تمام خبرهای محرمانه را داشتیم. ما شب های دوشنبه، سه جلسه تشکیل می دادیم: یک جلسه را در منزل آیت الله موسوی اردبیلی و جلسۀ دوم را در منزل آقای کروبی و جلسۀ سوم را در ساعت 11 تا 3 نیمه شب با حاج احمد آقا و رفقا برگزار می کردیم و تمام خبرهای محرمانه را آنجا گزارش می دادیم. دوستان می گفتند که نشریۀ خیلی خوبی بود؛ اما بعد از رحلت امام چاپ آن را تعطیل کردیم.

آیا می توان شخصیت حاج احمد آقا را در جناح سیاسی خاصی قرار داد؟

ایشان واقعاً تابع حضرت امام بود. حاج احمد آقا هم مانند امام در هیچ جناحی جا نمی گرفت و فراجناحی عمل می کرد. احمد آقا انسان فوق العاده ای بود. حاج احمد آقا به مقام معظم رهبری و ولایت فقیه بسیار معتقد بود. ایشان خیلی هم سربلند از دنیا رفت. او تحت تأثیر هیچ کسی نبود. همان روزهای اول به خدمت مقام معظم رهبری رسید و ایشان تا آخر عمر پایبند سخنانی بود که رهبر به ایشان گفت. او هرگز یک قدم جلوتر از حضرت امام نرفت و پشت سر امام حرکت می کرد و با هیچ جناحی عهد اخوت نبست. الآن حاج سید حسن آقا هم همینگونه است. ایشان با همۀ جناح ها دوست است و با همه رفت و آمد دارد. انشاءالله ایشان خلا وجودی پدر و پدربزرگشان را پُر کند.

از نظر شما خاطرات کدام افراد دربارۀ انقلاب مستند و معتبر است؟

خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی مستند است؛ چون ایشان در متن انقلاب بوده است. بعد از امام، ایشان در پیشبرد انقلاب خیلی سهیم است. ایشان معتقد است که پیامبر اکرم(ص) نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داشته است. در واقع هر کسی بخواهد یک خانواده را هم اداره کند، اگر بی برنامه باشد، نظم و آرامش خانه به هم می ریزد. ایشان از ده سال پیش مشغول تحقیق و پژوهش قرآنی است. می خواهد از دل قرآن نظام سیاسی پیامبر را بیرون بکشد؛ کاری که هیچکس تابه حال انجام نداده است. آیت الله هاشمی رفسنجانی تفسیرها و کارهای ارزشمندی انجام داده و خاطرات مهمی را نقل کرده است. در خاطرات خود، دوران جنگ را چنان مجسم می کند که آدم را به عمق معرکه می برد و انگار که در آنجا حضور دارد.

تردیدهایی برای مرحوم حاج احمد آقا دربارۀ مرحوم آیت الله شریعتمداری و مرحوم آیت الله منتظری ایجاد شده بود؛ شما این تردیدها را چگونه تحلیل می کنید؟

حاج احمد آقا برای این مسأله خیلی تلاش کرد. خود حضرت امام هم به آیت الله شریعتمداری معتقد نبود؛ ولی حساب آیت الله منتظری با ایشان جداست. حاج احمد آقا وابستۀ هیچکس و هیچ جناحی نبود. تلاشی که حاج احمد آقا برای حفظ آیت الله منتظری کرد، هیچکس نکرده بود. به طور مستقیم از طرف امام نزد آیت الله منتظری می رفت؛ ولی هر بار با دل خون برمی گشت. افکار و عقاید امام را می دانست و به آیت الله منتظری منتقل می کرد.

آقای جعفری گیلانی شخصیتی است که از اول انقلاب تا اکنون همیشه در صحنه حاضر بوده است و انشاءالله پایدار بماند. شما از برخی صحنه های سیاسی خود را کنار کشیده اید؛ چرا خاطرات خود را نمی نویسید؟

از صحنه های سیاسی خود را کنار نکشیده ام، بلکه بازنشسته شده ام و بعد از بازنشستگی هم کارم بیشتر شده است. قبلاً مسئول دفتر بودم و الآن کار اجرایی در دفتر ندارم و رئیس هیأت امنای دفتر و نایب رئیس مرکز خدمات هستم. در شورای سیاستگذاری ائمۀ جمعه، جزء پنج نفر هستم و کار من بیشتر شده است، البته لازم است که تقریباً در این سن و سال دیگر مسئولیتی قبول نکنم.

انتهای پیام /*