نامۀ منتشر نشده حضرت امام به یادگار عزیزش

کد : 169600 | تاریخ : 19/12/1396

 

نامۀ منتشر نشده حضرت امام به یادگار عزیزش

 

 بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله علی الائه والصلوة و السلام علی انبیائه و اولیائه سیما النبی الختمی حبیب الله صلی الله علیه و اله سیما غائبهم و قائمهم ارواحنا له الفداء.

اینجانب هیچگاه میل نداشته و ندارم که دربارۀ نزدیکان خود سخنی بگویم یا دفاعی کنم لکن علاوه بر آنکه در پیشگاه مقدس حق جل و علا مقصر و مجرمم و از درگاه متعالش امید عفو و بخشش دارم و تمام سرمایه ‏ام اعتراف به تقصیر و عذر از آن است و در نزد مسلمانان و ملّت عزیز نیز اعتراف به قصور و تقصیر و از آنان امید عفو و طلب آمرزش دارم در پیش گروههایی و اشخاصی گناهانی نابخشودنی دارم و احتمال قوی می دهم که پس از من برای انتقامجویی از من به بعضی نزدیکان و دوستانم تهمتها که من آنها را ناروا می دانم بزنند و به آتشی که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیاناً به صورت دفاع از من انتقام مرا از آنها بگیرند و اکنون در حیات من گفتگوها و زمزمه ‏هایی به گوش می ‏خورد که احتمال فوق را قوی می ‏کند لهذا من احساس وظیفه شرعیه نمودم برای رفع ظلم و تهمت نظر خود را نزد ملت عزیز اظهار کنم که از  قبل من در این خصوص تقصیری نباشد. یکی از آنان که بیش از همه احتمال انتقامجویی از من دربارهاو می ‏رود احمد خمینی فرزند اینجانب است. اینجانب در پیشگاه مقدس حق شهادت می ‏دهم که از اول انقلاب تاکنون و از پیش از انقلاب در زمانی که وارد این نحو مسائل سیاسی شده است از او رفتار یا گفتاری که برخلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد ندیده ‏ام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی نموده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب مُعین و کمک کار من بوده و است و کاری که برخلاف نظر من است انجام نمی ‏دهد و در امور مربوطه چه در اعلامیه ‏ها یا ارشادها بدون مراجعۀ به من تصرف و دخالتی نمی ‏کند حتی در الفاظ اعلامیه ‏ها بدون مراجعه دخالت نمی ‏کند و اگر در امری نظری دارد تذکر می ‏دهد که تذکراتش نیز صادقانه و برخلاف مسیر انقلاب و مصلحت نیست و من اگر تذکراتش را نپذیرفتم تخلف از قول من نمی ‏کند و من نیز اگر حرفش را صحیح دیدم قبول می ‏کنم و امیدوارم حرف صحیح را از همه کس قبول کنم.

 امّا در جهت مالی، که بعضی مخالفان انقلاب گاهی نسبتهایی به او می ‏دهند باید بگویم که ایشان در امور من دخالت ندارد و ضبط و حفظ بیت ‏المال در اختیار بعضی آقایان مورد وثوق می ‏باشد و اگر برای اشخاصی وجوهی بخواهد پیشنهاد می ‏کند و  من بدون واسطه یا به واسطه آن آقایان وجه را می ‏رسانم و من اعلام می ‏کنم که احمد در هیچ بانک داخلی و خارجی و هیچ مؤسسه ‏ای وجهی و سهمی ندارد و در هیچ جا در خارج و داخل زمین مزروعی و غیر آن و ساختمان و امثال ذلک ندارد و اگر بعد از  من دارای یکی از این امور بود در داخل یا خارج دولت وقت با اجازه فقیه وقت مصادره نمایند و او را تحت تعقیب درآورند و امید است که دولتمردان جمهوری اسلامی همیشه ضوابط را ملاحظه و از روابط احتراز نمایند. از اموری که تذکرش خوب بلکه لازم است آن است که یکی از تهمتها که به او زدند این بود که موزه عباسی را ربوده و به پاریس برده و چندی علی ‏المحکی مخالفان وقت خود را صرف آن نمودند پس از آن معلوم شد خلاف آن. یا او در اطراف شمال زمینهایی خریده است و امثال آن که برای مخالفت با من از او انتقامجویی می ‏کردند.

و در امور سیاسی مدتی تهمتها زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب مخالفتهایی از او می ‏دیدم که دیگران بر آن شدّت و قاطعیت نبودند و در این آخر که قضیه زندان اوین پیش آمد و شکایاتی از آقای لاجوردی می ‏شد و مخالفتهایی می ‏شد، از احمد کسی را ندیدم که بیشتر از آقای لاجوردی طرفداری کند و دفاع نماید و وجود او را برای زندان اوین لازم و برکناری او را تقریباً فاجعه می ‏دانست یا مسأله طرفداری از بنی صدر؛ او مادامی که من از بنی صدر بواسطه بعضی مصالح جانبداری می ‏کردم او هم گاهی طرفداری می ‏کرد و آنگاه که من پرده را بالا زده و او را برکنار کردم حتی یک مرتبه از او طرفداری نکرد و مخالفت شدید می ‏کرد یا مسأله خط سوم که مدتی نقل مجالس مخالفان بود و تهمتهایی ناروا می ‏زدند و من او را امر به سکوت کردم و او هیچگاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود و بالاخره اگر بواسطه انتقامجویی از من پس از من گروههایی به مخالفت او برخاستند من دین خود را به او به عنوان یک مسلمان و یک رحم ادا کردم و خداوند تبارک و تعالیٰ حاضر و ناظر است و من امیدوارم که احمد به خدای تبارک و تعالیٰ اتکال نماید و از غیر او از هیچکس نهراسد و در خدمت به خالق و خلق بواسطه تهمتها و مخالفتها به خود تزلزل و تردید راه ندهد و در خدمتها از خداوند متعال چشم داشت داشته باشد و برای به دست آوردن هیچ مقامی قدم برندارد و چون او را شخص مفید برای انقلاب می ‏دانم امیدوارم در کنار وفاداران به انقلاب و متعهدان در راه اسلام و هدف به خدمت هرچه بیشتر قیام کند و با برادران انقلابی و ایمانی در خط انقلاب و اسلام کوشش کند و از هیچ خدمتی مضایقه ننماید و پاداش از هیچ مخلوقی نخواهد و خدمت را در راه کشور اسلامی و اهداف الهی خالصانه و برای رضای خالق جل و علا ادامه دهد. و به مستمندان و مستضعفان که حق تعالیٰ سفارش آنان را فرموده بیش از دیگران خدمت کند و دیگران را به خدمتگزاری دعوت کند و هرچه مشکل در راه خدمت به هدف که اسلام عزیز است پیش آید و هرچه کارشکنی شود از کوشش برای خدا دست برندارد و برای هر خدمتی که او را دعوت کردند و تشخیص داد مفید است اجابت کند، رضای خدا را با خدمت به خلق جلب نماید.

اما در موضوع روحانیت که گاهی احمد مورد تهمت واقع می ‏شود من او را موافق جدی با روحانیت می ‏دانم اساس روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسلم با آن مخالف می باشد و اما موافقت بی قید و شرط که هر کسی با هر عملی و اخلاق و ایده مورد تأیید او باشد و لباس روحانیت به قامت هرکسی اگرچه برخلاف مشی اسلامی انسانی رفتار کند سزاوار و موجب لزوم غمض عین باشد از او و هیچ روحانی متعهد و مسلمان معتقد به ارزشهای اسلامی متوقع نیست و نباید باشد اینجانب کراراً گفته ‏ام که روحانی نمای غیر مهذب و در غیر خط اسلام از ساواکی برای اسلام و جمهوری اسلامی خطرناکتر است و در هر صورت احمد در این ‏باره از خط اسلام و خط روحانیت متعهد پیروی می ‏کند و امید است که انشاءالله تعالیٰ در این خط مستقیم که صراط الله است پایدار باشد. از خداوند متعال دوام جمهوری اسلامی و عزّت و عظمت مسلمانان جهان بویژه ملّت شریف ایران و تعهد و پایداری متصدیان امور و قدرت و شوکت رزمندگان سلحشور و حضور ملت بزرگ ایران را در صحنه خواستار.

و السلام علی عبادالله الصالحین.

یکشنبه 23 آبان 1361 ، 27 محرم ‏الحرام 1403

روح ‏الله الموسوی الخمینی غفرالله له

جناب آقای حمیدانصاری

بارها خدمت امام عرض می ‏کردم که دفاع از من در فرهنگ جنابعالی نیست و دیدیم هم نشد جز نامه ‏ای که در آن بدین معنا هم اشاره شده بود فکر می ‏کنم این دفاع هم با فرهنگ معظم له سازگاری ندارد ایشان چون مظلومیت مرا دیده ‏اند ناچار به عنوان دفاع از مظلوم این را نوشته ‏اند، لذا این نامه را  نیاوردید و بگذارید آنچه راجع به من می ‏گفته ‏اند گفته باشند خدا به اعمال انسان داناتر است.

احمدخمینی

3 / 12 / 73

منبع: حضور، ش 10، ص 6.

انتهای پیام /*