آیت الله محمدرضا رحمت

گنجینۀ اسرار انقلاب و از مظلوم ترین های انقلاب بود

ایشان قبل از شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی به نجف تشریف آورد و در نجف در کنار حضرت امام ماندگار شد. انسان بسیار زیرک، باهوش و خوش فهمی بود و کوشش می کرد تا با قضایا واقع بینانه برخورد کند. حیثیت حضرت امام را بسیار خوب لحاظ می کرد. ایشان به عنوان فرزند امام، کوچک ترین عملی که امام رغبتی به آن نداشتند، انجام نمی داد.

کد : 169649 | تاریخ : 21/12/1396

لطفاً سخنان خود را از آشنایی با حضرت امام و پیوستن به بیت ایشان آغاز کنید.

بنده با حضرت امام از سال 1340 شمسی آشنا شدم. بعد از فوت مرحوم آیت الله بروجردی به صورت گروهی از مشهد برای چهلم ایشان به قم آمده بودیم. طبیعتاً کنجکاوی ما این بود که بدانیم مرجع بزرگ بعد از ایشان چه کسی می شود. در آن زمان به منزل مراجع می رفتیم. از جمله جاهایی که تنها مراجعه کردم، منزل حضرت امام بود. یک روز عصر خدمت ایشان رفتم. در اندرونی منزلشان تختی بود. ایشان تشریف آوردند و افراد هم به دیدن ایشان آمدند. از آنجا من با حضرت امام آشنا شدم و فهمیدم راه، راهی است که ایشان انتخاب کرده است و بعد از آن در مشهد سعی می کردم برای دوستان و شاگردان مسیر ایشان را راهنمایی و تبیین کنم.

لطفاً از شخصیت مرحوم حاج احمد آقای خمینی و خاطراتی که از ایشان به یاد دارید، برای خوانندگان ما بیان بفرمایید.

در حقیقت می توان گفت مرحوم حاج احمد آقا یکی از مظلوم ترین های انقلاب و گنجینۀ اسرار انقلاب بود. ایشان و مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از گنجینه های انقلاب و نظام بودند که واقعاً بسیاری از اسرار را با خودشان بردند و آنچه در زمان حیات امام گذشت را نگفتند. ایشان قبل از شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی به نجف تشریف آورد و در نجف در کنار حضرت امام ماندگار شد. انسان بسیار زیرک، باهوش و خوش فهمی بود و کوشش می کرد تا با قضایا واقع بینانه برخورد کند. حیثیت حضرت امام را بسیار خوب لحاظ می کرد. ایشان به عنوان فرزند امام، کوچک ترین عملی که امام رغبتی به آن نداشتند، انجام نمی داد. دوستانی که در نجف در خدمت ایشان بودند، بعد از پیروزی انقلاب به ایران تشریف آوردند. من هم که برگشتم در سال 1360 به فرمان حضرت امام، به عنوان امام جمعۀ تنکابن منسوب شدم و پس از آن هم مکرر خدمت ایشان می رسیدم؛ چون ایشان اطلاع داشت که من نوارهای درس حضرت امام را در نجف ضبط کردم می فرمود: «آقای رحمت، می شود نوارهای صوت درس امام را بیاوری؟» من می گفتم: «شما امکان رفتن را فراهم کنید، من حاضر هستم بروم.» البته از عنایات پروردگار هم بود که واقعاً آن زمان من نتوانستم با خودم نوارها را بیاورم. برای این که قطعاً در مرز عراق از من می گرفتند و زحمات من ضایع می شد. نوارها آنجا ماند و بعد هم جنگ ایران و عراق شروع شد.

یعنی نوارهای صوتی درس حضرت امام در نجف از بین رفتند؟

خیر؛ بعد از سقوط صدام به نجف رفتم. در آنجا متوجه شدم کسی که در منزل من بوده، اثاث من را در زیر زمین گذاشته و سقف زیر زمین خراب شده است. وسایل من بیست و چند سال زیر آوار مانده بود. وقتی که شروع به خاک برداری آنجا کردم، نوارها را بیرون آوردم و وقتی دیدم نوارها سالم هستند، همۀ خستگی هایم برطرف شد و احساس کردم غنیمت ارزشمندی پیدا کردم. به هر حال مرحوم حاج احمد آقا، نیروی بسیار ارزشمندی برای اسلام و انقلاب بود. وقتی انسان گذشته را مرور می کند، بسیار متأثر می شود که ما چه افرادی را به سادگی در انقلاب از دست دادیم.

چرا مرحوم حاج احمد آقا به عنوان امین امام شناخته می شود؟ چه طور می شود امام با آن شخصیت و رهبری جهانی که داشت به فردی این قدر اعتماد داشته باشد؟

خصوصیاتی که عرض کردم در شخصیت حاج احمد آقا نمود داشت. ذکاوت، هوش و امانتداری از ویژگی های بارز حاج احمد آقا بود. امام هم اینگونه نبود که به هر کسی اعتماد کند؛ در عین حالی که افرادی در اطراف خود داشت و هر کسی را در حد خودش ملاحظه می کرد و به هر کسی به طور مطلق اعتماد نمی کرد. حاج احمد آقا واقعاً امین حضرت امام بود؛ یعنی حتی جمله ای که امام می گفت فلان عبارت را به فلانی بگو، سعی می کرد عین عبارت را مطرح کند. این قدر امانتدار بود و بعد هم تمام وقت در خدمت امام بود و در عین حال از دوستان هم غفلت نداشت. به خاطر دارم یک وقت تماس گرفت و گفت که می خواهد به تنکابن بیاید. با بعضی از دوستان به منزل من تشریف آورد. مرحوم آیت الله توسلی چند مرتبه به منزل من تشریف آورده بود. یک کسی به حضرت امام اطلاع داده بود که من در قصر زندگی می کنم. به تهران که آمدم حاج آقای توسلی به من گفت: «این قصر تو کجا بود که ما ندیدیم؟» گفتم: «همان بود که تشریف آوردید.» نه تنها در این انقلاب، بلکه در همیشۀ تاریخ این اتفاق می افتاد که برخی افراد مغرض سعی می کردند، اشخاصی که در مسیر صحیح و مؤثر هستند، ابتدا ترور شخصیت کنند، وقتی می دیدند ترور شخصیت مؤثر نیست، ترور شخص می کنند. تمامی شهدای انقلاب را ملاحظه بفرمایید: شهید آیت الله مطهری و مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی که باید به ایشان هم، لقب شهید داده بشود؛ چون همیشه خود را در مسیر شهادت قرار می داد و ترور شخصیت هم شد. ولی خداوند همیشه ایشان را حفظ می کرد. اطلاع دارید که وقتی ایشان را ترور کردند حضرت امام دستور دادند برای سلامتی ایشان گوسفند ذبح کنند. مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از امانتدارهای امام بود. در طول این بیست سال گذشته، برخی افراد مغرض آنچه در توان داشتند در جهت تخریب شخصیت ایشان تبلیغات سوء کردند و بعد از رحلتش هم، دست بردار نیستند. من به بعضی ها گفتم که شاید رحلت ایشان سبب بشود که آنهایی که اتاق فکری علیه ایشان به راه انداخته بودند و برنامه ریزی می کردند و سالها جزواتی علیه ایشان با پول بیت المال چاپ می کردند، به تدریج خودشان را رسوا خواهند کرد و انشاءالله در همین دنیا خداوند آنها را رسوا خواهد کرد. مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی هیچگاه از مسیر صحیح انقلاب کناره نرفت. ایشان همیشه فعال بود؛ اما به همان مقداری که ایشان را کنار زدند، ضایعۀ بسیار زیادی به نظام و انقلاب وارد شد؛ یعنی خسارت های زیادی متوجه نظام و ملت شد.

گاهی مراد ما از دشمن، همان آمریکا و اسرائیل و عواملشان است و گاهی از درون خود ما، این دشمنی ها ایجاد می شود. مگر در صدر اسلام دشمن توانست مسیر پیامبر را تغییر بدهد؟ حسادت ها و ریاست طلبی ها و همه جنود شیطان در همۀ تاریخ بوده و هستند. قرآن به این مسأله تصریح دارد و می فرماید: «آیا شما را هدایت کنم به کسانی که اینها کار انجام می دهند و خلاف می کنند و خیال می کنند که کار خوب می کنند؟» بعضی ها خیال می کنند متدین هستند. تدین با خیال ایجاد نمی شود. اینکه با خیال متدین است و هر حرفی را از دهانش در می آورد و هر تهمت و دروغی را مطرح می کند، در واقع مسلمان نیست. به ظاهر خیال می کند که مسلمان است و دارد به اسلام هم خدمت می کند. این طرز فکر منافقین بود که هدف وسیله را توجیه می کند. برای رسیدن به هدف، مطهری، بهشتی و دیگران باید ترور بشوند. به خیال خودشان با ترور شخصیت های مؤثر، به هدفشان می رسند. هدف آن ها در دست گرفتن حکومت بود. می خواستند این حکومت، حکومت اسلامی نباشد که روحانیت در رأس آن باشد. معاویه بعد از صلح با امام حسن (علیه السلام) برای مردم سخنرانی کرد و گفت: «ای مردم، من کار به این ندارم که شما نماز می خوانید یا نمی خوانید. من می خواستم رئیس شما بشوم و شدم.» عهدنامۀ صلح با امام حسن (علیه السلام) را زیر پا گذاشت. الآن هم اینهایی که به این کارها دست می زنند دقیقاً در همان مسیر حرکت می کنند و اشتباه هم می کنند. این عده از آن کسانی هستند که قرآن صریحاً درباره آنها تعبیر «اخسرین اعمالاً» را به کار برده است، بدترین خسارتها از آن این عده است. برای این که عمرشان را تلف کردند و خیال می کنند در حال خدمت هستند و وقتی اجل فرا می رسد، تازه متوجه می شوند که کارهایشان اشتباه بوده است.

فرمودید یکی از ویژگیهای مرحوم حاج احمد آقا، وفاداری ایشان به یاران حضرت امام بوده است. لطفاً در این زمینه بفرمایید چگونه بوده است؟

یکی از خصوصیات بارز ایشان همین روحیه وفاداری به دوستان و یاران حضرت امام بود. گاهی در حین تراکم مسائل و مراجعات زیاد، خود به شهرستانها می آمد و به دوستان سر می زد و از نزدیک اظهار محبت می کرد. خود حضرت امام از نظر وفاداری ممتاز بودند و این خصوصیت ایشان یا گفته نشده یا کم گفته شده است که امام چه قدر وفادار به یاران خود بودند. آقای انصاری می گفت: «برای امام جعبه گز سوغاتی آوردند. حضرت امام یک دانه از این گزها را میل کردند و دیدند گز خوبی است. فرمودند: این را برای آقای فروهر ببرید. چون وقتی که حضرت امام به زندان رفتند، آقای فروهر در زندان از ایشان پذیرایی کرد.» با این که طرز تفکر فروهر متفاوت بود؛ ولی امام این روحیه وفاداری را داشتند و پذیرایی ایشان را از خاطر نبردند. حضرت امام شخصیتهای مختلف را در حد خودشان حفظ می کرد. همۀ خصوصیتهای امامت در ایشان جمع بود. ایشان واقعاً امام امت بودند؛ امام یعنی جانشین پیامبر و پیامبر جانشین خداست و خدا بنده هایش را دوست دارد. خوب و بدش را هم دوست دارد. شما بچۀ خودتان را چه کار خوب کند و چه کار بد، هم چنان دوست دارید. خدا هم بنده هایش را دوست دارد. پیامبر هم بنده های خدا را دوست می داشت و اینقدر تلاش می کرد که آنها را نجات بدهد. تمام تلاش امام همین بود که مردم و بنده های خدا را هدایت و راهنمایی کند. امام برای همه دلسوزی می کرد. حاج احمد آقا این خصوصیت را داشت و از امام وفاداری را به ارث برده بود.

اگر خاطره ای از مرحوم حاج احمد آقا به یاد دارید، لطفاً آن را نقل کنید.

همان خاطره ای که عرض کردم. ایشان به تنکابن تشریف آورده بود و به ما اظهار محبت می کرد. در نجف وقتی قرار شد حضرت امام هجرت کنند، شب حدود ساعت یازده یکی از دوستان به منزل ما آمد و گفت جلسه، منزل فلانی است. ما رفتیم و گفتند که جریان از این قرار است. امام تصمیم گرفتند که هجرت کنند. بین دوستان صحبت شد که ایشان کجا تشریف ببرند. به این نتیجه رسیدیم که امام به صورت موقت به کویت بروند و از آنجا تصمیم بگیرند که کجا تشریف ببرند؛ چون این امکان بیشتر فراهم بود. مرحوم حاج احمد آقا می فرمود: «به امام عرض کردم نماز ظهر را با شما بخوانیم. امام فرمودند: اگر اینها بگذارند که ما وارد کویت بشویم. امام بلند شدند و نماز عصر را خواندند.» حاج احمد آقا در این مسائل مشاور امین امام بود و مسائلی را که دوستان مطرح می کردند، با صداقت به امام منتقل می کرد؛ چون آن زمان الجزایر و لبنان از امام دعوت کرده بودند، بحث شد و ما گفتیم که رفتن امام به الجزایر به هیچ وجه صلاح نیست؛ چون شما الآن چند تا خبر از الجزایر می شنوید؟ رفتن امام به الجزایر یعنی در صندوق در بسته قرار گرفتن. لبنان هم که وضعیت خود را داشت. در نتیجه سرنوشت انقلاب این شد که امام را به پاریس ببرند.

برخی نظرشان این است که مرحوم حاج احمد آقا، در بعضی از تصمیم گیری های حضرت امام نقش یا دخالت داشتند، نظر شما در این خصوص چیست؟

حاج احمد آقا به هیچوجه در تصمیم گیریهای حضرت امام نقش و دخالتی نداشت؛ بلکه نقش مشورتی ایفا می کرد. تصمیم با خود حضرت امام بود. امام تا آخرین لحظۀ عمر شریفشان این طور نبود که در اثر کهولت سن، حواسشان به جا نباشد. شما روی مطالبی که در آخرین لحظه های عمرشان نوشته و گفته است، دقت کنید، می بینید تناقضی در آنها وجود ندارد. واقعاً در حق حاج احمد آقا ظلم و جفا می شود. از مظلوم ترین افراد انقلاب ما، ایشان است.

مرحوم حاج احمد آقا در برابر این تهمت ها و سخنانی که علیه او زده می شد چه واکنشی داشت؟

ایشان در برابر تخریب ها علیه خود هیچ واکنشی نداشت. مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی چه کار می کرد؟ آیت الله هاشمی به شهید بهشتی می گوید: «این تهمت های تلخ آزارت نمی دهد؟ «ایشان به آیت الله هاشمی پاسخ می دهد: «آسیاب به نوبت است، نوبت شما هم می رسد.» معاندان و مغرضان همیشه دنبال این هستند که چه کسی مؤثرتر است تا او را مورد هجمه قرار بدهند. بعد از حضرت امام و قضیۀ مرحوم آیت الله العظمی منتظری، همه نسبت های ناروا را متوجه حاج احمد آقا کردند؛ در حالی که ایشان حتی در اواخر عمر شریف خود، اگر کسی بعضی از مسائل فقهی و شرعی را مطرح می کرد، می گفت: «ببینید نظر آیت الله منتظری در این باره چیست؟» یعنی آیت الله منتظری را به عنوان مجتهد جامع الشرایط قابل اعتماد می دانست و تا آخر عمرش هم به این مسأله وفادار بود. حالا افرادی در اطراف آیت الله منتظری بودند و نمی خواهم بگویم چه چیزهایی علیه ایشان می گفتند؛ ولی واقعاً حاج احمد آقا آیت الله منتظری را به عنوان مرجع قبول داشت و این از خصوصیات بارز حاج احمد آقا است.

رفتار و نحوۀ مواجۀ ایشان با اطرافیان و مسئولان در دفتر بسیار خوب و شایسته بود. با همه رفاقت داشت و اصلاً ریاست نمی کرد. در واقع دوستی و رفاقت ایشان کاملاً مشهود بود

اگر نکتۀ خاصی هست که ما باید می پرسیدیم و اشاره به آن نکردیم، لطفاً شما آن را بیان بفرمایید

مطلبی که دلم می خواهد همه به آن توجه کنند، این است: ما هر آنچه می خواهیم به دیگران بگوییم، اولاً ببینیم رضایت خدا در آن هست یا نیست. می بینیم برخی راحت اتهاماتی را به افراد نسبت می دهند. نمی دانم این افراد خدا را باور دارند یا خیر؟ چگونه است که زبان ما آزاد باشد و هر چه خواستیم علیه افراد می گوییم؟ سفارش من به همه مسلمانان که می خواهند راه اسلام را ادامه بدهند، این است که زبانشان را کنترل کنند، نگویند شنیده ایم، خیلی چیزها را می شنویم؛ اما نباید ما هم به زبان بیاوریم. مرحوم آیت الله منتظری می گفت: «دروغ گفتن حرام است، راست گفتن که واجب نیست. ما هر چه شنیده ایم، حالا راست هم باشد آیا واجب است که بگوییم؟» همۀ بزرگان ما در طول تاریخ و آنهایی که به جایی رسیده اند، از زبانشان جلوگیری کردند. زبان است که انسان را بیچاره می کند. ما فقط زبانمان را کنترل کنیم، جامعۀ ما رو به صلاح می آید. واقعاً اگر همۀ افراد زبانشان را کنترل کنند، جامعۀ ما از فساد و شایعات پاک می شود. جامعه ای که در آن شایعات و فساد نباشد، جامعۀ اسلامی است. مگر مدینۀ فاضلۀ چیست؟ یعنی جایی که این آلودگی ها در آن نباشد. امام در بعضی از فرمایشهای خود، به عنوان نصیحت می فرمودند: «تا جوان هستید از خودتان شروع کنید. وقتی که به سن ما رسیدید، دیگر نمی توانید. دشوار است در سن پیری انسان خودسازی کند.» ایشان عملاً به ما نشان دادند که خودشان خودسازی را از سنین جوانی شروع کردند. ما هم اگر از امروز شروع کنیم، همین نقش را می توانیم در عالم داشته باشیم؛ یعنی یک نقش سازندۀ جهانی. به هیچوجه نباید بگوییم: «من در چه موقعیتی هستم و چه خواهد شد و چه کار می توانم انجام بدهم.» برای خودسازی باید اقدام کنیم و جلوی زبانمان را بگیریم و انشاءالله خداوند هم ما را یاری بفرماید تا جامعه ای پاک از آلودگی ها به وجود بیاوریم.

انتهای پیام /*