دکتر احمدعلی نور بالا

رابطه حزن با معرفت اسلامی

کد : 169750 | تاریخ : 06/01/1397

رابطۀ حزن با معرفت اسلامی

 

دکتر احمدعلی نور بالا

 از نگاه علم پزشکی، انسان دارای دو جنبۀ جسمانی و روانی است. مجموعه شناخت از رفتار و ذهن را «روان» می نامند که جنبه های گوناگونی از قبیل رفتار، گفتار، تفکر، درک، خلق و عاطفه، شناخت شامل توجه، تمرکز،حافظه، هوش، اطلاعات عمومی، بصیرت و قضاوت را، برای آن درنظر می گیرند.

شخصیت هر فردی، متشکل از ساختار جسمی او و درجه های معینی از ویژگیهای روانشناختی اوست. در این میان، افرادی وجود دارند که ویژگیهای برجسته آنها از نظر روانشناسی، حالتهای هیجانی است. به طور معمول، این گونه افراد، حساس، عاطفی و زود رنج هستند و براحتی نسبت به محرکهای بیرونی واکنش هیجانی نشان می دهند و به تعبیر دیگر، عملکرد کلی این گونه افراد، «عاشقانه زیستن» است که این گونه شخصیت در میان خانمها بیشتر مشاهده می شود. ویژگی برجستۀ برخی دیگر، جنبه های شناختی است این افراد با بینش فکری و عقلانی، در رویارویی با مسائل بیرونی دیدگاهی مبتنی بر استدلال و حسابگرانه دارند، و به تعبیری دیگر، عملکرد کلی این گونه افراد «عالمانه زیستن» است. این نوع شخصیت، در بین مردان غلبۀ بیشتری دارد و زمانی که زن و شوهر در دو سمت افراطی این طیف روانشناختی قرار می گیرند برقراری تفاهم و سازگاری در بین آنان کاری چندان آسان نیست.

در این مقاله، تلاش بر آن است که نشان داده شود، در وهلۀ اول این دو ویژگی پدیده ای کاملاً مستقل نبوده و بین آنها ارتباطی وجود دارد. در وهلۀ دوم، بین حالت حزن – به عنوان یک خلق غمگینی همراه با نگرش مثبت ارزشی در فرهنگ اسلامی – با افزایش قدرت شناخت و به تعبیر اینجانب معرفت اسلامی، رابطه ای برقرار است که برای روشن شدن مطلب، خیلی کوتاه به موضوعهای زیر می پردازیم:

 

1. رابطه خلق و هیجان با تفکر و شناخت از نظر روانشناسی

احساس هیجان غالب و حاکم، که زندگی انسانها را رنگ می بخشد، خلق و یا روحیه گویند. این احساس، یا در جهت بالا یعنی حالت شادابی، نشاط و احساس خوشحالی و یا در جهت پایین یعنی حالت غمگینی، دلمردگی، پژمردگی و افسردگی در نوسان است.

البته، هر دو جهت این احساس ممکن است به مسیر افراط بینجامد که آن حالت را انحراف از وضعیت عادی حالت بیماری گویند. کما اینکه خوشحالی و شادابی افراطی بیمارگونه را «بیماری مانیا» و افسردگی افراطی بیمارگونه را به عنوان «بیماری افسردگی» ذکر می نمایند.

 

رابطه خلق و شناخت

تفکر را، جریان معطوف به هدف عقاید رمزها یا نهادها و تداعی ها، که رویارویی با یک مسأله آغاز شده و به نتیجه ای متکی به واقعیت منتهی می گردد تعریف نموده، و شناخت که با مقوله های توجه، تمرکز، حافظه، هوش و قضاوت عمومی مرتبط است به فرایند کسب، سازماندهی و استفاده از معلومات ذهنی اطلاق می شود. به عبارت دیگر درک روابط بین علت و معلول، عمل و نتایج عمل، در فرآیند کارکرد شناخت نهفته است. تا مدتها تصور بر آن بود که بین دو عنصر «خلق و شناخت» رابطه ای وجود ندارد و هر کس به میزان ظرفیتهای سرشتی و رفتاری و یادگیری خود به اندازه ای خاص از هر کدام توشه ای دریافت می نماید همانگونه که در مقدمه ذکر شد این دو مغول را، در طرف یک طیف روانشناختی به صورت خط زیر تجسم می نمودند:

تفکر و شناخت خلق و هیجان اما امروزه با گذشت زمان و تحقیقات روانشناسی و روانپزشکی، رابطه نوسان های بین این دو جنبه روانشناختی به صورت نمودار مطرح می شود

همانگونه که از نمودار فوق برمی آید، نوسان خفیف حالت هیجانی و خلقی - یعنی گرایش روحیۀ انسان به طرف غمگینی - سبب می شود تا به همان میزان، توجه فرد، دقیق تر و  تمرکز وی، حساس تر و عملکرد عناصر حافظه (ثبت - ضبط - یادآوری) بیشتر و در نهایت ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به درون و موقعیت، برون و واقعیت سنجیده تر و حساب شده تر شود که این نتیجه، مطلوب هر فرد کمال گراست. به همین دلیل است که بیشتر شعرا در حالت حزن و غمگینی، اشعار زیبا و دلنشینی سروده اند. بیشتر متفکران و هنرمندان در شرایط غمگینی، خلاقیتهای خود را بروز داده اند و بالاخره، همه علاقه مندان به تداوم راه خود، نصیحت کردن و تشویق به پیمودن راهشان را در پندنامه ای به نام «وصیت نامه»، در هنگام عزاداری و مرگ و ماتم خود، برای دیگران آشکار می سازند.

 

چگونگی خلقت انسان از دیدگاه اسلام

خداوند متعال در آیه 12 سوره مؤمنون به آفرینش انسان از گِل خالص اشاره نموده است: «وَ لَقَدْ خَلَقْنا اَلْاِنْسٰانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طیْنٍ» و در آیۀ دیگری، شروع خلقت آدمی را از خاک بیان نموده «بدا خلق الانسان من طین» و در آیه 29 از سوره حجر، دمیدن روح خود را به پیکر آدمی، پس از سامان دادن خلقت جسمی اشاره نموده است: «فَاِذٰا سَوَّیْتَهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی».

و بالاخره در آیه های 4 و 5 سوره التین چنین می فرماید:

«لَقَدْ خَلَقْنا اَلْاِنْسٰانَ فی اَحْسَنِ تَقْویمْ، ثُمَّ رَدَدْنٰاهُ اَسْفَلَ سافِلین...» فروتر از همه به تحقیق، ما انسان را در نیکوترین قوام آفریدیم. آنگاه او را فراتر از همه فروتران گردانیدیم. مگر کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند...

بنابراین می توان اینگونه استنباط نمود که انسان، موجودی ممزوج و آمیخته از گل و خاک به عنوان یک پدیدۀ مادی زیرین و روح خداوندی به عنوان یک مقوله متعالی است که با معماری آفریدگار عالمیان، به بهترین شکل متصور خلق شده است و سپس به منظور تحقق فرآیند تکاملی این موجود براساس نظام «اراده و اختیار» (ایمان) از یک طرف و «تمرین و تلاش» (عمل صالح)، برحسب وسع و توان از طرف دیگر، او را به مرحلۀ پایین ترین پایینی ها (اسفل السافلین) سوق داده اند. بنابراین، انسان می تواند در راستای مادۀ خاکی حرکت در جهت سقوط و نزول، تا حد پایین تر از حیوانات را هم طی نماید: «اولئکَ کالاَنعام بَلْ هُمْ اَضَّل» و به همین نحو توانمندی صعود و تکامل تا حد اعلا علیین و فراتر از فرشتگان را نیز داراست «ثُمَّ دَنٰا فَتَدلَّیٰ - فَکٰانَ قٰابَ قَوْسَیْن اَوْاَدْنٰی».

نمودار حرکت معنوی انسان در طول تاریخ حیات

 هدف خلقت انسان از دیدگاه اسلام

قرآن مجید، از حسابگری انسانهایی که تصور می کنند خلقت آنان بیهوده است و آدمی به حال خود رها شده است با تعجب و پرسش ذکر می کند:

اَیَحْسَبُ الانسانُ ان یترک سُدیً (قیامت / 36)

آیا انسان می پندارد که او را به حال خود واگذاشتهاند؟

اَفَحَسِبْتُمْ اِنَّما خَلَقناکم عبثاً و اَنکم الینا لاتُرجَعون (موَمنون - 115)

آیا می پندارید که شما را بیهوده آفریده ایم و شما به نزد ما بازگردانده نمی شوید. و سرانجام در آیۀ 156 از سوره الذاریات، هدف از آفرینش را عبادت ذکر می کند:

«وَ مٰا خَلَقْتُ الْجِّنَّ وَ الاِنْسَ اِلاّ لِیَعْبُدُوُنَ».

همانا، ما جن و انس را جز برای عبادت نیافریدیم.

در کتاب قاموس قرآن، به نقل از مجمع البیان عبادت به عنوان راهی که با رفتن هموار می شود معنی و تعبیر گردیده است.

از طرفی در فرهنگ اسلامی، اعمالی به عنوان عبادت تلقی می شود که در آن اعمال فرآیند قربة الی الله (نزدیک شدن به سوی خدا) منتهی به نتیجه شود.

بنابراین، پیمودن مسیر الهی به منظور خدایی شدن صفتهای آدمی، از جمله هدفهای نهایی خلقت است.

 

انسان متحرک و تلاشگردر مسیر منتهی به خدا

بر اساس نگرش اسلامی، انسان باید به صورت مستمر در حال تلاش و تحرک باشد و اگر امروزش چون دیروزش باشد جزو زیانکاران خواهد بود.

خداوند حکیم در آیه 39 از سوره «النجم» چنین می فرماید:

وَ اَنْ لَیْسَ لِلْاِنسانِ الاّ مٰا سَعٰی (و این که برای انسان پاداشی جز تلاش خود او وجود ندارد).

و در آیۀ 6 از سوره انشقاق، این تلاش را همراه با درد و رنج جهت گیری شده به سوی خدا بیان می نماید:

«یٰا اَیُّها الانسانَ اِنّک کادحٌ اِلٰی رَبِّک کَدْحاً فَمُلاقیهِ».

ای انسان، تو رونده به سوی پروردگارت با تلاش همراه با رنج هستی، پس او را ملاقات می کنی.

و سرانجام در آیه 156 از سوره بقره... إنالله و انا الیه راجعون بازگشت همگی را به سوی خدا معرفی می نماید.

 

رابطۀ اضطراب با کارکرد

علمای روانشناسی، در ارتباط با کارکرد و موفقیت آدمی و حالت اضطراب، رابطه ای به صورت نمودار زیر را مطرح می نمایند.

بدین معنی که تا حد معینی از افزایش اضطراب، کارکرد و موفقیت هم افزایش می یابد، ولی زمانی که اضطراب از حد ممکن فراتر رفت کارکرد فرد هم نزول پیدا می کند. به عنوان مثال، دانش آموزان در زمان آمادگی برای امتحان دچار اضطراب هستند و این اضطراب، آنها را به تلاش و تکاپو، برای مرور دوبارۀ درس و فراخوانی و یادگیری بیشتر سوق می دهد. ولی چنانچه اضطراب امتحان بیش از حد باشد عوارض حاصل از اضطراب مرضی چون: بی قراری، لرزش، تعریق، تکرر ادرار و عدم تمرکز و... مانع مطالعه کردن فرد شده و سرانجام ناکامی را به ارمغان می آورد.

بنابراین می توان چنین برداشت نمود که برای کامروایی و کامیابی و رسیدن به سعادت و موفقیت، درجاتی از اضطراب در زندگی، نه تنها لازم بلکه مفید و سازنده است.

 

خوف و حزن در فرهنگ اسلامی

«خوف» نوعی بیم و نگرانی و تا حدی اضطراب خفیف آینده نگر سازنده است و در فرهنگ اسلامی، برای سالکی که همیشه در حال حرکت به سوی معبود و معشوق خود می باشد به عنوان احساس بیم از مشکلات راه پیموده نشده تعریف می شود که چون نیروی محرکه قوی، تمام تدابیر را فراهم می آورد تا در جریان حرکت به سوی کمال مطلق از آن بهره گرفته شود.

در آیۀ 40 از سوره نازعات: «وَ اَمّا مَنْ خٰافَ مَقٰامَ رَبَّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوٰی فَاِنَّ الجَّنَةَ هِیَ الْمَأویٰ» (و اما هر کس که از عظمت و منزلت پروردگارش ترسید. و نفس را از هوی بازداشته، بهشت جایگاه اوست) نیز، تعبیر مثبت و ارزشی و نگرشی سازنده از خوف شده است.

«حزن» نوعی اندوه و احساس پشیمانی و تا حدی اضطراب خفیف گذشته نگر سازنده است و در فرهنگ اسلامی برای سالک، به عنوان احساس اندوه از لغزشهای راه پیموده شده تلقی می شود که چون نیروی محرکه قوی، تمام تدابیر لازم را فراهم می آورد تا برای حرکت به سوی کمال مطلق، از تکرار اشتباههای قبلی جلوگیری به عمل آید.

بر همین اساس، برای حزن هم تعابیر مثبت ارزشی در فرهنگ اسلامی آمده است که به مواردی از آن اشاره می شود:

قال رسول الله(ص): عَلَیْکُمْ بالحزن فَاِنّه مِفتاحُ القلب.

حضرت رسول(ص) فرمود: بر شما باد که غمگین باشید زیرا حزن، کلید قلب است.

قال علی(ع): فَاسْتَشْعَرِ الْحْزن (پس حزن را شعار خود قرار دهید).

و یا روایت دیگری از معصومین(ع) که می فرمایند: المؤمن المحزون «مؤمن غمگین است.» بنابراین، می توان حرکت نمادی سالک را به شکل کوهنوردی (کادح) که هرچه به سوی قله بیشتر حرکت می کند به کمال مطلوب (الله) نزدیکتر می شود و در این مسیر خوف و بیم در ارتقای او به سوی قله نقش مؤثری دارند.

 

7. خوف و رجا در فرهنگ اسلامی

حارث یا پدرش مغیره به امام صادق(ع) عرض کرد: وصیت لقمان به پسرش چه بود؟

فرمود: در آن وصیت، مطالب شگفتی بود و شگفت تر از همه این بود که به پسرش گفت از خدای عز و جل چنان بترس که اگر نیکی جن و انس را بیاوری تو را عذاب کند و به خدا چنان امیدوار باش که اگر گناه جن و انس را بیاوری به تو ترحم کند.

سپس امام صادق(ع) فرمود: پدرم فرمود: هیچ بندۀ مؤمنی نیست جز آنکه در دلش دو نور است. نور خوف و نور رجا، که اگر این وزن شود از آن بیش نباشد و اگر آن وزن شود، از این بیش نباشد.

با توجه به این تعبیر بسیار زیبا، در می یابیم ضمن آنکه فرد مؤمن و سالک همیشه از نیروی محرکۀ ناشی از اضطراب خفیف سازنده برخوردار است به همان وزن احساس امیدواری دارد و مقوله رجا مانع از احساس یأس و نومیدی و کسلی - که علائمی از افسردگی است - در او می شود. حرکت جلو را برای او هموار می نماید.

 

رابطه بین حزن و معرفت

از مجموعه مطالب قبلی چنین نتیجه گیری کردیم که انسان در مسیر تکامل خود به عنوان سالک، باید همیشه در حال تلاش همراه با رنج باشد تا به عنوان راه هموار شده  (عبادت)، مسیر قرب الهی را بپیماید. اکنون اعلام می داریم که راه پر صعوبت و باصلابت «تقرب»، مقدمه ای می طلبد که این مقدمه را «معرفت» نامند و «روشنایی راه»، حاصل آن باشد.

برخی علما، معرفت را «شناختن» و «شناسایی»، ادراک جزیی یا بسیط، ادراک مطلق اعم از تصدیق و تصور معنا نموده اند و علم را، مقدمه معرفت بیان کرده اند.

عده ای دیگر، علمی را که مسبوق به فکر باشد و قابل شک نباشد برای تعریف معرفت توضیح داده اند و شاید بین این تعاریف از معرفت، با تعریف اجمالی که ما در آغاز بحث از تفکر و شناخت نمودیم سازگاری نسبی وجود داشته باشد. بنابراین با نگرش دوباره به نمودار ارتباط بین خلق و هیجان از یک طرف و تفکر و شناخت از ناحیه دیگر، می توانیم رابطه بین «حزن» و معرفت اسلامی را مطرح کنیم.

  در همین جا، مفهوم این توصیه معصومین(ع) را درمی یابیم که چرا خواندن قرآن را با صورت حزین یادآوری می نمایند و چرا در همه مراسم و محافل عزا و ماتم به خواندن قرآن و سوره فاتحه به عنوان عصاره قرآن توصیه می شود؟

تداوم حرکت سالک تا عنایت عالم

در مباحث قبلی آوردیم که خوف و حزن، به عنوان دو مقولۀ اضطراب خفیف آینده نگر و گذشته نگر، در نهایت به عنوان حاصل یک تغییر هیجانی، نیرویی کارآمد و مثبت و سازنده را به سوی جلو فراهم می آورند و از طرفی به مصداق آیه «وَالَّذینَ جٰاهَدوُا فینٰا لَنَهْدیَنَّهُمْ سُبلنا» (... کسی که در راه ما مجاهدت نماید ما شیوه های هدایتی خود را به او نشان می دهیم) خداوند هم کشش را تدارک می بیند و حاصل این «کوشش فردی» و «کشش الهی» حداکثر سرعت حرکت در جاده هدایت به طرف کمال مطلق، برحسب وسع و توان فردی خواهد بود.

و نکته ظریف آنکه، بر حسب قول خداوندی و به مصداق آیه: «وَ لٰا تَحْسَبَنَّ الذینَ قُتِلُوا فی سبیل اللهِ اَمواتاً بَلْ اَحیاءٌ عِندَ رَبِهِمْ یُرزَقون» مپندارید افرادی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند (مسیر کمال را ادامه می دهند).

یعنی، حرکت رو به کمال شهیدان در راه خدا، کماکان تا استمرار عالم ادامه می یابد. و از اینجا، معنای روایت منسوب به ائمه(ع)، که بالاتر از شهادت بری و نیکویی متصور نیست در ذهن انسان روشن می شود.

 

نگاهی به عاشورا و فراز زیارت عاشورا

قیام خونین امام حسین(ع) به منظور اصلاح امت جدش از انحراف و در راستای امر به معروف و نهی از منکر است و عاشورا را به عنوان یک حادثۀ جاوید تاریخ اسلام آنچنان بر تارک تاریخ می بخشد که اول اینکه، عظمت آن مصیبت، کماکان زبانزد همه اهل قلم و بیان می باشد و دوم اینکه تشعشع هدایتگری و انقلابی بودن و معرفت آفرینی، به صورت روز افزون و مستمر از آن صادر می شود. در این دو فرآیند هم، رابطه ای بین حزن و معرفت نمودار می شود.

اگر در فرهنگ شیعی، تأکید فراوانی بر خواندن زیارت عاشورا در همه احوال شده است شاید ناشی از تأثیرپذیری حالت حزن بر افزایش معرفت اسلامی باشد، چرا که اهم فرازهای زیارت عاشورا عبارتند از:

سلام و درود به امام حسین(ع)، یادآوری عظمت مصیبت او، لعن و نفرین به ظالمان و قاتلان آن حضرت، یادآوری نعمت معرفت اولیای خدا، تجدید عهد با آرمانهای آنها  (تولّی و تبرّی) و درخواست دعا برای زندگی و مرگ همانند پیغمبر و خاندان او و... یا ابا عبدالله لقد عظمت الرّزیّه و جلّت و عظمت مصیبة بک...

... انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم فاسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفه اولیائکم و رزقنی البرائه من اعدائکم ان...

به هرحال، یادآوری عظمت مصیبت و کرامت معرفت نیز نکته حائز اهمیتی در زیارت عاشوراست. در اینجا ذکر یک مطلب و یک روایت خالی از لطف نیست.

«اشک و گریه»، نمادی رفتاری از حزن است و «آه و ناله»، نمادی گفتاری از حزن است و حالا با این تعابیر، روایت منسوب به امام صادق(ع) که در رابطه با عزاداری امام حسین می فرمایند:

 (مَنْ بکی او اَبْکیٰ وَ تَبٰاکی وجبت له الجنة)

 (هرکس گریه کند یا بگریاند یا در گریه کردن همراهی کند بهشت بر او واجب می شود) معنایی متفاوت و جذابیتی دیگر می یابد. زیرا این گریه، از حزن و عامل افزایش معرفت اسلامی در راستای هدف امام حسین(ع) و سرانجام شهادت در راه خدا و جاویدانی در بهشت را موجب می شود.

 

نگاهی به روایت امام سجاد(ع)

علامه مجلسی در بحارالانوار، روایت زیر را از امام سجاد(ع) بیان می نماید: «ما مِن قطرة اَحَبَّ الی الله عزّوجّل مِن قطرتین قطرة دم فی سبیل الله و قطرة دمعة فی سواد اللیل»

در نزد پروردگار، هیچ قطره ای از دو قطره، زیر محبوب تر نیست:

قطره خون ریخته شده در راه خدا و قطره اشک ریخته شده در تاریکی های شب.

دعا و مناجات مستمر مؤمن در نیمه های شب - که حداکثر شرایط توجه و تمرکز محیطی و مکانی فراهم است - در حالت حزن آلود و ریختن اشک به خاطر کجی ها و کاستی های زندگی گذشته و بیم از خطرهای زندگی آینده، سبب می شود که معرفت فرد آنچنان فزونی یابد که سرانجام او را چون مجاهدی پرصلابت و شجاع بپروراند و در نهایت، در راه پر صعوبت عبودیت برای برداشتن خار و خاشاک و سنگلاخ مسیر و هموار کردن آن به دست راهزنان دژخیم و خفاشان هراسان از روشنایی، شربت شیرین شهادت را بنوشد. و چون حضرت علی(ع) در محراب مسجد کوفه، ندای «فزت و رب الکعبه» (قسم به خدای کعبه که رستگار شدم) را سر دهد. آری، بهشت را به بها دهند نه به بهانه.

 

اشاره هایی به زندگی امام خمینی

از آنجا که امام خمینی(س) به عنوان عبد صالح خدا و عارف سالک، بحق به عنوان احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) در عصر حاضر شناخته شده است و شروع حرکت و قیام او در ایام عزاداری سرور آزادگان حسین بن علی(ع) در خرداد 42 بود و چند سال است که ایام سالگرد رحلت جانسوز آن پیر مرشد با ایام عاشورای حسینی همزمان شده است، بی تناسب نیست که به نکاتی عرفانی - ولو به اجمال - از زندگی پر بار آن فقید راحل در رابطه با مقوله های ذکر شده بپردازیم.

حضرت امام خمینی ضمن آنکه لحظه ای از تلاش همراه با رنج در مسیر عبودیت و اصلاح امت جدش و امر به معروف و نهی از منکر دست برنداشت در رابطه با خدا آنچنان گریه و ناله های شبانه داشت که بعضی از اطرافیان آن حضرت به حیرت می افتادند.

گریه های آن حضرت در هنگام شنیدن مصیبتهای حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) حزن جانکاه ناشی از معرفت به راه امام حسین(ع) از ناحیۀ آن بزرگوار را مطرح می نماید. حزن و معرفت، رابطه ای دو طرفه دارند. آری، این حزن حسینی است که معرفت خمینی را به بار می نشاند.

و آنچنان انقلابی به وجود می آورد که به تعبیر نخست وزیر سابق اسرائیل، چون زلزله ای جهان را تکان می دهد و علاوه بر سرانجامی چون پیروزی انقلاب اسلامی در جنبۀ  اجتماعی، رسیدن به مرحله ای از سکون و آرامش اولیاء اللهی، (با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم) را به ارمغان می آورد.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

به امید آنکه خداوند متعال عنایتی حاصل نماید که ما نیز چون اولیا و صلحا و شهدا، به مرحله ای از خوف و حزن نائل آییم که معرفتمان فزونی یابد و در مسیر الهی، سرانجام به فوز عظیم شهادت نائل شویم.

 

 

منبع: مجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)، ص 177.

انتهای پیام /*