زهرا شجاعی

مصاحبه با خانم شجاعی

کد : 169754 | تاریخ : 08/01/1397

 مصاحبه با خانم شجاعی

 خانم شجاعی

 توضیح بفرمایید حضور خانمها در بقا نهضت عاشورا چه نقشی داشته است و حضور خانمهای ما در بقا نهضت امام تا چه میزانی می تواند نقش داشته باشد؟

الحمدلله علی ما انعم و له الشکر علی ما الهم

با درود به ارواح پاک و طیبۀ شهدای اسلام سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین و یاران فداکارشان و تمام انسانهای آزاده ای که در جهت تداوم بخشیدن به خط سرخ و خونین عاشورا و همه زنان و مردانی که در این مسیر حرکت می کردند. و همچنین با درود بر روح پرفتوح امام راحل رهبر کبیر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران که احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) بودند و در حقیقت احیاگر نهضت عاشورا، و با یاد دو یاور و دو همراه حضرت امام، دو فرزند برومند ایشان که یکی در دوران تبعید در نجف در دوران قبل از انقلاب یار و مددکار و همراه امام بود و دیگری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران. و با آرزوی علو درجات برای همۀ شهدای اسلام؛ در ارتباط با سؤالی که مطرح شد باید عرض کنم شباهتهای این دو قیام حضور و نقش تعیین کننده و مؤثری بود که زنان در این دو نهضت داشتند.

شاید لازم باشد ابتدا به انقلاب اسلامی ایران اشاره کنم بعد هم به قیام کربلا. با توجه به فرصتی که در اختیار داریم و اطالۀ کلام را قطعاً چنین مجلسی نمی پذیرد و نمی طلبد.  مستحضر هستند عزیزان محترم و افاضل مجلس که انقلاب اسلامی ایران در حقیقت با انفاس قدسی امام و با دریچه های بلند آرمانهای حقیقتاً انقلابی و اسلامی ناب حضرت امام زمینه را برای حضور و مشارکت فعال زنان در سطوح مختلف تصمیم گیری فراهم کرد. شاید یک سؤال در ذهن بعضی از عزیزان دانشجو و جوان مجلس مطرح باشد که چطور در واقعۀ سال41 یعنی لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی یکی از مواردی که حضرت امام اعتراض می کنند به لایحه و حرکت قیام و انقلاب را در آنجا آغاز می کنند. در آن لایحه ذکر شده بود که به زنان حق رأی داده شده؛ یعنی حق شرکت در انتخابات و هم به عنوان رأی دهنده و هم به عنوان منتخب یا کاندید؛ حضرت امام با اطلاع از حرکتی که رژیم در راستای سیاستهای اسلام زدایی خودش داشت به مخالفت با آن لایحه برخاستند. از نکاتی که در آن لایحه بود، یکی حذف شرط مسلمانی و دیگری حذف سوگند به قرآن؛ یعنی قرار دادن کلمه کتاب آسمانی به جای قرآن مجید که مجموعۀ دو مطلب در این لایحه باعث نگرانی و مخالفت حضرت امام بود. نکتۀ خیلی ظریفی در اینجا وجود دارد که بد نیست به آن اشاره کنم و آن این است که قطعاً با توجه به شرایط و قضایای سیاسی آن زمان که لزوماً  ارتباطات عمومی و رسانه های گروهی تأکید و اصرار زیادی بر انعکاس اخبار و مسائلی که در مجلس مطرح می شد نداشتند؛ از جمله اینکه قطعاً و مسلماً پخش آزاد و مستقیم مذاکرات مجلس وجود نداشته و اینکه اصولاً رسانه های گروهی به دلیل بی توجهی و بی توجه کردن مرم به مسائل سیاسی تأکید زیادی بر طرح این قضایا نداشتند. این لایحه یک لایحه مفصلی در چند صفحه بود این لایحه برای من خیلی جالب بود. وقتی بررسی می کردم مسأله را که چطور حضرت امام یک قضیه را که ظاهراً خیلی محدود و خیلی کوچک و نیمه مخفی دارد در مجلس مطرح می شود مطلع شدند.

مستحضر هستید و اگر جسارت نباشد - در خدمت حضرت آیت الله موسوی بجنوردی - عرض می کنم در شرایطی که داشتن رادیو در حوزه های علمیه جرم بزرگی محسوب می شد و همراه داشتن روزنامه برای طلبه ها خیلی قبیح و زشت شمرده می شد چگونه و از چه طریقی و با چه همتی و با چه درایتی و با چه اصراری حضرت امام به مسائل سیاسی ورود داشتند و آگاهی داشتند و از قضایایی که در مجلس می گذشت مطلع  بودند. حتی سابق بر این قضیه، زمانی که مرحوم مدرس نماینده مجلس است و ایام جوانی حضرت امام است در یکی از بیاناتشان می فرمایند که من گاهی که در مجلس حضور می یافتم می دیدم که اگر مدرس در مجلس نمی آمد آن مجلس، مجلس نبود؛ یعنی یک جوان، شاید طلبه ای، یک روحانی بلند می شود می آید تهران، می رود در صحن عمومی مجلس، در جایی که حضار و شرکت کنندگان و ناظرین شرکت می کنند که آن زمان هم مثل زمان حاضر صف و نوبت و ثبت نام هم نیازی نداشته است حاضر بودند و از قضایایی که در مجلس می گذشت آگاهی پیدا می کردند. می خواهم نتیجه بگیرم از این قسمت که  سیاسی بودن حضرت امام، یعنی ورودشان به مسائل سیاسی مربوط به سالهای 41 و 42 و 56 و 57 نبوده؛ یعنی این ایده و این به اصطلاح نگرش هنگام و همراه بودن دیانت و سیاست، یعنی جامع جمیع صفات کمالیه بودن، یعنی توجه به همۀ ابعاد زندگی در وجود و در شخصیت حضرت امام به خوبی از ابتدا حیاتشان از دوران جوانی و نوجوانی کاملاً مشاهده می شود.

در این قضایا در سال 41 حضرت امام به شدت با این مسأله مخالفت می کنند، اما می بینیم در سالهای 55 و 56 با ارایه فتاوای خود - در حقیقت نمی خواهم عرض بکنم چرا که براساس آنچه که به ما رسیده و بر اساس آنچه که مسلم و قطعی است حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حراماً الی یوم القیامه - بدلیل تغییر مقتضیات و شرایط اجتماعی و فرهنگی نظراتی را ارایه می دهند و فرمایشاتی را دارند که با فرمایشات بین مراجع و سایر علما متفاوت است. حضور اجتماعی زن را و فعالیت اجتماعی او را و حتی بعد می بینیم به عنوان یک تکلیف اگر نگویم واجب مطرح می کنند که البته می شود استنباط وجوب کرد از این کلام.

وقتی می فرمایند که زنان باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کنند؛ وقتی یک مرجع تقلید، یک رهبر دینی، یک رهبر سیاسی، یک عالم دینی چنین فرمانی را می فرمایند، می شود چنین استفاده ای را کرد، آن هم نه فقط حضور داشته باشند، می فرمایند مقدرات و بعد هم قید اساسی را می فرمایند و حتی نمی فرمایند که «می توانند» با قید کلمه «باید» در اینجا این نکته را برای ما روشن می کنند که اصرار حضرت امام بر وجوب و حضور همه جانبه زنان آن هم در سطوح بالای مملکت یعنی در مقدرات اساسی است. خوب این حضور را شما مشاهده کردید در زمان پیروزی، سالهای قبل از انقلاب موج عظیم و گستردۀ زنان در تظاهرات، در راهپیمایی ها، در میدان شهدا در... اما به مرحلۀ تصمیم گیری و مرحلۀ در واقع تکوین نظام که می رسیم متأسفانه این حضور کم رنگ تر می شود. شاید توجیهاتی برای این قضیه باشد که من خیلی خلاصه به آن اشاره می کنم. دلیلش شاید شرایط فرهنگی دوران قبل بود. شاید کمبود یا به اصطلاح فقدان زنان تحصیل کرده آگاه و آشنا به مسائل و رموز سیاسی و مملکتی و خبره در سطح تصمیم گیری بود. اینکه شما در مجلس خبرگان و قانون اساسی فقط حضور یک خانم را مشاهده می کنید در مراحل بعد هم این مسأله همین طور ادامه پیدا می کند، اما آنچه که به عنوان یک خطر به عنوان یک نگرانی و شاید به عنوان یک درد همواره بر دل حضرت امام بود فرمودند که خون دلی که پدر پیرتان از این مقدس مآبها و یا به اصطلاح از افراد این چنین خوردند کم نبود.

نگرشی که همواره در همان سالها از سالهای 41 شما می بینید این تفکر مقابله با اسلام ناب وجود داشت و ادامه پیدا می کند؛ حتی در ادوار مجلس در دوره دوم به عنوان یک نامه و درخواست از حضرت امام تجلی پیدا می کند. حالا شما تصور کنید که انقلاب به پیروزی رسیده و زنان در صحنه ها حضور داشتند. مجلس خبرگان تشکیل شده، خانمی در آنجا حضور داشته، مجلس اول هم بوده، تعدادی از خواهران هم به عنوان نماینده بودند. عدۀ زیادی هم که در انتخابات شرکت کردند تازه برای کسانی این  سؤال مطرح می شود که آیا حضور زنان در انتخابات به عنوان رأی دهنده و به عنوان رأی گیرنده یا به عنوان منتخب خلاف شرع نیست؟ این نوع تفکر و این نوع اندیشه با برخورد خیلی شدید و  تند حضرت امام مواجه می شود و مضمون کلامشان این است می فرمایند که طرح چنین کلامی خلاف شرع است و اصولاً در این زمان و در این ایام پرداختن به این مسائل خلاف  شرع است. قضیه ظاهراً مسکوت می ماند؛ روند حضور زنان. شاید بتوانیم به صورت کمی اشاره کنیم یک رشدی را بعد از این جریانات در سالهای دوره دوم مجلس به بعد آرام آرام طی می کند و خوشبختانه در این دوره مشاهده می کنیم در انتخابات خواهران ما چه در سطح کاندید شدن، چه به عنوان کاندید در انتخابات و چه محصول و نتیجه انتخابات بحمدالله یک مقدار افزایش و رشد را نشان می دادند. در مجموع باید عرض کنم که اصولاً در انقلاب اسلامی ایران همۀ انسانها حیات نوینی پیدا کرده. در واقع انسانیت معنی جدیدی پیدا کرده. انسان بودن در واقع تعریف جدیدی از آن شد. برای زنان تجدید حیات معنا و ارزش جدیدی پیدا می کند تا جایی که همۀ زنان در عرصه های سیاسی و نظامی به عنوان یکی از مفاخر انقلاب اسلامی در وصیتنامه حضرت امام قید می شود.

جمله ابتدای وصیتنامه امام را زیاد شنیدیم «ما مفتخریم که زنان ما پیر و جوان و خرد و کلان در همه صحنه های مختلف حضور فعال دارند». اما فرازهای بعدی آن اگر با دقت و تعمق بیشتری مطالعه شود بسیار، بسیار حساس تر مهمتر، و حیاتی تر است. برای ادامۀ آن روند می فرمایند که آن کسانی که با خرافه هایی که از سوی بعضی از آخوندهای از خدا بی خبر مقابله کردند یا کسانی که چون زینب در صحنه های نظامی و دفاع حضور داشتند، از این جملات می شود استفاده کرد اجازه آموزش دفاع نظامی را برای خانمها به دست آورد. در شرایطی که بعضی ها مخالفت با این مسائل کردند در هر صورت درسی بود که حضرت امام - رحمة الله علیه - از مکتب عاشورا و از مکتب امام حسین - علیه السلام - گرفته بودند. چنانکه شما در حادثۀ کربلا می بینید عده زیادی از دوستان امام نه از دشمنان و مخالفین با همراهی اهل بیت، با همراهی خانواده امام حسین(ع) با ایشان مخالفت می کردند. نه از باب دشمنی بلکه از باب دوستی کسانی مثل محمدبن حنفیه که به دلیل شرایط جسمانی که داشته در جنگ نمی تواند حضور داشته باشد و همراهی نمی کند و کسی است که وصیتنامه امام را دریافت می کند که برای تحلیلهای غلطی که بعد از این واقعه می شود سند و مدرکی باقی بماند؛ عده ای اعتراض می کنند. حضرت جوابی را می دهند که در واقع ادامه جواب حضورشان است برای این قضیه می فرمایند: خدا می خواهد، آنها را اسیر ببیند. آیا این خواستن یک خواستن جبری است؟ چنین نیست. قطعاً در واقع در غالب و در عالم تشریع برای مصلحت اسلام و دین، تکامل بشریت، حضور این زنان برای ادامه حیات حادثۀ کربلا لازم است به قول شاعر که می فرماید: کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود.

اگر حضور زینب(س)، اگر پیام رسانی زینب(س) که البته حضرت زینب(س) سمبل و نمونه اتم و اکمل حضور زن در حادثۀ کربلاست در حقیقت صبر و مقاومت آنها از جمله مواردی است که در واقع دل حضرت را روشن می کند. برای امام حسین(ع) در حادثۀ کربلا دو امیدواری، دو نور چشم، دو دلگرمی وجود داشت: یکی یاران حضرت بودند که در شب عاشورا با آن بیانات و کلمات که می فرمایند و آنها را به عنوان بهترین یاران خود خطاب می کنند. دوم خود اهل بیت بودند؛ یعنی خانمها و خانم زاده هایی که در آنجا حضور داشتند و نقش مؤثری ایفا کردند؛ چه در قبل ظهر عاشورا که مهمتر و اساسی تر  آن در بعد از عاشوراست که این پیام را به گوش جهان و جهانیان رساندند و در واقع در تاریخ ثبت کردند.

 

 منبع: مجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)، ص 234.

انتهای پیام /*