اقدس طالبیان

مشخصات حماسه عاشورا و انقلاب اسلامی و مشترکات این دو قیام

اگر به انقلاب اسلامی با دقت و نگاهی ژرف نگریسته شود، ویژگی و شاخص عمده ای که دارد مکتبی و اسلامی بودن آن است.

برای بررسی این شاخص باید به ریشه های عقیدتی انقلاب و ریشه های تاریخی انقلاب اسلامی توجه نمود که قیام عاشورا و عوامل زمینه ساز آن و پیوند ناگسستنی آن با انقلاب و آرمانهای آن، همچنین عوامل بقای نهضت حسینی و استمرار آن تا انقلاب اسلامی و سرانجام تکلیف و نقش ملت در تداوم انقلاب جزء لاینفک این بررسی خواهد بود.

کد : 169757 | تاریخ : 08/01/1397

مشخصات حماسه عاشورا و انقلاب اسلامی و مشترکات این دو قیام

  اقدس طالبیان

 اگر به انقلاب اسلامی با دقت و نگاهی ژرف نگریسته شود، ویژگی و شاخص عمده ای که دارد مکتبی و اسلامی بودن آن است.

برای بررسی این شاخص باید به ریشه های عقیدتی انقلاب و ریشه های تاریخی انقلاب اسلامی توجه نمود که قیام عاشورا و عوامل زمینه ساز آن و پیوند ناگسستنی آن با انقلاب و آرمانهای آن، همچنین عوامل بقای نهضت حسینی و استمرار آن تا انقلاب اسلامی و سرانجام تکلیف و نقش ملت در تداوم انقلاب جزء لاینفک این بررسی خواهد بود.

در این بررسی اجمالاً مفهوم انقلاب اسلامی، ریشه های عقیدتی انقلاب اسلامی، ریشه های تاریخی انقلاب اسلامی بررسی خواهد شد، و در این بررسی پس از گذر از بحث مبارزات انبیا و ائمه، به نمونه و سمبل مبارزات شیعه - قیام عاشورا - اشاره خواهد شد. و در بخش بعد مشخصات حماسه عاشورا و انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی و مشابهات این دو قیام بررسی می گردد.

 

مفهوم انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی یک تحول اجتماعی، سیاسی ریشه دار و اساسی بوده است که همراه جایگزین شدن نظام سیاسی نوین و توأم با انتقال قدرت به طور ناگهانی در جامعه ما رخ داده است. قیام قهرآمیز توده های میلیونی نیز از عوامل تعیین کننده آن محسوب می شود و عامل اقتصاد به مفهوم تبعیض و فقر ناشی از اقتصاد وابسته و فرسودۀ رژیم حاکم هم به نحوی در این تحول بنیادی مؤثر بوده است.

در یک کلام همه عناصر موجود در انقلابهای بزرگ دنیا در انقلاب اسلامی به گونه ای وجود داشته است، ولی با وجود این هیچکدام از موارد ذکر شده برای معرفی ماهیت انقلاب اسلامی کافی نیست. در تعریف این پدیده، باید ویژگیهای دیگر آن را که وجه تمایز با انقلابهای دیگر محسوب می شود گنجانید تا بتوان تصویر صحیحی از انقلاب اسلامی را نه چندان دقیق ترسیم نمود.

 

عوامل ایجاد انقلابها

در دسته بندی عوامل ایجاد کننده انقلابها گروهی معتقد به عامل اقتصادی و مادی هستند؛ یعنی قطبی شدن جامعه و تقسیم آن به دو قطب «مرفه» و «محروم» یا «برخوردار» و «بی نصیب» که این عامل سبب انقلاب و تحرک می شود.

آرمان چنین قیامی رسیدن به جامعه ای است که در آن از شکافهای طبقاتی اثری نباشد. به عبارت دیگر به جامعه بی طبقه مبدل شود.

عامل دوم: وجود خصلتهای آزادیخواهانه، یعنی یک انسان آزاد بودن و آقا بالا سر نداشتن را از هر ارزش مادی ارجمندتر می شمارد. آزادگی را بر هر چیز ترجیح می دهد. اینجا عامل حرکت دیکر عامل سیاسی است. انقلاب فرانسه از این نوع انقلابهاست.

عامل سوم: عامل آرمانخواهی و عقیده طلبی است. انقلابهای اصطلاحاً ایدئولوژیک. این انقلابها جنگ عقاید هستند نه جنگ اقتصادی و سیاسی.

قرآن کریم هم نبردهایی که بر سر عقیده و آرمان برپا می گردد را متذکر می شود. آیه  13 سوره آل عمران مربوط به جنگ مسلمانان با کفار در غزوه بدر است، هنگامی که از مؤمنان یاد می کند جنگ آنان را جنگ ایدئولوژیک و جنگ عقیده می نامد. حال آنکه جنگ کافران را جنگ عقیده نمی داند؛ زیرا جنگ کافران ماهیت ایمانی ندارد. حمایت امثال ابوسفیان از بتها به دلیل اعتقاد به بت ها نبود؛ چرا که ابوسفیان می دانست اگر نظم تازه ای مستقر شود از قدرت و شوکت او چیزی باقی نمی ماند. او در واقع از منافع خویش دفاع می کرد نه از اعتقاداتش. اکنون نهضت ما با این پرسش روبروست که اساساً ماهیت انقلاب ایران چیست؟ آیا طبقاتی یا لیبرالیستی ایست؟ یا آنکه ماهیت ایدئولوژیکی اعتقادی و اسلامی دارد؟ گروهی که معتقد به عامل مادی و طبقاتی هستند، ماهیت قیام ایران را نبرد محرومین علیه مرفه ها می دانند؛ بعضی از مسلمین هم شبیه این گروه می اندیشند و به قضیه رنگ اسلامی هم می دهند و آیه «و نریدُ اَن نَمُنَّ علی الذین اسْتُضْعِفوا..» (سوره قصص/ آیه 4 و 5) را مدرک مدعای خویش بیان می کنند.

اسلام هم تاریخ را بر اساس دو قطبی شدن جامعه ها تفسیر می کند، ولی در قرآن نکته ظریفی وجود دارد که این عده از آن غافلند و آن این است که اسلام جهت گیری نهضت های الهی را به سوی مستضعفین نمی داند، یعنی برخلاف مکتب مادی که می گوید بار نهضت به دوش محرومان و به سود آنهاست، نهضت پیامبران را به سود محرومان می داند ولی آن را منحصراً به دوش محرومان نمی داند.

عدم درک این تفاوت میان جهت گیری و میان خاستگاه انقلاب منشأ بسیاری از اشتباهات شده است.

آنهایی که عامل مادی را در انقلاب دخیل و مؤثر می دانند انقلابها را با لذات اجتماعی دانسته و معتقدند که انقلاب در ساختمان انسانها دخالتی ندارد و در تغییرات اجتماعی ریشه می یابد. حال آنکه اسلام به عکس بر روی فطرت انسانها و انسانیت آنها تکیه می کند، به همین جهت است که اسلام مخاطب خویش را منحصراً محرومان قرار نمی دهد. مخاطب این مکتب همه گروهها و طبقات اجتماعی هستند. حتی همان طبقات مرفه و استضعاف گر نیز طرف خطاب هستند؛ زیرا از نظر جهان بینی اسلامی در درون هر فرعون و قطب استضعاف گر یک انسان در غل و زنجیر قرار دارد. در منطق اسلام فرعون فقط بنی اسرائیل را به زنجیر نکشیده است بلکه یک انسان را در درون خویش به اسارت گرفته است. انسانی با فطرت الهی و خدا گونه که ارزشهای الهی را درک می کند. اما در زندان این فرعون بیرونی است. پیامبران در آغاز دعوتشان و در شروع مبارزه علیه طاغوتها، ابتدا سراغ آن انسانی می روند که در درون فرعون به غل و زنجیر گرفتار است؛ با این نیت که آن انسان را علیه فرعون حاکم برانگیزانند و بتوانند از درون انقلاب ایجاد کنند. قرآن در خصوص اینگونه انقلابهای درونی می فرماید: «و قالَ رَجُلٌ مومنٌ مِنْ آلِ فرعون یَکتُمُ ایمانه...» (سوره مومن / آیه 28)، انسانی از مَلاَء فرعون، از همان انسانهایی که در امکانات و رفاه کامل زندگی هستند و در طبقه استثمارگر بسر برده و با فرعون همدست و هم اندیشه اند یکباره به موسی(ع) ایمان می آورد و به حمایت از او بر می خیزد. زن فرعون نمونه عالی افرادی است که در طبقه حاکم قرار دارند، اما با شنیدن حرف حق وجدانشان بیدار می شود و به ندای حق لبیک می گوید. زن فرعون با قبول دعوت موسی(ع) خود انسانیش را آزاد و سپس بر علیه سمبل جور و ظلم طغیان می کند.

بسیار طبیعی است که دعوت موسی(ع) را محرومین می پذیرند که خودشان انسان درونی خویش را به زنجیر نکشیده اند. همانطور که دعوت پیامبر بیشتر از طرف محرومان پذیرفته شد، انقلاب ایران هم به سود مستضعفین و در جهت خیر آنها و عدالت بود.

عده ای دیگر عامل آزادیخواهی و گروه سومی عامل را فقط اعتقادی و معنوی می دانند. در مقابل این گروهها، نظریه برتری وجود دارد که معتقد است که در تدوین و تکوین انقلاب هر سه عامل به صورت مستقل دخالت داشته اند. در دنیا نهضتهای سیاسی وجود دارد که طبقاتی نیست و نهضتهای طبقاتی که سیاسی نیستند و اگر احیاناً هر دو عامل موجود بوده است از عامل معنوی تهی بوده اند.

اما در انقلاب ایران هر سه عامل بطور مستقل نقش دارند. بعد معنویت انقلاب بر خلاف نظر غربی ها که آن را معنویت محض می دانند، توأم با بعد سیاسی و اقتصادی و مادی بوده است. یعنی آزادگی، عدالت، نبودن تبعیضهای اجتماعی و شکافهای طبقاتی در متن تعلیمات اسلامی نهفته است. راز موفقیت نهضت ما این بوده است که نه تنها به عامل معنویت تکیه داشته است بلکه آن دو عامل دیگر - مادی، سیاسی - را نیز با اسلامی کردن محتوای آنها در درون خود قرار داده است.

در انقلاب اسلامی عناصر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی هر کدام به گونه ای عامل مؤثر محسوب می شوند. و نیز بر خشم قهرآمیز مردم تکیه می گردد ولی مشخصه اصلی انقلاب شاخصهای ویژه ای است که می توان در تعریف زیر مورد مطالعه قرار داد:

«انقلاب اسلامی عبارت است از دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن، منطبق بر جهان بینی و موازین اسلامی، و نظام امامت، و بر اساس آگاهی و ایمان مردم و حرکت پیشگام متقین و صالحان، و قیام قهرآمیز توده های مردم است.» (انقلاب اسلامی و ریشه های آن، عباسعلی عمید زنجانی).

به عبارت دیگر در ویژگیهای انقلاب اسلامی این نکات از برجستگی بیشتری برخوردار است:

1- عامل عقیده و ایمان، 2 - اسلامی بودن انقلاب، 3 - معنویت انقلاب اسلامی، 4 - قدرت رهبری و نفوذ معنوی آن، 5 - قیام یکپارچه مردم، 6 - مراکز آگاهی بخش و پایگاهها و کانونهای اصلی نهضت و مبارزه: الف - نقش مساجد در حرکت آفرینی مردم، ب - نقش حوزه علمیه، ج - نقش و رسالت دانشگاه، 7 - وحدت پیام و هماهنگی همه مراکز الهام بخش انقلاب اسلامی 8 - مشخص بودن راه آینده انقلاب از همان آغاز حرکت 9 - ایثار و شهادت 10 - پیشتاز بودن روحانیت مبارز.

اما مهمترین و مؤثرترین عوامل را تحت سه عامل کلی می توان قرار داد که عبارتند از: 1- عامل عقیده و ایمان و اسلامی بودن حرکت 2 - قدرت رهبری و نفوذ معنوی حضرت امام خمینی رحمة الله علیه 3 - قیام یکپارچه مردم و ایثار و فداکاری آنان همراه با بذل جان و مال.

 

ریشه های عقیدتی انقلاب اسلامی

این قسمت طی سه موضوع با توضیحات اجمالی آورده می شود: بخش اول، قرآن، ریشه حیات سیاسی مسلمان، بخش دوم: امامت و رهبری و بخش سوم: سیره سیاسی پیامبر و ائمه.

شاخص مکتبی و اسلامی بودن انقلاب ایران مهمترین مشخصه ای است که می توان از ابتدای نهضت امام تا پیروزی انقلاب به وضوح مشاهده نمود.

اعتقاد به اینکه اسلام تنها مکتب جامع و توحیدی است که با برخورداری از طرح کاملی برای زندگی بشر، تضمین کننده عدالت، صلح، امنیت، آزادی، و ارتقاء معنوی انسان می باشد، عامل اصلی پیدایی و رشد انقلاب اسلامی و پیروزی آن بوده است؛ زیرا برپایی یک نظام سیاسی، اقتصادی، فرهنگی بر اساس طرح توحیدی و بینش اسلامی جزء غیر قابل تفکیک، اعتقاد به کلیت اسلام بوده است. و مبارزه در این راه بارزترین ابعاد جهاد در راه خدا و تجلّی ایمان است که در تصویر قرآنی جز در عمل ظاهر نمی گردد. و همواره این عمل صالح و تلاش در راه خداست که تجلیگاه ایمان می باشد.

 

قرآن ریشه حیات سیاسی مسلمان

مسلمان بیش از آنکه تحت تأثیر شرایط و حوادث به طور انفعالی تن به مبارزه و حرکت سیاسی بدهد «قرآن» را به عنوان پیام و وحی خدا که مبانی و انگیزه های مبارزه و حرکت سیاسی را به او آمیخته و خط مبارزه و جهت و حرکت سیاسی او و جامعه اش را مشخص نموده است، می شناسد.

در تاریخ اسلام حرکتهای سیاسی فراوانی وجود داشته است که دارای آرمانهای اسلامی بوده است. از عصر پیامبر تا پیروزی انقلاب اسلامی از این نوع جنبش هایی و رویدادها بسیار رخ داده است. آیا علل و عوامل این انقلابها جبر تاریخ بوده است و انسانهایی بی اختیار مجبور به چنان عکس العمل هایی در تاریخ بوده اند؟ یا اینکه نهضتهای اسلامی زمینه فکری و اعتقادی داشته و از درون مسلمانان و از تفکر و آرمانهای اسلامی آنها سرچشمه می گرفته است و حرکتهای مسلمانان نه تنها آگاهانه و اختیاری و از روی اراده صورت می گرفته، بلکه اصولاً معلول پایه های فکری و آرمانهای جوشیده از درون اعتقادی آنها بوده است؟

در تأمل واقعبینانه نمی توان نقش شرایط زمانی و مکانی و عوامل اجتماعی را در آغاز همۀ این جنبشهای سیاسی نادیده گرفت، ولی این حقیقت نیز غیر قابل انکار است که این شرایط و عوامل موجود عینی نیست، که مسلمان را به حرکت سیاسی وا می دارد. گر چه این شرایط است که نوع و کیفیت حرکت را مشخص می کند، ولی حرکت سیاسی مسلمان از اعتقاد او به قرآن و پیروی از عملکرد پیامبر و سیره امامان نشأت می گیرد. ایمان به گونه ای که قرآن ترسیم می کند، نمی تواند عقیده ذهنی مجرد باشد، و هرگز از حرکت سیاسی در جهت آرمانها و هدفهایی که قرآن مشخص می کند و پیامبر اکرم و امامان تعقیب کرده اند قابل تفکیک نیست.

هر مسلمانی تنها به دلیل ایمانش به حزب الله می گرود و نسبت به اندیشه های سیاسی، احساس تعهد می کند و خود را در تحقق بخشیدن به آرمانهای سیاسی اسلام مسئول می بیند. مسلمان با زیربنای عقیدتی و فکری خاصی که دارد خود را در برابر خدا مسئول می بیند و همواره مسئولیت او از نحوۀ تفکر و عقیده او ناشی می گردد.

فقدان حرکت سیاسی در زندگی یک مسلمان و جدایی او از حزب الله و جهاد فی سبیل الله به معنی بی محتوا شدن و تهی شدن از هویت اسلامی و عزلت از جایگاه خویش است. و دستورالعمل عقیدتی و مشی مبارزاتی یک مسلمان تعالیم قرآن است که آیات بسیاری راهگشای عملکرد یک مسلمان می باشد.

 

موضوع دوم: امامت و رهبری

در فرهنگ سیاسی اسلام، امامت به آن نوع سیاست و رهبری گفته می شود که بر اساس ایدئولوژی الهی و متکی بر وحی و بر اساس موازین و ارزشهای اسلامی کلیه روابط انسانی را دربر می گیرد و بنیادها و نهادها و روابط اجتماعی، آراء، عقاید، و فرهنگ، اخلاق، بینشها، سنتها، خواسته ها و به طور کلی ارزشها، در راه تعالی فرد و جامعه هدایت می شوند، و انسانسازی و ایجاد امت واحد به جای کشورداری، و انسان پروری و مردمداری در مدنظر قرار می دهد

این نوع رهبری و سیاستمداری خواه ناخواه سعادت به مفهوم مادی آن و رفاه و بهتر زیستن به معنای دنیایی آن را نیز به دنبال خواهد داشت ولی هرگز به عنوان یک هدف اصیل مطرح نمی باشد.

امت، در فرهنگ قرآن به جامعه ای متشکل و سازمان یافته گفته می شود که در تمامی روابط موجود در آن، پویایی و حرکت هدف دار بر اساس ارزشها و موازین مکتب به سوی تعالی و رشد فرد و جامعه تجلی می کند. امام انسان کاملی است که امت را از آنچنان سازمان سیاسی و نظام اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برخوردار سازد، که شرایط حاکم برای امت امکان هرچه بیشتر تحول و تکامل سریع، طبق موازین و ارزشهای مکتب فراهم شود، و این مسئولیت عظیم همه چیز او باشد و تمامی وجود و زندگی و آمال و آرزوهایش در انجام این مسئولیت خلاصه شود و هدف او در انجام چنین رسالتی فقط خدا باشد.

بدین ترتیب رهبری در نظام امامت دارای بار ایدئولوژیکی و انقلابی است و اعتقاد به امامت به این معنی جزیی از باورهای یک مسلمان است. و انقلاب به مفهوم اسلامی جزیی از زندگی او می شود و جدا شدن از حرکت انقلابی به معنای مرگ و عقب ماندن از قافله است، و یا تبدیل شدن به خاشاک دری سیل خروشان می باشد.

در طرح کلی امامت در اسلام سه نوع رهبری و امامت پیش بینی شده است که به صورت طولی عبارت است: 1- امامت انبیا 2 - امامت اوصیا و ائمه معصومین 3 - امامت.

 

1 - امامت انبیا

قرآن در کنار مسئولیت نبوت مسئولیت دیگری به نام امامت مطرح کرده است که دارای مقامی برتر از نبوت است و پیامبران پس از گذر از مراحل مختلف و آزمایشهای سخت، صلاحیت رسیدن به آن مقام را پیدا می کنند. قرآن، امامت را عهد و میثاق با خدا می شمارد و کسی را امام می خواند که طی یک دوره آزمایش، انسان کامل بودن خود و صلاحیت پیشوایی را به اثبات رسانیده باشد.

قرآن در آیات متعدد امامت انبیا را که همواره با سختیها و رنجها همراه بوده نقل کرده است بخش عمده تاریخ انبیا در قرآن، به این قسمت از تاریخ انبیا مربوط می گردد. *

 

2 - امامت معصومین

دومین مرحله امامت که تداوم رسالت و نبوت است در مورد اوصیا و خلفای انبیا فترت «علی فترة من الرسل» (سوره مائده / آیه 19) از جانب خداوند معین می گردد. بر اساس بینش اسلامی هیچگاه جامعه بدون حجت و پیشوایی از جانب خدا نمی ماند و اقامه حجت خدا بر مردم که یک سنت الهی در هدایت انسانهاست، جز با تعیین امام از جانب خدا تحقق نمی پذیرد و اصولاً امام شناسی جزیی از بینش اسلامی و ایمان فرد مسلمان است، و کسی که بدون شناخت صحیح امام زمان خود بمیرد با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

اهداف و آرمانهای مکتبی در اسلام وقتی جامه عمل به خود می پوشد که امام آن شناخته شود، بدون چنین شناختی هیچ مسلمانی نمی تواند خود را در امت بیابد و در آن ذوب شود و شاهد تحقق عینی مکتب باشد و قادر به انجام وظایفی گردد که مکتب برای او و همۀ مسلمانان مشخص کرده است. از این رو امام شناسی ضروری ترین و فوری ترین معرفتی است که انسان مسئول و مسلمان متعهد باید در زندگی اجتماعی خود آن را باز شناسد. انسان بی امام انسان گم شده از امت، آواره و سرگردان و بی هدف جدا افتاده از خط زندگی و حیات اجتماعی است که ره به جایی نمی برد و سرانجام نصیب گرگان می شود.

بعد از رحلت حضرت رسول(ص) امامت که از مهمترین و اساسی ترین مسائل امت است، نمی تواند مسکوت و مهمل بماند. پیامبر در حیات خود حضرت علی را به عنوان خلافت و جانشین خدا در زمین و کار پیامبر را در غیاب او انجام دادن معرفی کرده است.

امام بیان اساسی دین، رشد دهنده و فزاینده است و شاخه ها و ثمرات دین به وسیله امام ظاهر می شود. امام آگاه به سیاست و شایسته زمامداری و واجب الاطاعة است.

 

3 - ولایت فقیه، تداوم امامت

در سلسله مراتب امامت، فقیه در زمان غیبت امام معصوم عهده دار مسئولیت امامت می گردد. و همان اختیاراتی را که امامت در رابطه با ابلاغ رسالت و نگهبانی از دین و اجرای احکام الهی و اداره حکومت و رهبری جامعه داشت فقیه جامع الشرایط نیز از آن اختیارات برخوردار است.

بسیاری از بزرگان فقه به استناد ادله فقهی (کتاب ولایت فقیه) معتقدند که فقیه همه اختیارات امام را در زمینه اجرای حاکمیت الهی داراست مگر مواردی که به دلیل خاصی از مختصات امام شمرده شده است. (کتاب البیع، امام خمینی، ج 2، ص 497)

این تصور که اختیارات حکومتی رسول اکرم بیشتر از امیرالمؤمنین بوده و یا اختیارات حکومتی امام معصوم بیش از فقیه است، از نظر دلیل نقلی و عقلی مردود می باشد، زیرا فضایل معنوی امام موجب افزایش اختیارات حکومتی نمی شود. (انقلاب اسلامی و ریشه های آن، عباسعلی عمید زنجانی، ص 101)

اختیاراتی چون قیام برای تشکیل حکومت اسلامی، تدارک و بسیج نیروها برای دفاع، انجام فریضه جهاد، تعیین والیان در مناطق مختلف کشور اسلامی، گرفتن مالیات، راه اندازی تشکیلات سیاسی، تنظیم اقتصاد و ایجاد و گسترش مراکز علمی و فرهنگی جهت رشد معنوی و علمی جامعه و دیگر نهادها و مراکزی که در ادارۀ یک جامعه توحیدی لازم است، برای فقیه هم، همچون پیامبر و امام معصوم ثابت می باشد. و در این نوع ولایت فرقی بین سلسله مراتب امامت وجود ندارد. تنها تفاوتی که در این زمینه وجود دارد، این است که شخص پیامبر و امامان معصوم که صاحب فضایل بی شمار و عصمت و اینگونه اختیارات حکومتی می باشند از جانب خداوند تعیین شده اند. ولی در مورد فقیه ولایتی که نسبت به اختیارات حکومتی به او تفویض شده مربوط به عنوان کلی فقیه عادل است و اختصاص به شخص معین ندارد. (کتاب ولایت فقیه).

باید توجه داشت وقتی گفته می شود ولایتی را که رسول اکرم و ائمه داشتند بعد از غیبت، فقیه عادل هم دارد، برای هیچکس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه و رسول اکرم است؛ زیرا اینجا صحبت از مقام نیست بلکه صحبت از ولایت می باشد، نه شأن و مقام برتر و غیر عادی، به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجرای قوانین الهی و اداره جامعه اسلامی، برخلاف تصوری که بسیاری از افراد دارند امتیاز نیست بلکه وظیفه ای است خطیر.

در نظام امامت، ولایت فقیه با تمام اختیارات حکومتی که فقیه از آن برخوردار است جامعه اسلامی هرگز دچار استبداد و خودمحوری و تمرکز قدرت به آن معنی که در نظامهای توتالیتر و مارکسیستی دیده می شود، نمی گردد؛ زیرا، اولاً، عدالت فقیه ایجاب می کند طبق خط مشی کلی جامعه توحیدی که در قرآن ترسیم شده، از نظام شورایی حداکثر استفاده را بنماید و به آراء عمومی احترام بگذارد.

ثانیاً در نظام امامت فقیه عادل با مسئولیت پذیری همه اقشار است؛ طرح مترقی تعمیم امامت، شکل می گیرد و رهبری و امامت نه تنها به طور طولی بلکه به طور عرضی نیز اعمال می گردد و تقسیم مسئولیت ها، هر نوع استبداد و خودمحوری را خنثی می سازد.

ثالثاً، شخص رهبر با آراء عمومی به امامت می رسد و انتخابی بودن ولی فقیه با توجه به معیاری مشخص که از نظر شرع در انتخاب ولی فقیه وجود دارد و انتخاب کنندگان باید شرایط کلی فقیهی را که به رهبری برگزیده می شود مورد توجه قرار دهند، احتمال استبداد در نظام ولایت فقیه به حداقل می رسد.

رابعاً، پیش بینی هایی چون طرح خبرگان که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فراهم آمده می تواند زمینه انحراف و فساد را در نظام امامت فقیه از میان بردارد. (بررسی ریشه های انقلاب و فقه سیاسی، عباسعلی عمید زنجانی).

نمونه عینی اعمال ولایت فقیه را به دور از هر نوع استبداد و در شکل کاملاً مترقی و مردمی در شیوه ای که رهبر انقلاب اسلامی در طول روند انقلاب اسلامی در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته است شاهد می باشیم. خصلت مردمی بودن رهبری انقلاب نه تنها به عنوان یک شیوه در رهبری امام متجلی بوده است، بلکه همین خصیصه عامل اصلی پیروزیهای رهبر در، فراز و نشیبها و مقاطع حساس و سرنوشت ساز تاریخ انقلاب اسلامی محسوب می گردد.

 

موضوع سوم: سیره سیاسی پیامبر و ائمه

اسلام مکتبی است که حرکت، جنبش، تلاش، جهاد و ایثار را برای تحقق بخشیدن به حاکمیت قوانین الهی می طلبد، چنانکه در طول تاریخ اسلام تحقق عینی این حرکت و تلاش و جهاد به شکلهای گوناگون - که برخاسته از طبیعت این مکتب است - به ثبوت رسیده است.

اولین گام را در این راه خود پیامبر اسلام(ص) برداشت. رسول اکرم در رأس تشکیلات اجرایی و اداری جامعه مسلمانان قرار داشت و علاوه بر ابلاغ وحی و بیان تفسیر عقاید و احکام و نظامات اسلام به اجرای احکام و برقراری قوانین اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را به وجود آورد.

بر اساس طرح مرکزیت ایدئولوژیکی، امامت، پس از رسول اکرم، خلیفه همین وظیفه و مقام را دارد تا ضمن بیان عقاید و احکام و تفسیر و پاسداری مکتب، اجرا و تنفیذ آن را برعهده داشته باشد. (بررسی ریشه های انقلاب اسلامی، عباسعلی عمید زنجانی، ص 16) ائمه معصومین در طول حیات خویش، در بیان عقاید و احکام اسلام و اجراء آنها در جامعه، سعی و تلاش بسیاری نمودند و اساساً برای رسیدن به این هدف تا سرحد شهادت خود و یارانشان پیش رفته اند، تا جایی که می توان بارزترین ابعاد امامت را رهبری سیاسی جامعه اسلامی توسط ائمه دانست که به جز مدت کوتاهی در زندگی امام علی(ع) و امام حسن مجتبی(ع) عینیت نیافت، ولی ائمه معصومین با وجود کنار بودن از مرکز قدرت و دولت همچنان نقش خود را در جامعه اسلامی به عنوان قطب سیاسی و مرکز آگاهی بخش و مبدأ نهضتها و حرکتهای انقلابی و عامل فشار برای جلوگیری خلفا در روند سیاسی موجود از انحراف بیشتر، ایفا نمودند.

در بررسی سیره سیاسی ائمه، درگیری با طاغُوت امری اجتناب ناپذیر بوده است، و مبارزه همه جانبه جزئی از این درگیری محسوب می شده است. شیوه انقلابی مبارزه در اشکال مختلف آن، استراتژی کلی در موضعگیری ائمه در برابر قدرتهای حاکم بوده است.

در این نوشتار، نمونه ای والا و عظیم از مبارزۀ ائمه معصومین با حکومتهای جایر با عنوان حماسه عاشورا و وجوه مشابه آن با انقلاب اسلامی ایران، بررسی می شود.

از نشانه های بسیار عظیم رسالتهای بزرگ جداسازی حق از باطل است. هنگامی که بنابر زمینه ها و علت هایی، حق، پوشیده گشت و جولان باطل گسترده شد، رسالت داران بزرگ و خورشیدسازان اعصار و قرون آرام نمی گیرند و برای زدودن سیاهی های باطل بپا می خیزند تا فروغ دامن گستر حق دوباره جان گیرد. رسالت جداسازی حق از باطل و عدول از ظلم به منظور پایداری حق و عدل و نابودی باطل همواره مسئولیتی بزرگ است و «عاشورا» تجلی تام ادای این رسالت است. به هر اندازه که فاجعه قرار گرفتن یزید در جای حضرت محمد(ص) سخت و ظلمت آفرین و جاهلیت زنده کن می باشد، به همان اندازه حرکت بیداری آفرین عاشورا نورانی و آگاهی بخش است. عاشورا برای همیشه حق را از باطل جدا ساخت تا دیگر یزیدیان عصرها نتوانند با پوشش اسلام جاهلیت را زنده سازند.  (قیام جاودانه، محمدرضا حکیمی).

 

دو صفحه در عاشورا

حادثه عاشورا دارای دو صفحه است. صفحه ای سفید و نورانی، و صفحه ای تاریک و ظلمانی که هر دو صفحه اش یا بی نظیر است و یا کم نظیر.

صفحه ظلمانی و تاریک عاشورا یک جنایت، تراژدی، مصیبت و یک رثاء است. قهرمان این حادثه در این نگاه یزیدبن معاویه، عبیدالله، عمر سعد، شمر... می باشند. و وقتی صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه می کنیم فقط جنایت و رثاء بشریت را می بینیم. اما تاریخچه عاشورا صفحه دیگری هم دارد که قهرمان آن حسین(ع) است، دیگر جنایت و تراژدی نیست بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت انسانیت و حق پرستی است. حسین(ع) فقط یک بدن نیست که سرش را جدا کرده باشند (چیزی که معمولاً در مرثیه ها بسیار مدّنظر است و از بعد اصلی شهادت حسین(ع) غفلت می شود.) بلکه حسین(ع) یک مکتب است و بعد از مرگش زنده تر می شود. (حماسه حسینی، شهید مطهری).

 

عاشورا مشعل جاوید

حرکت عاشورا یک حرکت قرآنی است. حرکتی که فرزند متقی و رشید پیامبر در راه زنده کردن قرآن و فعّال ساختن ارزشهای فراموش شدۀ اسلام آن را پدید آورد.

 

عوامل دخیل و زمینه ساز قیام امام حسین

با مطالعه تاریخ قیام عاشورا به سه عامل عمده پی می بریم:

عامل اول: بیعت خواستن یزید از امام حسین(ع) آن هم به صورت اجبار و تحمیل بر ایشان سبب بروز مقاومت امام در برابر حکومت جایر یزید گشت؛ زیرا جنایت های وی و اعمال خلاف و کارهای ناعادلانه و غیر اسلامی وی بر همگان مشهود بود و طبعاً امام هرگز تن به این بیعت نمی دادند، و تا بیرون راندن وی از صحنه حیات مسلمین از کوشش باز نمی ایستادند.

عامل دوم: دعوت مردم کوفه بود که خود حکایت از نوعی آمادگی همگانی می نمود. مردم کوفه بعد از چشیدن دو سال حکومت معاویه و زجرهای دوران وی بی تاب شده بودند و این کوفه آماده، اتمام حجتی برای امام حسین(ع) بود و امام نمی توانست این آمادگی را نادیده بگیرد.

عامل سوم: که سرآمد هر دو عامل است و با وجود و یا عدم دو عامل دیگر باز هم امام قیام می کردند، مسأله امر به معروف و نهی از منکر بود. امام باید با قیام خویش اعمال زشت و جایرانۀ معاویه را برای مردم آشکار می کردند. تغییر احکام اسلام، حیف و میل بیت المال مسلمین، ریختن خونهای مسلمین، ولایتعهدی پسر شرابخوار خویش آن هم به زور از جمله مواردی بودند که امام درصدد اعتراض به آنها بر آمدند. (سیره ائمه اطهار، شهید مطهری).

 

شهادت نفی است و اثبات

این قیام سرانجام به شهادت حضرت امام حسین(ع) منجر می شود،. اما شهادت ایشان دو معنا دارد 1 - نفی آنچه به نام اسلام مطرح بود 2 - اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انکار شده بود. و این هر دو با هم یعنی احیای اسلام. در حکومت کسی چون یزید، نه تنها اسلام محو شده بود بلکه ضد اسلام به نام اسلام مطرح گردیده و دین توحید و عدل به نظامی طاغوتی و اشرافی منش بدل گشته بود. به همین دلیل عاشورا دنباله جنگ بدر شد. یعنی جهاد با جاهلیت از نو زنده گشته، جاهلیت سلطنت اموی بنام خلافت اسلامی.

 

ریشه های تاریخی انقلاب اسلامی

بعد از نهضت عاشورا، ائمه معصومین موضعگیری های معترضانه و مبارزۀ سیاسی خود را در برابر قدرتهای حاکم متناسب با سیاستی که قدرتهای حاکم در زمامداری و سیاست سرکوبگرانه خود اتخاذ می نمودند، ادامه دادند و این رهبران الهی هر یک بگونه ای توسط حکومت جایر زمان خویش به شهادت می رسند.

در همین مسیر شیعه به پیروی از سیره سیاسی ائمه اهل بیت علاوه بر موضعگیری سیاسی و نفی مشروعیت این حکومتها، نفرت خویش را در عمل نیز آشکار ساخت و با قیامهای خونین سلسله بهم پیوسته مبارزه حق با باطل را تداوم بخشید.

نهضتهای مهم شیعی در زمان ائمه ایجاد می شود و از آن پس در جهان اسلام و ایران ادامه یافته و در قرن اخیر در شبه قاره هند، در شمال افریقا و کشورهای عربی مانند مصر، الجزایر، مراکش تونس، لیبی، سودان، عراق، خاورمیانه و جنوب شرق آسیا، اندونزی، مالزی، مورو جریان پیدا می کند.

 

نهضتهای اسلامی در ایران از دوره ناصرالدین شاه قاجار

استبداد ناصری که راهگشای استعمار دول خارجی، خصوصاً انگلستان گردید سرانجام یکبار دیگر لزوم تعاون و تلازم دین و سیاست را در اندیشه ها بارور ساخت و نظریه سیاسی شیعه را در زمینه امکان طرح دولت در یک نظام عقیدتی پروراند و به موضع سیاسی منفی علما، شکل مبارزه سیاسی بخشید.

در نتیجه سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ درهای فرهنگ غربی بر روی ملت ایران گشوده شد و افکار سیاسی غرب و آرمانهای آزادیخواهانه در میان مردم شیوع یافت.

باز شدن این دو جبهه و کانون در جامعه مذهبی دوران ناصری از یک سو رقابت و جناح بندی جنجال برانگیزی را بوجود آورد و از سوی دیگر بیداری و آگاهی و رشد سیاسی مردم را به سرعت بالا برد و در قالب یک قیام اسلامی و مردمی نتایج سیاسی روشنی را در صحنه زندگی عملی مردم ایران ببار آورد. از جمله جنبش تنباکو، به رهبری میرزای شیرازی بود که منجر به لغو قرارداد ننگین اعطای تنباکو به شرکت خارجی رژی شد.

این پیروزی دو جریان مهم تاریخی را بوجود آورد نخست: ظهور قدرت بلا منازع روحانیت در صحنه سیاسی کشور. دوم: رشد افکار و اندیشه های سیاسی برای فراهم آوردن زمینه تحولات بنیادین در نظام اداری و سیاسی ایران و شکل گیری نهضت اسلامی بزرگتر در قالب قیام مشروطیت.

قیام مشروطیت و پس از آن حرکت سیاسی مدرس که قیامی در درون قیام در حال تحریف و انحراف، عدول مشروطیت از اهداف اولیه خود - بود، نهضت سردار جنگل به رهبری میرزا کوچک خان، قیام خیابانی در تبریز به رهبری محمد خیابانی، قیام تنگستانی ها بر علیه سربازان انگلیسی از جمله قیامهایی هستند که تا ظهور دیکتاتوری رضاخانی به وقوع می پیوندد.

با ظهور رضاخان دوره شوم و سیاه مشروطه آغاز می شود، شهادت مدرس، نفوذ استعمار انگلیس، طرد روحانیت از حوزه سیاست و صحنه حیات اجتماعی کشور، تعرض به آزادیهای ملت و هزاران زمینه شوم دیگر از جمله عواملی هستند که حکومت محمدرضا را تسهیل و ممکن می سازند.

در این دوره شاهد مبارزات آیت الله کاشانی و دولت ملی دکتر مصدق، نهضت فداییان اسلام، نهضت آزادی و بعضی جنبشهای مسلحانه هستیم که همه اینها، عامل تکوین و ظهور بروز نهضت امام خمینی می باشند.

 

بررسی نهضت امام خمینی

نهضت امام خمینی را باید در سه مرحله زیر مورد مطالعه قرار داد زیرا این نهضت کوه آتشفشانی است که یک روزه بوجود نیامد و در حصار زمان و مکان خاص محصور نشد.

 

الف) اندیشه ها و آرمانهای انقلابی امام تا سال 1342 که سرآغاز نهضت محسوب می شود.

این دوره، دوره نهانی انقلاب است. در این دوره امام با طرح مسائلی همچون طرح و ایدۀ حکومت اسلامی و پاسداری از استقلال و آزادی مترصد فرصتی بود که این مسائل را از موضع مرجعیت و در مقام یک فقیه مقبول به مردم بازگو کند تا تحول لازم را در جامعه بوجود آورد.

 

ب) تولد نهضت و انقلاب اسلامی

امام خمینی که از دیرباز در اندیشه فرصتی مناسب برای شکستن قدرت نامشروع شاه بود، با فریادی رسا و درهم کوبنده پرچم مبارزه با استبداد داخلی و سلطه خارجی را به دست فشرد و نهضت ریشه دار و پر صلابتی را آغاز کرد.

دستاورد نخستین گام مبارزه امام با رژیم وابسته شاه را می توان چنین بیان کرد:

1- گسترش بیداری و آگاهی در میان قشرهای وسیعی از مردم مسلمان در زمینه مسائل سیاسی کشور.

2- افشاگری و نمایاندن ماهیت رژیم ضد اسلامی شاه.

3-  توجه دادن مردم به خطرهای ناشی از وابستگی رژیم به قدرتهای جهانخوار.

4- هشدار در زمینه خطر پنهانی صهیونیسم.

5- ایجاد امید به پیروزی و شکستن افسانه قدرت شاه و ساواک.

6- کشانیدن مردم به صحنه سیاسی کشور و حضور توأم با هوشیاری ملت در مسائل جاری و از بین بردن حالت بی تفاوتی نسبت به مسائل سرنوشت ساز.

7- ایجاد وحدت کلمه علیرغم عوامل تفرقه و توطئه ها و کارشکنی های دولت.

و سرانجام افشاگری ها و مبارزات امام با جانفشانی و همیاری مردم و روحانیت همراه است. فاجعه خونین فیضیه، قیام پانزده خرداد 42، دستگیری امام و تبعید ایشان به ترکیه و سپس به عراق نیز عواملی هستند که مرحله سوم روند انقلاب را تا پیروزی تضمین می کنند.

 

ج: مرحله سوم روند انقلاب تا پیروزی

در این مرحله که از سال 1346 تا 1357 ادامه می یابد امام نهضت را از خارج ایران رهبری و با درایت و آگاهی و بینش عمیق به مسائل ایران و جهان اسلام انقلابی را که آغازش به گواهی تاریخ قیام عاشوراست به تکوین می رسانند.

 

حماسه مقدس

انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی و قیام عاشورا از جمله نهضتها و قیامهای حماسی هستند. حماسه مقدس ابعادی دارد که به اجمال بررسی می شود:

الف - یک جنبه حماسه مقدس این است که رهبر آن انقلاب قلب و روحش صرفاً برای نژاد و ملت خود نمی تپد بلکه او به سرنوشت همه بشریت می اندیشد و به حق فکر می کند. حماسه مقدس امام حسین(ع) برای باقی ماندن دین خدا بود تا مشعل جاوید هدایت در طول قرون متمادی فرو نیفتد و به دست آیندگان برسد و این نهاد در هر عصر و نسل بتواند از فروغ هدایت بهره گیرند و کتاب خدا را در دسترس داشته باشند و به آیین محمدی بگروند و ارزشهای الهی و معیار سعادت و نجات را بشناسند.

و در حماسه مقدس امام خمینی هم رهبری مذهبی و سیاسی و از جان گذشتگی و مبارزه خستگی ناپذیر با ظلم و ظالم و دفاع از مظلوم و سازش ناپذیری را می یابیم که به انتخاب ایشان به مقام رهبری نقش داده است. و نکته مهم این است که ندای ایشان از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت برمی خاست و این ندا ادامۀ حماسه مردمی است که در طول قرن حماسه حضرت محمد(ص) و ائمه معصومین را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود، بار دیگر همان ندای آشنا را از پیام و کلام و سرشت این مرد شنیدند. حسین(ع) را در چهرۀ او دیدند و او را آینه تمام نمای فرهنگ تحقیر شدۀ خود تشخیص دادند. او نیز به مردم ما شخصیت داد خود واقعی و هویت اسلامی را باز گرداند. او همچون جدش حسین(ع) امر به‌ معروف و نهی از منکر را مطرح کرد و مردمی که سالها آرزو می کردند در زمره یاران حسین(ع) باشند و «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً» را زمزمه می نمودند ناگاه خود را در صحنه ای دیدند که گویی حسین(ع) را بعینه می دیدند و همین باعث شد که از سرچشمه عشق خدا وضو سازند و ریشه ظلم و ستم را قطع کنند.

دومین جهت حماسه مقدس این است که در شرایط خاصی که هیچکس گمان وقوع آن را نمی برد قرار گرفته اند، یعنی یک مرتبه در یک فضای بسیار تاریک و ظلمانی نوری شعله ور می شود. فریاد عدالتی در استبداد مطلق طنین می افکند و جنبشی در سکون بی نهایت آغاز می شود. همچون فریاد «قولوا لا اله الا الله» که خاتمُ الانبیاء(ص) در ظلمت و خاموشی و هرج و مرج و فساد جاهلیت آن عصر، بر فرقشان نهیب زدند.

در فضایی که امام حسین قیام کردند، دولت اموی تمام نیروها را به نفع خودش تجهیز کرده است حتی نیروی مذهب را. به حدی که، انحراف موجود از اسلام آنقدر گریبان ملت را گرفته است که بعد از شهادت اباعبدالله به شکرانه این عمل چندین مسجد ساخته می شود. چنین فضای رعب آور و دهشتناکی را در قبل و آغاز انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام - رحمة الله علیه - مشاهده می کنیم: استبداد، استعمار نو، دور نگهداشتن دین از سیاست، کوشش برای بازگشت به دوره قبل از اسلام، تحریف در میراث گرانقدر فرهنگ اسلامی، کشتارهای بی رحمانه، شکاف طبقاتی، تسلط عنصر غیر مسلمان و اجنبی بر مسلمان، نقض آشکار قوانین اسلامی، مبارزه با ادبیات فارسی به نام مبارزه با واژه های بیگانه، بریدن از کشورهای مسلمان و پیوند با ضد مسلمان، تبلیغ مارکسیسم و در مجموع از خودباختگی و تزلزل شخصیت و بی هویت کردن استعداد و لیاقت انسان ایرانی.

سومین جهت تقدس نهضت حسینی و انقلاب اسلامی ایران، برخورداری هر دو قیام از رشد و بینش نیرومند و قوی است.

در حماسه عاشورا قیام کننده منطق و شعوری مافوق منطق افراد عادی و منطق عقلایی افراد اجتماع دارد. افرادی که حسین(ع) را از رفتن به کوفه باز می دارند نمی فهمند که اثر قیام امام حسین(ع) چیست؟ اما امام خود به وضوح می داند که آینده چه می شود. او فریاد می آورد که «به خدا قسم اینها مرا خواهند کشت و با کشته شدن من اوضاعشان زیر و رو خواهد شد». حسین بن علی یک روح بزرگ در جسمی است که به زحمت او را تحمل می کند متنبی شاعر می گوید: و اذا کانت النفوس کباراً تَعِبَتْ فی مرادها الاجسامُ وقتی روح بزرگ شود جسم و تن چاره ای ندارد جز اینکه به دنبال روح بیاید. روح بزرگ آرزو می کند که در راه هدفهای الهی و بزرگ خویش کشته شود.

امام حسین(ع) می فرمایند:

«اِنَّ جَمیعَ ما طَلَعْت عَلیه الشَّمسُ فی مشارِقِ الارضِ و مَغاربها، بَحْرِها و بَرِّها وَ سَهْلِهٰا و جَبَلِها، عِندَ وَلیٍّ مِنْ اَولیاءِ الله وَ اهْلِ المَعْرِفَةِ بِحَقِّ الله کَفَیی الظّلالِ».

«تمامی چیزهایی که خورشید بر آن طلوع می کند، تمام دنیا و مافیها، دریا، خشکی، کوه و دشت، در نزد کسی که با خدای خود آشناست و عظمت الهی را درک کرده است مثل یک سایه است.»

«اَلاحُرُّ یَدَعُ هذه اللُّماظَةَ لَاهْلها»

«آیا یک آزادمرد یافت نمی شود که بدنیا و مافی های آن بی اعتنا باشد؟»

در بین راه کربلا این شعرها را زمزمه می کند:

سامضی و ما بالموتِ عارٌ عَلی الفتی

اِذا ما نَوٰی حقاً و جاهَدَ مُسْلماً

و واسی الرجالَ الصّالحینَ بنفسه

وَ فارَقَ مثبوراً وَ خالَفَ مُجرماً

اُقدمُ نفسی لا اُریدُبَقائها

لتلقی خمیساً فی الهیاج عَرَمْرَماً

فانْ عِشت لم اَنْدَمْ و اِنْ مت لم اَلم

کفیٰ بکَ ذُلاً اَنْ تَعیشَ وترغماً

«به من می گویند نرو ولی خواهم رفت. می گویند کشته می شوم، مگر مردن برای یک جوانمرد ننگ است. مردن وقتی ننگ است که هدف انسان پست باشد و بخواهد برای آقایی و ریاست کشته شود. اگر در این راه بروم یا زنده می مانم یا کشته می شوم؛ در هر دو صورت احدی مرا ملامت نخواهد کرد.»

بینش و رشد عالی و الهی امام خمینی نشأت گرفته از روح حماسی حسین(ع) است. امام خمینی در وصیتنامه سیاسی الهی خویش می فرماید «اینکه به ما می گویند هر روز زیارت عاشورا بخوانید و بر اهل بیت علیهم السلام صلوات بفرستید و بر دشمنان آنان لعنت برای آن است که آن طرز فکر منفور شود و گرنه الان سخن از معاویه و یزید نیست. نام و یاد آنها رخت بر بسته و قبر آنها هم زباله دانی بیش نیست؛ بلکه الان سخن از فکر و راه یزید عصر است. تفکر است که برای همیشه هست، الان هم راه سالار شهیدان زنده است؛ اشک بر شهید اشتیاق به شهادت را به همراه دارد و گریه بر شهید خوی حماسه را در انسان زنده می کند.»

همه مراجع عالیقدر حامی دین بوده اند اما فضل الهی خاصی که بهرۀ امام راحل شده بود به هر کسی نمی دهند؛ «یؤتیه من یشاء» و «اَصْلُها ثابت و فَرعُها فِی السماء».

امام خمینی تمامی همّ خویش را مصروف این امر نمودند که فقیه از صحنه خارج نشود، فقه زندانی نگردد، ولایت انکار نشود، محصور و منزوی نگردد، فقه بر روش جواهر قرار گیرد که فرمود: «اگر کسی منکر ولایت فقیه باشد، گویا طعم فقه را نچشیده است. طعم فقه یعنی مسأله کلامی، استدلال و برهانی که مرحوم صاحب جواهر دارند این است. «چون زندگی در عصر غیبت امام زمان (عج) نظام لازم دارد و نظام هم نظام الهی است. یقیناً خداوند برای ادارۀ این نظام کسی را پیش بینی کرده تا حدود الهی را شناخته و اجرا نماید.»

همانطور که نبی اکرم در پایان عمر شریفشان جامعه بشری را به ثقلین وصیت کردند امام امت هم در وصیتنامه الهی و سیاسی شان جامعه اسلامی را به ثقلین سفارش کردند. و مردم را به حضور در صحنۀ سیاست اسلامی فراخواندند؛ چون قرآن و عترت از ما خواسته اند. و بالاخره اصل نه شرقی و نه غربی حمایتی از محرومان و جنگ فقر و غنی را آوردند و آنگاه با دلی امیدوار و قلبی شاد به لقاء حق رفتند. روحشان شاد و «قُدَّسَ سِرُّهُ الشَّریف»

 

تکلیف ما در نهضت امام خمینی و تداوم آن

انقلابی که امام رهبری آن را بر عهده داشتند روح و هویت اسلامی دارد. پس تداوم آن نیز از طریق پایبندی و حفظ ارزشهای مقدس اسلامی امکانپذیر است. هر ایرانی مسلمان  باید بداند که برای وفادار ماندن به عهد و پیمانی که با رهبر خویش بسته است متعهد شده است که فرامین ایشان را اطاعت نماید. تا نهال نوشکفته ای ثمره زحمات بی دریغ رهبر نهضت و خون پربرکت شهدای گرامی انقلاب است و ریشه در اعمال تاریخ انقلابی شیعه دارد به درختی کهن تبدیل شود.

باری، برای آشنایی به وظیفه خویش در نهضت مقدس امام راحل درس را باید از خودش که معلم جانهاست آموخت. در سخنانی که وضعیت ایران قبل از انقلاب و بعد از آن را متذکر می شوند می توان به خوبی آموخت که نهضت او را چگونه می توان از دستبرد اجانب و بیگانگان و تسلط آنان با حربه های گوناگون، حفظ نمود.

اوضاع ایران پیش از انقلاب اسلامی به فرموده رهبر کبیر انقلاب:

1- اختناق و نبود آزادی. (ر.ک: صحیفه امام - ج 4 - ص 523- 524)

2-  فشارهای داخلی و خارجی. (ر.ک: صحیفه امام - ج 8 – ص 85- 86)

3-  حمایت از رژیم اسرائیل. (ر.ک: صحیفه امام  - ج 5 - ص 139- 140)

4-  تباهی نسل جوان. (ر.ک: صحیفه امام - ج 5 - ص 262- 263)

5- ترویج فساد از طریق رسانه ها. (ر.ک: صحیفه امام - ج 21 - ص 434- 436)

6-  گسترش مراکز فساد. (ر.ک: صحیفه امام - ج 12 - ص 109- 110)

7-  تخریب قوه تفکر. (ر.ک: صحیفه امام - ج 8 - ص 395- 397)

8-  تخریب نیروی انسانی. (ر.ک: صحیفه امام - ج 8 - ص 22- 23)

9- کشف حجاب و بی بند و باری زنان. (ر.ک: صحیفه امام - ج 17 - ص 359- 360)

10- توسعه نیافتگی و خرابی اقتصاد. (ر.ک: صحیفه امام - ج 6 - ص 12- 14)

11- وابستگی مواد اولیه به خارج. (ر.ک: صحیفه امام - ج 16 - ص 180- 181)

12- حاکمیت مستشارهای آمریکایی. (ر.ک: صحیفه امام - ج 2 - ص 491)

13- غارت بیت المال. (ر.ک: صحیفه امام - ج 3 - ص 6- 7)

14- حاکمیت فرهنگ استعماری و ترویج از خودباختگی و بی هویتی. (ر.ک: صحیفه امام - ج 7 - ص 57- 58)

15- نفی انسان سازی. (ر.ک: صحیفه امام - ج 8 - ص 66- 68)

16- انحراف اذهان از مسائل واقعی. (ر.ک: صحیفه امام - ج 9 - ص 200- 202)

17- جدا کردن روحانیت از ملت. (ر.ک: صحیفه امام - ج 10 - ص 135- 137)

18- جدایی بین حوزه و دانشگاه. (ر.ک: صحیفه امام - ج 16 - ص 502- 504)

و سپس ایشان متذکر می شوند که برای حفظ و تداوم انقلاب اسلامی باید به این اصول پایبند بود:

1-  اتکال به خدا. (ر.ک: صحیفه امام - ج 6 – ص 502- 503)

2-  ایمان به امدادهای غیبی. (ر.ک: صحیفه امام - ج 21 - ص 402- 404)

3-  ایمان و وحدت و همبستگی. (ر.ک: صحیفه امام - ج 6 - ص 330- 332)

4-  تحول ملت و تحول نفوس. (ر.ک: صحیفه امام  - ج 6 - ص 503- 504)

5- شهادت طلبی. (ر.ک: صحیفه امام  - ج 9 - ص 38- 39)

6- ساده زیستی و نفی اشرافیت. (ر.ک: صحیفه امام  - ج 10 - ص 130- 131)

7- وحدت روحانی و دانشگاهی. (ر.ک: صحیفه امام - ج 18 - ص 471- 472)

8- اعتماد به نفس. (ر.ک: صحیفه امام - ج 14 - ص 308- 309)

9- مقابله با تبلیغات غرب زدگان. (ر.ک: صحیفه امام - ج 18 – ص 89- 90)

10- مقابله با روشنفکران غرب زده. (ر.ک: صحیفه امام - ج 13 - ص 211- 213)

11- و سرانجام باور کردن قدرت روحی خویشتن. (ر.ک: صحیفه امام - ج 14 - ص 307- 308)     

12- نفی اتکاء اقتصادی به خارج و خودکفایی. (ر.ک: صحیفه امام - ج 14 - ص 115- 117)      

13- توسعه مراکز علمی و تحقیقاتی مهمترین عامل خودکفایی. (ر.ک: صحیفه امام - ج 21 - ص 157- 159)

14- مرزبندی اسلام آمریکایی با اسلام ناب محمدی. (ولایت فقیه – ص 43)

15-  حمایت از پابرهنگان. (ر.ک: صحیفه امام - ج 20 - ص 340- 342)

و سرانجام این قلمفرسایی ناقص را با جمله ای شیوا و دلنشین از او به پایان می بریم. شاید در پرتو انوار الهی و کلام گهربار او مزیّن گردد و نقصهای آن سمع و بصر مستمعین و مخاطبین و ناظران را آزرده و ملول نگرداند.

«انقلاب مانند طفلی است که باید تربیتش کرد و بزرگش کرد. ملت ما باید مصمم باشد که این چیزی را که به دست آورده از دست ندهد». (کلمات قصار، پندها و حکمتهای امام خمینی).

 

منبع: مجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)، ص 267.


فهرست منابع:

1- بررسی ریشه های انقلاب اسلامی - عباسعلی عمید زنجانی

2- قیام جاودانه - محمدرضا حکیمی

3- حماسه حسینی - آیت الله مرتضی مطهری

4-  عرفان و حماسه - آیت الله جوادی آملی

5- سیری در سیره ائمه اطهار - آیت الله مرتضی مطهری

6- حیات فکری و سیاسی امامان شیعه - رسول جعفریان

7- پیرامون انقلاب اسلامی - آیت الله مرتضی مطهری

8- کلمات قصار - مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی

9- آیین انقلاب اسلامی - مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی

 

* . مانند آیاتی که امامت حضرت ابراهیم(ع) را پس از آزمایشهای بسیار مطرح می کند.

انتهای پیام /*