اشرف بروجردی

اصول اخلاق سیاسی امام خمینی(س)

کد : 169788 | تاریخ : 19/01/1397

اصول اخلاق سیاسی امام خمینی(س)

 □اشرف بروجردی

 مقدمه

معادلات سیاسی موجود در جهان امروز که بر مبنای نگرش مادی نسبت به جهان و انسان تنظیم گردیده است و هدف از آن حاکمیتی زورمدارانه بر بشریت است با توسعۀ روزافزون دین و دین خواهی انسانها در سراسر جهان همخوانی نداشته و نیازهای آنان را نتوانسته پاسخی شایسته دهد. بنابراین بیش از هر زمان دیگر قاعده مند ساختن و قانونمند کردن این معادلات سیاسی بر پایۀ دین و اخلاق دینی ضروری به نظر می رسد.

دین اسلام به عنوان کامل ترین دین و توانمندترین نظام در ادارۀ امور جاری بشر از زمان ظهورش به تنظیم قوانین و سیاستهای مورد نیاز در ابعاد مختلف زندگی پرداخته که این قوانین در طی قرون و اعصار شکل تکاملی به خود گرفته و بر اساس اصول و قوانین عدم جدایی دین از سیاست، حاکمیت اخلاق دینی بر اخلاق سیاسی، هدف وسیله را توجیه نمی کند، حدود تنظیم روابط با کفار و نفی تساهل با آنان و دهها اصل دیگری که مبنای تنظیم و تعیین سیاست داخلی و خارجی کارگزاران در نظام الهی است شکل گرفته است.

امام خمینی معمار انقلاب اسلامی در عصر حاضر نقش اساسی در این قانونمندی در جهان امروز داشته اند. «سمینار بررسی سیره نظری و عملی امام خمینی» که با هدف تعیین و شناخت دیدگاهها و سلوک آن امام راحل و استشمام رایحه تفکر اسلام ناب محمدی هر ساله تشکیل می شود، امسال نیز با بررسی ابعاد اخلاقی و دیدگاههای فقهی آن حضرت از سوی جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است با امید به آنکه بارقه ای دیگر از زوایای فکری بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران اندیشه مان را به اندیشه های آن حضرت نزدیک گرداند.

 

تعریف اخلاق سیاسی

کلمۀ اخلاق به معنای روش ها و منش های عملی فرد که از باورهای او مشتق شده است می باشد و کلمۀ سیاسی و سیاست از ریشه «سوس» و «ساس» گرفته شده است که معنای آن تأدیب و تربیت و نیز سرپرستی امور است و سائس شخص تأدیب و تربیت کننده را می گویند، در کتاب اقرب الموارد ذیل کلمۀ سوس (سیاست) اینچنین توضیح داده شده است: سیاست و سیاستمداری عبارت است از همت گماشتن به اصلاح مردم با ارشاد و هدایت آنان به راهی که در دنیا و آخرت موجب رهایی و نجاتشان می گردد بنابراین سیاستمدار کسی است که در جهت ارشاد و نجات دنیوی و اخروی مردم کوشا بوده و بر اساس شیوه های عدل و قسط، تدبیر معاش نماید. [1]

در زیارت جامعۀ کبیره که لفظ «ساسة العباد» را برای ائمه ـ علیهم السلام ـ به کار می برد همین معنی مستفاد است. واژۀ مترادف و هم معنای سیاست کلمۀ «دُهی» می باشد و «أدهی» یعنی سیاستمدارترین شخص، امام علی ـ علیه السلام ـ در بیان سیاستمدار بودن خودشان می فرمایند: «و الله مٰٰا مُعاویةُ بِأدهیٰ مِنّی وَ لکنَّهُ یغدِرُ و یفُجِرُ و لُولا کَراهیةُ الغدِّر لکُنتُ مِن أدهیٰ الناس». [2]

به خدا سوگند که معاویه هرگز از من زیرک تر و سیاستمدارتر نیست اما او بر اساس غدر و فجور عمل می کند و حیله گری و حقه بازی در صحنۀ سیاست را جایز می شمارد و اگر نبود زشتی و قباحت و کراهیت غدر و حقه بازی، البته که من سیاستمدارترین مردم می بودم و لکن هر غدر و حقه ای گناه و جزء فجور است و هر گناهی نیز نافرمانی و کفرآور است. بنابراین مفهوم سیاست و سیاستمداری با شیوۀ مرسوم «دیپلماتیک» امروز سازگار نمی باشد چرا که اساس آن بر دروغ و تزویر و نیرنگ و حقه بازی و کلاهبرداری رسمی استوار است.

 

تعریف سیاست از زبان امام خمینی

امام خمینی در تبیین معنای سیاست می فرمایند: «البته سیاست به آن معنایی که اینها می گویند که دروغگویی و چپاول مردم و با حیله و تزویر، تسلط بر اموال و نفوس مردم، این سیاست هیچ ربطی به سیاست اسلامی ندارد این سیاست شیطانی است». [3] در بررسی سیاست از زبان امام باید به بررسی تفکرات و حکمت اسلامی از دیدگاه ایشان پرداخت که می فرمایند: «برقراری نظام سیاسی غیراسلامی به معنای بی اجرا ماندن نظام سیاسی اسلام است.

امام تنها راه حاکمیت قانون خدا و پیروزی انقلاب سیاسی اسلام را در مبارزه با حکومتهای ظلم و جور دانسته می فرمایند:

 «ما چاره نداریم جز اینکه دستگاههای حکومتی فاسد و فاسدکننده را از بین ببریم و هیأتهای حاکم خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون کنیم این وظیفه ای است که همۀ مسلمانان در یکایک کشورهای اسلامی باید انجام بدهند و انقلاب سیاسی اسلام را به پیروزی برسانند».

شهادت عده ای از فقهای شیعه در طول تاریخ نیز خود گواه بر عدم جدایی علمای دین از سیاست است.

رهبری امت اسلامی نیز باید سیاستمدارترین فرد جامعه باشد؛ امام علی ـ  علیه السلام ـ می فرمایند: «آفةٌ الرئاسة، ضعف السِّیاسة»، یعنی ضعف سیاست آفت رهبری است. و در جای دیگر «حُسن سیاست» را عامل تربیت صالحانه معرفی می کند.

 

رابطۀ دین و سیاست

دین اسلام از سیاست جدا نیست، اسلام دین سیاست و آیین سیاست است، سیاست منهای دین حقه بازی و مردم فریبی است.

ارتباط بین دین و سیاست به دو گونه تفسیر می شود:

1 ـ به صورت «دین سیاسی»

2 ـ به صورت «سیاست دینی و مذهبی»

صورت اول آن است که انسان اصول سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و... را از خود اسلام استنباط کند، یعنی دین را به عنوان یک مکتب کامل باور داشته باشد، دین را منهای سیاست نپندارد و آن را به عنوان ابزار مبارزه در صحنه سیاست بکار نگیرد. اما صورت دوم به خلاف این است. و منظور آن است که در قبال مذهب و دین چه سیاستی باید اتخاذ کرد؟ به عبارت دیگر استخدام سیاسی دین برای آرمانهای خاص اجتماعی و سیاسی باشد که در این صورت انسان اصول سیاسی و اقتصاد و... خود را از دین نمی گیرد بلکه دین را تا آنجا که مبارزه را توجیه کند و توده ها را بسیج نماید قبول دارد. در رابطه اخلاق و سیاست نیز با دو گروه مواجه هستیم اول کسانی که در مسائل اخلاقی اسلام به قدر کافی کار کرده ولی نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی قوت لازم را دارا نبوده و حضور فعال ندارند و گروه دوم کسانی هستند که کارهای سیاسی و اجتماعی را خارج از قواعد و روشهای ظاهری و باطنی اسلام انجام می دهند ولی تعهد لازم را نسبت به فقه اسلامی و اخلاق اسلامی ندارند. این گروه نوعاً بر اثر هواهای نفسانیشان تصمیم گرفته و موضع گیری می کنند در حالی که اگر فعالیتهای سیاسی با هدایت خداوند و با تخلق به اخلاق الهی عمل شود می تواند در مسیری قرار بگیرد که هم موجب رشد ظاهری شود و هم موجب پیشرفتهای معنوی و اخلاقی، لذتهای معنوی نیز موجب تعالی فرد در جامعه و حاکمیت ارزشهای الهی می شود.

در اینجا به ذکر خاطره ای از یکی از یاران امام می پردازم که چنین می گوید: در نجف دوستانی بودند که به قصد مجاورت با امام و مبارزه با نظام پهلوی مقیم نجف شده بودند اینها با یکدیگر اختلاف پیدا کردند. امام پیغام فرستادند که همۀ این آقایان به حضورشان برسند، امام در این نشست فرمودند که: اصولاً چه دسته ای در مبارزه پیروز می شوند و چه دسته ای ناکام می مانند؟ اگر کسانی که می خواهند کار صرفاً سیاسی بکنند و کارهایشان جز از چهارچوب سیاست تجاوز نکند، اینها پیروز نمی شوند و ما در تاریخ ایران و فعالیتهایی که در ایران شده این مسأله را به تجربه  دیده ایم، کسانی بودند که صددرصد سیاسی بودند و سیاستمدار بزرگی هم بودند؛ اما پس از پیروزی از صحنۀ سیاست خارج شدند و به کلی فراموش شدند حتی در میان مردم و کسانی که طرفدار آنها بودند؛ پس کاری که شما می خواهید بکنید اگر صرفاً سیاسی باشد چنین حالتی پیدا می کند. ولی اگر این سیاست و فعالیتهای سیاسی منظم بشود و به رنگ دین یعنی «صبغۀ الهی» باشد، سیاستی که خدا خواسته باشد این استمرار پیدا می کند؛ چون یک طرفش بسته به خدا است و این همیشگی است و اگر اینطور باشد هیچ وقت اختلافی بین شما برادرها پیدا نمی شود. [4]

بنابراین سیاست از دیدگاه امام غیرقابل انفکاک از دیانت است همان طور که در وصیتنامه به آن اشاره می فرمایند: «قرآن کریم و سنت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله وسلم ـ  آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آنها مصیبت ها را به بار می آورد».

و در جای دیگر امام به ریشۀ تفکر جدایی دین از سیاست اشاره کرده می فرمایند: «این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده اند این را بی دین ها می گویند، مگر زمان پیغمبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله وسلم ـ سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده ای روحانی بودند و عده ای دیگر سیاستمدار و زمامدار؟... این حرفها را استعمار گران و عُمال سیاسی آنها درست کرده اند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعۀ مسلمانان برکنار سازند و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند؛ در این صورت می توانند بر مردم مسلط شده و ثروتهای ما را غارت کنند منظور آنها همین است». [5]

و در بخش دیگری از کتاب ولایت فقیه به نقشۀ شوم استعمارگران در جدایی دین از سیاست اشاره کرده، چنین می فرمایند: «هر وقت آدمی پیدا شد یا او را کشتند یا زندانی و تبعیدش کردند یا لکه دارش کردند که «سیاسی» است! این آخوند «سیاسی» است، پیغمبر ـ  صلّی الله علیه و آله و سلم ـ هم سیاسی بود. این تبلیغ سوء را عُمال سیاسی استعمار می کنند تا شما را از سیاست کنار بزنند و از دخالت در امور اجتماعی باز دارند و نگذارند با دولتهای خائن و سیاستهای ضد ملی و ضد اسلامی مبارزه کنید و آنها هر کاری می خواهند بکنند و هر غلطی می خواهند بکنند، کسی نباشد جلو آنها را بگیرد». [6]

 

1 ـ اصول سیاست خارجی

شاخصۀ سیاست خارجی حضرت امام کفرستیزی در پرتو خداباوری و حاکمیت دین خدا است ادای تکلیف بارزترین ویژگی اجرای این سیاست است بنابراین اصول سیاست خارجی حضرت امام را در نکات زیر باید جستجو کرد:

1 ـ 1 ـ خداباوری

امام در تبیین و اثبات این امر که باید محور مبارزه ادای تکلیف و تلاش برای حاکمیت دین خدا باشد، می فرمایند: «کوشش کنید که قیام شما، این نهضتی که دارید نهضت الهی باشد... اگر بخواهید قیام شما یک قیام مثمرثمر باشد... تمام همّ شما باید یک نقطه باشد و آن هم یک نقطۀ ماورای عالم طبیعت، یک نقطۀ غیرمتناهی». [7]

و در جای دیگر در تأکید بر اتکا به خداوند می‎فرمایند: «اگر چنانچه ما پشتوانه مان عبارت از خدا باشد دیگر ترس ندارد».

وقتی انسان بر اساس تکلیف عمل نماید دست یافتن به حاصل تلاش را نیز پیروزی می داند چنانچه امام می فرمایند: «نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم». [8]

این نحو نگرش حضرت امام به زندگی و مبارزه در همۀ زوایای زندگی و دیدگاههای آن حضرت متجلی است و شخصیتی را به ما می شناساند که اخلاقیات و ارزشهای الهی حاکم بر همۀ عملکردش می شود در آن صورت هدف وسیله را توجیه نمی کند، مصلحت اندیشی جایگزین حقیقت بینی نمی گردد، امیال فردی و اجتماعی بر دین خواهی غلبه نمی کند و ندای آسمانی اش اینچنین به گوش می رسد: «اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت  پرستی است ادامه می دهد». [9]

و یا در جای دیگر می فرمایند: «اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل تمام دنیای آنها خواهیم ایستاد».

نتیجه این خداباوری، یاری خداوند است بر ایشان و افاضات و الطاف خفیه ای بود که در پرتو اخلاص و صفای باطنی این رادمرد تاریخ بر بشریت و بر انسانهایی که او را قدوه و مقتدای خویش قرار داده بودند افاضه گردید و انقلابی عظیم و الهی در جهان کفر و الحاد به پیروزی رسید که به تعبیر آن حضرت، این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید و اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت سی و شش میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی و ضد روحانی و... خود مقدرات کشور را بدست گیرد و تردید نیست که این یک تحفۀ الهی و هدیۀ غیبی بود که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است. [10]

2 ـ 1 ـ ظلم ستیزی

از ویژگیهای بارز حضرت امام که تربیت یافتۀ مکتب حسینی است مبارزه با ظلم و خروشیدن بر ظالم است و همین ویژگی بارز از آن حضرت فریادگری ساخت که بنیان ظلم و ظالم را برانداخته، خفتگان را بیدار ساخته، حاکمیت دین خدا را تحقق بخشید. خروش و فریادهای مکرر امام در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی از خرداد 42 به بعد بر علیه رژیم ستمشاهی در وقایع کاپیتولاسیون، ارتباط با اسرائیل غاصب، انجمنهای ایالتی و ولایتی، و تحمل زندان و تبعید و اخراج از تبعیدگاه و بیان این جمله که: «از فرودگاه به فرودگاه می‎روم یا از کشتی به کشتی می روم و حرفم را می زنم». و به عبارتی نرفتن زیر بار ظلم و ستم، و تداوم مبارزه با سران کفر و استکبار و بیان اینکه تسخیر لانه جاسوسی انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بوده و هشت سال مقاومت، در جنگ تحمیلی و بالاخره اعلام حکم سلمان رشدی ثمرۀ همان تربیت حسینی و تأسی به سیره و سلوک اباعبدالله الحسین ـ علیه السّلام ـ است.

امام در این باره می‎فرمایند: «ما در روابطمان با سایر کشورها همچنان که ظلم را نمی پذیریم به کسی هم ظلم نمی کنیم ما با هر کشوری که بخواهد ظلم کند مخالفیم... ما طرفدار مظلوم هستیم، هر کسی در هر قطبی که مظلوم باشد ما طرفدار آنها هستیم، ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم».

به طور کلی مواضع ظلم ستیزی حضرت امام را در مصادیق زیر باید جستجو کرد:

1 ـ 2 ـ 1 ـ قاعدۀ نفی سبیل

بر اساس قاعدۀ نفی سبیل خداوند در قوانین و شریعت اسلام هیچ گونه راه نفوذ و تسلط کفار بر مسلمین را باز نگذارده است، پس کافر در هیچ زمینه ای نمی تواند شرعاً مسلط بر مسلمانان باشد و هرگونه رابطه و اعمالی که منجر به تفوق کافران بر مسلمانان باشد، انجام دادن آن بر مسلمانان حرام است و این شامل کلیه قراردادها و معاملات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی است و چون موجب تسلط کافر بر مسلمانان تلقی می شود حتی قاعدۀ «اوفوا بالعقود» یا وفای به عهد را نیز می‎ تواند تحت الشعاع قرار داده و آن را وتو نماید.

حضرت امام در این باره می فرمایند: «قرآن می گوید هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه ای برای غیر مسلم بر مسلم قرار نداده است، هرگز نباید یک همچو چیزی واقع بشود، یک تسلطی، یک راهی اصلاً یک راه نباید پیدا بکند «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً» اصلاً راه نباید داشته باشند مشرکین و این قدرتهای فاسد راه نباید داشته باشند بر مسلمین». [11]

با این اصل، امام در تلگرافی به نجف چنین می فرمایند:

 «ملت ایران با نهضت اسلامی خود قصد دارد دست اجانب را از جمیع ممالک اسلامی کوتاه کند و استقلال را به آنها برگرداند». [12]

و در تبیین این اصل که چرا باید از زیر بار اجانب رها شد در وصیتنامۀ سیاسی ـ الهی خود می فرمایند: «ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ  این بندۀ رها شده از تمام قیود مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگی هاست».

2 ـ 2 ـ 1 ـ امر به معروف و نهی از منکر

این فریضۀ الهی در نظام حکومتی معنای نظارت عمومی بر حفظ یک حکومت مشروع و اجرای مقررات الهی را می دهد. یعنی امر به معروف و نهی از منکر در چهارچوب نظام اسلامی هم جنبۀ فردی دارد و هم جنبۀ اجتماعی که موجب همان نظارت عمومی در اجرای حدود الهی و عدم تعدی از احکام و قوانین شرعی و قوانین مصوب در جمهوری اسلامی ایران.

امام در بُعد بین المللی و خارجی دارای مراحلی است که اولین مرحلۀ آن جنبۀ ارشاد و تبلیغ را معنی می دهد. نامۀ حضرت امام به گورباچف بر اساس این فریضۀ الهی بوده است. بنابراین حضرت امام بر اساس این سیاست از طریق بیدار کردن افکار و اندیشه ها و آماده سازی مردم برای پذیرش دین خدا کار را شروع کردند و در انتظار هم نبودند که ثمرۀ این تلاش را فوراً شاهد باشند بلکه بر اساس تکلیف الهی و اینکه «ما کان الله ینمو» را آغاز کردند. و بر اساس آیۀ شریفه «و لتکن منکم امةٌ یدعون الی الخیر، یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» دعوت را از مرزهای جغرافیایی نیز فراتر بردند این دیدگاه ممکن است با سیاستهای حاکم بر جهان سازگار نباشد اما از نظرگاه حضرت امام این مسأله منافاتی با احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر ندارد. چرا که اصل اجرای حدود الهی و عمل به تکلیف است در این باره امام می فرمایند: «کوشش کنید که احکام اسلام را هم عمل کنید و هم وادار کنید که دیگران عمل کنند همان طور که هر شخصی و هر فردی موظف است که خودش را اصلاح کند موظف است که دیگران را هم اصلاح کند، اصل امر به معروف و نهی از منکر برای همین است که جامعه را اصلاح کند».

بنابراین امروز امر به معروف و نهی از منکر هم مسئولیتی شرعی و هم مسئولیت انقلابی و سیاسی است.

3 ـ 1 ـ 1 ـ جهاد و دفاع

مقابله با کفار و معاندین و حفظ کیان اسلام در جهانی که هنوز اصول یکتاپرستی و عدالت حاکم نیست و تعدی و تجاوز و ظلم و غصب مصادیقی خارجی دارند از وظایف مسلمین است اگر چه در اسلام اصالت از آن مسالمت و صلح است اما در برابر قدرتها و طاغوتها دفاع از کرامت و شرافت انسان به عنوان خلیفۀ خدا در زمین یک تکلیف الهی است. امام خمینی در کتاب ولایت فقیه این اصل را چنین بیان می فرمایند: «احکامی که راجع به حفظ نظام اسلام و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال امت اسلام است بر لزوم تشکیل حکومت دلالت دارد؛ هرگاه مسلمانان به این حکم عمل کرده و با تشکیل حکومت اسلامی به تدارکات وسیع پرداخته به حال آماده باش کامل جنگی می بودند، مشتی یهودی جرأت نمی کردند سرزمینهای ما را اشغال کرده مسجد اقصای ما را خراب کنند و آتش بزنند و مردم نتوانند به اقدام فوری برخیزند». از طرفی اسلام به عنوان یک دین و آیین اجتماعی و عقیدتی و به عنوان یک رسالت و پیام خدا به انسانها باید به گوش همۀ جهانیان برسد و ابلاغ شود تحقق این امر مراحلی دارد که نخستین آن موعظه و دعوت است، سپس مجادله و محاجه و در آخرین مرحله جهاد نظامی و دفاع است.

حضرت امام در تهییج و تحریض مردم نسبت به مقابله با استکبار و ایجاد حق حاکمیت چنین می فرمایند: «و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان به پاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عمال سرسپردۀ آنان نترسید و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می کنند از کشور خود برانید و خود و طبقات خدمتگزار متعهد زمام امور را بدست گیرید و همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن همۀ مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همۀ مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است. [13]

3 ـ 1 ـ حفظ عزت و اقتدار مسلمانان

تحقق این فرمان الهی که می فرماید: «أَنتُم الَأعلون إنْ کُنتُم مؤمنین» از آرزوها و خواست های آن امام راحل بود که همواره می کوشیدند تا ملت برای متحقق کردن این فرمان خود را باور کند و اگر امروز می بینیم که امت اسلامی راست قامت و جاودانه در برابر همۀ تزویرها و زورگویی های دشمنان دین ثابت قدم ایستاده است مدیون همان باوری است که حضرت امام در این امت ایجاد کردند.

امام در این باره می فرمایند: «هیچ ملتی نمی تواند استقلال پیدا کند الا اینکه خودش، خودش را بفهمد و تا زمانی که ملتها خودشان را گم کرده اند و دیگران را به جای خودشان نشانده اند نمی‎توانند استقلال پیدا کنند». [14]

امام در جای دیگر حفظ استقلال را اساس حفظ عزت و اقتدار مسلمانان دانسته می‎فرمایند: «از هر امری که شائبۀ وابستگی با همه ابعادی که دارد به طور قاطع احتراز نمایید و باید بدانید که وابستگی در بعضی امور هر چند ممکن است ظاهر فریبنده ای داشته باشد یا منفعت و فایده‎ای در حال داشته باشد لکن در نتیجه ریشۀ کشور را به تباهی خواهد کشید». [15]

و در جهت حفظ بقا و کیان و اقتدار اسلامی می فرمایند: «امروز بر ملت ایران خصوصاً و بر جمیع مسلمانان عموماً واجب است این امانت الهی را که در ایران به طور رسمی اعلام شده... با تمام توان حفظ نمود، و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند و امید است که پرتو نور آن بر تمام کشورهای اسلامی تابیدن گرفته و تمام دولتها و ملتها با یکدیگر تفاهم در این امر حیاتی نمایند و دست ابرقدرتهای عالمخوار و جنایتکاران تاریخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمدیدگان جهان کوتاه نمایند». [16]

 

2 ـ اصول سیاست داخلی

مهمترین ویژگی سیاست داخلی حضرت امام تکیه بر اصالت «مردم» و آنها را رکن رکین نظام اسلامی دانستن است. حمایت از مستضعفان و حفظ وحدت امت اسلامی از شاخصه های دیگر سیاست داخلی حضرت امام است که در نکات زیر می توان آنها را خلاصه کرد:

1 ـ 2 ـ حفظ همه نیروها، تکریم مردم

از ویژگیهای بارز انسانهای والا به تعبیر شهید بهشتی داشتن جاذبه در حد اعلا و دافعه در حد ضرورت است. امام بزرگوار این خصیصه را عملاً در برخورد با افراد، احزاب و گروهها سرلوحۀ روش و منش خویش قرار دادند و همواره می کوشیدند تا ضمن حفظ کرامت انسانها در جامعه هر کس در جای خودش قرار گرفته و فراتر از توانمندی اش مسئولیتی به او واگذار نشود. ضمن اینکه مبانی فکری و اعتقادی و اجتهادی آن حضرت بر مبنای تکریم و تعظیم «مردم» بود. حضرت امام بر این باور بودند که مردم در همۀ اصول و همۀ فروع باید نقش داشته باشند و متولیان امور خود را خدمتگزار مردم بدانند و اساساً حفظ نظام اسلامی را حضرت امام مرهون همراهی و حمایت بی دریغ مردم دانسته و می فرمایند: «باید همه خدمتگزار ملت و خصوصاً مستضعفان باشید و ایجاد مزاحمت برای مردم و مخالف وظیفه عمل کردن حرام و خدای نخواسته گاهی موجب غضب الهی می شود همۀ شما به پشتیبانی ملت احتیاج دارید». [17]

و در جای دیگری می فرمایند: «اینجا آرای ملت حکومت می کند. اینجا ملت است که حکومت را در دست دارد و این ارگانها را ملت تعیین کرده است و تخلف از حکم ملت برای هیچ یک از ما جایز نیست و امکان ندارد». [18] و یا می فرمایند: «یک مملکت وقتی آسیب می بیند که ملتش بی تفاوت باشد». [19]

2 ـ 2 ـ مقابله با کسانی که از داخل انقلاب را به اضمحلال می کشند

1 ـ 2 ـ 2 ـ متحجران مقدس نما

بهره گیری از حربۀ مذهب علیه مذهب یکی از عمده ترین مشکلات مبارزاتی امام راحل بود به گونه ای که آن حضرت مکرراً از نقش استعمارگران در ترویج این شعار انحرافی سخن می گفتند؛ مصیبت بزرگ در کج فهمی اکثریت ناآگاهی بود که معتقد به مبانی اسلام بوده ولی به تعبیر امام بر مبنای اسلام امریکایی می اندیشیدند. امام می فرمایند: «در شروع مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می شنیدی که شاه شیعه است! عده ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است». [20]

این خطر همواره ملت اسلامی را تهدید می  کند، بهره گیری از روشنگری های امام راحل می تواند مرزها را مشخص نماید. امام می فرمایند: «متأسفانه هنوز هم برای بسیاری از ملتهای اسلامی، مرز بین اسلام امریکایی و اسلام ناب محمدی و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدس نمایان و سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بی درد کاملاً مشخص نشده و روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آیین دو تفکر متضاد رو در رو وجود داشته باشد از واجبات سیاسی بسیار مهم است».[21]

2 ـ 2 ـ 2 ـ مرفهان بی درد

انقلاب اسلامی اگر بخواهد دین خدا را در زمین حاکمیت ببخشد باید مبارزه با زراندوزان را همراه با اصول دیگر مبارزه اساس کار خود قرار دهد در غیر این صورت همان طور که قارون در حکومت حضرت موسی جای پایی برای خود باز کرد خطر زراندوزان و متکاثران و به تعبیر امام مرفهین بی درد همواره در زیر لوای تقدس و بیان اینکه «الناس مسلّطون علی اَموالهم» جامعۀ اسلامی را تهدید می نماید. امام در گوشزد نمودن این خطر به مسئولان چنین توصیه می فرمایند: «خدا نیاورد آن روزی را که سیاست مسئولین کشور، پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند». [22]

3 ـ 2 ـ 2 ـ انقلابی نماها

یکی از عمده ترین مشکلات مبارزاتی امام امت را همین تفکر گمراه کننده باید دانست. امام امت در این باره چنین هشدار می دهند: «من به طلاب عزیز هشدار می دهم... از تجربۀ تلخ روی کار آمدن انقلابی نماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکرده اند عبرت بگیرند که مبادا گذشتۀ تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزی های بی مورد و ساده اندیشی ها سبب مراجعت آنان به پست های کلیدی و سرنوشت ساز نظام شود.» [23]

اسلام مورد علاقۀ آنان تا جایی بود که با نگرش آنها همخوانی داشته باشد و با فکر حاکم بر محیط های روشنفکری منطبق باشد. اما درایت و ژرف اندیشی امام خطر این نحو نگرش به اسلام را به مردم گوشزد کرد، می فرمایند: «در حقیقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه برای کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه را برای رهبران غربی و شرقی خود باز کنند و شما جوانان عزیز و سرمایه های کشور را بر ضد مصالح کشور خودتان بسیج نمایند». [24]

و در جای دیگر می فرمایند: «الان وضع این طور شده است اشخاصی که در زمان طاغوت طرفدار طاغوت و بلندگو و پشتیبان طاغوت بودند به حسب ظاهر حالا طرفدار اسلامند و می گویند ما مخالف طاغوت و رژیم سابق هستیم اینها اشخاصی هستند که هر روز نان را به نرخ روز می‎خورند». [25]

3 ـ 2 ـ حمایت از مستضعفان

از نکات برجسته در اصول سیاست داخلی حضرت امام حمایت و دفاع از محرومان و مستضعفان به معنای اعم کلمه یعنی مستضعفان فرهنگی، سیاسی و بویژه اقتصادی است که به عبارت دیگر همۀ کسانی که خوی استکبار و بزرگ بینی و نخوت و برتری جویی ندارند. امام در این باره می فرمایند: «ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورت ممکن خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم». [26]

و در جای دیگر می فرمایند: «یک موی سر این کوخ نشینان و شهید دادگان به همۀ کاخ و کاخ نشینان جهان شرف و برتری دارد».

حمایت از محرومان و مستضعفان از منظر امام خمینی منحصر به مستضعفان داخلی نیست بلکه شامل همۀ انسانهایی است که در این کره خاکی به نحوی مورد استضعاف قرار گرفته ‍ اند امام در این باره می فرمایند: «ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان جهان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش کنیم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم». [27]

4 ـ 2 ـ حفظ وحدت

از نقشه های شوم استعمارگران تلاش برای حاکمیت خود در پرتو عمل به اصل «تفرقه بیانداز و حکومت کن» است. امام که کشتیبان این امت طوفان زده بود همواره برای نجات امت اسلامی از افتادن به دام استعمارگران آنها را از تفرقه برحذر داشته و به وحدت و اتحاد دعوت می  کردند.

به امت اسلامی چنین ندا می دهند: «مسلمین باید با هم ید واحده باشند، اینها باید دست واحد باشند، مجتمع باشند، یکی باشند خودشان را از هم جدا ندانند، مرزها را اسباب جدایی ملت ها ندانند، مرزها جدا، قلبها با هم، مسلمین دارای قدرت بسیار هستند و دارای خزائن بسیار».

و در جای دیگر می فرمایند: «اگر مسلمین مجتمع بودند هر کدام یک سطل آب به اسرائیل می ریختند او را سیل می برد».

و در آخرین وصایای خود، عبور از راه پرفراز و نشیب این انقلاب را در گروی وحدت، همدلی، همفکری و همراهی آحاد ملت ایران برای خنثی کردن توطئه های اجانب دانسته و چنین می فرمایند: «توصیه های این جانب به مسلمین و بخصوص ایرانیان، بویژه در عصر حاضر آن است که در مقابل توطئه ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند». [28]

در پایان از مجموع آنچه که مورد بررسی قرار گرفت دو شاخصه عمده در سیرۀ نظری و عملی امام را می توان نتیجه گرفت و آن خدا محوری و مردم باوری است. سخنم را با غزلی از آن عارف واصل به پایان می‎برم امید که ذره ای بهره از شفاعتش را نصیبم گرداند.

 

غمزۀ دوست

جز سر کوی تو ای دوست ندارم جایی

در سرم نیست بجز خاک درت سودایی

بر در میکده و بتکده و مسجد و دیر                سجده آرم که تو شاید نظری بنمایی

مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ      غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی

این همه ما و منی صوفی درویش نمود          جلوه ای تا من و ما را زدلم بزدایی

نیستم نیست که هستی همه در نیستی است      هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی

پی هرکس شدم از اهل دل و حال و طرب         نشنیدم طرب از شاهد بزم آرایی

عاکف درگه آن پرده نشینم شب و روز

تا به یک غمزۀ او قطره شود دریایی

 

والسلام علی عبادالله الصالحین


منبع: مجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)، ص 263.



پی نوشتها:

[1]. فقه سیاسی اسلام، ج 1، ابوالفضل شکوری، ص 70.

[2]. نهج البلاغه، خطبه 191.

[3]. ولایت فقیه، امام خمینی، ص 26.

[4]. نقل از خاطرات حجت الاسلام محتشمی.

[5]. ولایت فقیه، امام خمینی، ص 16.

[6]. همان، ص 17.

[7]. ر.ک: صحیفه امام ، ج 5، ص 509- 512.

[8]. ر.ک: صحیفه امام ، ج 15، ص 69- 70.

[9]. ر.ک: صحیفه امام ، ج 20، ص 317- 319.

[10]. وصیتنامۀ سیاسی ـ الهی امام خمینی.

[11]. 14 / 8 / 57.

[12]. 24 / 3 / 58.

[13]. وصیتنامۀ سیاسی ـ الهی امام خمینی.

[14]. همان.

[15]. همان.

[16]. همان.

[17]. همان.

[18]. در جستجوی راه از کلام امام، ج 9، ص 12.

[19]. همان، ج 9، ص 456.

[20]. ر.ک: صحیفه امام ، ج 21، ص 277- 279.

[21]. از پیام امام به مناسبت شهادت عارف حسین الحسینی از پاکستان.

[22]. وصیتنامۀ سیاسی ـ الهی امام خمینی.

[23]. ر.ک: صحیفه امام ، ج 21، ص 284- 285.

[24]. ر.ک: صحیفه امام ، ج 15، ص 246.

[25]. ر.ک: صحیفه امام، ج 11، ص 232 .

[26]. ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 86- 87 .

[27]. ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 91.

[28]. وصیتنامۀ سیاسی ـ الهی امام خمینی.

انتهای پیام /*