مدعیان حقوق بشر

از منظر امام چهره کریه آمریکا را می توان در پشت هر فاجعه ای که رخ داده و حق مظلومی ضایع شده و فسادی صورت گرفته است، مشاهده نمود. یکی از این فجایع چراغ سبزی بود که به صدام نشان داده شد تا به بهانه خصومت های مرزیِ گذشته دو کشور، به ایران اسلامی حمله کند. در سال ۱۳۵۹ ه.ش. تجاوز گسترده ای به طول ۱۲۸۰ کیلومتر مرز مشترک از شمالی‏ ترین نقطه مرزی تا بندر خرمشهر و آبادان آغاز شد. هواپیماهای نظامی عراق فرودگاه تهران و مناطق دیگر را بمباران کردند و ماشین جنگی صدام کیلومترها در خاک ایران پیشروی کرد و مناطق وسیعی از پنج استان ایران را اشغال نمود. مقاومت های مرزنشینان در مراحل اوّلیه جنگ به علت عدم اطلاع و آمادگی قبلی و نداشتن تجهیزات و نیروی نظامی با قساوت بعثی ها در هم شکسته شد. شهرها و روستاهای موجود در مناطق اشغالی به سرعت تخریب و به تلّی از خاک بدل شدند و صدها هزار تن از خانه و کاشانه خود آواره گردیدند.

کد : 169876 | تاریخ : 08/01/1399

جنایات هولناک و کشتار مردم بی‌گناه، زیر چتر حمایتی حقوق بشر آمریکایی به بهترین شکل به نمایش گذاشته می‌شود و به نام دفاع از حقوق بشر، حق باطل و باطل حق جلوه می کند. برخورد خصمانه با انقلاب اسلامی ایران یکی از این موارد است.

 در عصر حاضر، امام خمینی(س) که عمری را در راه کسب علم و اجتهاد و مبارزه سپری کرده بود، توانست علی رغم حمایتهای بیگانگان و پشتیبانی نیروهای عظیم استکباری در همۀ عرصه های مالی، سیاسی، تبلیغاتی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و جاسوسی به نفع رژیم شاه، انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند.

ایشان از آغاز نهضت اسلامی، به منظور رها شدن ملت ها و دولت ها از زیر بار سلطه مستکبران، صدور انقلاب را مطرح می کردند و در پیام های متعدد به سران کشورهای مختلف، آنان را به الهام گیری از مبارزه ملت ایران فرا می خواند و می فرمود؛ امید است سایر ملل محروم و در بند کشورهای اسلامی نیز بتوانند با الهام گیری از این انقلاب اصیل اسلامی و قوانین حیات بخش اسلام خود را از سلطه شرق و غرب و مزدورانشان نجات بخشند. (ر.ک. صحیفه امام، ج18، ص356)

همچنین بر آمریکای جهانخوار یورش برده و سردمداران آمریکا را به عنوان ریشۀ همۀ مفاسد عالم معرفی می نمودند؛ ما می گوییم که آن کسی که به مملکت ما خیانت اصلی را کرده،‏‎ ‎‏امریکاست. (صحیفه امام، ج4، ص86)

از منظر امام چهره کریه امریکا را می توان در پشت هر فاجعه ای که رخ داده و حق مظلومی ضایع شده و فسادی صورت گرفته است، مشاهده نمود.

یکی از این فجایع چراغ سبزی بود که به صدام نشان داده شد تا به بهانه خصومت های مرزیِ گذشته دو کشور، به ایران اسلامی حمله کند. در سال ۱۳۵۹ه.ش. تجاوز گسترده ای به طول ۱۲۸۰ کیلومتر مرز مشترک از شمالی‏ ترین نقطه مرزی تا بندر خرمشهر و آبادان آغاز شد. هواپیماهای نظامی عراق فرودگاه تهران و مناطق دیگر را  بمباران کردند و ماشین جنگی صدام کیلومترها در خاک ایران پیشروی کرد و مناطق وسیعی از پنج استان ایران را اشغال نمود. مقاومت های مرزنشینان در مراحل اوّلیه جنگ به علت عدم اطلاع و آمادگی قبلی و نداشتن تجهیزات و نیروی نظامی با قساوت بعثی ها در هم شکسته شد. شهرها و روستاهای موجود در مناطق اشغالی به سرعت تخریب و به تلّی از خاک بدل شدند و صدها هزار تن از خانه و کاشانه خود آواره گردیدند.

 ارتش ایران بر اثر حوادث انقلاب بشدت از هم گسیخته شده بود و دوران اوّلیه بازسازی خود را می ‏گذراند. بسیاری از تجهیزات پیچیده و هواپیماهای مدرن نظامی و موشک های پیشرفته ‏ای که با پول ملت ایران خریداری شده بود در آخرین روزهای حکومت شاه با تلاش های دو ماهه ژنرال هایزر به امریکا منتقل شده بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به فرمان امام تازه تأسیس شده بود؛ نیرو، تجهیزات، و تجربه کافی نداشت. صدام حسین با اطلاع  از این واقعیت ها به ایران حمله کرد و خیال می کرد که جمهوری اسلامی توان مقابله در برابر این لشکرکشی را نداشته و او می تواند با حمایت دنیای استکبار و سکوت مرگبار مجامع بین اللملی، نقشه عراق بزرگ را پیاده کند.

با همه این دشواری ها، امام خمینی بدون دغدغه و تردید فرمان مقاومت صادر کرد و طی سخنانی امریکا را عامل اصلی جنگ و حامی و تحریک‏ کننده صدام خواند و با صراحت به مردم اطمینان داد که اگر برای خدا به دفع تجاوز دشمن به‏ عنوان یک تکلیف شرعی بپا خیزند شکست دشمن قطعی است هرچند که همه عوامل ظاهری خلاف آن را ثابت کنند.( صحیفه امام؛ ج 13، ص221)

امام خمینی با تکیه‏ به خدا و مردم خداجو، با یک سلسله سخنرانی ها و پیام های متوالی مردم را آماده نبردی سخت و طولانی مدت می کرد و با استناد به آیات قرآنی که، دفاع تا رفع تجاوز و تنبیه متجاوز واجب است(حجرات/۹) می فرمود؛ ما مدافع اسلام هستیم و مدافع اسلام با جان و مال و عزیزان خودش دفاع می ‏کند و هرگز نخواهد نشست.( صحیفه امام؛ ج 13، ص280)

صدام به نیروهایش وعده فتح سه روزه و یکسره کردن کار جنگ را داده بود ولی دفاع مردم ایران موجب زمین گیر شدن ارتش عراق گردید. این شکست فشارهای سیاسی بر ایران را افزایش داد و تلاش برای تحمیل آتش بس پیشنهادی مجامع بین ‏المللی شدت گرفت. آتش بس در آن زمان یعنی باقی ماندن عراق درخاک ایران. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی باید برای باز پس گیری هر متر مربع از خاک اشغال‏ شده‏ اش سال ها امتیاز بدهد و برای تخلیه دشمن از خاک کشورش گدایی کند.

 این منطقی نبود که هیچ آزاده غیرتمندی پذیرای آن باشد تا چه رسد به امام و مردمی که به تازگی از میدان قیام علیه دیکتاتورترین شاه منطقه، پیروز بیرون آمده بودند.

 امام خمینی عزم خویش و ملت را برای ادامه دفاع تا عقب‏ نشینی متجاوز به مرزهای شناخته‏ شده و جبران خسارات وارده اعلام می‏ داشت؛ اما هیاهوی تبلیغاتی غرب چنان گسترده بود که صدای حقانیت و مظلومیت ملت ایران به گوش کسی نمی ‏رسید. کم کم حقایق را آنچنان وارونه جلوه دادند که ایران چهره‏ ای جنگ ‏افروز، و صدام صلح‏ طلب معرفی می‏ شد. این فشارها و حق‏ کشی ها نیز در موضع استوار امام خمینی و مردم ایران تغییری نداد و عملیات آزادسازی مناطق اشغال شده به وسیله رزمندگان اسلام شتاب گرفت و آثار شکست را در جبهه بعثی ها نمایان ساخت. این پیروزی ها سبب شد تا مزدوران صدام با حمایت امریکا با بمباران شیمیایی حلبچه و کشتار ۵۰۰۰ نفر از مردم این شهر جنایت بزرگی را مرتکب شوند.

جنایت بزرگ صدام در بمباران شیمیایی شهر حلبچه، کشتار بیگناهان در بمباران های وسیع مناطق مسکونی ایران و دعوت دولت های به ظاهر اسلامی از امریکا و اروپا برای گسیل ناوگان های دریایی به خلیج فارس در حمایت از صدام و منفجر ساختن هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیج فارس به وسیله نیروهای نظامی امریکا نه تنها مورد اعتراض دولت ها و سازمان های مدعی حقوق بشر قرار نگرفت بلکه کوشیدند تا بر چهره دشمن متجاوز که جنایاتش در تاریخ بی‌سابقه است نقاب دروغین صلح‌ خواهی بزنند و ملت مظلوم و مقاوم ما را که جز دفع تجاوز هدفی نداشته و ندارد، در افکار عمومی جهانیان حتی مسلمانان، جنگ‌ افروز نشان دهند.

آغازگران جنگ به هیچ یک از هدف های خویش نرسیدند. نظام جمهوری اسلامی نه تنها سرنگون نشد بلکه در پرتو وحدت ملی اقتدار خویش را در حاکمیت بر تمامی پهنه ‏های داخلی تثبیت کرد و  در صحنه بین‏ المللی نیز به ‏عنوان یک قدرت با ثبات و غیرقابل شکست حضور خود را به اثبات رسانید و حقانیت خود را علی‏ رغم هشت سال تبلیغات مداوم خصمانه غربی ها ثابت کرد.

امام راحل در مورد جنایات صدام و حامیانش می فرمایند: 

"صدام خونخوار که در این چند ساله تجاوز به خاک ایران ده ها هزار مردم بیگناه را به خاک و خون کشیده و در جنایت بی سابقه اخیرش در شهر حلبچه جان هزاران زن و کودک بی‏ پناه را با بمبهای شیمیایی در فاصله چند ثانیه گرفت و روی همه جلادان تاریخ را سفید کرد... متأسفانه این فاجعه هولناک آن طور که انتظار می ‏رفت از طرف زمامداران جهان محکوم نشد و دست این جنایتکار قرن را برای آدمکشی های بعدی باز گذاردند." ( صحیفه امام؛ ج 21، ص25)

"شما می‏ بینید که در حالی که صدام ... آن جرم را مرتکب شد، ما را محکوم کردند به جای اینکه اینها بنشینند با هم و بگویند کسی که روی مسلمین، روی ملت عرب، روی ملت غیر عرب، روی فارس، روی همه، بمب‏ های شیمیایی می‏ ریزد، این محکوم است در دنیا، لکن مجامع دنیا یک کلمه‏ ای می‏ گویند، باز هم می ‏گویند باز معلوم نیست که مال آنجا باشد، معلوم نیست که اینها آن باشد و ما را محکوم می ‏کنند. در مقابلش در عین حالی که سازمان بین المللی  این مسأله را تعقیب دارد می‏ کند، دنبالش بی ‏فاصله ایران را برای نقض حقوق محکوم می ‏کند. "( صحیفه امام؛ ج 18، ص397)

با کلام شیرین امام در وصف ایثارگران مطلب خاتمه می یابد:

"خداوندا، همه چیز تویی؛ و غیر از تو همه هیچ. خداوندا، تو عزیزی؛ و غیر از تو همه ذلیل. خداوندا، تو غنی ‏ای؛ و غیر از تو همه فقیر.... دشمنان خدا و خلق خدا آنی غافل نیستند، و در کمین نشسته ‏اند تا آنچه را خدایی است نابود کنند. خانواده‏ های شهدا، تا همیشه تاریخ این مشعل داران راه اولیا، افتخار روشنایی طرق الی اللَّه را به عهده گرفته‏ اند.

مجروحین و معلولینْ خود چراغ هدایتی شده‏ اند که در گوشه گوشه این مرز و بوم به دین باوران راه رسیدن به سعادت آخرت را نشان می‏ دهند: راه رسیدن به خدای کعبه را. اسرا در چنگال دژخیمانْ خود سرود آزادی‏ اند، و احرار جهان آنان را زمزمه می‏ کنند.

مفقودین عزیز محور دریای بیکران خداوندی‏ اند؛ و فقرای ذاتی دنیای دون در حسرت مقام والایشان در حیرتند. از شهدا که نمی ‏شود چیزی گفت. شهدا شمع محفل دوستانند.

شهدا در قهقهه مستانه ‏شان و در شادی وصولشان عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون اند( بخشی از آل عمران/ ۱۶۹)؛ و از «نفوس مطمئنه‏ ای» هستند که مورد خطاب فَادخُلِی فِی عِبادِی و ادخُلی جَنَّتِی ( بخشی از آل عمران/ ۱۶۹) پروردگارند. اینجا صحبت عشق است و عشق؛ و قلم در ترسیمش بر خود می‏ شکافد. " (صحیفه امام؛ ج 21، ص134)

 

انتهای پیام /*