خدا را درنگی

کد : 169979 | تاریخ : 02/02/1397

خدا را درنگی

‏ ‏

taz5

خدا را درنگی!کجا می روی

که با ما و از ما جدا می روی

 

بر این امتداد نهایت گریز

کجا تا کجا تا کجا می روی

 

چو اشگی و از دیده ها می چکی

چو آهی و از سینه ها می روی

 

چنان عطر سبز علفزارها

به بال نسیم صبا می روی

 

افق در افق رقص آیینه هاست

تو بر خطی از روشنا می روی

 

چنان زورقی در هیاهوی موج 

بر این بحر بی انتها می روی

 

مگر موسئی و به گهواره ای 

که بر نیلی از اشگها می روی

 

دمادم به ژرفای خیزابها

فرو می شوی و فرا می روی

 

دل از روزن دیده سر می کشد

که می مانی از راه یا می روی


[[page 196]]

 

 

برو با خدا می سپارم ترا


taz2

وگر چند بی ناخدا می روی

 

خدا را چه گویم ای وای من

نبینم که از دست ما می روی

 

به خود آمدم جمله تا آمدی

زخود می روم جمله تا می روی

 

هنوز  این تویی کز خم کوچه ها

به کف بر گرفته عصا می روی

 

هنوز این تویی مست و هوهوزنان

قلندروش از کوچه ها می روی

 

شبانگاه بگشوده بال عروج

به خلوتسرای خدا می روی

‏ ‏

محمد رضا روزبه

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 197]]‎

انتهای پیام /*