دکتر خدیجه سفیری

هویت اجتماعی زنان

کد : 170339 | تاریخ : 24/02/1397

هویت اجتماعی زنان

دکتر خدیجه سفیری[1]

چکیده

امروزه بسیاری از متفکران، عوامل اجتماعی را در کنار عوامل فردی – روانی به عنوان مهمترین عوامل تغییر پذیری هویت انسانی مورد توجه قرار می دهند. تحقیقات نشان می دهد در حوزه هویت اجتماعی و بویژه هویت جنسیتی بر اساس تغییرات جهانی شدن در ایران ما شاهد تغییراتی در هویت زنانه شده ایم. در این مقاله از نظریات گیدنز و جنکینز و مید و کولی استفاده شده است. و تحقیقات نشان می دهد عوامل مؤثر بر هویت زنان عبارتند از ؛ اعتماد بنفس، گستره شبکه ارتباطی افراد , میزان رضایت از خود و میزان عقلانیت , طبقه , قومیت , تحصیلات, میزان قدرت نمایی زنان در دستیابی به قدرت و......

جهانی شدن و نوگرایی بیشترین اثر تبیین کنندگی را در هویت زنان داشته است. امروز زنان ما بیشتر بر هویت غیر سنتی مبتنی بر نقش های اکتسابی تأکید دارند تا نقش های انتسابی. در جامعه ایران امروز تغییرات بارزی چون 1- ادامه تحصیلات زنان تا سطوح عالی 2- حرکت زنان به سوی استقلال مالی و فردی 3- ظهور ادبیات زنان که در آثار فرهنگی چون فیلم های سینمایی هویداست، نشانگر به چالش کشیدن هویت اجتماعی سنتی توسط دختران و زنان است.

پس از انقلاب، هویت اجتماعی و بدنبال آن هویت جنسیتی با تغییراتی که در جامعه برای زنان ایجاد شد موقعیت بهتری یافت. زنان برای کسب منابع هویت ساز تلاش بسیاری نمودند. تحصیلات عالی و حضور اجتماعی و فعالیت اقتصادی همراه با پای بندی های اعتقادی زنان، آنان را در جایگاه ویژه ای قرار داد. هر چند بعضی از آموزه های دینی آنان را در تعادل برقرار کردن میان ابعاد مختلف زندگی دچار معضلاتی نموده است و در بسیاری از نتایج تحقیقات ذکر شد که توازن ایجاد کردن بین نقش های سنتی و مدرن، زنان را در شرایط انتخاب گری سختی قرار می دهد. آنچه در طی این سالها مشاهده می نماییم آنان با باز اندیشی در عناصر هویتی راههای متفاوتی در پیش گرفتند. بویژه نسل اول انقلاب با نسل سوم انقلاب در بسیاری از این عناصر هویتی، متفاوتند البته همانطور که تحقیقات نشان داد در کسب قدرت اجتماعی زنان و نیاز به تلاش آنان، هر دو نسل به آن تأکید داشتند. امروز زنان ما در هویت جنسیتی خود که ریشه در کلیشه های جنسیتی دارد، بازنگری کرده و سلطه مردانه را در تفاوت هویت اجتماعی بر نمی تابند. هر چند ساختارهای سیاسی و اقتصادی و تا حدودی اجتماعی و فرهنگی ما هنوز با کلیشه های سنتی عمل می کنند ولی مقاومت زنان برای طرح هویتی جدید، همراه با حضور در تحصیلات عالی و فعالیت در حوزه های فرهنگی و اجتماعی بیشتر مشهود است.

طرح مسأله:

امروزه مسأله هویت و دگرگونی های آن در کانون توجه بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی قرار دارد، یکی از مهمترین علت های این پدیده تغییر پذیری بیشتر هویت های انسانی- اجتماعی در دنیای مدرن است در حالی که در بخش  مهمی از تاریخ بشر ارزشها و هویت های انسانی – اجتماعی کمتر در معرض تغییر و دگرگونی بوده اند.

بنابراین امروزه بسیاری از متفکران، عوامل اجتماعی را در کنار عوامل فردی – روانی به عنوان مهمترین عوامل تغییر پذیری هویت انسانی مورد توجه قرار می دهند.

هویت را می توان تعریف از خود دانست که این تعریف از خود، از طرفی محصول زندگی اجتماعی و از سوی دیگر یک عامل مؤثر بر زندگی اجتماعی افراد است. بسیاری هویت جنسیتی را زیر مجموعه هویت اجتماعی می  دانند، با توجه به این که هویت جنسیتی از حوزه های بسیار تفکیک شده از نظر نقش  های جنسیتی می باشد. پایبندی به کلیشه های جنسیتی و یا مقاومت در برابر آنان می تواند متأثر از هویت اجتماعی باشد که فرد برای خود تعریف کرده است. (سفیری، 1384)

جوامعی که امروزه در حال گذر از سنت به مدرنیته هستند، گاهی متمایز و مغایر با مسائل کشورهای توسعه یافته امروزی که به ثبات رسیده اند، به لحاظ هویتی دچار مشکلات عدیده ای هستند. این گذار هویتی کنش و واکنش افراد جامعه را دچار مشکلاتی کرده که ممکن است در ساخت اجتماعی واقعیت نیز خلل ایجاد کند و چالشهای هویتی و همچنین سر در گمی هویتی را پدید آورد. (Zahara: 1969)

یکی از خصوصیات جامعه گذار این است که افراد در این دوره به نوعی نابسامانی هویتی ناشی از عدم جدایی کامل از هویت گذشته و اتصال کامل به هویت جدید دچار می شوند. در صورتی که این سر درگمی در هویت به سر انجامی نرسد نمی توان انتظار کنشهای سودمند از افراد داشت.

تحقیقات نشان می دهد در حوزه هویت اجتماعی و بویژه هویت جنسیتی بر اساس تغییرات جهانی شدن در ایران، ما شاهد تغییراتی در هویت زنانه شده ایم. (مقدس، 138، رفعت جاه، 1391 ایمان، 1381 سفیری، 1391، حسین زاده 1388)

تعریف هویت اجتماعی:

هویت چیست؟

هویت اجتماعی کدام است؟

واژه هویت در فرهنگ لغات انگلیسی اکسفورد معادل با Identity، ریشه در زبان لاتین دارد. (از معادل identitas که از idem یعنی «مشابه و یکسان» ریشه می گیرد)

هویت اجتماعی درک از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، درک دیگران از خودشان و افراد دیگر (از جمله خود ما) چیست. از این رو هویت اجتماعی محصول توافق و عدم توافق است و می توان در باب آن نیز به چون و چرا پرداخت.

زندگی اجتماعی انسان بدون وجود راهی برای دانستن این که دیگران کیستند و بدون نوعی درک از این که خود ما کیستیم غیر قابل تصور است. هویت اجتماعی شخص هیچگاه یک موضوع تمام و حل شده نیست و در واقع  هویت را صرفاً می توان همچون یک فرآیند فهم کرد. (جنکینز 1391ص 6)

آنچه مردم درباره ما می اندیشند از آنچه ما درباره خودمان می اندیشیم اهمیت کمتری ندارد. اینکه شخص بر هویت خود تأکید کند کافی نیست اشخاصی که با آنها سر و کار داریم نیز باید آن هویت را معتبر بدانند. هویت اجتماعی هرگز امری یک جانبه نیست.

آنچه یک گروه انسانی را هویت می بخشد شباهتی است که باعث تفاوت آنها از گروههای دیگر می شود. شباهت و تفاوت معناهایی است که افراد آنها را می سازند. فرهنگ جوامع بشری فرایند تفاوت و شباهت را عینیت می بخشد. ابزارهای فرهنگی هویت ساز باعث شکل گیری مقوله های هویتی در بین جوامع بشری می شوند. زبان، مذهب، پوشاک، علایق زیبا شناختی، تفریحات و سرگرمی، تغذیه و... مواردی فرهنگی است که برای زندگی هر گروهی ایجاد معنا می کنند و باعث شباهت درون گروهی و تفاوت از برون گروه می شوند. (جنکینز 1391)

تعریف هویت جنسیتی:

گونه ای درک از احساسات جنسی خود که بر اساس نظریه فمینیستی، فرهنگ بیش از بیولوژی، هویت جنسی را تعیین می کند برای نمونه این هویت صرفاً تصویری عمومی از اهداف و مقاصد جنسی را که با شخصیت انسان یکی شده بازنمایی می کند.

یکی از ابعاد مهم هویت شخصی، هویت جنسیتی است. هویت جنسیتی به پنداشت مردم از خود به عنوان مرد یا زن اشاره دارد. در اصطلاح روانشناسی این معنا، یک معنای بنیادی هستی شناسی (وجودی) از مرد یا زن بودن، پذیرش جنسیت فرد به عنوان بر ساخته اجتماعی- روانشناختی است که با پذیرش جنس زیست شناختی اش هم راستاست. (سفیری، 1388)

هویت تصویری است که ما از خودمان و روابطمان با جهان بیرون داریم. گر چه ممکن است که این تصویر از خودمان با تصور دیگران از ما کاملاً تفاوت داشته باشد اما این که چه تصوری از خودمان داشته باشیم بستگی دارد به تصوری که ما از جنسیت خود داریم یعنی هویت ما را هویت جنسیتی ما تشکیل می دهد. (میشل کیمل 1997)

نظریه های هویت:

گیدنز هویت را اینگونه تعریف می کند:

خود شخص آنطوری که از خودش تعریف می کند. به نظر او هویت انسان در کنش متقابل با دیگران ایجاد می گردد و در جریان زندگی پیوسته تغییر می کند. هیچکس دارای هویت ثابتی نیست. هویت، سیال و همواره در حال ایجاد شدن و عوض شدن است. (گیدنز 1378: 16)، او معتقد است یکی از تجارب بنیادی دوران اولیه که نقش مهمی در نحوه تشکیل خود و هویت دارد، تجربه اعتماد بنیادی است که ریشه در اعتماد و اطمینان به اشخاص دارد و معمولاً از نخستین تجربیات زندگی حاصل می شود. تجربه اعتماد بنیادی سازنده و محافظ خود است. برای رویارویی با واقعیت های روزانه، تجربه اعتماد بنیادین، نوعی امنیت وجودی و خوش بینی به دیگران پدید می آورد که به فرد امکان می دهد در رویارویی با رویداد های ناگوار زندگی اجتماعی، امیدواری و شهامت خود را حفظ و مقاومت کند. چنانچه شخص به جامعیت خود و ارزش روایتی که از هویت خویشتن ارائه داده اطمینان قاطع داده باشد، از غرور برخوردار می شود و می تواند هویت شخصی خود را حفظ و از آن حمایت کند، این حالت بر اثر کسب امنیت وجودی و یکپارچگی بیان «خود» در ارتباط های «خود» با دیگران تحقق می یابد. (گیدنز 1387: 102)

فردی که هویت او تثبیت شده است، احساس مسئولیت شهروندی نموده، خود را در قبال مسائل اجتماعی مسئول می داند و ضمن حفظ مصالح اجتماعی، نسبت به وظایف خود به عنوان عضوی از جامعه مطلع است و با پرهیز از رفتارهای نابهنجار و رعایت حدود و مقررات جامعه در بهبود روابط اجتماعی خود با اعضای جامعه تلاش می نماید.

آنتونی گیدنز معتقد است همه انسانها در جوامع مدرن باید به سؤالات مهمی درباره هویت خود پاسخ بدهند و ناگزیر در طول زندگی انتخاب های مهمی کنند. از سؤالات روزمره همچون چگونگی لباس پوشیدن، چه چیزی خوردن و تفریحات گرفته تا تصمیمات اساسی درباره روابط، باورها و شغل خود. در جوامع سنتی نقش های کم و بیش ثابتی برای افراد تعریف می شد، در حالی که در جوامع مدرن، انسان باید خود نقش هایش را بسازد.

گیدنز پیوسته یادآور می شود که محیط اجتماعی دستخوش تغییرات وسیع و سریع است. مدرنیسم، امنیت و قطعیت پیشینی را که در دنیای سنتی وجود داشت متزلزل می کند و انسان را با اضطراب وجودی و نگرانی از توان مقابله با رویدادها مواجه و وادار به بازجویی و بازنگری مداوم در اعمال و افعال خویشتن می نماید. جامعه جدید دیگر حالت سنتی گذشته را ندارد و اعتقاد به قضا و قدر جای خود را به تفکر و ساختن آینده داده است. سنت، آیین های جمعی است که با تشریفات خاصی انجام می شود. با وجود سنت ما مقید به پاسخگویی در برابر اعمال و رفتاری که از ما سر می زند نیستیم. اما پدیده یکپارچگی جهانی حتی در عرصه های کوچک مانند روابط خانوادگی نیز وارد شده و جامعه را از حالت سنتی خارج کرده است. آیین های شخصی، وسواس و اجبار وارد زندگی شده و بسیاری از عمل ها و عکس العمل های ما زیرسایه وسواس و اجبار معنا یافته است.

گیدنز جهان نوین را دارای توان باز اندیشی می داند و چنین استدلال می کند: توانایی باز اندیشی نوگرایی تا قلب خود گسترش می یابد، خود به طرح باز اندیشیده تبدیل می شود، یعنی خود تبدیل به چیزی می شود که می توان آن را مورد باز اندیشی قرار داد، دگرگونش کرد و حتی آن را قالب ریزی نمود. «خود، هم محصول اکتشاف خود و هم فراورده رشد روابط اجتماعی صمیمانه است. باز تابندگی خود همراه با نفوذ نظام های مجرد به طرزی فراگیر جسم آدمی و فرآیندهای روانی او را تحت تأثیر قرار می دهد». (گیدنز، 1383: 23). با پیدایش مدرنیت، باز اندیشی خصلت دیگری به خود می گیرد. در این دوره باز اندیشی مبنای باز تولید نظام می گردد، به گونه ای که اندیشه و کنش پیوسته در یکدیگر انعکاس می یابند. باز اندیشی در زندگی اجتماعی مدرن در بر گیرنده این واقعیت است که عملکرد های اجتماعی پیوسته باز سنجی می شود و در پرتو اطلاعات تازه درباره خود، آنها اصلاح شده و بدین سان خصلتشان را به گونه ای اساسی دگرگون می سازند. به نظر او انقلاب در نظام های ارتباطی و ورود نیروهای جهانی چون رسانه، اینترنت و فرهنگ عامه پسند، زندگی های شخصی را دستخوش دگرگونی کرده است. این وضعیت ما را به باز تعریف جنبه های خصوصی و شخصی زندگی وادار می کند جنبه هایی چون خانواده، نقش های جنسیتی، روابط جنسی و هویت شخصی و... گاه این فرایند باز اندیشی در سطوح سیاسی و جنسیتی خودهای جدیدی بنا می کند.

نظریات جنکینز:

جنکینز در پرورش نظریه هویت اجتماعی اش تحت تأثیر اندیشه های کسانی چون هربرت مید، اروینگ گافمن و فردریک بارث مردم شناس است. جنکینز شکل گیری نظریه خویش را به این صورت خلاصه می کند: «اگر هویت، شرط ضروری برای حیات اجتماعی است، بر عکس آن نیز صادق است. هویت فردی که در خویشتنی تجسم یافته - جدا از سپهر اجتماعی دیگران معنادار نیست. هویت فردی بر تفاوت و هویت جمعی بر شباهت تأکید دارد. اما هویت فردی و خویشتنی به طور کامل در اجتماع ساخته می شوند. یعنی در فرآیندهای اجتماعی شدن اولیه، و در فرآیندهای جاری تعامل اجتماعی که در چارچوب آنها، افراد در طول عمرشان خود و دیگران را تعریف و باز تعریف می کنند. خاستگاه این دیدگاه پراگماتیسم آمریکایی است که از نظریات اثرگذار کولی و مید بهره برده است. از کار آنان برداشتی از «خود» به عنوان ترکیبی جاری، و در عمل همزمان، از تعریف خود (درونی) و تعاریف خود که دیگران عرضه کنند (برونی) حاصل می شود. به این ترتیب برای آن الگوی بنیادی که کل استدلال مرا آشکار می سازد، الگویی به دست داده می شود، یعنی دیالکتیک درونی –برونی شناسایی به عنوان فرآیندی که به واسطه آن همه هویت ها اعم از فردی و جمعی – ترکیب می یابند.»

علاوه بر تعاریف درون و برون، جنکینز معنای تجسم یافتگی را هم از مید اخذ کرده است. دیالکتیک درونی – برونی شناسایی به عنوان فرآیندی که از همه هویت ها اعم از فردی و جمعی ترکیب می یابد، مطرح است. هویت اجتماعی در قالب عمل اجتماعی تجسم می یابد. چون افراد به طور آگاهانه ای اهداف خود را دنبال می کنند و درصدد هستند چیزی یا کسی باشند و یا به نظر آیند تا بتوانند با موفقیت هویت های اجتماعی خاصی را بدست آورند. الگوی دیالکتیک درونی – برونی، ما را به این می رساند که آنچه مردم درباره ما می اندیشند از آنچه ما درباره خودمان می اندیشیم اهمیت کمتری ندارد. ریچارد جنکینز در کتاب خویش با عنوان "هویت اجتماعی" در پی بازسازی مفهوم هویت اجتماعی برای کاربرد جامعه شناختی است و برای این کار بر ایجاد ارتباط بین مدل های انضمامی و انتزاعی هویت که می توان آن را نوعی پیوند میان ساختار و کنش دانست تأکید می ورزد به نظراو اگر هویت یک پیش نیاز برای زندگی اجتماعی است، عکس آن نیز درست است، یعنی هویت فردی نیز جدا از دنیای اجتماعی دیگر مردم معنا ندارد. اشخاص منحصر به فرد متغیر هستند، اما خود بودن به طور کلی امری است که به شیوه ای شناخته شده است. یعنی در فرآیندهای اولیه و بعدی جامعه پذیری و کنش متقابل اجتماعی به دست می آید، هویت حاصل دیالکتیک درون و برون و یا فرد و جامعه است. دیالکتیک درونی- بیرونی هویت یابی فرآیندی است که در جریان آن همه هویت های جمعی و فردی شکل می گیرند. فهم بازتابی هر فردی از هویت خاص خودش، در رویارویی با دیگران و از لحاظ شباهت یا تفاوت ساخته می شود، و بدون آن ما نمی دانیم چه کسی هستیم و از همین رو قادر به عمل نخواهیم بود. در نظریه اجتماعی مید افراد و جامعه همچون دو چیز متفاوت باهم در تضاد نیستند. جامعه همان مناسبات اجتماعی میان افراد است، و افراد نیز خارج از مناسبات اجتماعی نمی توانند وجود داشته باشند، بدون مناسبات اجتماعی، کنش گری انسانی و فرهنگ وجود نخواهد داشت.

جنکینز همچنین به مقوله جنسیت نیز توجه نشان داده است. از نظر او جنسیت به تجربه فرد سامان می دهد و آن را در خویشتن ادغام می کند. به علاوه جنسیت آشکارترین وجه هویت فردی است که در تعامل با دیگران ساخته می شود و قطعاً هویتی جمعی نیز هست، زیرا می توان بر اساس آن رده بندی کرد. با این وجود وی عقیده دارد که عناصری چون جنسیت بیشتر از بیرون تعریف می شوند تا درون و انعطاف پذیری کمتری دارند، چرا که جنسیت هویتی است که به صورت جمعی- ملی، در فرآیند اجتماعی شدن به کودک منتقل می شود و کودک به علت تجارب کمی که دارد توان مقاومت در مقابل آن را ندارد، بنابراین دیالکتیک گاهی می تواند یک سویه تر باشد. او پیرو همین مسأله در مورد زنان معتقد است که هر چه آنها مشارکت بیشتری در عرصه های مختلف کنند و منابع هویت سازشان بیشتر شود (منابع مادی، فرهنگی، ارزشها و نگرشها) توانایی مقاومت بیشتری در برابر این هویت های بیرونی خواهند داشت. (محمدی، 1385).

نظریات دورکیم

دورکیم در نظریه آنومی خود این مطلب را بیان می کند که دوره هایی در جامعه پدیدار می شوند که در آنها عامل وحدت بخش نخستین، دچار خلل می شود، وضعیتی به وجود می آید که در آن از یک طرف پیچیدگی های جامعه، پیش رفته و گروههای جدیدی پیدا شده است؛ انسجام سنتی به هم ریخته و از سوی دیگر نظام جدیدی استوار شده است. در این مرحله است که وضعیت بی هنجاری یا آنومی پدید می آید. جامعه سازمان یافته، جامعه دارای ثبات است و مردم نقش های خود را بدون فشار و یا تقابل، به سادگی انجام می دهند. رفتار اجتماعی از هنجارها و قواعد اجتماعی تأثیر می پذیرد، اما وقتی سازمان اجتماعی در مقابل تغییرات اجتماعی قرار گیرد و امکان انطباق پیدا نکند، دچار بی سازمانی می شود. (آزاد ارمکی، 1377: 38). اگر ارزشها و هنجارهای اجتماعی نتوانند اقتداری آمرانه داشته باشند و مدیریت اخلاقی لازم را بر فرد اعمال کنند، فرد نمی تواند جهت رفتار خویش را تعیین کند؛ در این شرایط هنجارها و معیارهای اجتماعی پریشان شده با اینکه با یکدیگر ناسازگار می شوند و فرد برای هماهنگ شدن با آنها دچار سر درگمی می شود؛ در نتیجه فرد در وضعیتی قرار می گیرد که به درون خویشتن خود پناه می برد و بدبینانه همه پیوندهای اجتماعی را نفی می کند. در چنین شرایطی است که بحران هویت مفهوم پیدا می کند. بحران هویت در پی بی هویتی به وجود می آید. در واقع دور شدن از هویت های موجود و نیافتن هویت مطلوب، افراد را سردرگم و بلاتکلیف می کند که خود زمینه مساعدی را برای رشد آسیب های اجتماعی فراهم می سازد.

کولی:

خود آینه سان، تصویر تا اندازه مشخصی از خود شخص، یعنی هر برداشتی که شخص از خود دارد و نوعاً احساسی که شخص از خود دارد با رویکردی تعیین می شود که فکر می کنیم دیگران نسبت به خود ما دارند، بدین سان که در اذهان دیگران، برداشتی از قیافه، رفتار، هدف ها، کردار و دوستانمان وجود دارد و این ابعاد خود به شیوه های گوناگون تحت تأثیر این حضور ما قرار دارد.

مطابق با نظر کولی می توان گفت هویت یک فرد، همان خود آینه سان اوست که در جریان تعاملات فرد با دیگران شکل می گیرد. بر این اساس هویت تعریفی است که فرد به واسطه تعاملاتش با دیگران یا به عبارتی با نگاه کردن در آینه دیگران از خود به دست می آورد. این هویت ضرورت اجتماعی است و در جریان تعاملات و ارتباطات اجتماعی شکل گرفته و فرد از آن آگاهی دارد. (ریتزر،1379،ص288)

هربرت مید:

هربرت مید مهمترین نظریه پرداز هویت اجتماعی، معتقد است هر فرد هویت یا خویشتن خود را از طریق سازمان دهی نگرش های فردی دیگران در قالب نگرشهای سازمان یافته اجتماعی یا گروهی شکل می دهد. (اسکیدمور، 1375، 247) مید خویشتنی را فی نفسه همان هویت اجتماعی می دید که از یک سو، از مناسبات متقابل میان گفت و گوی فرد در ذهن یعنی گفت و گو میان من فاعلی و من مفعولی و از سوی دیگر گفت و گوی فرد با دیگران در عرصه مناسبات اجتماعی پدیدار می شود. جامعه، مکالمه ای میان مردم است. ذهن، درونی شدن آن مکالمه است و خود، در درون و بین آن دو جای دارد. (ص 74 هویت اجتماعی جنکینز)

 تاجفل و ترنر (1979) در بررسی هویت اجتماعی و احساس تعلق به گروه، به این نتیجه رسیدند که حس اینکه ما که هستیم تنها با تقویت تعلق به گروه خاصی مشخص می شود. تمایز «ما» در مقابل «آنها» نه تنها به درک خودمان کمک می کند بلکه بر ارزیابی ما و برداشت ما از ارزشها نیز مؤثر است.

اندیشمندانی چون تاجفل، عضویت در گروهها را ویژگی اصلی هویت اجتماعی می دانند، البته بر اساس نظر دئوکس گرچه بیشتر مردم در گروههای مختلفی عضویت دارند، تنها برخی از این گروهها برای این که خودمان را از طریق آنها تعریف کنیم معنی دار هستند و تعریف ما از خودمان با تعریفی که دیگرانی که در گروه عضویت دارند مشترک است. مثلاً بعنوان یک زن، یک مسلمان، یک دموکرات و...... برای به اشتراک گذاشتن هویت اجتماعی با دیگران لازم نیست با تک تک اعضای گروه تعامل داشته باشیم یا همه اعضا را بشناسیم. (دئوکس، 2001)

عوامل مؤثر بر هویت اجتماعی:

دو رویکرد به هویت اجتماعی وجود دارد: 1- رویکرد ساختاری؛ که ساختار اجتماعی تولید و جایگاه فرد در این نظام تولید، مبنای هویت اجتماعی است که همان مفهوم طبقه اجتماعی فرد است. 2-رویکردی که نگرشهای هنجاری شالوده هویت های اجتماعی محسوب می شود. (چاوشیان 1381 ص 3)

از نظر گیدنز شاخصهایی چون اعتماد به نفس، گستره شبکه ارتباطی افراد، میزان رضایت از خود و میزان عقلانیت، عوامل مؤثر بر شکل گیری هویت اجتماعی است. (ایمان 1381)

یکی از نتایج، تغییرات سریع و وسیعی است که در ساختارها و به ویژه در چشم اندازهای فرهنگی،طبقه، جنسیت، روابط جنسی، قومیت، نژاد و ملیت پدید آمده، هویت است. بنابراین هویت اجتماعی شخص هیچگاه تمام شده نیست و مداوم در معرض تغییر و تحول و بازنگری است. (جنگینز، 1381،ص 45)

باور عمومی بر این است که زنان از طریق تأثیر رسانه ها و یا سایر مراجع آگاهی دهنده به هویت جنسیتی فعالی رسیده اند. در شکل گیری آگاهی بر مؤلفه های ساختاری و جمعیتی، تجربیات زنانه تأکید می شود. نقش پیش داوری های ایدئولوژیکی، شرایط زندگی دوران کودکی و بزرگسالی، جامعه پذیری فرهنگی و جنسیتی، منابع اعتباری مانند تحصیلات، روابط خانوادگی، میزان قدرت زنان در خانواده و اجتماع از طریق دست یابی به سرمایه ها و منابع ارزشمند، همگی در شکل گیری آگاهی و شناخت جنسیت مهم تلقی شده است.

دارا بودن سرمایه های گوناگون مادی و غیرمادی مانند سرمایه فرهنگی (سلیقه، ذائقه... ) و سرمایه اجتماعی (شبکه های ارتباطی و اطلاعاتی، اعتماد و... ) و قدرت بهره برداری آزادانه از آنها در حوزه خانواده و خارج از آن به افزایش آگاهی زنان خواهد انجامید. مطابق نظر گیدنز زنان که در جامعه ما قبل مدرن از مشارکت کامل در عرصه فعالیت های اجتماعی محروم بودند، گشادگی دوران تجدد را کامل تر ولی تناقض آمیز تجربه می کنند. در جوامع جدید زنان از سویی فرصت آزمودن شانس خود را در طیف وسیع تری از امکانات دارند و از سوی دیگر در فرهنگ مرد گرایی، بسیاری از این راهها به روی زنان بسته می ماند.

در کنار تحولات فرهنگی، دگرگونی های عرصه اقتصاد و مشارکت زنان در درآمد زایی و ازدیاد فرصت های آموزشی همراه با آن، موجب تعدد گروهها و گسترش روابط اجتماعی و تعلقات گروهی زنان شده و تکثر منابع هویت سازی زنان را در پی داشته است. تأثیر عمیق این فرآیند هم در نهادهای جامعه و هم افزایش آگاهی زنان، موجب تضعیف مشروعیت نقش های زنان در خانواده های سنتی (پدرسالار) به ویژه در میان زنان تحصیل کرده و شاغل می شود. (حسین زاده، و دیگران،1388، ص3)

نتایج تحقیقات:

سفیری در تحقیق خود در تفاوت نسلی می گوید: مادران دارای نگرش سنتی می باشند و دختران نگرش مدرن به هویت جنسیتی خود دارند و در حوزه وظایف خانگی، دختران قائل به برابری زن و مرد هستند. مادران در پایبندی به کلیشه های فرهنگی قوی تر بودند، با بالا رفتن تحصیلات و اشتغال مادران، نگرش سنتی آنان کاهش می یابد و با تأهل دختران، نگرش آنها بیشتر سنتی می شود. اما در بعضی باور ها چون زن ایده آل، زنی است که بتواند به مقام و منصب بالای اجتماعی برسد و استقلال مادی داشته باشد، مادران و دختران مانند هم بودند.

جوانان به واسطه شرایط سنی، بیشتر نگرش نو و مدرن را می پسندند.

با توجه به تحولات سریع و گسترده در نظام جهانی، فرآیند انتقال هویت زنان و مردان در عصر حاضر متأثر از رسانه ها، صنعت و فرهنگ است.

در پژوهشی نشان داده شد که افزایش مصرف بیشتر ماهواره توسط زنان نسبت به مردان، زنان نسبی گراتر (32/0) و فردگرا تر(27 /0) و لذت گرا تر (18/0) از مردان می شوند و همین امر سبب می شود هویت دینی زنان بیشتر از مردان کاهش یابد. (سفیری، 1391، 58،)

در پژوهش  دیگر نشان داده شد که زنان شیرازی از آنجا که بیشتر از زنان استهبان تحت تأثیر فرآیند جهانی شدن قرار گرفته اند، هویت اجتماعی آنان بیشتر دگرگون شده است. (مقدس و خواجه نوری، 1384 ص 1)

نتایج پژوهش دیگری گواه بر این است که استفاده از ماهواره و اینترنت سبب کاهش هویت جنسیتی می شود که خود نشان دهنده تغییر رفتار و نگرش به سمت الگوها (ناهنجار) و گرایشهای جدید است. (عریضی و همکاران، 1385 ص 2)

تحقیق حسین زاده نشان می دهد در مورد نقش، منابع هویت بخش جدیدی چون تحصیلات والدین، تحصیلات دانشگاهی و شغل و در راستای آن کسب استقلال مالی، ملاحظه می شود کسانی که سطح تحصیلات والدین شان بالاتر است، بیشتر کسانی هستند که دارای هویت اجتماعی مدرن و کسانی که در رده هویت اجتماعی تابع سنتی هستند والدین شان تحصیلات کمتری دارند. با توجه به یافته های تحقیق در میان دختران دانشجو، تعریف از خود مدرن یا تعریفی ما بین سنتی و مدرن در دانشجویانی است که والدین شان تحصیل کرده هستند و آنان آمادگی بیشتری برای ایفای نقش های اجتماعی غیر سنتی دارند. همچنین آگاهی اجتماعی بالاتری نسبت به موقعیت و نقش های اجتماعی زنان دارند. این تغییر در جامعه ما هر چند کند و آرام است ولی ما در جامعه مشاهده می کنیم که هویت زنانه دختران تحصیل کرده با حرکت به سمت مراجع هویت ساز و کسب آگاهی های اجتماعی از دانشگاه و به دنبال آن کسب شغل و استقلال مالی، از چارچوب ساختارهای سنتی فاصله گرفته و هویت اجتماعی مدرن و غیر سنتی را برای خود تعریف نمایند. طبق این تحقیق 60% دختران مورد مطالعه هویتی بینابینی و ترکیبی از مدرن و سنتی و 19% دارای هویت مدرن بوده اند. بنابر این آنان تلاش می کنند در قالب یک هویت اجتماعی مستقل جدید، موقعیت اجتماعی خود را بطور باز اندیشانه تعیین نمایند.

هویت یابی و ساخت اجتماعی واقعیت در این دوره با دوره های پیشین متفاوت است. پیچیدگی، تکثر، در هم ریختن مرزهای معنایی و اخلاقی و نامشخص شدن تعاریف محرز حاکم بر جامعه سنتی در شکل دهی به هویت و انتخاب گری عناصر هویتی از سوی افراد، تأثیر بسزایی دارد. (کلانی1393)

نتایج تحقیق مقدس نشان داد که سرمایه اقتصادی خود به خود در ساخت و بازسازی هویت نقش بازی نمی کند و هویت بیشتر تحت تأثیر متغیر های فرهنگی و دیگر متغیر های ساختاری همچون متغیر های اجتماعی و جمعیت شناختی است. این امر در تحلیل رگرسیون نشان داد، نوگرایی بیشترین متغیر تبیین کننده ی هویت زنان است و داشتن شغل به نسبت متغیر های فرهنگی در مرحله آخر قرار می گیرد. این عوامل به ترتیب تأثیر 1-نوگرایی 2- سرمایه فرهنگی 3- به کارگیری کالاهای فرهنگی نو 4- نگرش نقش- جنسیت 5- اشتغال، می باشند.

در تحقیق رفعت جاه همچنین نتایجی به دست آمد. او می گوید موقعیت ساختاری، در مقایسه با هویت شخصی تأثیر بیشتری در باز تعریف هویت اجتماعی زنان و مقاومت آنها در برابر کلیشه های جنسیتی داشته است و تأثیر تحصیلات در باز تعریف هویت اجتماعی زنان بیشتر از اشتغال بوده است. زنان مذهبی و دارای تحصیلات دانشگاهی دچار عدم انسجام هویتی هستند که با ارتقاء به سطوح بالاتر تحصیلی و باز اندیشی در هویت های مذهبی و سنتی تا حدود زیادی بر تعارض هویتی خود فایق می آیند.

ایمان نیز در نتایج تحقیق خود اشاره می کند: زنان پایبند به امورات دینی در عین حال به میزانی از عقلانیت و فرار از تقدیر گرایی رسیده اند. زنانی که در موقعیت های اقتصادی، اجتماعی قرار دارند و همچنان استوار به معتقدات دینی اند و از طرفی به الزامات زندگی مدرن نمی توانند پاسخ دهند، این نابسامانی در هویت آنان به چشم می خورد.

سفیری و دیگران در تحقیقی در رابطه با بازتعریف زنان متأهل نسبت به کلیشه های مختلف جنسیتی، نشان می دهند:

زنان متأهل بیشترین باز تعریف را نسبت به کلیشه های جنسیتی خانوادگی داشتند (4/53) و کمترین بازتعریف را نسبت به کلیشه های زبانی (6/38) داشته اند. همچنین هویت جنسیتی زنان شاغل نسبت به خانه دار، مدرن تر و با افزایش سطح تحصیلات، هویت جنسیتی، مدرن تر شده است. در واقع هر چه زنان منابع بیشتری در اختیار داشته باشند و بیشتر در جامعه حضور داشته باشند، توانایی بیشتری در باز تعریف کلیشه های جنسیتی جامعه پیدا کرده و هویت مدرن تری را در خود شکل می دهند.

آرین قلی پور در تحقیق خود بر روی دانشجویان می گوید: دانشجویان دختر در هویت های مختلف و گاهاً متعارض مورد انتظار جامعه از آنان (در دانشگاه، خانواده و جامعه) دچار مشکل می شوند.

فقدان توانایی ایجاد پیوند میان هویت های مختلف، یکی از علل شکست در برقراری تعادل میان نقش های مختلف اجتماعی است که منجر به یک بعدی شدن دختران و خود باوری ضعیف آنان می شود. این تحقیق نشان داد جداسازی فیزیکی و مکانی و نمادین دانشجویان در دانشگاهها دختران را دچار سر خوردگی کرده و اعتماد به نفس آنان را از بین می برد.

در تحقیق امیر مظاهری آمده است: کاستلز معتقد است ارتباطات کامپیوتری به دلیل تازگی تاریخی و بهبود نسبی جایگاه قدرت، برای گروههایی از قبیل زنان که از نظر سنتی زیر دست بودند، ممکن است فرصتی برای معکوس کردن بازی های سنتی قدرت در فرآیند ارتباطات فراهم کند. (کاستلز 1380 ص 417)

اما امیر مظاهری در نتایج تحقیق خود، نشان داده هر چند نقاط قوت و فرصت هایی که این تکنولوژی ها فراهم می کنند مطرح است ولی از سویی موجب اختلالات هویتی، آنومی، فردگرایی، عزلت گزینی، واقعیت پنداری جهان مجازی و بالاخره کاهش ارتباطات انسانی در میان زندگی زنان گردیده است.

البته شایگان در تحقیق خود در نتایج هویت اجتماعی بالاتر، در رابطه ی بین هویت اجتماعی و احساس امنیت اجتماعی مطرح می کند که افرادی که هویت اجتماعی قوی تر، ارتباط اجتماعی بیشتر، هویت فردی بالاتر، اعتماد بنفس بیشتر و تعلقات مذهبی بالاتری داشتند، احساس امنیت بیشتری می کردند.

نویدنیا نیز در تحقیق زنان، هویت و امنیت اجتماعی می گوید: درمقایسه زنان تحصیل کرده ای که امنیت فکری بیشتری داشتند از هویت فعال برخوردار بودند و زنان تحصیل کرده ای که امنیت فکری نداشتند هویت منفعل داشتند. همچنین زنان شاغل بر اساس امنیت اخلاقی بالا، هویت فعال داشتند و سایر زنان شاغل که امنیت اخلاقی بالایی نداشتند، از هویت منفعل برخوردار بودند. بنابر این برخورداری از امنیت اجتماعی برای زنان جهت شکل گیری شخصیت شان و پیکر بندی هویت فعال آنان، از ضرورت های جامعه امروز است.

و بالاخره سفیری و دیگران در تحقیق خود نشان دادند:

بین تأهل و هویت جنسیتی رابطه وجود دارد. یعنی افراد مجرد میانگین هویت جنسیتی بالاتری از افراد متأهل داشتند.

هویت جنسیتی زنان بالاتر از مردان بود.

سن با هویت جنسیتی رابطه نداشت. این یعنی در همه سنین دیگر نتایج مانند هم است.

تحصیلات در زنان معنی دار نبود یعنی برای همه سطوح تحصیلی مسأله هویت جنسیتی مطرح است ولی مردان با بالا رفتن تحصیلات شان میزان تعلق به جنسیت در آنان افزایش می یافت.

نتیجه گیری:

گیدنز معتقد است اگر بفهمیم در قلمرو خانواده و نقش های درون آن، چه تحولاتی در حال وقوع اند تا حدود زیادی خواهیم فهمید که در الگوهای گسترده تر زندگی اجتماعی چه اتفاقی در جریان است. (گیدنز 1382:52)

مهمترین اتفاقی که در حال وقوع است این که، دیگر، زنان بر اساس آنچه فرهنگ و یا سرنوشت محتوم به آنها دیکته می کند، زندگی نمی کنند و هویت شان را بیشتر به واسطه ی نقش های اجتماعی که ایفا می کنند، می سازند. زنان ما به موازنه قدرت با مردان می پردازند. جوامع هر چه جلو می روند مساوات طلب تر می شوند. بنابر این پرداختن به هویت فردی و اجتماعی بسیار مهم است. (گیدنز 1377: 74)

امروز زنان ما بیشتر بر هویت غیر سنتی مبتنی بر نقش های اکتسابی تأکید دارند تا نقش های انتسابی.

در جامعه ایران امروز تغییرات بارزی چون 1- ادامه تحصیلات زنان تا سطوح عالی 2- حرکت زنان به سوی استقلال مالی و فردی (نمود آن در بخشهای غیر دولتی مشهود است) 3- ظهور ادبیات زنان که در آثار فرهنگی چون فیلم های سینمایی هویداست، نشانگر به چالش کشیدن هویت اجتماعی سنتی توسط دختران و زنان است. (کاظمی پور 1382: 48)

در جامعه ما دختران سعی دارند با توجه به وضعیت به وجود آمده و با اتکا به نقش های اجتماعی غیر سنتی وارد جامعه شوند و با پذیرش و ایفا نقش های اجتماعی غیر سنتی، تصور سنتی از هویت اجتماعی خویشتن را به چالش کشند و خودشان به صورت بازتابی، هویت خویشتن را در جامعه تعریف و معین کنند. (زلفعلی فام و غفاری، 1388)

با توجه به اینکه مدت 35 سال از انقلاب اسلامی در کشور ایران می گذرد و با خواست مردم تغییر در نظام سیاسی و اقتصادی و در نهایت فرهنگی صورت گرفت همراه با آن، شرایط اجتماعی هم تغییراتی کرد. یکی از مسائلی که ساختار جامعه درگیر آن بوده نابرابری در حوزه های مختلف منجمله نابرابری های جنسیتی بوده است که زنان ما انتظار داشتند و دارند که این امر مورد توجه باشد.

هویت اجتماعی و بدنبال آن هویت جنسیتی با تغییراتی که در جامعه برای زنان ایجاد شد موقعیت بهتری یافت. زنان برای کسب منابع هویت ساز تلاش بسیاری نمودند. تحصیلات عالی و حضور اجتماعی و فعالیت اقتصادی همراه با پای بندی های اعتقادی زنان، آنان را در جایگاه ویژه ای قرار داد. هر چند بعضی از آموزه های دینی آنان را در تعادل برقرار کردن میان ابعاد مختلف زندگی دچار معضلاتی نموده است و در بسیاری از نتایج تحقیقات ذکر شد که توازن ایجاد کردن بین نقش های سنتی و مدرن، زنان را در شرایط انتخاب گری سختی قرار می دهد. آنچه در طی این سالها مشاهده می نماییم آنان با باز اندیشی در عناصر هویتی، راههای متفاوتی در پیش گرفتند. بویژه نسل اول انقلاب با نسل سوم انقلاب در بسیاری از این عناصر هویتی متفاوتند (هر چند این امر طبیعی است و علتش تفاوت سن هم می باشد). البته همانطور که تحقیقات نشان داد در کسب قدرت اجتماعی زنان و نیاز به تلاش آنان، هر دو نسل به آن تأکید داشتند. بنظر می رسد در این امر نسل والدین ارزشهای خودش را به ارزش های فرزندان نزدیک کرده اند.

یعنی نسل اولی ها خود را با منطق نسل سومی ها منطبق می کنند.

بهر حال آنچه که بحران هویت نامیده می شود و یا شکاف نسلی وجود ندارد. بلکه زنان با ترکیبی از عناصر هویت سنتی و هویت مدرن با درایت انتخاب گری می کنند و البته با کمرنگ تر شدن هویت سنتی و پر رنگ تر شدن هویت مدرن.

امروز زنان ما در هویت جنسیتی خود که ریشه در کلیشه های جنسیتی دارد، بازنگری کرده و سلطه مردانه را در تفاوت هویت اجتماعی برنمی تابند. هر چند ساختارهای سیاسی و اقتصادی و تا حدودی اجتماعی و فرهنگی ما هنوز با کلیشه های سنتی عمل می کنند ولی مقاومت زنان برای طرح هویتی جدید، همراه با حضور در تحصیلات عالی و فعالیت در حوزه های فرهنگی و اجتماعی بیشتر مشهود است.

امروز زنان ما مانند مردان در زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود نیازمند ایجاد شرایط بهتر و تغییر در نگرش فرهنگی جامعه برای دستیابی به حقوق خود می باشند. آنان ضمن تلاش های فردی و گروهی خود برای طرح هویت اجتماعی یک زن مسلمان ایرانی خواستار تلاش بیشتر دولت ها برای تغییر در شرایط کنونی و امکان دسترسی زنان به عدالت اجتماعی، امنیت اجتماعی، تأمین کار و معیشت و سلامت جسمی و فکری، می باشند.

مجموعه مقالات همایش بزرگداشت بانوی انقلاب اسلامی، ص 323.

 

منابع:

1-  امیر مظاهری، امیر مسعود، اعظم ایرانشاهی، (1389) " چالشهای تعامل اجتماعی زنان ایرانی در فضای مجازی، فصلنامه مطالعات رسانه ای علوم و تحقیقات"، سال 5، شماره 8، 95-117

2-  ایمان، محمد تقی، طاهره کیزقان، 1381، بررسی عوامل مؤثر بر هویت اجتماعی زنان شهر شیراز، مجله علوم انسانی دانشگاه الزهرا، شماره 44-45

3-  آزاد ارمکی، تقی، مهری بهار 1377، بررسی مسائل اجتماعی، تهران، جهاد

4-  جنکینز، ریچارد، 1391، " هویت اجتماعی" مترجم تورج یار احمدی، انتشارات شیرازه

5-  چاوشیان،1381، سبک زندگی و هویت اجتماعی، پایان نامه دکتری جامعه شناسی تهران، دانشکده علوم اجتماعی

6-  حسین زاده، علی، فرهنگ ارشاد، امین نیازی، 1388 " بررسی عوامل مؤثر بر هویت اجتماعی دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز"، مجله جامعه شناسی کاربردی شماره 35،

7-  رفعت جاه، مریم، باقر ساروخانی 1383، " زنان و باز تعریف هویت اجتماعی، مجله پژوهش زنان" دوره 2، شماره 1، بهار

8-  ریتزر، جرج، 1379، نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران- علمی

9-  زلفعلی فام، جعفر و غفاری، 1388، " تحلیل جامعه شناختی هویت اجتماعی دختران دانشگاه گیلان" مجله پژوهش جوانان، فرهنگ، جامعه

10-سفیری، خدیجه، عقیله محمدی، 1384، " هویت جنسیتی مادران و دختران، شکاف یا تفاوت، مجله علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد "دوره 2، شماره 1

11- سفیری، خدیجه، زهرا نعمت اللهی 1391، " جهانی شدن و هویت دینی با تأکید بر تفاوت جنسیتی، پاییز

 12-سفیری، خدیجه، فاطمه منصوریان، 1393 " رابطه هویت اجتماعی و سلامت اجتماعی زنان و مردان شهر تهران، مجله جامعه شناسی کاربردی، شماره 53، بهار

13-سفیری، خدیجه، 1388، جامعه شناسی جنسیت، " انتشارات جامعه شناسان"

14- شایگان، فریبا، فاطمه رستمی، 1389، هویت اجتماعی و احساس امنیت(مطالعه موردی زنان تهران) فصلنامه برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی، شماره 9

 15- قلی پور، آرین، ندا محمد اسماعیلی، فتانه قلی پور، 1389، " مدیریت هویت" مجله زن در توسعه و سیاست، دوره 8، شماره 4

16-کاستلز، ایمانوئل،1380، عصر اطلاعات قدرت هویت، ترجمه حسن چاوشیان، جلد دوم، تهران- طرح نو

17- کاظمی پور، عبدالمحمد، 1382، " بحران در راه ازدواج زنان در ایران" ماهنامه آفتاب، شماره 29

18- کلانی،سمیه، 1393، چالشهای زندگی روزمره جوانان در رابطه با هویت سنتی و مدرن- پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی، دانشگاه الزهرا

19- گیدنز، آنتونی، 1378، "جامعه شناسی" ترجمه منوچهر صبوری، تهران نشر نی

20- گیدنز، آنتونی، 1389، " تجدد و تشخص، جامعه و هویت شخصی در عصر جدید" ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نشر نی

21- گیدنز،آنتونی، 1383، چکیده آثار آنتونی گیدنز، ترجمه حسن چاوشیان، چاپ سوم، تهران، نشر ققنوس

22- محمدی، عقیله، 1385، عوامل مؤثر بر نگرش مادران و دختران به هویت جنسیتی خویش، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا

23- مقدس، علی اصغر، بیژن خواجه نوری، 1384، "جهانی شدن و تغییر هویت اجتماعی زنان" مجله مطالعات اجتماعی- روانشناختی زنان

24- میرزا محمدی، حدیث، 1392، " بررسی هویت جنسیتی زنان متأهل شهر تهران" پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی، دانشگاه الزهرا

25- نویدنیا، منیژه،هویت و امنیت اجتماعی – ایران نامه، سال 26

Deaux. Kay'(2001) " Social Identity" Encyclopedia of women and gender vol: 1 and 2pp 1059-1067. Academic press

Zahara. R S (1989) " self- shock: The double –binding challenge of identity " International journal of intercultural Relations vol. 13 pp. 501-525

 



[1]. استاد دانشگاه الزهرا.

انتهای پیام /*