مرتضی شیرودی

زنان و مشارکت سیاسی در تاریخ معاصر ایران، مقایسه دو دوره قاجار و جمهوری اسلامی

کد : 170382 | تاریخ : 26/02/1397

زنان و مشارکت سیاسی در تاریخ معاصر ایران، مقایسه دو دوره قاجار و جمهوری اسلامی

مرتضی شیرودی[1]

چکیده

هنگامی که صفحات تاریخ معاصر را ورق می زنیم اثر چندانی از مشارکت سیاسی زنان نمی‌‌ بینیم. اگر در گوشه و کنار تاریخ هم از نقش سیاسی زنان سخن به میان آمده یا حکایت از نقش حرمسرایی و مفسده انگیزی دسته‌ای از زنان دارد و یا مشارکت سیاسی زنان طبقات بالای علمی و اجتماعی را نشان می‌ دهد. این دیدگاه‌ با این چالش مواجه‌اند که" آیا توده زنان مسلمان این مرز و بوم که نه در حرمسراها بوده اند و نه مجذوب اندیشه ‌های لیبرالیستی(غربی) و کمونیستی(شرقی) شده اند، سهمی در مشارکت سیاسی یک قرن گذشته نداشته اند؟ نوشته حاضر می ‌کوشد به سؤال مذکور بپردازد و در نیل به آن، نیازی نمی‌‌ بیند که همانند بیشتر نوشته‌ های تاریخی به بازخوانی یا بزرگ نمایی تلاش زنان دربار، غرب و شرق بپردازد، بلکه در تلاش است با انتخاب دو پاره از تاریخ ایران(قاجار و جمهوری اسلامی) مشارکت سیاسی توده زنان مسلمانی را به تصویر بکشد که هم می ‌خواهند از مدنیت برخوردار باشند و هم دیانت خویش را پاس دارند.

واژگان کلیدی: زنان، مشارکت سیاسی، تاریخ معاصر، قاجار و جمهوری اسلامی.

مقدمه؛ بررسی مفهومی مشارکت سیاسی

از آنجا که تمامی نظام‌ های سیاسی امروز، حتی حکومت‌ های استبدادی تک حزبی و رژیم‌ های نظامی، تلقی مثبت از واژه مشارکت داشته و همگی مدّعی وجود مشارکت در درون خود هستند؛ لازم است برای کاربرد های تحلیلی، تعریفی دقیق از مشارکت ارائه دهیم. بررسی مختصر تعاریف مشارکت نیازمند توجه به دو مورد است: اول اینکه مشارکت در مباحثات ایدئولوژیکی عصر مدرن، دارای جایگاهی مهم است و دیگر آن که در این عصر، دقیق بودن مفهوم مشارکت، بسیار مورد نیاز است. در هر صورت برخی از تعاریف مشارکت را مورد بررسی قرار می‌ دهیم:

1 - در اغلب موارد مشارکت به اقداماتی که متضمن حمایت و همچنین، درخواست از نخبگان حکومت است، اطلاق می‌ شود. رژیم‌ های اقتدارگرا معمولاً برای اینکه نشان دهند اقتدارشان بر پشتیبانی مردمی متکی است از همه پرسی و تظاهرات توده‌ای حمایت می ‌کنند. در این حالت، مشارکت به معنی مراجعه به مشروعیت عمومی است. (واینر و هانتینگتون، 1379: 215)

2 - بعضی از مردم مشارکت را فقط عبارت از اقدامات قانونی (مشروع) شهروندان از قبیل رأی دادن، تظاهرات، دادخواهی و...، دانسته و اعمال غیر قانونی آنها را جزء مشارکت بحساب نمی ‌‌آورند. اما در مقابل کسانی که طرفدار اصلاحات سیاسی بنیادی هستند (رادیکال ها) اقدامات غیر قانونی شهروندان را هم، از قبیل عصیان ‌های اجتماعی و دیگر اشکال رویارویی توده‌ای به عنوان مصادیق خاص مشارکت در یک نظام دموکراسی مطرح می‌ کنند. (همان)

3 - از آنجا که میلیونها نفر شهروند نمی ‌‌توانند مستقیماً در حکومت مشارکت مؤثر داشته باشند؛ برخی، نمایندگی را به عنوان شکلی مناسب از مشارکت مطرح می‌ کنند. بعضی دیگر با حذف کلیه واسطه ‌های موجود بین شهروندان و دولت، به نفع حکومت مردمی بی واسطه و یا مشارکتی، موافقند. حامیان چنین حکومتی استدلال می‌ کنند که، نمایندگان به تدریج قسمتی از ساختار قدرت نخبگان تبدیل می ‌شوند و به همین دلیل نمایندگان، منافع منتخبین خود را رها می ‌کنند. در حالی که نظام نمایندگی باید نمایندگان را مجبور کند بر اساس خواست موکلین خود عمل کنند. اینگونه است که ما با نظریات متعارض و مختلف در مورد نظام نمایندگی مواجه می‌ شویم. این نظریات متعارض را می‌ توان به دو دسته تقسیم کرد:دسته اول نماینده را، کارگزار یک شهروند رأی دهنده می ‌دانند که هماهنگ با اراده اکثریت موکلین خود عمل می‌ کند. و دسته دوم نماینده منتخب را هنرپیشه‌ای فارغ از هر گونه قید و بند به حساب می ‌آورند که بر اساس اصول خود، در قانون گذاری شرکت می‌ کند و گاهی نیز برای جلب توجه منتخبین خود از اراده آنها تبعیت می ‌نماید. (همان)

4 - وقتی از مشارکت کنندگان سخن به میان می‌ آوریم، گاهی منظورمان افراد فعالی است که برای دستیابی به مناصب دولت و مجلس تلاش می‌ کنند، در همایش‌ های عمومی حضور می ‌یابند، به احزاب سیاسی می‌ پیوندند و ساعات زیادی از وقت خود را در امور عمومی صرف می ‌کنند؛ گاهی نیز ما شکلهای محدودتر مشارکت سیاسی را جزء مشارکت محسوب می‌ کنیم. مثلاً، کسانی را که رأی نمی ‌‌دهند اما درباره مسائل سیاسی با همسایگان خود گفت و گو می‌ کنند؛ نقطه نظرات سیاسی خود را ابراز می ‌دارند و از طریق رسانه ‌های گروهی در اطلاع رسانی سیاسی شرکت می ‌کنند، جزء مشارکت کنندگان به حساب می ‌آورند. حال با توجه به اینکه مشارکت یک پیوستار است در کجای آن باید بین مشارکت کنندگان و غیر مشارکت کنندگان خط تمایز رسم کنیم؟(همان)

5 - با توسعه دایره تعریف، تلاشهایی را هم که به منظور تأثیرگذاری بر اقدامات دیوانی انجام می ‌گیرد، جزء مشارکت به حساب می ‌آید. در حالی که در اکثریت قریب به اتفاق مباحث مربوط به مشارکت سیاسی این تمایل وجود دارد که، اقداماتی نظیر فعالیت ‌های روستاییان برای تأثیرگذاری بر دیوان سالاری محلی و فعالیت‌ های بازرگانان برای کسب مجوزها و انعقاد قرار دادهای لازم را از دایره شمول مشارکت خارج کنند، ولی در بسیاری از جوامع همین اقدامات، رایج‌ ترین روش تأثیرگذاری شهروندان بر فعالیت‌ های دولت می ‌باشد. در حالی که بعضی از تعاریف مشارکت، صرفاً فعالیت هایی را مشارکت قلمداد می‌ کنند که بر سیاست ملی تأثیرگذار باشند. تعاریف دیگری نیز وجود دارد که مشارکت را در نهادهای محلی خلاصه می کند. البته ممکن است بعضی ناظران روستاییان را به رغم دخالت زیادشان در سیاست قبیله، کاست یا روستا مشارکت کننده به حساب نیاورند. (6) [2]

6 - و بالاخره باید گفت که درباره آنچه که یک اقدام سیاسی(Political Act) را ایجاد می‌ کند، نظریات مختلفی وجود دارد. مثلاً، آنچه که درباره جامعه خاص، اقدامی سیاسی تلقی می‌ شود ممکن است در جامعه دیگر غیرسیاسی باشد. همچنین ممکن است اقدامی در یک جامعه خاص، توسط اکثریت مردم آن جامعه در مقطع خاصی از زمان غیر سیاسی تلقی شود ولی همین اقدام در جامعه دیگر در همان مقطع زمانی سیاسی به حساب آید. در همین رابطه باید متذکر شد که در درون یک جامعه، درباره سیاسی بودن یا نبودن اقدامی خاص، اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. به عنوان مثال متخصص یا دانشمندی که به جریان فرار مغزها می ‌پیوندد ممکن است عمل خود را امری شخصی قلمداد کند؛ اما هموطنان وی ممکن است او را به ناسپاسی و بی وفایی به کشور متهم سازند و این اقدام را سیاسی بدانند. ممکن است اتلاف مال و دارایی در محلات اقلیت ‌نشین آمریکا، از نگاه بعضی آمریکایی‌ ها به سادگی یک عمل جنایی به حساب آید، در حالی که شاید دیگران اقدام مزبور را سیاسی بپندارند. (همان)

آنچه از تمامی این تعاریف مختلف مشارکت سیاسی بر می آید این است که ما، به جای یک مفهوم دوگانه و متضاد(Dichotomous) با یک پیوستار سر و کار داریم. جوامع و افراد از اجزای متشکله یک اقدام سیاسی برداشت های مختلفی دارند و بیشتر این تعاریف در بردارنده ارزش های هنجاری مربوط به خود هستند. بنابراین، اگر بخواهیم تعریفی از مشارکت سیاسی را بکار ببریم که توانایی پوشش کلیه فعالیت هایی را که در جوامع مختلف مشارکت سیاسی تلقی می‌ شود، باید تعریف ما تا حدودی جامع باشد. با توجه به این موضوع تعریف مشارکت سیاسی عبارت است از: هر نوع اقدام سیاسی داوطلبانه، موفق یا ناموفق، سازمان یافته یا بی سازمان، مقطعی یا مستمر که برای تأثیرگذاری بر انتخاب سیاست ‌های عمومی، اداره امور عمومی یا گزینش رهبران سیاسی در سطوح مختلف حکومتی، اعم از محلی و یا ملی، روشهای قانونی یا غیر قانونی را بکار گیرد. (عالم، 1373: 75)

سه بعد از ابعاد مختلف این تعریف نیازمند تفسیر است:

الف- با توجه به اهدافی که از این نوشتار داریم و بر پایه آن مشارکت را به عنوان اقدام سیاسی تعریف کردیم صرفاً واکنش ها یا احساس های انتزاعی را شامل نمی ‌‌شود، بلکه احساسات شخصی را نیز در بر می‌گیرد. از این رو در تمامی نظام‌های سیاسی، مردم نسبت به حکومت و سیاست دارای موضع هستند. ولی زمانی می‌ توانیم این مواضع را مشارکت سیاسی به حساب آوریم که با نوعی اقدام سیاسی همراه باشند.

ب- منظور ما از مفهوم مشارکت سیاسی، اقدامات داوطلبانه شهروندان است. بنابراین، اقدامات غیرداوطلبانه، از قبیل خدمت اجباری در نیروهای مسلح یا پرداخت مالیات از حوزه مشارکت خارج می‌شوند. به همین ترتیب پیوستن به سازمان‌ها یا حضور در اجتماعات توده‌ای به فرمان حکومت هم، همین حکم را دارد.

مشارکت سیاسی زنان در دوره قاجار،بررسی چند نمونه

بخش مهمی از مشارکت سیاسی زنان در دوره قاجار در قبل از مشروطه روی داده است، البته در مشروطه و پس از آن با افزایش حجم کمی و کیفی مشارکت سیاسی زنان مواجه‌ایم اما بررسی دوره قبل از مشروطه می ‌تواند مقصود ما را در توصیف مشارکت سیاسی زنان نشان دهد.

الف‌) حادثه گریبایدوف: بر پایه ماده سیزدهم عهدنامه ترکمنچای (۱۲۰۷. ش/ ۱۸۲۸. م) همه کسانی که طی دو جنگ پیشین ایران و روس از دو طرف به اسارت درآمده بودند، باید چهار ماه پس از انعقاد عهدنامه به سرزمینهای خود بازگردانده می‌ شدند. دولت روسیه گریبایدوف را برای بازگرداندن اسرای روسی و اجرای دیگر مفاد قرارداد ترکمنچای، به ایران فرستاد. گریبایدوف برای بازگرداندن اسرای زن، شیوه نادرستی را در پیش گرفت و فرمان داد اسرای زن روسی که به همسری و کنیزی مردان ایرانی درآمده‏اند را بدون اجازه شوهران و صاحبانشان به نزد او ببرند تا خود از آنان بپرسد آیا از روی رضا و رغبت در ایران می‏ مانند یا اینکه می‏ خواهند به وطنشان بازگردند. از جمله این زنان، دو اسیر گرجی‏ بودند که با پذیرش دین اسلام به همسری و کنیزی آصف‏الدوله، دولتمرد قاجاری، درآمده بودند. مخالفت آصف‏الدوله سودی نبخشید و او تحت فشار شاه، به بردن آن‏ دو زن به سفارت روس رضایت داد، اما کنیزان به گریبایدوف گفتند مایل‏ اند در تهران بمانند و به‌ هیچ روی قصد بازگشت به گرجستان ندارند. با این‌ وصف، گریبایدوف تصمیم گرفت این زنان را چندروزی در سفارت نگاه دارد تا شاید بتواند آنان را تشویق نماید که بازگردند. (شمیم،1370: 104)

طولانی‌شدن اقامت زنان، بر خلاف میل شخصی آنان بود و این امر شوهرانشان را نگران می ‏ساخت. لذا آیت‏الله میرزا مسیح، مجتهد معروف تهران که درخواست هایش از دولت قاجاری و سفارت روس در تهران برای رهاکردن این زنان رد شده بود، فتوا داد: «تکلیف است بر هر مسلمان تا هم‌مذهبان خود را از دست کافران نجات دهد. » مردان و زنان که غیرت دینی‏ شان به جوش آمده بود، به سوی سفارت روس رفتند. قزاقان حافظ سفارت، به سوی آنان آتش گشودند. جوان چهارده ‌ساله‏ای به شهادت رسید. پس‌ از آن مردم به درون سفارت هجوم آوردند و هر کسی را که مانع آزادسازی زنان می‌ شد، کشتند. آنها حتی گریبایدوف را با خنجری از پای درآوردند و از این میان فقط مالتسف، منشی سفارت که پنهان شده بود، نجات یافت. رقم کشته‏ های روسی را در این ماجرا بین سی ‌و پنج تا هشتاد نفر شمرده‏اند. (مارکام،1364: 66)

در حادثه گریبایدوف چند نکته مهم در ارتباط با زنان وجود دارد:

۱) علت اساسی شکل‏گیری حادثه، زنانی بودند که اغلب بر خلاف میلشان به سفارت برده شدند.

۲) فتوایی که میرزا مسیح داد، به‌خاطر آزادسازی زنان بود.

۳) بخشی از جمعیتی که به سوی سفارت رفتند و سپس به آن حمله کردند، زنان تهرانی بودند.

۴) جمعیتی که به سفارت حمله برد، همه تلاش خود را برای آزادی زنان به کار گرفت و کار نخست‏شان آزادی آنان بود.

۵) زنان در این حرکت خواسته‏ های جنسیتی نداشتند، بلکه در تلاش برای تحقق آموزه‏ های دینی بودند.

ب‌‌) جنبش تنباکو: شاه از مخالفت آیت‏الله ‌میرزاحسن آشتیانی با قرارداد توتون و تنباکو بر آشفت و سرانجام دستور داد او را به عراق تبعید کنند. زنان مصمم شدند مانع از تبعید مجتهدشان شوند و لذا دسته‌دسته به سوی محله سنگلج حرکت نموده و در دارالشرع اجتماع کردند. آنها سپس به طرف بازار آمدند و هر مغازه‏ای را که گشوده می ‌دیدند، بستند. آنگاه با فریاد و فغان روی به ارگ سلطنتی آوردند. مردانی که قبل از زنان در سنگلج و دارالشرع گرد آمده بودند، به دنبال زنان راه افتادند. برخی از مردان برای مراقبت از آنان، در اطراف زنان راه می‏ رفتند. زنان در میدان ارگ به داد و فریاد پرداختند، به‌گونه‏ای‌که شاه را وحشت فرا گرفت. زنان همچنان فریاد می ‏زدند: «ای خدا می‏ خواهند دین ما را ببرند، علمای ما را بیرون کنند، تا فردا عقد ما را فرنگیان ببندند، اموات ما را فرنگیان کفن کنند و دفن کنند، بر جنازه ما فرنگیان نماز بگذارند. نایب‏السلطنه کامران‌میرزا، با ملایمت به آنها می ‏گفت: همشیره‏ ها، فرنگی را بیرون می‏ کنیم، هیچ‏ یک از علما را نمی ‏گذاریم بیرون بروند، خاطرتان جمع باشد و... اما پیش ‌از آنکه سخن وی به پایان برسد، زنان او را با داد و فغان فراری دادند. »(سیرجانی، 1362: 378)

به جمعیت زنان اطلاع رسید امام‌جمعه منصوب شاه، به تهدید مردم مشغول شده است. از این ‌رو، زنان به مسجد شاه رفتند و او را از منبر به زیر کشیدند. آنها سپس به میدان ارگ بازگشتند و شعارهای وا شریعتا، وا اسلاما، یاعلی و یاحسین آنان در تمام کوچه‏ها و بازارهای اطراف ارگ به گوش می ‏رسید. شاه بار دیگر با ارسال پیغام، آنان را به آرامش دعوت کرد؛ اما زنان فریاد می ‏زدند: ما شاه نمی‏خواهیم. در این ‌میان، زنان، وزیر دربار را که به آنها گفته بود چرا دیگر به خانه‏هایتان نمی‏ روید، به باد کتک گرفتند و به نایب‏السلطنه که بار دیگر به قصد متفرق‌کردن زنان آمده بود، حمله بردند و او را وادار به عقب‏نشینی و فرار به داخل عمارت سلطنتی نمودند. یکی از زیردستان نایب‏السلطنه که وضع را اینگونه دید، به دسته‏ای از سربازان که به بی‌پدران معروف بودند، دستور شلیک داد. عده‏ای از مردان و زنان کشته شدند. پس‌ از آن، مردم به دستور علما متفرق شدند اما روز بعد دوباره بازگشتند و این کار تا لغو قرارداد توتون و تنباکو ادامه یافت. (اعظام قدسی، 1342: 44)

اعتراض زنان به قرارداد رژی، به زنان تهران محدود نماند بلکه زنان دیگر شهرها به ‌ویژه شیراز و تبریز را در بر گرفت. در شیراز، زنان در کنار مردان به اعتراض عمومی دست زدند. زمانی‌که حکمران شیراز، روحانی مبارز سید علی‏اکبر فال‏اسیری را به‌ خاطر سخن‌ گفتن علیه قرارداد، دستگیر و تبعید کرد، قریب سه الی چهارهزار زن و مرد در شاه‏چراغ جمع شدند و تعدادی از آنان، به بستن بازار پرداختند. زنان ایلاتی اطراف شیراز هم همراه و همگام با مردان، همه ‌روز تلگرافهای تهدید آمیز به تهران مخابره می‏ کردند. در تبریز، دسته‏ای از زنان مسلح درحالی‌که چادر نمازهایی به کمر بسته بودند، به بازار آمدند و بازار را در اعتراض به قرارداد رژی بستند و به‌سرعت ناپدید شدند. رهبری این زنان را زینب‌ باجی بر عهده داشت. مأموران بارها کوشیدند بازار را باز نگاه دارند، اما هر بار گروه زینب، با اسلحه و چماق مانع از بازشدن بازار می‏شد و این کار را تا لغو قرارداد ادامه داد. (کربلایی، بی تا:110)

ج‌) فعالیتهای زنان دهقان‏ زاده درباری: چرا زنان حرمسرای سلطنتی، قلیان ها را شکستند؟ چرا برخی از آنان، خبرهای اندرونی را به مخالفان حکومت دادند؟ و به چه دلیل بعضی از زنان درباری، از افکار سید جمال ‏الدین و از اقدام میرزارضای کرمانی علیه ناصرالدین‌شاه حمایت کردند؟ به این سؤالها، پاسخهای مختلفی داده شده و از جمله گفته شده است اغلب زنان شاه را دهقان‏ زادگانی تشکیل می‏ دادند که شاه بیشتر آنان را در گردش و شکار و به ‌صورت‌ تصادفی می‌ یافت و به همسری برمی ‌گزید. اغلب این زنان وضعیت رضایت ‏بخشی نداشتند. تعداد زیادی از آنها، تنها چندبار در سال همسر خود را می‏ دیدند و گاه اتفاق می ‏افتاد شاه حتی از تولد و مرگ فرزندان این زنان آگاه نمی‏ شد. تاج‏السلطنه، دختر ناصرالدین‏شاه، درباره وضع این زنان شاه نوشته است: «در خانه ‏هایی که دیوارهایش از سه تا پنج ذرع ارتفاع دارد، مخلوقاتی سر و دست شکسته، بعضی با رنگهای زرد و پریده، برخی گرسنه، برخی برهنه، بعضی در تمام شبانه‌روز منتظر و گریه‌کننده، در زنجیر به سر می‏ برند. در مقابل این زندگانی تاریک، مرگ، روز سفید ما است. »(همان) تلاش این دسته از زنان در مخالفت با سلطنت را نمی ‏توان در پرونده زنان مرفه و اشراف قرار داد، آنان بیش‌ از آنکه به دربار تعلق داشته باشند، به جامعه دهقانی و روستایی تعلق داشتند. برخی از مهمترین حرکتهای ضد دولتی زنان شاه و در کل زنان دربار را به شرح زیر می ‏توان نام برد:

۱) یکی از برجسته ‏ترین مخالفتهای این زنان درباری با اقدامات شاه، طغیان آنها علیه قرارداد رژی بود. در این حادثه بسیاری از زنان ‏درباری به حدی منقلب بودند که تمام قلیان های بلوری، چینی و گلی را شکستند و همه آثار دخانیات را از عمارت سلطنتی پاک کردند. در این حرکت، همه زنان، چه کوچک و چه بزرگ، همدست بودند. هم ‏دستی زنان و پافشاری‏ شان، شاه را شگفت‌ زده کرد، به‌ طوری‌ که شاه با خشم و غضب می‏ گفت: «زن هایم حاضر بودند، برای خوشی من جان خود را فدا کنند، اما امروز حتی از دادن یک سیگار به من مضایقه می ‏کنند. »(اجتهادی، 1382: 162)

۲) جلوه دیگر مخالفت زنان شاه با قرارداد رژی، زمانی ظاهر شد که مأموران دولتی به سوی مردان و زنان تظاهر کننده آتش گشودند. در پی آن، زنان اندرونی بنای گریه و زاری گذاشتند. یکی از آنها، گریه و زاری بیشتر می‏کرد. ناصرالدین‌شاه وقتی او را دید، برای آرام ‌کردنش گفت: حکم تحریم تنباکو، از میرزای شیرازی نیست، و الا من هم اطاعت می‏ کردم. آن زن پاسخ داد: پس این صدای تیر و تفنگ که به طرف سادات و علما شلیک می ‏شود را نمی ‏شنوید. شاه برای گمراه ‌کردن آن زن گفت: این تیرها به هوا شلیک می‏ شود. (بوشهری، 1347: 48)

۳) اوج مخالفت زنان حرمسرا با قرارداد را می‏ توان در اقدام انیس‏الدوله، سوگلی شاه، مشاهده کرد. شاه قلیان درخواست نمود اما او که ریاست حرمسرا را بر عهده داشت، گفت: کشیدن قلیان حرام است. شاه گفت: چه کسی آن را حرام کرده. وی جواب داد: همان کسی که مرا بر تو حلال کرده است. انیس ‏الدوله که دختر یکی از دهقانان لواسان تهران بود و در جریان مسافرت شاه به لواسان به عقد شاه درآمد، بارها در جهت خواست عمومی گام برداشت. به‌عنوان‌مثال، «وی از شاه خواست که رکن‏الدوله حاکم شیراز را عوض نکند تا مردم مجبور نشوند با آمدن حاکم جدید، دوباره مالیات بدهند. شاه با تقاضای وی موافقت کرد. »(آدمیت و ناطق، 1356: 156)

د) شورش نان: از حوادث مهمی که در دوره پادشاهی ناصرالدین‌شاه روی داد، اعتراض مردم، به‌ویژه بانوان، به کمبود نان بود. کمی نان، دلایل مختلفی داشت: قحطی، خشکسالی، خرابی راههای کشور و سوء ‌استفاده دولتی ها و.... مردان و زنان تهران به اعتراض دست زدند، اما بی‏فایده بود و همچنان نانوایی ها شلوغ و نان کم بود، تا اینکه هزاران زن، جلوی شاه را در بازگشت از شکار گرفتند و از شاه تقاضای نان کردند. شاه دستور داد برای مهار و سرکوب شورش، دروازه‏های شهر را ببندند. اما چند هزار زن هجوم آوردند و با سنگ و چوب، دروازه‏بانان را از پای درآوردند. ماموران محمودخان نوری، کلانتر تهران، به اشاره شاه به زنان حمله بردند. حتی کلانتر با چوب ‌دستی‏اش چند نفر از زنان را مضروب ساخت. با ‌این ‌وصف، غوغای زنان برای نان ادامه داشت. شاه به ‌دلیل ناتوانی کلانتر در مهار شورش و شاید هم برای خواباندن ماجرا، فرمان داد کلانتر را در همان مکان به دار آویختند. آن روز، طغیان فرو نشست، اما مشکل نان حل نشد. (نجمی، 1370: 159)

روز بعد زنان بار دیگر اجتماع کردند. این بار شاه سربازان و توپچی‏ها را وارد عمل کرد اما در بین زنان، عده‏ای بودند که شجاعانه به سربازان و نظامیان حمله آوردند. مأموران به زحمت جلوی زنان را گرفتند. برای متفرق ‌ساختن زنان گوش چند نفر از مردان معترض را بریدند. در پی آن، زنها متفرق شدند، اما آنچه به آرام‏ شدن نهایی شورش نان کمک کرد، دستور شاه به بزرگان شهر برای ترتیب جلسه‌ای در خانه نصرت‏الدوله بود. طی این جلسه میرزا موسی، وزیر دارالخلافه ناصری را که گفته می‏ شد با نانوا‏ها سر و سری داشت، از کار برکنار کردند و امور نانوایان را به ملک‏التجار واگذار نمودند. علما موضوع را پایان‌یافته تلقی کردند و از زنان و مردان خواستند تا به غائله خاتمه دهند. (کوفسکی، 1353: 240)

همزمان با تهران، کمبود نان در تبریز هم آشوب آفرید. در این شورش، حدود سه‌هزار زن چوب ‌به ‏دست به رهبری زینب‌ باجی علیه ناتوانی دولت در تأمین نان شهروندان به اعتراض دست زدند. هشت زن جان خود را در تیراندازی دولتی ها از دست دادند و تعدادی هم زخمی شدند. زینب‌ باجی با شناسایی انبارهای گندم احتکارشده، آنها را مورد حمله قرار می‌ داد و گندمها را میان مردم تقسیم می ‏کرد. یکی از این انبارها، انبار والی آذربایجان بود. در جریان حمله گروه زینب به این انبار، سی نفر کشته و شصت نفر مجروح از طرفین به جای ماند. سرانجام والی با پناه‏بردن به خانه ولیعهد، تسلیم شد و از مبارزه با گروه زینب دست برداشت و انبار گندمش به دست زینب ‌پاشا افتاد.

البته همه فعالیت سیاسی ــ ‏اجتماعی زنان دوره ناصری به آنچه برشمردیم، خلاصه نمی ‏شود بلکه تاریخ، فعالیتهای دیگری را از آنان ثبت کرده است. از جمله: افزایش رنگ و بوی سیاسی مجالس روضه‌ خوانی (مانند سخنرانیهای سیاسی واعظ اصفهانی در مجالس روضه زنان) و قلم‏زنی در عرصه اعتراض سیاسی (مانند رساله نوری ‌خانم‏جان تهرانی درباره راه نجات زنان). با مشاهده این تلاشهای زنان ایرانی بود که خانم مری ‏شیل، همسر وزیر مختار انگلیس در زمان ناصرالدین‌شاه، درباره زنان ایران اذعان کرد: «باید اعتراف کنم با آن‏که پنهان‌ بودن آنها در ورای حجاب و پوشیدگی کاملشان یک حقیقت انکارناپذیر است، ولی مطرود بودن زنهای ایرانی واقعیت ندارد. »(مری شل، 1368، 175)

البته نباید فراموش کرد که نقش علمای دینی در به صحنه آوردن زنان و مردان غیرقابل انکار است از این رو،زنان و مردان تنها به دلیل عمل به تکالیف دینی به مشارکت سیاسی می‌ پرداختند.

مشارکت سیاسی زنان در جمهوری اسلامی،بررسی چند نمونه

دوره‌ای که از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز و با شروع جنگ تحمیلی پایان می ‌پذیرد، دوره تثبیت ارزش های دینی و مذهبی در زنان است، ارزش هایی که زنان بر پایه آن، انقلاب را در نیل به پیروزی مدد رساندند. به بیان دیگر، زنان با حضور حماسی خود درسالهای انقلاب، به نفی دو اندیشه و تفکر پرداختند. اندیشه‌ای که فعالیت سیاسی را برای زنان حرام می ‌دانست، و عقیده‌ای که زن را یک شی ء زیبا و لوکس می ‌خواست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نوبت آن رسیده بود که زنان نشان دهند، زن مسلمان نه در قالب اندیشه متحجرانه مقدس مأب های مذهبی تعریف می‌ شود و نه در چارچوب تفکر مدرنیته روشنفکر مأب ضد دینی. بنابراین، او برای نهادینه کردن الگوی جدید زن مسلمان به ایفای نقش‌ های جدید و ویژه‌ای پرداخت از جمله:

الف- جنگ و دفاع: اولین مسئولیت جنگی که زنان، به صورت خود جوش و همپای مردان بر عهده گرفتند، جنگیدن با دشمن بعثی بود، حتی آنان قبل از مردان، کوکتل مولوتف ساختند، تا به جنگ تانک‌ های عراقی بروند که قصد داشتند از مرز شلمچه بگذرند. البته تهیه و به کار بردن کوکتل مولوتف، ابتدایی ‌ترین کار رزمی خواهران و زنان به شمار می ‌آید، بعدها آنها خود را به سلاح مجهز کردند تا مردانه با دشمن بجنگند:

"در قبرستان خرمشهر زن 65 ساله‌ای را دیدم که تفنگ ام یک بردوش داشت. گفتم: مادر چه می‌ کنی؟ گفت: پسر و دخترم آنقدر جنگیدند تا شهید شدند و اینجا خفته اند. می ‌روم راه ‌شان را ادامه دهم. هر چه او را منع کردم، نپذیرفت و گفت: باید از دینم، دفاع کنم. این تنها وظیفه شما پسرانم نیست، بلکه وظیفه من هم هست. جنگید و سرانجام با ترکش خمپاره شهید شد. (همان)

زنان رزمنده در خرمشهر، کارهای دیگری را نیز بر عهده داشتند که مراقبت از تسلیحات، تسلیح رزمندگان، نگهبانی از پیکر شهداء، توزیع سلاح بین رزمندگان از آن جمله بوده است. در جبهه‌های دیگر هم وضع به همین صورت بود. مثلاً در گیلان غرب، یک زن، چند سرباز عراقی و در شادگان، چهار شیر زن، هشت سرباز بعثی را به اسارت در آوردند. خانم فاطمه نواب صفوی، به همراه گروه چریکی شهید چمران، در ناحیه سوسنگرد، اسلحه به دست گرفت و جنگید. یک زن سوسنگردی با آرد مسموم نان پخت و با آن تعدادی از عراقی ‌ها را از پای در آورد، و باز دراین شهر مادر شهید الحانی، یازده سرباز عراقی را به خانه اش دعوت می‌ کند، به آنها غذا می‌ دهد، و زمانی که آنها به استراحت پرداختند و به خواب رفتند، او در اتاق را قفل می‌کند و بسیجی‌ ها را با خبر می‌ سازد، و خود او هم با چوب دستی به جان آنها افتاد. داستان این زن شجاع را مقام معظم رهبری، اینگونه نقل کرده است:

(به خاطر دارم در سوسنگرد خانم عرب مسنی زندگی می ‌کرد که همسرش نابینا بود. ایشان با وجود این که چهل پنجاه سال داشت، خیلی شجاعانه و در حقیقت مردوار از شهر دفاع می‌ کرد. معروف بود که با چوب دستی، چند سرباز عراقی را انداخته است). (مافی، 1376: 125)

صحنه‌ های رزم زنان، اگر چه اندک بود، ولی اولاً، تا پایان دفاع مقدس کم و بیش ادامه یافت، و ثاًنیا، تأثیر عمیقی بر روحیه رزمندگان داشت. به علاوه، زنان نقش‌ های اطلاعات رزمی فراوانی را انجام دادند. خانم حورسی از مدافعان خرمشهر در این باره می ‌گوید: (ما از آن لحظه‌ای که به نیروهای شناسایی ملحق شدیم، کار شناسایی دشمن، خنثی کردن بمب، شناسایی ضد انقلاب و پیدا کردن رد پای آنها در شهر و روستاها را دنبال کردیم). (قاسمی، 1383: 22)

نوع دیگر کار اطلاعاتی و امنیتی را خواهران بسیجی انجام می ‌دادند، آنها در لباس امدادگر و پرستار به شناسایی منافقینی دست می ‌زدند که به صورت ناشناس به بیمارستانها سر می‌ زدند، تا به تعداد شهداء و مجروحان جنگ و... دست پیدا کنند، و آن را در اختیار عراق قرار دهند.

ب- مشارکت گسترده: بیش از صد زن ایرانی به ریاست مشاور رئیس جمهور در امور زنان، در چهارمین کنفرانس جهانی زن (1374) در پکن شرکت کردند، هر چند پیش از آن، زنانی از ایران در کنفراس هایی چون: سومین کنفرانس جهانی زن در نایروبی (1364) و کنفرانس جمعیت و توسعه قاهره (1373) حضور یافتند، اما این حضورها از نظر کمی و کیفی باکنفرانس پکن قابل مقایسه نبود. زنانی که به کنفرانس پکن رفتند، برخی از سازمانهای دولتی و دیگران از بخش‌ های غیر دولتی بودند، و جالب آن که دفاع برخی غیر دولتی ‌ها از نظام، انقلابی ‌تر از دولتی ‌ها بوده است، البته ترکیب هیات به گونه‌ای بود که زن قدر قدرتی که خود دولتی است را به تصویر نمی‌‌ کشید. از این رو، علی رغم کم تجربگی زنان ایرانی در چگونگی استفاده از محیطهای بین المللی، این هیأت توانست توجه رسانه‌ های بین المللی را به خود جلب کند، به حدی که اگر دولت، میلیونها تومان هزینه می‌ کرد، نمی‌‌ توانست تا به این میزان، رسانه‌ های بین المللی را متوجه جمهوری اسلامی و موقعیت مناسب زن در آن نماید. (موسوی کاشمری،1384: 23)

یکی از تأثیرات کنفرانس 1374 پکن بر امور زنان ایرانی آن بود که برنامه عملی ملی زنان جمهوری اسلامی بر اساس سند پکن تنظیم شدکه حرکت‌ ها و فعالیت‌ های بین‌المللی بعدی زنان ایران، بر پایه آن شکل گرفت. در این چارچوب، ایجاد تقویت و تحکیم مناسبات دو و چند جانبه و بین المللی در بخش زنان وارد مرحله جدیدی گردید و برقراری ارتباط با سایر کشورها و حضور مؤثرتر و کار آمدتر در مجامع جهانی در دستور کار قرار گرفت که حاصل آن، شرکت زنان در اجلاس های سالیانه کمیسیون مقام زن، اجلاس ویژه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 2000 (اجلاس پکن + 5) در نیویورک و اجلاس منطقه‌ای آن در بانکوک (1378)، اجلاس عالی رتبه بین الدولی منطقه آسیا و اقیانوسیه به منظور بررسی چگونگی اجرای اسناد پکن و پکن + 5 در بانکوک (شهریور1383) و اجلاس 49 کمیسیون مقام زن (اسفند 1383) و دهها کنفرانس تخصصی و منطقه‌ای دیگر بوده است. (مولاوردی، 1384: 165)

مشاور رئیس جمهور و رئیس مرکز وقت امور مشارکت زنان، علت حضور فعال زنان ایرانی در سازمانهای جهانی را اینگونه بر شمرده است:

  1. معرفی اسلام به عنوان مکتبی رهایی بخش برای زنان
  2. معرفی الگوی زن مسلمان و ایرانی
  3. تأثیرگذاری بر روند جنبش جهانی زن
  4. تقویت روحیه معنویت و انسانیت در مجامع بین المللی زنان
  5. تقویت و انسجام روابط میان زنان کشورهای جهان به ویژه کشورهای اسلامی
  6. تأثیرگذاری بر روند تدوین اسناد بین المللی مربوط به زنان و خانواده
  7. رفع شبهات، ایرادات و ابهامات وارده بر وضعیت زنان در جمهوری اسلامی (همان)

ج- مجلس قانون گذاری: در اولین انتخابات پارلمانی (1359 -1363) چهار نماینده زن و در دوره دوم (1363-1367) نیز چهار نماینده زن به مجلس راه یافتند. در دوره اول خانمها بهروزی، دستغیب، رجایی و طالقانی و در دور دوم، خانمها بهروزی، دستغیب، رجایی و دباغ به نمایندگی مجلس انتخاب شدند. تعداد نمایندگان زن دو دوره اول و دوم نسبت به کل نمایندگان مجلس، 6/1 درصد و بالاترین تحصیلات دو دوره، فوق لیسانس و پایین‌ ترین آن ششم ابتدایی بود. میانگین سنی نمایندگان زن دوره اول 5/38 و دور دوم 5/43 سال را نشان می‌ دهد.

در دوره اول مجلس، شانزده قانون درباره زن و خانواده به تصویب رسیدکه مهمترین آنها عبارتند از: معافیت زنان متأهل پزشک و پیراپزشک و حرف وابسته در مناطق جنگی (4آبان 1360)، قانون واگذاری حق حضانت فرزندان صغیر یا محجور به مادران (7دی 1360)، قانون راجع به برقراری مستمری به خانواده بیمه شدگان نیروهای مسلح شهید و معلول (18بهمن 1360)، قانون اصلاح موادی از قانون مدنی درزمینه‌ های تابعیت، ازدواج، طلاق و دیگر مواد مربوط به زنان و خانواده (9آذر 1361)، قانون الزام دولت به تهیه لایحه تأمین زنان و کودکان بی سرپرست (1آبان 1362) و قانون راجع به خدمت نیمه وقت بانوان مستخدم دولت، شرکت‌ های تابعه دولت و شهرداری ها. (شیدائیان،1384: 130)

زنان شاهد تصویب سیزده قانون مربوط به خود در مجلس دوم بودند که قانون نحوه اجرای قانون مربوط به خدمات نیمه وقت بانوان (18 فروردین 1364) و قانون اعطای مرخصی بدون حقوق به زنان مستخدم به هنگام مأموریت همسرانشان به خارج از کشور (1آذر1366) از آن جمله است. چند قانون حمایتی هم درباره خانواده و عفت عمومی به تصویب رسید. مانند: اصلاح لایحه قانونی راجع به تأمین درمان معلولان و اعضای خانواده آنها (25آبان 1363)، قانون محکومیت کسانی که در انظار عمومی، وضع پوشیدن لباس و آرایش آنان خلاف شرع و یا موجب ترویج فساد و یا هتک عفت می‌ شود، به تذکر، توبیخ، تهدید، تعطیل محل کسب، ده الی بیست ضربه شلاق و جریمه نقدی (28اردیبهشت 1365) و قانون معافیت یک نفر از فرزندان خانواده ‌های شهداء، معلولین، اسراء و مفقود الاثرها از خدمت وظیفه عمومی (24 آذر1366) (ارشدی، 1384: 79)

د- امور سیاسی: ایفای نقش زنان در امور سیاسی، اثرگذاری عمیق ‌تری را به دنبال دارد، از آن رو که پدیده ‌های سیاسی مستقیماً با افزایش و کاهش اعتبار نظام سیاسی ارتباط پیدا می‌ کنند. از این رو، زنان حضور پر رنگ سیاسی خود را که از دهه 40 آغاز شده، همچنان حفظ کرده اند، البته به دلیل ضرورت ‌های انقلاب، آن را در نقش ‌های جدیدتری عرضه کرده اند:

همدلی سیاسی: همدلی زن و شوهر در همه تصمیم گیریهای سیاسی افزایش یافته، زیرا، در مقابل این سؤال که در خانواده شما، اغلب چه کسی تصمیم می‌ گیرد؟ تنها 5/35 درصد پاسخ داده اند، پدر، لذا ساختارتصمیم گیری در خانواده دگرگون شده است. از همه مهمتر اینکه، جوان ترها و تحصیل کرده‌ ها بیشتر موافق تصمیم گیریهای مشارکتی در خانواده اند، پس ارتقای سطح آموزش، باعث شده که از قدرت انحصاری مردان نسبت به قبل از انقلاب اسلامی در تصمیم گیریها کاسته شود. مشارکت زنان جامعه شهری در تصمیم گیریهای خانواده به جامعه روستایی هم سرایت کرده، چون پژوهش‌ های انجام شده در 51 روستای استان آذربایجان غربی و 42 روستای استان یزد نشان می ‌دهد، مشارکت نیمی از زنان روستایی (7/50 درصد در یزد 9/48 درصد در آذربایجان غربی) در تصمیم گیریها پذیرفته شده است. (شادی طلب، 1381: 26)

ه- شوراها: در نخستین دوره انتخابات سراسری شوراهای اسلامی شهر و روستا (1377)، پنج هزار زن برای عضویت در شوراها، داوطلب شدند. این تعداد، تنها 3/7 درصد از کل نامزدها را نشان می‌ داد، ولی آنها توانستند 1/3 کرسی اصلی شوراها را تصاحب کنند. در 109 شهر، تعداد114 نفر از زنان، نفر اول یا دوم اعضای شهر بودند. در 176 شهر دست کم یک زن، در 48 شهر، دو زن، در 8 شهر، سه زن و در یک شهر، چهار زن از اعضای اصلی شوراها بودند. در یکی از روستاهای کرمان، تمامی اعضای اصلی و علی البدل شورا از میان زنان انتخاب شدند. (همان)

حضور زنان در دومین دور انتخابات شوراها (1381) به جز دو استان چهار محال بختیاری و کردستان، از رشد کمی برخوردار بود، در حالی که تعداد کل منتخبان در انتخابات کاهش یافت. مثلاً تعداد منتخبان آذربایجان شرقی 9784 و 8590 به ترتیب در دور اول و دوم بودند، ولی انتخاب شدگان زن از 33 نفر دور اول به 41 نفر دور دوم رسید. (بشیری، 1384: 57)

و- مدیران: نرخ رشد درصد مدیران، قانون گذاران و کارکنان عالی رتبه مردان شاغل، طی سالهای 1376 تا 1382 برابر صفر و نرخ رشد درصد زنان در مشاغل فوق، برابر 59/5 بود. آمار دیگری نشان می ‌دهد که در دوره زمانی 1355 تا 1382، نرخ رشد مشاغل مدیریتی برای مردان برابر 303 و برای زنان، 1809 درصد بود، البته سهم زنان از مدیریت کشور در رده‌های مدیران پایه و میانی بیش از مدیران عالی است. به بیان دیگر، در سال 1380، از مجموع 1186 مدیر زن، 5/41 درصد در رده مدیران عالی، 67/20 درصد در ردیف مدیران میانی و 12/75 درصد در سطح مدیران پایه مشغول فعالیت بوده‌اند. نتیجه آن که افزایش سهم زنان درمدیریت کشور، تصمیم گیریهای سیاسی را تحت تأثیر قرار می‌ دهد. (همان)

نتیجه اینکه حضور سیاسی زنان مسلمان ایران پس از انقلاب اسلامی، برجسته و مثال زدنی است. زیرا، اساتید زن دانشگاهها، دانشجویان دختر و نویسندگان زن و... به سرعت افزایش یافته و هم اینک در حال افزایش بیشتر است. همدلی سیاسی برای مشارکت اجتماعی بین زنان و مردان بالا رفته، زنان ازشرکت در شوراهای شهر و روستا استقبال خوبی به عمل آورده، و سهم خود را از مدیران کشور ترقی داده اند. در ابعاد اقتصادی، به کار و فعالیت اقتصادی اهمیت بیشتری داده و از این رو، درآمد های مالی افزون ‌تری را به دست آورده اند، و به این وسیله، به استقلال مالی بالاتری دست یافته اند. به نظر می‌ رسد، حجم و گستره فعالیت اجتماعی زنان، بیش از سایر ابعاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باشد. آنان در این عرصه، به ورزش توجه جدی مبذول داشته، و حتی برای تأمین امنیت اجتماعی حاضر شدند، خطر را به جان بخرند و به عنوان پلیس، به فعالیت بپردازند. جالب آنکه آنها با تشکیل و توسعه سازمانهای غیر دولتی به انتظار کار دولتی نماندند تا به آن وسیله، به توسعه کشور مدد رسانند.

 

نتیجه

نتایج چندی از این مقاله به دست می ‌آید که برخی از آنها عبارتند از:

الف ـ از میان سه نظریه ایی که برای تحلیل فعالیت‌ های سیاسی اجتماعی زنان و زنان ایران به کار می ‌رود، نظریه آزادی خواهانه از قدرت تبیین کنندگی افزون ‌تری برخوردار است نظریه ایی که بر آن است که: به تشریح و تأیید توانایی زنان در تعیین هرگونه خط مشی سیاسی بدون دخالت دولت و یا دخالت اندک حکومت بپردازد و می ‌کوشد ناتوانی و یا کم توانی نظام سیاسی در قالب بندی فعالیت ‌های سیاسی زنان را نشان دهد به علاوه سعی وافری دارد تا توانایی زنان را برای تغییر الگوهای رفتاری سیاسی اجتماعی به تصویر بکشد.

ب ـ در تاریخ معاصر ایران همه زنان دارای نقش سیاسی اجتماعی اند چه زنانی که برای توسعه ایران نگاه به بیرون دوخته بودند و چه زنانی که به رجل میهنی بی کفایت و سر سپرده امید داشته اند و دیگر زنان. ولی باتوجه تلاش این مقاله در رونمایی وقایع تاریخی که نقش سیاسی اجتماعی توده زنان مسلمان در آن روشن است، نقش عمده را باید به توده زنان مسلمان داد و از این رو است که بیشترین تحولات تاریخی دهه ‌های گذشته ایران اغلب رنگ و بوی دینی و مذهبی به خود گرفته است. البته نمی ‌‌توان و نباید تأثیر آگاهی بخش زنان روشنفکر و پشتیبانی‌ های حمایتی زنان دربار را در تلاش سیاسی اجتماعی این دسته از زنان نادیده گرفت اگرچه این تأثیرها و حمایت‌ ها اندک بوده است. بدین وسیله مقاله حاضر اثبات کرده که توده زنان مسلمان بیش ازدیگر زنان در امور سیاسی اجتماعی چهار دهه اخیر نقش آفریدند.

ج - با توجه به ایفای نقش ‌های مختلفی که زنان تاکنون بر عهده گرفته و آن را اغلب با موفقیت پشت سر گذارده اند، دیگر جایی برای گفتن و نوشتن این که زنان در خانه‌ ها بمانند و کار اداره کشور را به مردان بسپارند، باقی نمانده است. زنان هم اینک می‌ توانند با غرور بگویند که توانسته اند به باور و اعتمادی که امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری به آنان داشته اند، در صحنه عمل پاسخ مثبت داده اند. آنچه باقی مانده، بحث و جدال در ضرورت حضور و توانایی زنان در اداره امور نیست، بلکه آنان باید به گذشته بنگرند و با درس و آموزش بیشتر از آن، به آینده بیندیشند، و به ارتقای توانایی‌ های خود بپردازند. گام نخست در این راه، تقویت نقاط مثبت گذشته و دور افکندن آسیب هایی است که حضور اجتماعی آنان را با خطر مواجه می‌ سازد، یکی از این آسیب‌ های احتمالی، سنگین شدن کفه حضور اجتماعی به زیان وظایف مادری و همسری است. البته آنان توجه دارند راه پشت سر نهاده به دلیل اعتماد به نفسی بوده که انقلاب اسلامی و رهبری آن به آنها داده است و راه باقی مانده را باید با افزایش اعتماد به نفس به پیش ببرند.

 

مجموعه مقالات همایش بزرگداشت بانوی انقلاب اسلامی، ص 377.


کتابنامه

  1. اجتهادی، مصطفی(1382). دائرة المعارف زن ایرانی،تهران، مرکز امور مشارکت زنان، ج1.
  2. آدمیت، فریدون و ناطق، هما(1356). افکار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار، تهران، آگاه.
  3. ارشدی، مریم(1384). "زنان و شش دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی،" ویژه نامه پیام زن، دفتر سوم، فروردین.
  4. اعظام قدسی،حسن(1343). کتاب خاطرات من یا روش شد تاریخ صدساله، بی جا، بی نا.
  5. بشری، فرحناز(1384). "زنان و شوراها؛ فصلی جدید،" ویژه نامه پیام زن، دفتر سوم، فروردین.
  6. بوشهری، جعفر(1347). گوشه‌ای از تاریخ اجتماعی تهران قدیم، تهران، سیمرغ.
  7. سیرجانی، سعید(1362). وقایع اتفاقیه، تهران، نوین.
  8. شادی طلب، ژاله(1381). "موقعیت زنان پس از انقلاب اسلامی،"مجله زنان،شماره 86، فروردین.
  9. شمیم،علی اصغر(1370). ایران دوره سلطنت قاجار، تهران، علمی.
  10. شیدائیان،حسین(1384). "زنان در جمهوری اسلامی ؛ نگرش امام خمینی(ره) مروری دوباره،" ویژه نامه پیام زن، دفتر یکم، فروردین.
  11. عالم، عبدالرحمن(1373). بنیادهای علم سیاست، تهران، نشر نی.
  12. قاسمی، طاهره(1383). عشق ماندگار، تهران، دفتر امور زنان سپاه.
  13. کربلایی، حسن(بی تا). تاری الدخانیه یا تاریخ انحصار دخانیات، اراک، بی نا.
  14. کوفسکی،کاسا(1353). خاطرات کلنل کاسا کوفسکی،ترجمه عباسقلی جلی، تهران، سیمرغ.
  15. مارکام،کلمنت(1364). تاریخ ایران در دوره قاجار، ترجمه میرزا رحیم فرزانه، تهران، فرهنگ ایران.
  16. مافی، فرزانه(1376). آشنایان ناآشنا، تهران، دبیرخانه دائمی کنگره بررسی نقش زنان در دفاع و امنیت.
  17. مری شیل، لیدی(1368). خاطرات لیدی شیل، ترجمه حسین ابو ترابیان، تهران، اندیشه.
  18. موسوی کاشمری، مهدی(1384). "حضور اجتماعی زنان،بایدها و نبایدها،" ویژه نامه پیام زن، دفتر یکم، فروردین.
  19. مولاوردی، شهین دخت(1384). "زن ایرانی و تجربه بیست و پنج ساله حضور در مجامع بین المللی،" ویژه نامه پیام زن، دفتر یکم، فروردین.
  20. نجمی، ناصر(1370). طهران عهد ناصری، تهران، عطار.
  21. واینر، مایرون و هانتینگتون، ساموئل(1379). درک توسعه سیاسی، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی.

 



[1]. پژوهشگر و نویسنده

[2]. سیدنی وربا(sidney verba)همچنین، اظهار داشته که باید بین سیاسی کردن یا سیاسی تعریف کردن مشکل و مشارکت یا فعالیتی که به حل مشکل مزبور مربوط است تمایز قائل شویم. او نتیجه می گیرد که توسعه سیاسی نه فقط افزایش مشارکت سیاسی بلکه علاوه بر آن، افزایش تعداد و گسترش حوزه مشکلاتی نیز می باشد که سیاسی قلمداد می شوند.

انتهای پیام /*