برگزفته از تبیان عکس رخ یار

عکس رخ یار

‏‏نسل ما به یاد می آورد چگونه در دوران سیاه پهلوی، فرهنگ دانشگاه در سیطره ‏‎ ‎‏«ایسم» هایی بود که انقلاب را تنها با فرمول های از پیش تعیین شده برای جنبش کارگری، ‏‎ ‎‏رهبری پرولتاریا، شورای خلقی... تعریف می کرد. حتی آنها که این یاوه ها را نمی پذیرفتند ‏‎ ‎‏امید چندانی به تغییر اوضاع در کشور نداشتند و چشم اندازی برای بهبود آن نمی دیدند. ‏‎ ‎‏هر چند به سختی چنین آرزویی در دل می پروراندند. در چنین فضایی شعار ‏

‏‏«ای خمینی تویی رهنمای ما‏‎ ‎‏رهبر زنده و باوفای ما»‏

‏‏که در اجتماعات انقلاب طنین انداز شد، فریادی بود بر آنها که تغییر در ساختار سیاسی ‏‎ ‎‏ایران را در نوشتارهای مربوط به انقلاب های گذشته جهان و رهبران در گذشته شان ‏‎ ‎‏جست و جو می کردند. در واقع ما وقتی سرود دلنشین «ای خمینی تویی رهنمای ما‏ ‏» را ‏‎ ‎‏سر می دادیم، طنین گام های انقلاب را به گوش کسانی که زایش و رشد انقلاب را باور ‏‎ ‎‏نداشتند می رساندیم و با اعلام رهبری خمینی سر فخر بر آسمان می سودیم. ‏

کد : 170926 | تاریخ : 30/03/1397

‏‏یکی از بزرگترین نعمت هایی که خداوند به هم  عصران ما عطا کرده است، نعمت درک ‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی و برخورداری از رهبری بی  نظیر امام در هدایت نهضت است. بر ماست ‏‎ ‎‏که به شکرانۀ این نعمت، ویژگی  های انقلابی را که به برکت حضور معمار توانای آن در ‏‎ ‎‏مدتی کوتاه  تر و با هزینه  ای کمتر از آنچه انتظار می  رفت به پیروزی رسید، به نسل هایی ‏‎ ‎‏که توفیق درک محضر امام را نداشتند انتقال دهم تا فرزندان این سرزمین بدانند امام ‏‎ ‎‏چگونه توانست فاصله های موجود در ابعاد زمانی، مکانی، ... با جوانان هم میهن خود را ‏‎ ‎‏در نوردد و پیوندی چنین عمیق و گسترده با آنان برقرار نماید. آن چنانکه امام و امت‏‎ ‎‏در داخل و خارج از کشور، در شهر و روستا، در دانشگاه و حوزه، در بازار و خیابان ‏‎ ‎‏همسو و هم زبان مسیر انقلاب را پیمودند و به لطف خداوند به خواسته خود دست‏‎ ‎‏یافتند. خواسته های مردم از زبان گویای امام بیان می شد و توصیه های امام به سرعت به ‏‎ ‎‏مردم انتقال می یافت و در اعتصاب ها، راهپیمایی ها، شعارها... انعکاس پیدا می کرد. ‏‎ ‎‏قدرت این رابطه و همدلی مردم و امام ـ علی رغم همه حمایت های بین المللی از شاه ـ ‏‎ ‎‏هیبت نظام شاهنشاهی را در هم شکست و فریاد استقلال طلبی و آزادی خواهی که بر ‎ ‎‏زبان امام و امت جاری بود به گوش جهان رسید. چگونگی این ارتباط در روزگاری که ‎‏هنوز پای فن آوری های اطلاعاتی به کشور باز نشده و خبری از شبکه های مجازی نبود،‏‎ ‎‏شگفت آور است. سخنان امام پس از گذشت چند ساعت فاصله بین عراق و ایران و ‏‎ ‎‏پاریس تا تهران را می پیمود و به صورت نوار صوتی و اعلامیه کاغذی در سراسر ایران ‎‏بین مردم دست به دست می گشت. بر زبان ها جاری می شد و در دل ها جا می گرفت. ‏‎ ‎‏شاید رمز این رابطه جادویی از سویی در اشتیاق مردم برای دست یابی به کمال و نیکی و ‏‎ ‎‏از سوی دیگر در صداقت و اخلاص امام در خدمت به خلق و اطاعت از خالق نهفته بود.‏

‏‏نسل ما به یاد می آورد چگونه در دوران سیاه پهلوی، فرهنگ دانشگاه در سیطره ‏‎ ‎‏«ایسم» هایی بود که انقلاب را تنها با فرمول های از پیش تعیین شده برای جنبش کارگری، ‏‎ ‎‏رهبری پرولتاریا، شورای خلقی... تعریف می کرد. حتی آنها که این یاوه ها را نمی پذیرفتند ‏‎ ‎‏امید چندانی به تغییر اوضاع در کشور نداشتند و چشم اندازی برای بهبود آن نمی دیدند. ‏‎ ‎‏هر چند به سختی چنین آرزویی در دل می پروراندند. در چنین فضایی شعار ‏

‏‏«ای خمینی تویی رهنمای ما‏‎          ‎‏رهبر زنده و باوفای ما»‏

‏‏که در اجتماعات انقلاب طنین انداز شد، فریادی بود بر آنها که تغییر در ساختار سیاسی ‏‎ ‎‏ایران را در نوشتارهای مربوط به انقلاب های گذشته جهان و رهبران در گذشته شان ‏‎ ‎‏جست و جو می کردند. در واقع ما وقتی سرود دلنشین «ای خمینی تویی رهنمای ما‏ ‏» را ‏‎ ‎‏سر می دادیم، طنین گام های انقلاب را به گوش کسانی که زایش و رشد انقلاب را باور ‏‎ ‎‏نداشتند می رساندیم و با اعلام رهبری خمینی سر فخر بر آسمان می سودیم. ‏

‏‏اینک بر ماست به فرزندان مان بگوئیم آوای «دیو چو بیرون رود فرشته درآید» تنها ‏‎ ‎‏شعاری بر زبان هامان نبود، بلکه مرهمی بود بر آن دل های افسرده که از ابتدای خیزش ‏‎ ‎‏نهضت امیدی به باروری آن، و پیروزی خون بر شمشیر و مشت بر تانک نداشتند ولی ‎ ‎‏به تدریج که با درایت امام و پایمردی مردم، انقلاب قدرت گرفت، آنها نیز از گرمای ‏‎ ‎‏انقلاب جان گرفتند و به خیل مشتاقان انقلاب پیوستند.‏

‎‏فرزندان این سرزمین باید بدانند آنکه مراد ما بود، خود را خدمتگزار مردم ‏‎ ‎‏می دانست هر چند از محبوبیت همگان برخوردار بود. کسی که می گفت «خدا نکند ‏‎ ‎‏انسان پیش از آنکه خود را بسازد جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و  ‏‎ ‎‏شخصیتی پیدا کند که خود را می بازد، خود را گم می کند» (حدیث بیداری، ص 36، به ‏‎ ‎‏نقل از جهاد اکبر) امام خمینی آن انسان خودساخته بود که می گفت: «اگر به من بگویند ‏‎ ‎‏خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر» (12 / 8 / 58، ج 10، ص 463)... خود را ‏‎ ‎‏طلبه ای می دید مثل سایر طلبه ها (16 / 2 / 64، ج 19، ص 249)... «پیش من رهبری مطرح ‏‎ ‎‏نیست؛ برادری مطرح است » (29 / 9 / 58، ج 11، ص 352)... او همه اقشار جامعه را ‏‎ ‎‏تکریم می کرد. بوسه بر دست کارگر می زد، افتخارش آن بود که بسیجی است، به حال ‏‎ ‎‏پاسداران غبطه می خورد، و ورزشکارها را دوست می داشت. «بانوان رهبر نهضت ما ‏‎ ‎‏هستند... من شما را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شمایم » (5 / 2 / 58، ج 7، ص ‏‎ ‎‏132)... برای خود ذره ای مصونیت، حق و امتیاز قایل نبود « اگر تخلفی از من هم سر ‏‎ ‎‏زند مهیای مؤاخذه ام » (3 / 12 / 67، ج 21، ص 282)... «اگر من پایم را کج گذاشتم، شما ‏‎ ‎‏مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟ ‏‎ ‎‏(15 / 4 / 58، ج 8، ص 487) ‏

‏‏امام گاه در ضمن سخنرانی ها ‏‎ ‎‏و نوشته هایشان به بیان خاطره ای از زندگی خود یا واقعه ای تاریخی پرداخته اند و یا به ‏‎ ‎‏مناسبتی از دوستان شان نام برده اند که باید با دقت فراوان از لابلای مطالب تاریخی، ‏‎ ‎‏اجتماعی، اخلاقی، عقیدتی... که بیان کرده اند، جست و جو و بازیابی شود. 

در این مجموعه خاطرات، مبارزه با شاه، انقلاب اسلامی، رهبری ‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی، مشکلات نظام جمهوری اسلامی، مسایل سیاسی و بین المللی، ‎ ‎‏ویژگی های اعتقادی و اخلاقی، رفتار با گروه های اجتماعی و امور شخصی امام (س) از ‎ ‎‏سخنرانی ها، نامه ها و پیام های امام و کتاب های سرالصلوة، اربعین ‏‎ ‎‏حدیث، ولایت فقیه... انتخاب و تنظیم و در مجموعه ای به نام "عکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویش" منتشر شده است.

انتهای پیام /*