با حضور یادگار امام؛

از کتاب دوجلدی « اخلاق و مبارزه » در حسینیه جماران رونمایی شد

یادگار امام در مراسم رونمایی از کتاب دوجلدی «اخلاق و مبارزه»: «اخلاق بدون شجاعت» مانند علم بی عمل است. مرحوم سید مهدی طباطبایی آن موقع که احساس می کرد باید سخن بگوید، می گفت و در مقابل امواج کوچک یا بزرگ و توهین و تهدید کم یا زیاد با نقطه اتکایی که به خدا داشت شجاعت را در وجود خود بارور کرده بود.

کد : 171015 | تاریخ : 06/04/1397

به گزارش روابط عمومی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، از کتاب دو جلدی «اخلاق و مبارزه» شامل سخنرانی ها و مصاحبه های مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی طباطبایی است که مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) گردآوری کرده است، در حسینیه جماران رونمایی شد.

سید محمد طباطبایی:پدرم همواره تلاش می کرد که با جامعه و مردم صادقانه برخورد کند

در ابتدای این مراسم فرزند گرامی مرحوم سید مهدی طباطبایی با اشاره به خصوصیات بارز استاد در زمینه اخلاق گفت: پدر بزرگوار همواره به ما نصیحت می کرد که بکوشید همواره حسابگر باشید. ایشان می فرمود که کاری نکنید که قیامت برای شما دردسرساز شود. سید محمد طباطبایی افزود: مرحوم پدرم بسیار به این نکته اهتمام می ورزیدند که بخاطر مسائل دنیوی قیامت خود را خراب نکنید. حجت الاسلام سید محمد طباطبایی تصریح کرد: پدرم همواره تلاش می کرد که با جامعه و مردم صادقانه برخورد کند و به اصل مردم داری بسیار اهمیت می دادند. ایشان از امام بزرگوار آموختند که با شجاعت و شهامت حرف بزند؛ هیچگاه چیزی در کلام ایشان پنهان نبود و می فرمود که جامعه با مردم شناخته می شود و اگر مردم حذف شوند جامعه ای وجود نخواهد داشت؛ لذا به مردم اهمیت می دادند و این اهمیت آگاهانه بود. پدر بزرگوارم همواره از مطالب علمی و فقهی برای آگاهی بخشی به مردم استفاده می کرد و از منابع علمی بهترین بهره برداری را برای منفعت رساندن به مردم استفاده می کردند. 

دعایی: امام فرمود که نماینده منتخب مردم حق مذاکره دارد

در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی نیز در سخنانی ضمن اشاره به گذشته های دور و ارادت خود به حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی طباطبایی گفت: آشنایی ما قبل از انقلاب و در نجف اشرف اتفاق افتاد. دعایی گفت: ایشان از قبل از انقلاب نیز نقش موثری در مبارزات داشتند و بعد از پیروزی انقلاب نیز نقش مهمی در خدمت به محرومین و مردم داشتند. دعایی تصریح کرد: حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی طباطبایی در ابتدای انقلاب در امر ساخت مسکن برای محرومان تلاشهای بسیار ارزنده ای انجام دادند و خصلت مردم داری و رسیدگی به مشکلات محرومان توسط ایشان بطور کامل انجام می شد. دعایی افزود: بعد از رحلت حضرت امام حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی طباطبایی به ترویج اصل مهم اخلاق همان راه امام، که در حال کم رنگ شدن بود، را دنبال کردند با دردمندی که داشتند به موضوع اخلاق توجه ویژه ای داشتند و اگر تشخیص می دادند که فردی مظلوم واقع شده و حق او در حال پایمال شدن است با تمام قدرت به میدان می آمدند و از او حمایت می کردند. حمایت ایشان از مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی زبانزد است. دعایی تصریح کرد: در شرایطی به یادگار حضرت امام اهانت هایی  صورت گرفت،  ایشان با کمال شهامت و با درک واقعیات به میدان آمد و  جانانه دفاع کرد.  دعایی در بخش دیگری از سخنان خود افزود: وقتی کتاب خاطرات ایشان در اختیارم قرار گرفت و آنرا مطالعه کردم در بخشی موضوع بنده را مطرح کردند که در اینجا آنرا تکمیل می کنم. ایشان فرمودند که من با سفیر شدن آقای دعایی مخالف بودم. اگر به هنگام تدوین کتاب از من نظرخواهی می شد که مطلب را تکمیل کنم می گفتم که:  مرحوم حاج احمد آقا فرمودند که من به امام پیشنهاد دادم که شما آماده شوید که بعنوان سفیر ایران در بغداد به عراق بروید. بنده به حاج احمدآقا عرض کردم که بنده این صلاحیت را ندارم. امر سفارت امری تخصصی است و من تخصص لازم دیپلماتیک را ندارم. حاج احمدآقا خدمت حضرت امام رسیدند و امام فرمودند: در دوران حضور مان در عراق، ایشان گاهی بعنوان نماینده ما با مسوولان عراقی ملاقات هایی داشتند  و من می خواهم حسن نیت مان را نشان بدهم و همان شخص را انتخاب کردم. بدین ترتیب من مکلف به انجام کار شدم. دعایی افزود: از امام خواستم که طلبه باشم و از سفارت حقوقی دریافت نکنم. حضرت امام به آقای رضوانی در نجف دستور دادند که برای من شهریه در نظر گرفتند و من هم آنرا به حساب سفارت واریز می کردم و کارها را پیش می بردم. مدیر مسوول روزنامه اطلاعات افزود: آنچه که آقای طباطبایی دغدغه شان بوده که من نباید انتخاب می شدم این بود که اگر غیر از من کسی انتخاب می شد جنگ اتفاق نمی افتاد؛ ایشان اشاره دارد به زمان حضور بنده در عراق که با روحیه انقلابی بدنبال حل مشکلات بودم. دعایی تصریح کرد: یکبار خدمت حضرت امام توضیح دادم که قرارداد الجزایر به صدام تحمیل شد. در آبان 57 یعنی چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی صدام به محض اینکه احساس کرد که رژیم شاه در حال فروپاشی است، به سراغ مقام امنیتی ایران مستقر دربغداد رفت و از او خواست که با شرایط پیش آمده در عراق بماند و به او و خانواده اش پناه می دهد و در شرایط راحت زندگی کنند. دعایی افزود: این مقام امنیتی ایران مستقر در عراق می گوید که عراقی ها به من پیشنهاد همکاری دادند و مرا تهدید کردند لذا تصمیم گرفت که به ایران برگردد.

دعایی گفت: در آبان 57 صدام در بصره پایگاه نظامی درست کرد و برادرش را مسوول آنجا گذاشت تا به ایران پس از پیروزی فشار وارد کند. مسئله جنگ ایران و عراق بعد از پیروزی انقلاب شکل نگرفت؛ بلکه قبل از آن بود که صدام برنامه ریزی کرده بود برای انتقام گیری. دعایی تصریح کرد: جریانی بعد از انقلاب و بعد از رحلت حضرت امام اصرار دارند که یک دروغ تاریخی را براه بیاندازند که بگویند: من از طرف صدام پیغام آورده ام که صدام گفته که یا شما نماینده ای برای مذاکره بفرستید و یا اینکه من برای مذاکره به ایران بیایم!  دعایی گفت: این گروه ادعا می کنند که من و شهید بهشتی و مرحوم بازرگان  به خدمت امام رفتیم که یا نماینده تام الاختیار امام به عراق برود و یا برعکس! امام هم قبول نکردند! از امام یک سیمایی ترسیم کردند خشن و انعطاف ناپذیر! و این ادعا را منتشر کردند. دعایی در بخش پایانی سخنان خود گفت: تنها مورد این بود که صدام بوسیله وزیر خارجه اش به من پیام داد که به دعایی بگویید که برود پیش رهبر انقلاب  و بگوید که نماینده تام الاختیاری را بفرستند در بغداد و مذاکره کنیم.  که این برای اولین و آخرین بار بود.  من خدمت حضرت امام رسیدم موضوع را عرض کردم و حضرت امام فرمودند که من باید مطالعه کنم دو روز بعد که مجدد خدمت ایشان رسیدم، فرمودند که من هر چه قدر فکر کردم امکان مذاکره با اینها در شرایط فعلی وجود ندارد و عراقی ها مطالباتی دارند از جمله خودمختاری، مسئله شط العرب و ... و در شرایط فعلی نمی شود با آنها مذاکره کرد. امام اول تشکر کرد و دوم گفت که بگوئید که ما در آینده نزدیک دو انتخابات پیش روی داریم. برای نخستین بار در کشور ما انتخابات نمایندگان مجلس قانونگذاری انجام خواهد شد  و مهمتر اینکه تا دو ماه دیگر مردم ما رئیس جمهور خود را انتخاب خواهند کرد لذا بهتر است که نماینده منتخب مردم برود و مذاکره کند. امام در این حد از واقع بینی پاسخ عراقی ها را اینگونه داد. در حالی که این گروه اخیر که عرض کردم این امام را به گونه ای دیگر می خواهد معرفی کند. 

یادگار امام: اخلاق بدون شجاعت مانند علم بی عمل است

در ادامه یادگار گرانقدر امام با بیان اینکه «اخلاق بدون شجاعت» مانند علم بی عمل است، گفت: مرحوم سید مهدی طباطبایی آن موقع که احساس می کرد باید سخن بگوید، می گفت و در  مقابل امواج کوچک یا بزرگ و توهین و تهدید کم یا زیاد با نقطه اتکایی که به خدا داشت شجاعت را در  وجود خود بارور کرده بود.تولیت موسسه تنظیم و نشر آثار امام با گرامیداشت یاد استاد طباطبایی و شهید بهشتی، «معلم اخلاق» را عنوان مشهور مرحوم طباطبایی دانست و اظهار کرد: بسیار اتفاق می افتد که گویندگان و معلمین اخلاق بهره ای از اخلاق نبرده اند؛ می گویند اما عمل نمی کنند و بر سر منابر و جایی که قلم در دست دارند مبیّن اخلاق هستند ولی متخلّق نیستند. از طرف دیگر کسانی هستند که چون بهره از اخلاق برده اند، بعضا سخن هم نمی گویند اما وجودشان درس است؛ خطابه ای ندارند اما وقتی پیش آنها می نشینید احساس آرامش می کنید و مغناطیس وجود آنها آشفتگی درونی شما را آرام می کند.یادگار امام با تاکید بر اینکه در مورد مرحوم طباطبایی بسنده کردن به صفت «معلّم» کافی نیست، اظهار کرد: ایشان یک متخلّق و البته معلم اخلاق هم بود.وی با اشاره به اینکه اخلاق تعاریف بسیار زیادی دارد، افزود: شرط لازم و کافی اخلاق «شجاعت» است که اگر کمرنگ باشد در بسیاری از لحظات پای فرد می لغزد، زیرا اخلاق یعنی آدمی بتواند شجاعت مقابله با نفس داشته باشد یا به سبب تهدید خود را نبازد و شجاعت مقابله با تهدید داشته باشد.

یادگار امام تاکید کرد: اخلاق بی شجاعت یک نوع گوشه نشینی است که صاحبش باید از خدا بخواهد که امتحان سخت برای او پدید نیاید؛ چون در بزنگاه ها پایش می لغزد. لذا خیلی از آدم های خوب هم دچار ترس هستند و باید مانند بقیه صفات انسانی، روی شجاعت نیز باید کار کنیم تا تقویت شود، البته بعضی افراد در این زمینه استعداد کمتر و بعضی بیشتر دارند.سید حسن خمینی یادآور شد: آنچه که آقای طباطبایی را متخلق کرده بود این است که دائما خودش را محاسبه می کرد و تلاشش برای خدا بود. اما عامل دیگری هم کنار آن هست و آن اینکه او شجاع بود. شجاعت در مقابل اینکه کسانی که تا دیروز هورا می کشیدند دیگر هورا نکشند و شجاعت برگشت از گام غلط و عذرخواهی؛ این، کار سختی است.وی با بیان اینکه شجاعت مرحوم طباطبایی پشت معلم اخلاق بودن ایشان گم شده بود، ادامه داد: او معلم اخلاق بود چون شجاع بود. آن موقع که احساس می کرد باید بگوید می گفت و در  مقابل امواج کوچک یا بزرگ و توهین و تهدید کم یا زیاد با نقطه اتکایی که به خدا  داشت شجاعت را در  وجود خودش بارور کرده بود. اوج جلوه گری این امر در وجود امام است؛ آقای طباطبایی شاگرد برجسته امام بود.

یادگار امام با بیان اینکه آقای طباطبایی معلم هم بود، اظهار داشت: برای معلم بودن باید درک درستی از دانش آموزان داشته باشید و به  اندازه توان او حرف بزنید و دست او را بگیرید. معلمی با کتاب نویسی فرق دارد؛ معلمی تربیت است و با انسان سر و کار دارد.وی ادامه داد: لازمه شناخت معلم این است که درک درستی  از فضای ذهنی و فضای حیات متعلم داشته باشد. برای این مسأله وقتی یک روحانی تبدیل به معلم اخلاق می شود باید جامعه و  مردم را بشناسد و با آنها زندگی کند. معلم مانند پزشک است. مگر می شود بدون اینکه کسی را بشناسید برای او نسخه بپیچید؟! سید حسن خمینی تأکید کرد: یکی از رموز موفقیت آقای طباطبایی این است که در میان مردم زندگی کرده بود و رفت و آمد داشت. آقای طباطبایی توانسته بود درک درستی از مردم پیدا کند و همراه و همدل شده بود و با آنها زندگی می کرد.وی افزود: روحانیت ما بیش از آنکه به احکام و مسائل علمی دین محتاج باشد به روش مواجهه با مردم نیاز دارد؛ آنچه که از آن به «مردمداری» تعبیر می شود. مردمداری به این نیست که تابع مردم شویم؛ بلکه به این است که درک صحیحی از فضای مردم پیدا کنیم.یادگار امام گفت: مرحوم طباطبایی یک عمر اخلاقی زیست؛ با شجاعت و با مردم زندگی کرد و به سبب فهم بالا جامعه را می شناخت. شناخت او از جامعه، به اضافه خصلت شجاعت، از او یک معلّم ساخته بود؛ جامعه ما بیش از هر زمانی نیازمند اخلاق و معلمینی است که آن را تعلیم کنند؛ تعلیم به گفتن نیست و به عمل است.

   

انتهای پیام /*