ولایت فقیه

از نظر امام خمینی ولایت الهی شرط مشروعیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه بوده و همانطور که خداوند متعال فرمان داده، تسلیم و عبودیت فقط در مقابل ذات حق تعالی مجاز بوده و غیر از ذات حق اطاعتی نیست؛ ایشان با اشاره به منابع دینی (کتاب و سنت) در بیان ولایت الهی می فرمایند: «اعتقادات من و همه مسلمین همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرموده‏ اند که ریشه و اصل همه آن عقاید- که مهمترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست- اصل توحید است. مطابق این اصل، ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما می ‏آموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنا بر این هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند.»

کد : 42326 | تاریخ : 06/11/1391

بحث ولایت فقیه یکی ازمباحث وموضوعات وسیع وغنی وسیاسی است که بنیان گذار این بحث بصورت اصطلاح رایج امروزی که به بیانی واضح تر حکومت اسلامی است حضرت امام خمینی (س) می باشد که درشکل گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیز به حدی مورد توجه قرارگرفته که معمارکبیر انقلاب اسلامی حضرت امام(س) می فرماید : «بهترین اصل در اصول قانون اساسی این اصل ولایت فقیه است‏.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 465)

فقهای ما درمورد ولایت فقیه همگی دارای مباحث ونظراتی هستند وبالاتفاق درباره ولایتی که فقیه دارد نظر دارند وتنها درشئون ومحدوده اختیارات ولایت فقیه درزمان غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آراء ونظرات ایشان متفاوت می باشد.

دیده بان همیشه بیدار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(س) ولایت فقیه را بصورتی وسیع و بسیار بسیط و گسترده طرح کردند و معتقدند که حکومت اسلامی و تشکیل آن توسط فقیه جامع الشرایط می باشد و اداره و نظارت به تمام معنا درچنین حکومتی مخصوص فقهاء می باشد.

حضرت امام خمینی در تبیین مشروعیت ولایت فقیه نیز همین نگرش را داشته و ولایت عام فقیهان را نص صریح معصومین منصوب آنان و حجت الهی می دانند:

«خداوند خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان [شروع غیبت‏] حضرت صاحب (ع) موجود بود برای بعد غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده بیشماری از فقهای عصر ما موجود است، اگر با هم اجتماع کنند می‏توانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند» و بعد به این مطلب اشاره می‏کنند که ولایت فقیه یک امر اعتباری عقلایی است و تمام اختیاراتی که پیامبر و ائمه برای اداره جامعه داشته‏اند برای فقیه جامع الشرایط نیز ثابت است و این ولایت «واقعیتی جز جعل ندارد و فی حد ذاته شأن و مقامی نیست بلکه وسیله انجام وظیفه اجرای احکام است.»(ولایت فقیه(حکومت اسلامی)، مقدمه، ص: 5)                                                       

ایشان حتی مردمی ترین حکومت را با عدم ولایت فقیه، نوعی از حکومت طاغوت می دانستند:

«به حرفهای آنهایی که بر خلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب می‏ کنند و می‏ خواهند ولایت فقیه را قبول نکنند [اعتنا نکنید] اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خدا، یا طاغوت، یا خداست، یا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین می ‏رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 221)

با این حال امام خمینی از نقش مردم غافل نبوده و عدم متابعت از آراء ملت را حاکمیت دیکتاتوری شمرده اند که این امر نیز نشات گرفته از دستورات الهی و احکام دینی می باشند.

از نظر امام خمینی ولایت الهی شرط مشروعیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه بوده و همانطور که خداوند متعال فرمان داده، تسلیم و عبودیت فقط در مقابل ذات حق تعالی مجاز بوده و غیر از ذات حق اطاعتی نیست؛ ایشان با اشاره به منابع دینی (کتاب و سنت) در بیان ولایت الهی می فرمایند: «اعتقادات من و همه مسلمین همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرموده‏اند که ریشه و اصل همه آن عقاید- که مهمترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست- اصل توحید است. مطابق این اصل، ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما می ‏آموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنا بر این هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند.» (صحیفه امام، ج‏5، ص: 387)

امام خمینی با اشاره به مسئله ی جانشینی پیامبر و جریان غدیر خم که عملا رسول گرامی اسلام، امیرالمومنین علی(ع) را به عنوان جانشین خود معرفی کردند، این واقعه را به عنوان مقدمه و زمینه ی ولایت فقیه دارای ارزش ولایی شمرده و می فرماید:

« من می‏ گویم اگر چنانچه پیغمبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله و سلَّم- غیر از این یک موجود تربیت نکرده بود، کافی بود برایش؛ چنانچه پیغمبر اسلام مبعوث شده بود برای اینکه یک همچو موجودی را تحویل جامعه بدهد، این کافی بود. یک همچو موجودی که هیچ سراغ ندارد کسی، و بعدها هم سراغ ندارد کسی، امروز روز نَصْب اوست به امامت امّت، یک همچو موجودی امام امّت است، البته کس دیگر به پای او نخواهد رسید و بعد از رسول اکرم کسی افضل از او در هیچ معنایی نیست و نخواهد بود. لکن در مراتب بعد هم که باید این امّت هدایت بشود، پیغمبر اکرم که از دنیا می ‏خواست تشریف ببرد، تعیین جانشین و جانشین ها را تا زمان غیبت کرد، و همان جانشین ها، تعیین امام امّت را هم کردند، به طور کلّی این امّت را به خود وانگذاشتند که متحیر باشند، برای آنها امام تعیین کردند، رهبر تعیین کردند. تا ائمه هُدی‏- سلام اللَّه علیهم- بودند، آنها بودند و بعد فُقَها؛ آنهایی که متعهدند، آنهایی که اسلام شناس ‏اند، آنهایی که زهد دارند؛ زاهدند، آنهایی که اعراض از دنیا دارند، آنهایی که توجه به زَرق و بَرق دنیا ندارند، آنهایی که دلسوزند برای ملت، آنهایی که ملت را مثل فرزندهای خودشان می‏ دانند؛ آنها را تعیین کردند برای پاسداری از این امّت.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 21 و22)

به همین لحاظ تکذیب ولایت فقیه از نظر امام خمینی، تکذیب ولایت ائمه اطهار بوده و مستوجب عذاب ابدی خواهد بود:

«من به همه ملت، به همه قوای انتظامی، اطمینان می‏دهم که امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد. گویندگان و نویسندگان نترسند از حکومت اسلامی، و نترسند از ولایت فقیه. ولایت فقیه آن طور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرموده ‏اند به کسی صدمه وارد نمی ‏کند؛ دیکتاتوری به وجود نمی‏ آورد، کاری که بر خلاف مصالح مملکت است انجام نمی ‏دهد، کارهایی که بخواهد دولت یا رئیس جمهور یا کس دیگری بر خلاف مسیر ملت و بر خلاف مصالح کشور انجام دهد، فقیه کنترل می‏ کند، جلوگیری می‏ کند. بر خلاف مسیر اسلام و ملت حرکت نکنید. شما از اسلام نترسید، از فقیه نترسید؛ از ولایت فقیه نترسید. شما هم مسیر همین ملت را طی کنید و با ملت باشید، حساب خودتان را از ملت جدا نکنید؛ ننشینید پیش خودتان طرح بریزید و پیش خودتان برنامه درست کنید. شما باید دنبال ملت باشید. باید هوادار ملت باشید. شما این قدر اشکال به برنامه‏ های اسلامی نکنید. شمایی که از اسلام هستید لکن از اسلام درست اطلاع ندارید، مُسْلِم هستید لکن از احکام اسلام درست مطلع نیستید، شیعه هستید لکن از احکام ائمه- علیهم السلام- درست مطلع نیستید؛ این قدر کارشکنی نکنید. ملت رأی داده است به جمهوری اسلامی، همه باید تبعیت کنید؛ اگر تبعیت نکنید محو خواهید شد. بر خلاف مسیر ملت، بر خلاف مسیر اسلام، راهی را پیش نگیرید، گمان نکنید که آن طرحی را که اسلام داده است موجب نابودی اسلام می‏شود. این منطق، منطق آدم ناآگاه است. نگویید ما ولایت فقیه را قبول داریم، لکن با ولایت فقیه اسلام تباه می‏ شود! این معنایش تکذیب ائمه است؛ تکذیب اسلام است و شما مْن حَیثُ لَا یَشْعُر این حرف را م ی‏زنید.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 58 و59)

بر این اساس او با توجه به شرایط جدید جهان و عوامل مختلف تاثیر گذار در فرهنگ و خواست جامعه ی ایرانی، نظریه بی بدیل جمهوری اسلامی را مطرح کرد. و نیز آنگاه که پا به عرصه ی عمل گذاشت و مشکلات پیش روی نظام اسلامی را دریافت، با درک الزامات عملی طرحی نو در انداخت تا کار امدی نظام اسلامی را در عرصه پر آشوب سیاست تضمین کند و حاصل آن نظریه ی ولایت مطلقه فقیه بود.

به این معنا حکومت اسلامی بنابر مصلحت می تواند احکام فرعیه اسلام را تعطیل کند. چنانچه خود ایشان مرقوم داشتند: «و تعبیر به آنکه این جانب گفته ‏ام حکومت در چهارچوب احکام الهی دارای اختیار است بکلی بر خلاف گفته ‏های این جانب بود... (صحیفه امام، ج‏20، ص: 451) حکومت، که شعبه ‏ای از ولایت مطلقه رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- است، یکی از احکام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است‏...آنچه گفته شده است که شایع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختیارات از بین خواهد رفت، صریحاً عرض می‏ کنم که فرضاً چنین باشد، این از اختیارات حکومت است‏.» (صحیفه امام، ج‏20، ص:452)

انتهای پیام /*