هویت ملی

برخی از عناصر تشکیل دهنده هویت ملی عبارتند از: دین ، زادگاه و سرزمین، تاریخ، باورهای دینی و سنت ها، باورها و رفتارها، دانش و فنون، خودآگاهی . بنابراین، شناخت و باور به ریشه های تاریخی ، اعتقادی، ادبی، زبانی و قومی بر هویت فرد یا جامعه تاثیر گذار بوده و می تواند فرد یا اجتماع را سرخورده یا سرافراز سازد. نگاه به گذشته با چشم اندازی امیدوارانه به آینده می تواند در انسان ها شور و شوق آفریده آنان را به سوی شناخت هویت شان برانگیزد. از سوی دیگر اگر تمام یا بخشی از گذشته و تاریخ و ادبیات و زبان و عقاید دینی را از یک فرد یا یک اجتماع بگیرند آن فرد یا اجتماع دیگر هیچ چیز با ارزشی نخواهد داشت تا به آن ببالد. در این صورت است که زمینه های پذیرش هویتهای بیگانه با خویش یا فرهنگ های دیگری را خواهد یافت و این نقطه آغاز تحولات فرهنگی و سرگشتگی هویت هاست.

کد : 172097 | تاریخ : 08/05/1397

«استقلال» به رغم سادگی، مفهومی وسیع دارد. گستره مفهوم استقلال علاوه بر استقلال اقتصادی، شامل استقلال هویتی- فرهنگی، سیاسی و نظامی نیز می‌شود.

برای تبیین استقلال هویتی لازم است ابتدا مفهوم «هویت»‌ بررسی شود. هویت به‌ معنی‌ "چه‌ کسی‌ بودن‌" است‌ و کشف آن، نیازی است که از بستر احتیاج طبیعی‌ انسان‌ به‌ شناخته‌ شدن‌ و شناسانده‌ شدن‌ به‌ چیزی‌ یا جایی‌ برمی‌ خیزد.

هویت را به "هویت فردی" و "هویت جمعی" تقسیم کرده‌ اند. "هویت فردی" ویژگیهای شخصیتی یک فرد است که موجب تمایز او از دیگری می‌ شود و "هویت جمعی" عبارت است از باز تولید و باز تغییر دائمی الگوی ارزش ها، نماد ها، خاطرات، اسطوره‌ ها و سنتهایی که میراث متمایز ملت ‌ها را تشکیل می ‌دهند. به دیگر سخن، "هویت جمعی" مفهومی است که در پناه آن، تعارضات موجود در هویت‌ های فردی و خرده گروهی به نوعی کاهش یافته و آنها را در ذیل یک هویت بالاتر به همگرایی می ‌رساند. از این ‌رو می ‌توان گفت که هویت جمعی نسبت به هویتهای فردی و خرده گروهی، موقعیتی غالب و مسلط دارد. باید دانست همان ‌گونه که دستیابی و توجه به هویت فردی موجب "خودآگاهی‌ فردی‌" انسان‌ می‌ شود، درک هویت جمعی، موجب "خودآگاهی‌ جمعی"‌ خواهد شد.

برخی از عناصر تشکیل دهنده هویت ملی عبارتند از: دین‌، زادگاه‌ و سرزمین، تاریخ، باورهای دینی و سنت‌ ها، باورها و رفتارها، دانش‌ و فنون، خودآگاهی‌. بنابراین، شناخت و باور به ریشه‌ های تاریخی‌، اعتقادی، ادبی، زبانی و قومی بر هویت فرد یا جامعه تاثیر گذار بوده و می‌ تواند فرد یا اجتماع را سرخورده یا سرافراز سازد. نگاه به گذشته با چشم اندازی امیدوارانه به آینده می ‌تواند در انسان‌ ها شور و شوق آفریده آنان را به سوی شناخت هویت‌ شان برانگیزد. از سوی دیگر اگر تمام یا بخشی از گذشته و تاریخ و ادبیات و زبان و عقاید دینی را از یک فرد یا یک اجتماع بگیرند آن فرد یا اجتماع دیگر هیچ چیز با ارزشی نخواهد داشت تا به آن ببالد. در این صورت است که زمینه ‌های پذیرش هویتهای بیگانه با خویش یا فرهنگ های دیگری را خواهد یافت و این نقطه آغاز تحولات فرهنگی و سرگشتگی هویت ‌هاست.

از این‌ رو هویت فرهنگی انسان ‌ها و جوامع هماره مورد تهدید و مخاطره قرار گرفته است. گاهی هویت یک جامعه با توجه به فضای نامناسب فرهنگی، سیاسی، اجتمایی و یا اقتصادی که در آن قرار دارد، تهدید می ‌شود تا جایی که به مرز انزجار از فرهنگ و هویت خودی رسیده و از درون تهی می‌ شود و برای نجات خود الگوهای فرهنگی اجتماعی خویش را در بیرون از مرزها و حیطه خود جستجو می‌ کند و به تدریج باورهای فرهنگی خود را از دست داده و جاذبه ‌های فرهنگ بیگانه به او هویت می ‌بخشد.

با توجه به همین نکته است که استثمارگران هماره و پیش از هر حرکتی کوشیده‌ اند تا استقلال و باور به هویت فردی و جمعی میزبانانشان را متزلزل کنند و اندک اندک هویت دیگری را جایگزین کنند که حاصلش با منافع آنان در تضاد و تعارض قرار نگیرد.

پس استقلال هویتی- فرهنگی به معنی درک صحیح از عناصر مختلف تشکیل دهنده هویت فرهنگی یک جامعه و کنشی خودآگاه در برابر سایر فرهنگهاست به نوعی که اصالت‌ ها و ارزش‌ های فرهنگ خودی را حفظ کرده و پشتوانه حیات جمعی قرار می‌ دهد و موجب می ‌شود افراد آن جامعه در مقابله با سایر فرهنگ‌ ها احساس وادادگی و سرسپردگی نکرده و در عین حفظ اصول هویت مستقل خویش با سایر فرهنگ ‌ها به تعاملی دو سویه روی آورند.

امام خمینی(س) از آغاز مبارزات بر این حقیقت پای می‌ فشردند که از خود بیگانگی و مرعوب شدن در برابر تبلیغات پر طمطراق بیگانگان موجب نفی هویت جمعی می ‌شود و مرعوب شدن در برابر فرهنگ وارداتی زمینه فقدان استقلال در موضوعات دیگر را نیز شامل می ‌شود. از دیدگاه ایشان بزرگترین مؤلفه ‌ای که می‌ تواند جامعه ‌ای بزرگ از انسان ‌ها را با هویتی واحد گرد هم آورد و تمایزات موهوم میان آنان را شکسته و نابود سازد، مؤلفه باور و اعتقادات دینی است. تعالیم اسلامی از سویی مرزهای مختلف سیاسی، نژادی و زبانی را در می ‌نوردد و از آنها فراتر می‌رود و از سویی دیگر افزون بر اتصال به وحی الهی دارای تاریخی روشن و پر افتخار است که توجه به آن می‌تواند هویت فردی و جمعی جوامع مسلمان را به بهترین شکل تأمین و تعریف کند.

هیچ ملتی نمی ‌‏تواند استقلال پیدا بکند الّا اینکه‏ خودش‏، خودش را بفهمد. مادامی که ملت ‌ها خودشان را گم کردند و دیگران را به جای خودشان نشاندند، استقلال نمی ‌‏توانند پیدا کنند. کمال تأسف است که کشور ما که حقوق اسلامی و قضای اسلامی و فرهنگ اسلامی دارد، این فرهنگ را، این حقوق را نادیده گرفته است و دنبال غرب رفته است. همچو غرب در نظر یک قشری از این ملت جلوه کرده است که گمان می ‏‌کنند غیر از غرب هیچ خبری در هیچ جا نیست. و این وابستگی فکری، وابستگی عقلی، وابستگی مغزی به خارج، منشأ اکثر بدبختیهای ملتهاست و ملت ماست.(ر.ک.صحیفه امام؛ ج12، ص4)

بی‌تردید نیازمندی جوامع، با نوعی وابستگی به عامل رفع نیاز، همراه است و این تلازم راز اهمیت و ضرورت استقلال اقتصادی را روشن می‌کند چرا که نیازمندی اقتصادی در تأمین نیازهای اساسی همواره موجب می ‌شود که شریان اقتصادی جوامع در اختیار آنانی قرار بگیرد که آن نیازها را تأمین می‌ کنند. نیازمندی و وابستگی اقتصادی راه را برای رشد انواع وابستگی ‌های دیگر باز می‌کند و  وابستگی هویتی- فرهنگی را موجب می‌شود.

اقتصاد و معیشت اگر چه اصل اصیل زندگانی بشر نیست اما از اساسی ‌ترین بنیادهای حیات دنیایی اوست. این موضوع به قدری حساس و پر اهمیت است که می‌ توان از آن به عنوان یکی از بزرگترین اسباب حفظ استقلال یا ابزار ایجاد و بقای وابستگی به بیگانگان یاد کرد.

دانشمندان علم اقتصاد "استقلال اقتصادی" را به معنای رسیدن به مرحله خودکفایی در تأمین نیازهای اساسی تا مرز جلوگیری از تسلط بیگانگان بر اقتصاد داخلی دانسته ‌اند. بر این اساس کشوری که از سویی در تأمین نیازهای اساسی خویش ناتوان بوده و از سوی دیگر بازارش را قدرتهای برتر اقتصادی اداره می ‌کنند به لحاظ اقتصادی کشوری وابسته به شمار خواهد رفت.

با توجه به اینکه وسعت دامنه وابستگی با وسعت تأمین منافع مختلف قدرتهای بیگانه رابطه مستقیم دارد، آنها می‌ کوشند تا میزان و گستره انواع وابستگی‌ های کشور نیازمند را توسعه دهند و از حرکتهایی که موجب قطع وابستگی و در نتیجه پایان تأمین منافع آنان از قِبَل وابستگی مزبور شود، ممانعت به عمل آورند و بدین ترتیب است که  وابستگی اقتصادی به نفی و تحدید آزادی حقیقی جوامع وابسته نیز منتهی می‌ شود.

از این روی برای هر ملتی که آرزو دارد با درک هویت خویش و خودباوری و خودآگاهی، آزادانه و کریمانه زندگی کند ضروری است که راه‌ های وابستگی اقتصادی به قدرتهای سلطه‌ جو را ببندد و با تکیه بر منابع طبیعی و انسانی خویش نیازهای اساسی ‌اش را به دست خویش فراهم آورد.

باید یادآور شد تعامل دو یا چند جانبه اقتصادی با حفظ استقلال تمام کشورها به معنای وابستگی نیست بلکه وابستگی نوع تعاملی است که مقدرات یک کشور را از طریق امکان رفع نیاز در اختیار قدرت تأمین کننده نیاز قرار دهد.

از منظر امام خمینی(س) ملت ایران می ‌بایست با تکیه بر منابع طبیعی کشور و با باور به توانایی ‌های خویش و یاری خدای بزرگ، خود را به مرز خودکفایی برساند.

اگر چنانچه ما احتیاج داشته باشیم در ارزاق‌مان‏ به خارج، این وابستگی برای ما اسباب این می‌‏شود که در امور سیاسی هم وابسته باشیم. و ما باید وابستگی‌مان را از اجانب و غرب و شرق قطع کنیم. اگر ما بخواهیم که مملکت‌مان یک مملکت مستقلِ آزادِ مال خودمان باشد، باید در این اموری که مربوط به اقتصاد است، مربوط به فرهنگ است، مربوط به امور دیگرِ کشور است، خودمان فعالیت کنیم، و ننشینیم دیگران انجام بدهند.(ر.ک. صحیفه امام؛‌ ج10، ص373)

در ادامه به برخی از راهکارهای ایشان برای کسب استقلال و حفظ آن اشاره می شود:

  1. برای کسب و حفظ استقلال همه جانبه کشور می ‌باید نیروی انسانی مناسبی تربیت شود که هویت ایرانی- اسلامی خویش را به خوبی شناخته و به توانمندی ‌های خویش ایمان آورده باشد و در عین حال که از برترین پیشرفتهای عملی و دستاوردهای روز دنیا بهره می‌برد مرعوب صنعت یا رشد تکنولوژی در دنیا نشده و بکوشد تا کشور خود را از وابستگی‌ های مختلف برهاند.

"اصلاح و ادارۀ مملکت با تعلیم و تربیت صحیح نسل آینده است."(صحیفه امام؛ ج 10، ص439)

  1. ملتی که هویت خویش را باور کرده باشد و به توانایی‌های علمی و عملی خویش ایمان بیاورد می‌ تواند با تکیه بر علم و تحقیق و پژوهش راه دشوار پیشرفت و استقلال را هموار کند.

" مهمترین عامل در کسب خودکفایی و بازسازی توسعه مراکز علمی و تحقیقات و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه جانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد و متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به غرب و شرق به در آمده و نشان داده اند که می توانند کشور را روی پای خود نگه دارند. (صحیفه امام؛ ج‏21، ص، 158)

 

3-  مسیر کسب استقلال در جمیع شئون آن مسیر آسانی نخواهد بود چرا که منافع مختلف قدرتهای استثمارگر موانع متعددی را فرا روی ملتی که استقلال و آزادی خویش را مطالبه می‌ کند به وجود خواهد آورد. عبور از این مرحله نیازمند عزم و تصمیم آحاد مردم و باور به توانمندی‌ های داخلی و صبوری در برابر راه دشواریهاست.

" ما تا بنای بر این نگذاریم که خودمان هم یک آدمی هستیم برای خودمان می توانیم کار کنیم، ما به آن نان جوی که خودمان درست کنیم تا بنای بر این نگذاریم که همان نان جو را می خوریم و از خارج نمی خواهیم، نمی توانیم درست کار کنیم کار را ما تا بنای بر این نگذاریم که همان منسوجاتی که خودمان درست می کنیم کافی مان هست منسوجات ما ترقی نمی کند و ما باز تابع غیر باید بشویم و دستمان پیش غیر دراز بشود." (صحیفه امام؛ ج‏11، ص، 222)

4- تفرقه و از هم گسیختگی، عزم ملی را هدف می ‌گیرد و جامعه  را به مجموعه ‌ای از "تن‌ها"یی بدل می‌کند که تنها مانده و همواره به منافع شخصی یا دست بالا منافع گروهی و صنفی خویش نظر می ‌کنند. از این روی هر قدر وحدت و انسجام جامعه بیشتر حفظ شود زمینه رشد اقتصادی و استقلال همه جانبه نیز بیش از پیش تأمین خواهد شد.

افزون بر این که باور به اسلام و تعالیم عالیه اسلام، به ویژه آموزه‌های مذهب اهل بیت (علیهم السلام) که وابستگی مسلمانان در چنگ غیر مسلمانان را ممنوع و مطرود دانسته است انگیزه مضاعفی برای کسب و حفظ استقلال خواهد بود.

"اینجانب به همه نسل های حاضر و آینده وصیت می کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از کشورتان قطع شود این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقاء آن است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است." (صحیفه امام؛ ج‏7، ص، 251)

 برگرفته از "مبانی استقلال از منظر امام خمینی(س)"

انتهای پیام /*