دکتر منوچهر اکبری

احمد آقا، مفسّر اندیشه و خط امام

کد : 172200 | تاریخ : 16/05/1397

احمد آقا، مفسّر اندیشه و خط امام

 دکتر منوچهر اکبری

(عضو هیئت علمی دانشگاه تهران)

 این فصل از تاریخ بگونه ای است که صاحب این قلم را بر آن داشت بازکاوی دیگری داشته باشد در مواضع یادگارِ امام خمینی(ره) مرحوم حاج احمد آقا، پیرامون مسأله فلسطین. تردید ندارم که اگر آن بزرگوار در قید حیات بود، مواضعی صریح، روشن و امام گونه در برابر تجاوزهای اخیر صهیونیزم جهانی به سرکردگی اسرائیل و حمایت های بی دریغ استکبار جهانی و مرتجعین عرب منطقه می گرفت. روزگاری که این مطالب قلمی می شود همزمان با حمله همه جانبه وسیع و ددمنشانه اسرائیل به باریکه «غزه» است. اینکه فلسفه وجودی این حمله پاسخی بر پیروزیهای اخیر حزب الله و مقاومت تاریخی حزب الله در برابر اسرائیلی ها باشد یا خیر، چندان مهم نیست. اگر چه آن مقاومت نوعی پیروزی محسوب می گردد. صاحب این قلم از چنبره هزارتوی سیاست و تحلیل های سیاسی خویش را خارج کرده، برای آنان که در اصلِ مقاومت فلسطینی ها در برابر حملات مغول وار و چنگیزگونه اسرائیلی ها یا سکوت کردند یا همراهیِ ضمنی، مواضع مردی را بازگو و مرور می کند که آشناترین فرد به مواضع امام بود. مردی که در هجرت زود هنگام آن صندوقچه اسرار در حیرتی وصف ناشدنی بسر می بریم. برای افراد، بخصوص نسل اولی ها که از جهتی آنان را نسل سوخته یا نسل گداخته و آبدیده یا نسل دوسویه یا نسل آفتابی یا نسل سایه روشن و... می نامند، نبودِ مردانی چون یادگار امام بسیار محسوس تر از نسلی است که توفیق همزمانی و همزبانی با آن عزیز را نداشته اند. دریغا دریغ که آدمی در خماری برخی از هجرتهای زودهنگام می ماند. بارها به مناسبتهای گوناگون و شرایط مختلف سیاسی- اجتماعی یاد برخی برایمان با حسرت و آه همراه می شود. مثلاً از خویش می پرسم اگر امروز شهید بهشتی زنده بود چه جایگاهی داشت؟ اگر شهید رجایی زنده بود چه مواضعی داشت؟ اگر نواب صفوی در قید حیات بود در کدام سوی از جناحهای سیاسی می ایستاد. اگر دکتر شریعتی زنده بود برای همراهی با اسلامِ پس از انقلاب، بخصوص اسلامی که به امام نزدیک تر بود و صبغه و بو و رنگ و قرائت امام را داشت چه شور و شوقی از خویش نشان می داد.

برخی از شخصیت های دیگر که از همان اول زاویه دیدی متفاوت با امام و در مواقعی نسبت به برخی احکام و فتاوا و مواضع سیاسی- فقهی امام موضع داشتند، چه می کردند؟! واقعاً اگر استاد مطهری زنده بود از سیاست کنار می کشید و در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران بعنوان یک استاد به تدریس و تحقیق صرف می پرداخت؟ و به تربیت دانشجویانی فاضل، عالم، متقی و کارآمد می پرداخت یا نظام حوزه های علمیه را در راستای مأموریت های خطیری که امام و انقلاب از آنان توقع داشت، باز تحریف می کرد؟!

یقین و ایمان قلبی دارم که اگر یادگار امام زنده بود با تمام وجود از حقوق مردم غزه حمایت می کرد، موضعی مشابه مقام معظم رهبری داشت، زیرا حمایت از محرومان و مستضعفان عالم، حمایت صریح و آشکار از مسلمانان و مظلومان جهان را از اصول راهبردی و خدشه ناپذیر امام می دانست. احمد آقا از روزهای اول نهضت یعنی از نوجوانی با مواضع مردی آشنا بود و صدای با صلابت مردی را در گوش داشت که پیوستن به نهضت منجی منتظر را تنها راه نجات بشریت می دانست. به تعبیر مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای «این انقلاب بدون نام خمینی معنا ندارد» این عبارت با وجود کوتاهی می تواند اصالت و حقیقت نهضت امام را نشان دهد. هشداری است برای آنانکه در پی اجرای قرائت و تفسیری از اسلامند که روح ستیهندگی و نستوهی را از انقلاب می گیرند و به حاشیه می رانند. اگر آنانکه باید در نقش یک دیده بان مواظب حرکت و خط انقلابند، از سر دل و عمق جان به خط و راه امام معتقد نباشند و در سالگرد ارتحال امام یا پیروزی انقلاب یادی از آن ابرمرد می کنند و امام را صرفاً وقتی می خوانند که از ادامۀ راه وا مانده اند، در واقع برای استمرار راه و اهداف امام کار نمی کنند. بجای اینکه خود را به رنگ امام درآورند، امام را به رنگ خود می نمایانند. برخی هم امام را موردی مطرح می کنند. مثلاً نظر امام را در یک زمینه خاص مطرح می کنند ولی با کلیت اندیشه ها، آرا، مواضع و ... امام مشکل دارند.

آنچه از آراء و مواضع احمد آقا بر می آید این است که ایشان مفسـّر حرفهای امام است. با اسرائیل به شیوه های زیر می شود برخورد کرد:

1- قبول کرد که اسرائیل یک واقعیت است، با توجه به پشتوانه به ظاهر قوی و نفوذ جهانی و شبکه گسترده و بسیار پیچیده یهودی های افراطی بخصوص صهیونیست ها، نمی توان برای محو و زوال اسرائیل کاری از پیش برد، و هرگونه مقابله و مبارزه و مقاومت در برابر اسرائیلی ها به مثابه آب در هاون کوبیدن است. این نگاه کاملاً همان است که صهیونیست ها و متأسفانه بسیاری از سران مرتجع از اعراب منطقه بدان باور دارند و به مناسبتهایی در عمل از آن حمایت می کنند. یقیناً به هیچ عنوان با مواضع امام و یادگار ایشان سازگار نیست. موضع امام در برابر اسرائیل به قدری روشن و انقلابی و شفاف است که هرگز در آن خلل و خدشه ای نمی توان وارد کرد.

2- قبول اینکه اسرائیل بالاخره در هفتاد سال اخیر با هر ترفند و حمایتی که شده بعنوان یک کشور در جغرافیای جهان جا افتاده است و سازمانهای مختلف بین المللی و بسیاری از کشورهای دنیا نیز آن را قبول کرده اند. بهتر است در قسمتی از سرزمین فلسطین و لبنان آن را پذیرفت اما کشورهای مسلمان بخصوص فلسطینی ها و برخی کشورهای انقلابی و پیشتاز آن را تحریم کنند و نپذیرند که با آن رابطه سیاسی و دیپلماتیک برقرار نمایند و از حدود و ثغور فعلی هم تجاوز نکند این هم خواست برخی کشورهاست و حتی شاید خواست سازمانهای حقوق بشر و گروهی دیگر از اعراب منطقه یا حتی اروپا باشد. حتی برخی از یهودی های تا حدی متعادل هم بدان معتقدند. (حداقل در شرایط فعلی) و چه بسا در آینده و در شرایط دیگر به حدود و ثغور فعلی مقید نمانند و دوباره خوی تجاوز و اشغال در آنان زنده شود. این تلقی هم به هیچ عنوان از نظر امام و یادگار ایشان پذیرفته شده نیست، اگر این شیوه یا پیشنهاد مورد قبول امام بود، امام «محو شدن اسرائیل از روی زمین» را مطرح نمی فرمود. و یا راه حل مقابله با اسرائیل را «قیام همگانی مردم» نمی دانست.

آنچه از محتوای کلام امام بر می آید و یادگارشان هم در مناسبتهایی که دفاع از حقوق فلسطین مطرح بود، بر آن تأکید می ورزید، نابودی کامل اسرائیل غاصب بود. امام حتی از کسانی که در شکل گیری اسرائیل بعنوان یک کشور دخیل بوده اند و با اعزام یهودی های کشور خود شکل گیری اسرائیل را تقویت کرده اند، بیزار بود. مثلاً می گوید آمریکا و انگلیس از یک طرف در آن شکل گیری فعال بوده اند و دخیل، شوروی را هم به مناسبت فرستادن یهودی های کشور خود، خائن به حقوق انقلابیون فلسطینی می دانست. امامی که معتقد بود باید ملت مبارز و غیور فلسطین با سلاحی گرم سینه اسرائیل، دشمن سرسخت اسلام و مسلمانان را بشکافند (صحیفه امام، ج 15، ص 172) چگونه می توانست موجودیت اسرائیل را در هر شرایط بپذیرد؟

3- گونه دیگر همان است که در واقع مورد نظر امام و نسل جدید انقلابی و رهبران و مبارزان فلسطینی و لبنانی است. یعنی محو کامل اسرائیل از روی زمین (البته نمی دانم چقدر انقلابیون معاصر و نسل جدید به محو کامل اسرائیل در عمل پایبند باشند، آنگونه که امام عزیز معتقد بود) اما حداقل با رسمیت یافتن آن بعنوان یک کشور قانونی مخالفند. تاکنون هم که علائم و نشانه هایی از خود بروز نداده اند که واقعاً نمی توانند با اسرائیل روابط حسن همجواری داشته باشند، اگرچه حال و هوای آنان در منطقه، با آنچه در رسانه های رسمی ایران بازتاب دارد، اندکی متفاوت است. تلقی ما این است که آنها (قبل از حمله اخیر اسرائیل به غزه) همواره در حال درگیری و حمله با یکدیگرند، درحالی که برخی از افراد که از بلندیهای جولان و سایر مرزهای مشترک کشورها با اسرائیل دیدن کرده اند، می گویند با فاصله یکصد متری و حتی کمتر از آن، آنسوی فنس ها و سیم های خاردار کشاورزان هر دو کشور به کشت و زرع مشغولند و به یکدیگر هم کاری ندارند. امام خمینی هرگز، از آغاز نهضت و تا لحظه ای که در قید حیات بود، با هیچ قانون و قطعنامه و مصّوبه و سیاستی که به نحوی در جهت تأیید و تقویت و بقا و استمرار رژیم صهیونیستی باشد، موافقت نداشت. دقیقاً سی سال پیش یعنی آذرماه سال 1357 در شرایطی که هنوز انقلاب اسلامی به پیروزی نرسیده بود، در شرایطی که دهها ترفند و توطئه آن را تهدید می کرد، در روزهایی که هدایت نهضت را بعهده داشت و از جهت نیروهای نظامی و ارتشی و امنیتی هیچ سازمان یا وزارت یا ارگانی را در اختیار نداشت، با نگاهی ژرف و عمیق و با تحلیلی منطقی و اصولی راه حلی را پیشنهاد داده است که پس از سی سال انقلابیون و رهبران نظامی سیاسی فلسطینی، که کارآمدی پیشنهادی امام به ذهنشان خطور نمی کرد. یا تصور نمی کردند از دست مردم کاری بر می آید. آنها به راه حلهای نظامی و تربیت چریک و مبارز خاص دلخوش کرده بودند و چندان به حضور محترم معتقد نبودند. به اصطلاح مأموریت شکست دشمن را از جمله وظایف نیروهای نظامی و چریکی می دانستند. درحالی که امام هم در زندگی پیامبران الهی به این مهم رسیده بود، هم در داستانهای تاریخی و قرآنی شیوه پیروزی نهضت ها و پیامبران الهی را با حضور عامه مردم عملی می دانست. امام بیش از همه به قدر و جایگاه و اهمیت مردم تأکید داشتند.

امام روی نیروهای مردمی واقعاً حساب می کرد. هر جا که لازم بود مردم را بسیج کند، چنان می کرد. هم در ادامه جمهوری اسلامی و دوران مبارزه مستقیم با حکومت و رژیم طاغوت، اکسیر وجود مردم را شناخته بود و هم در نهضت انبیاء الهی به جایگاه مردم نزد اولیاء و رسولان الهی پی برده بود.

و مگر در ایران، قبل از حرکت عمومی و ملی و گسترده مردم در تبعیت و اطاعت از دستورات مبارزانی خاص امام برخی از به اصطلاح مبارزان و جریانهای سیاسی در ملاقات با امام درصدد نبودند که اجازه حرکت های مسلحانه و نظامی بگیرند و به حساب خودشان برخی از عناصر مزدور و خائن و وطن فروش رژیم پهلوی را ترور کنند. به تصور خودشان با کشتن چند مهره از مهره های رژیم پهلوی سقوط آن رژیم را فراهم می آورند. در حالی که امام در تبعید بسر می برد و شاید از نزدیک هم در بطن حرکت های رژیم پهلوی نبود امام با بهره مندی از بینش الهی و تد بر و تدبیر می دانست نه به اصطلاح مبارزان یا مجاهدان خلق از عهده این مهم بر می آیند و نه رژیم پهلوی علیرغم پوسیدگی و شکست بنیادی با آن بادها می لرزد و سرانجام سقوط می کند. امام به نوعی خاص با شیوه ای الهی مردم را به صحنه فراخواند. بقدری حضور، حمایت و تبعیت مردم از امام گسترده و عمیق بود که هیچ بهانه ای برای استمرار حکومت پهلوی باقی نگذاشت. عملاً به شاه و افراد و اطرافیان و عوامل او نشان داد که نزد ملت ایران جایگاه، وجهه و محبوبیت و قرب و حرمتی ندارد. این استراتژی را بقدری به عمل در آورد که حتی برخی از انقلابیون تند و تیزرو هم حیران شدند. شاید در خلوت خود می گفتند مگر با تظاهرات و شعار و به خیابان ریختن می توان رژیم پهلوی را از میان برداشت در حالی که دیدیم امام واقعاً به اتکا و اعتقاد به آن روش که روش اولیا و انبیاء الهی است موفق شد.

امام تا مادامی که تصور می کرد رهبران فلسطینی به فکر عامه مردمند آنها را می پذیرفت. در ایران هم وقتی دریافت که برخی از رهبران کردستان ایران می توانند در خدمت نهضت باشند آنها را پذیرفت و وقتی احساس، کرد لازم است با حضور مردم انقلابی، کردستان را از لوث وجود رهبران و برخی عواملِ بانفوذ، اما بیگانه و وطن فروش پاک کند، عامه مردم را به صحنه فرا خواند. و مگر نه اینکه امام در جنگ یا دفاع مقدس هم مردم را به جبهه ها گسیل می کرد و از آنان می خواست صحنه ها و جبهه ها را گرم نگه دارند، تا دشمن تصور نکند که با پیروزی ظاهری بر فلان گروه و جماعت واقعاً راه به جایی برده است. نسل اولی ها بخوبی بیاد دارند که امام برای نجات کردستان از دست توطئه گران داخلی و خارجی مردم را به کردستان گسیل می کرد. بقدری آن بسیج عمومی مؤثر بود که تصور جدایی کردستان عزیز از خاک ایران اسلامی برای همیشه در ذهن بسیاری بایگانی شد. برای فلسطین هم بر این راهبرد اساسی- کارآمد، مفید و اثربخش تأکید می ورزد. «من بیش از پانزده سال است که در اعلامیه ها و سخنرانی های خود اسرائیل را محکوم کرده و از ملت فلسطین و سرزمین آنان دفاع کرده ام. اسرائیل غاصب است و هرچه زودتر باید فلسطین را ترک کند و تنها راه حل این است که برادران فلسطینی هرچه زودتر این ماده فساد را نابود گردانند.» (صحیفه امام خمینی، مجموعه مقالات یادگار امام، ج 5، ص 176)

امام از همان سالهایی که در موضع زعامت قرار گرفت، نسبت به فلسطین و نجات آن از چنگال اسرائیل حساس بود. به راه حلهای سیاسی- دپیلماتیک، امیدوار نبود، هر وقت هم که برخی از رهبران با او دیدار می کردند، شیوه های مذاکره و تفاهم و گفتگو و به اصطلاح سازمان مللی و حقوق بشری را قبول نداشت، چون می دانست در مذاکره، عدالت، حق طلبی، انصاف، آزادگی، برابری و... معنا ندارد. می دانست مذاکره با کسی که خانه افراد، سرزمین آباء و اجدادی، وطن و مولد فلسطینی ها را اشغال کرده، مذاکره با کشور جعلی، مذاکره با غده سرطانی، مذاکره با دشمن سرسخت اسلام محال است برای مظلوم و مورد تعـّدی و تجاوز واقع شده، نفعی در پی داشته باشد. جالب اینکه یادگار امام هم در تحلیل اندیشه های آن زعیم الهی، معتقد به بسیج عمومی است.

یادآوری این نکته ضروری است که امام سالها قبل از تشکیل سپاه پاسداران و تولد فرخنده بسیح سپاه و سایر مراکز، با طراحی خاص به تشکیل بسیج مردمی اقدام کرد. از سرعشق و آگاهی بسیج را پیشنهاد کرد و دیدیم وقتی سپاه بسیج شکل گرفت به عنوان پشتوانه قوی و مردمی در پشت صحنه و خطوط مقدم جنگ با صدام ایثارگری می کردند. از این ارگان به شجره طیـّبه یاد کرد. اینکه ملتی بنشینند چشم به راه مذاکره، منتظر اینکه کی سازمان ملل تشکیل جلسه دهد، کی سازمانهای جهانی بیانیه ای در محکومیت اسرائیل متجاوز صادر کند این بیانیه های بی خاصیت چه نفعی برای میلیونها انسانِ آواره ای دارد که دهها سال زیر چادر زندگی می کنند؟ چه دردی از آلام سنگین ملتی درمان می کند، که با چشمان خویش شاهد مهاجرتهای یهودیان سراسر جهان به کشور و سرزمین موروثی مسلمانان فلسطینی اند؟ نظاره گر قد کشیدن هر روز شهرکهای یهودنشینی هستند که به تعبیر ساختگی و جعلیِ رهبران فکری و دینی به سرزمین موعود! فرا خوانده می شوند. هر روز می بینند مهاجرت یک خانواده یهودی به سرزمین قدس مساوی است با اخراج و آوارگی یک خانواده فلسطینی که قرنها در آن آب و خاک نفس کشیده و نسلهای متمادی در آنجا زندگی کرده اند. گیریم دهها و بلکه صدها بیانیه در محکومیت اسرائیل متجاوز و یا دفاع از فلسطینی های آواره صادر شود چه دردی را از آنان درمان می کند. وقتی صهیونیست ها هر غلطی می خواهند، می کنند و کوچکترین تأثیر و تهدیدی برای تجاوزهای پی درپی اسرائیل نیست.

به پیشنهاد یادگار امام برای نجات ملت فلسطین دقت شود این پیشنهاد و تحلیل برگرفته و ذیل آراء و نظر امام خمینی مطرح شده است:

«رفت و آمدهای یاسر عرفات به این کشورهای عامل آمریکا بوده، یاسر عرفات و امثال او مسیر انقلاب فلسطین را عوض کردند، خیال کردند با کارهای سیاسی می توانند در مقابل اسرائیل بایستند و این بزرگترین خیانت به آرمانهای انقلابی است. مگر می شود با کنار آمدن با حسنی مبارک و شاه حسین و فهد و صدام و امیر کویت و بقیه شیخ نشینها کاری پیش برد؟ جریان این است که باید مردم فلسطین خود فلسطینی ها در ابتدا دست به کار شوند، پس به عنوان پیشقراولان جنگ، به عنوان اولین خاکریز جنگ با اسرائیل چاره ای نیست جز اینکه مردم فلسطین برای دفاع از میهن اسلامی شان وارد مبارزه عملی بشوند. همان کاری که شما برای اندیشیدن درباره آن جمع شده اید باید عمل کنیم؛ یعنی باید ببینیم دولت ایران برای شما چکار می کند، باید ببینیم دولتهای مبارز و انقلابی برای شما چکار می کند. راه عملی رسیدن به اهداف انقلابی شما چیست؟ امام می گویند: اولین خاکریز را باید خود شماها بزنید، مردم فلسطین باید اولین خاکریز را داشته باشند. اما، حالا مردم فلسطین که تعدادی اندک هستند و این همه دشمن دارند.» (مجموعه آثار یادگار امام، ص519)

نکات مهم این پیشنهاد و تحلیل عبارتند از:

1- عدم اعتماد به رفت و آمدهای سیاسی رهبران فلسطینی از جمله عرفات.

2- مذاکره با کشورهای عامل آمریکا، خیانت بزرگ به آرمانهای انقلابی فلسطینیان است.

3- با سران منطقه مثل «حسنی مبارک، شاه حسین، فهد، صدام و امیر کویت و بقیه شیخ نشینها» نمی شود کنار آمد.

4- فلسطینی ها باید خود دست بکار شوند و بعنوان پیشقراولان جنگ، نخستین خاکریز جنگ با اسرائیل را باید مردم فلسطین بزنند.

5- دولت ایران هم باید به راهها و شیوه های کمک به فلسطینی ها بیندیشد.

6- از اینکه مردم فلسطین، آنان که قرار است وارد صحنه نبرد شوند، اندک هستند و از

 

پشتوانه قوی جهانی و منطقه ای هم محرومند، نباید خوفی به دل راه دهند.

نکته مهم این است که بند 6 از پیشنهاد در واقع یک فکر و پیشنهاد قرآنی است، دقیقاً مبتنی است بر آیه کریمه: «کم من فِئه قلیله غَلَبُت فِئه کَثیره» در ادامه از تفسیر اندیشه های ناب امام بندهای دیگری به پیشنهادهای مذکور می توان افزود، از آن جمله اند:

7- کشورهای مسلمان برای نجات فلسطین باید دست در دست یکدیگر بنهند و برادران مبارز فلسطینی را کمک کنند.

8- قدم بعدی را تحریم اقتصادی می دانند. در رأس تحریم ها باید تحریم نفت به اسرائیل باشد.

9- چون اسرائیل بدون آمریکا معنا ندارد. آمریکا از اسرائیل جدا نیست. امام و یادگارشان بر این اصل تأکید خاص می ورزند.

10- افزون بر این، امام و احمد آقا معتقدند مبارزه با اسرائیل چیزی جدا از مبارزه با آمریکا و انگلیس نیست.

11- برای مبارزه با اسرائیل نباید حتی از مبارزه با شوروی هم غافل بود.

12- قیام مسلحانه پیشنهاد صریح امام در برابر کشوری است که علیه کشورهای اسلامی قیام مسلحانه کرده است. نکته بسیار مهمی که از مجموعه موارد فوق در تقدیر قابل بیان است رعایت اصل مهم و استراتژیک «نه شرقی، نه غربی است» امام هرگز در طولِ تاریخ انقلاب برای مقابله با آمریکا به شرق روی خوش نشان نداد تا چه رسد که به ابرقدرتهای غرب چشم داشته باشد درصورتی که تمام نهضتها و انقلابهای معاصر با حمایت مستقیم یکی از دو ابرقدرت عصر خود حمایت، پیروز یا به انجام رسیده اند.

نکته بسیار ظریفی که باید بر آن تأکید کرد این است که همیشه و در هر شرایطی ابرقدرتها و اقمار وابسته بدانان همیشه حامی اسرائیل بوده اند. شاید بگویید امروز که دیگر جهان دوقطبی نیست یعنی بلوک شرق و غرب وجود ندارد. جهان تک قطبی شده است. اگر چنین است چرا امروز روسیه که حداقل یکی از قدرتهای مطرح دنیاست هیچ حرکتی برای دفاع از ملت مظلوم فلسطین در جریان غزه از خود نشان نداده؟! دریغ از اقل کار یعنی محکومیت اسرائیل!

نکته جالب اینکه احمد آقا قیام مسلحانه علیه اسرائیل را فتوای فقهی امام می داند. صاحب این قلم معتقد است یا مسلمانان از برد و تأثیر فتاوای علمای اسلامی بی خبرند، یا خدای ناکرده اطاعت و قبول فتاوای مراجع دینی را برخود تکلیف نمی دانند!، اگر واقعاً به آن پیشنهادها عمل می شد، دهها سال بود که اسرائیل نابود شده بود.

نکته بسیار لطیفی که از محتوای اندیشه های امام بدست می آید، بازگشت به خویشتن خویش است. اصولاً متفکران، جامعه شناسان و رهبران خردورز، وقتی بازگشت به خویش را مطرح می کنند که ملت یا قومی هویت خویش را از دست داده است. ملتی که خود را فراموش کرده یا از گذشته خود بی خبر است یا گرایش و وابستگی آن به غیر، بحدی است که از خود و فرهنگ خود بیگانه شده است. مثلاً غرب زده یا شرق زده شده، و مگر نبودند یا نیستند افرادی در کشور ما ایران، که امروز سرسپرده غرب و بلوک غرب شده اند، از هرآنچه رنگ و بو و صبغه و نشان ملی و ایرانی و بومی داشته باشد متنفرند. فکر می کنند باید از موی سر تا ناخن پا غربی شد! اینکه امام و یادگارشان پیشنهاد بازگشت به خویشتن خویش را می دهند، در اثر حالت رخوت و بی هویتی است که بر امت اسلام حاکم است. جالب است که امام بازگشت به خویش را چنین مبنایی و اساسی مطرح می کند: «ما... تا به اسلام رسول الله(ص) برنگردیم، مشکلاتمان سرجای خودش هست». (مجموعه آثار یادگار امام، ص 521 ـ صحیفه امام، ج 13، ص 89)

نکته عبرت انگیز اینکه امام همین عبارت را در سالهای آخر عمر بعنوان راهبردی کارساز حتی برای ملت ایران ضروری می دانست به عبارتی تعبیر معروف «اسلام ناب محـّمدی» که امام برای جدا کردن خط اسلام اصیل از اسلام های ساختگی و تحریف شده و رنگ و رو باخته و ترسیم خط واقعی انقلاب بر آن تأکید می ورزید. حتی در برابر آن اسلام آمریکایی را مطرح می کرد تا افرادی که در برابر اسلام ناب محـّمدی مقاومت می کنند مردود و غیر مفید شناخته شوند.

وجود این عبارت ها و هزاران رهنمود عمیق قرآنی و عقیدتی ما را بیش از پیش به بازگشت به اندیشه های حضرت امام نیازمند می کند. واقعاً بقدری جریانها و مسائل و مشکلات سریع و گذرا رخ می داد، که ما از درک عمیق این سخنان جا می ماندیم. امام آن رهنمود را واقعاً استراتژیک یا راهبردی می داند. هم برای نجات فلسطین و هم افغانستان و یقیناً عراقِ امروز، حتی برای ایران اسلامی، بازگشت به اسلام رسول الله را ضروری می داند.

نکته ظریف دیگری که از تفسیر بازگشت به اسلام رسول الله یا اسلام ناب محـّمدی، عایدمان می شود این است که اگر به اسلام برگشتی باید از آن دفاع کنی، نمی شود به اسلام برگشت ولی کنار نشست و نسبت به سرنوشت اسلام احساس مسئولیت نکرد. اگر به اسلام برگشتیم در آن صورت مرزهای ساختگی در دنیای عقیده برداشته می شود. شاید با همین تلقی منطقی و قرآنی است که امروز ما نمی توانیم نسبت به سرنوشت ساکنان غزه بی طرف باشیم. احساس می کنیم خانه های ما ویران می شود، احساس می شود هموطن ما بمباران می شود. یقیناً اگر کسی در دفاع از حقوق مردم غزه تردید کند از لحاظ مبنایی در جهان وطنی اسلامی دچار ضعف است. حتی اسلام وظیفه ای ورای این برای ما ترسیم می کند و آن دفاع از مظلوم است اگر مسلمان هم نباشد. مگر شعار امام حسین خطاب به نیروهای شیطانی و یزیدی جز این بود که حتی اگر دین ندارید، و به معاد و آخرت هم معتقد نیستند، حداقل آزاده باشید، همان اصل آزادگی ما را مکلف می کند مدافع حقوق مظلوم باشیم و در برابر ظالم بایستیم.

اگر افرادی در مساعدت، کمک و گزارش لحظه ای فاجعه اخیر غزه توسط ایران اندک تردیدی دارند بهتر است به آرای امام مراجعه کنند تا روشن شود که بعنوان مرجع و رهبرو فقیه و زعیم بلامنازع، دفاع از حقوق مردم فلسطین را در همه ابعاد حکم می کند، هم مادی و هم معنوی و یادگار امام برداشتی شفاف از آرای امام دارد آنجا که گوید:

ما چه کمکی می خواهیم بکنیم. ما کمک مادیمان چیست؟ کمک معنویمان چیست؟ رسانه ها و دستگاههای تبلیغی باید در خدمت فلسطین باشند. تلویزیونمان در خدمت فلسطین باشد. فرهنگ در خدمت فلسطین باشد. اگر این کار را کردیم کمک معنوی است. مساجدمان دعا کنند، گلدسته های مساجد یاد فلسطین را از یاد مردم نبرند. دائم فکر و ذکر مردم ما را به اینکه اسرائیل یک غده سرطانی در منطقه است مشغول کنند، اینها کارهای معنوی است.

کار مادی چیست؟ امام که فرمودند ما باید کمک مادی کنیم، کمک مادی این است که ما نفت بفروشیم و پولش را به مسلمانان واقعی و معتقد به مبارزه بدهیم تا در یک جنگ، آزادی فلسطین عزیز را رقم بزنیم.

امام می فرمایند امروز به تمام مسلمانان عموماً و بر حکومتها و دولتهای عربی خصوصاً به خاطر حفظ استقلال خودشان، لازم است که به پاسداری و پشتیبانی این گروه مجاهد متعهد (مبارزان فلسطین) اقدام کنند، و از هیچ تلاشی در راه رسانیدن اسلحه، آذوقه و ذخیره به این مجاهدان راه خدا دریغ نورزند.

پیام دیگر: «ملت اسلام به حکم وظیفه انسانی و اخوت و طبق موازین عقلی و اسلامی موظفند که در راه ریشه کن کردن این گماشته استعمار از هیچ فداکاری دریغ نورزند و با کمکهای مادی و معنوی و نیز با ارسال خون، دارو، اسلحه و آذوقه برادران خود را که در جبهه جنگ هستند، یاری کنند.» (صحیفه امام، ج 3، ص 2)

اگر ما مخاطب امام هستیم باید به این عمل کنیم. یعنی خون، دارو، اسلحه، آذوقه به برادران خود که در جبهه جنگ علیه اسرائیل هستند یاری کنند و از هر راه ممکن برادران مسلمان خود را در آزادی سرزمین فلسطین و نابودی صهیونیزم کمک نماییم (مجموعه آثار یادگار امام، ص522)

از آرا و اندیشه های امام نکات بسیار ارزشمند و روشنگری توسط یادگار عزیزشان مرحوم حاج احمد آقا استخراج یا منتج می شود. ما تصورمان این است که وقتی یک کشور اسلامی شده ایم باید سرمان به کار خودمان باشد. برای نسل سومی ها بسیار مشکل است که بگوییم چرا باید با تمام وجود و ابعاد باید از مردم غزه دفاع کرد. شاید نسل سومی ها نمی دانند که بسیاری از مبارزان ایرانی قبل از انقلاب اسلامی، در دوران حکومت پهلوی آرزو داشتند روزی به مبارزان انقلابی فلسطینی تأسی کنند. دوست داشتند در اردوگاههای نظامی نیروهای فلسطینی دوره های چریکی ببینند و مگر افرادی چون شهید چمران و خود احمدآقا و ... برای آموزشهای چریکی در همان اردوگاهها دوره هایی را دیدند. مگر شیوه های ناب و اسلامی مبارزان فلسطینی برای مبارزان ایران الگو و سرمشق نبود؟! و مگر شاه مسلمانانی را که از آنان آثار و جزوه های فلسطینی گرفته می شد سالها به زندان محکوم نمی کرد؟! مگر جوانان مبارز و انقلابی دیروز ایران در آرزوی حتی عکس گرفتن با مبارزان فلسطینی نبودند؟! البته جنگ ایران و عراق فرصت طلایی را برای جوانان ایرانی فراهم آورد، واقعاً بقدری پخته و گداخته شدند که برای نسل امروز از مسلمانان مبارز، خود معلمِ کارگشته و کارآزموده شده اند. اگرچه بسیاری از آن مردان بزرگ به شهادت رسیدند، اما فرهنگ مقاومت و دفاع از کیان و حقوق ایران اسلامی فرهنگ شده است. واقعاً بیانیه های اخیر رهبری دقیقاً تکرار مواضع شفاف امام خمینی است. چه کسی است که در این مواضع روشن و اسلامی و ناب و خداپسندانه که دقیقاً شهامت و آزادگی امام خمینی را تداعی می کند، تردید کند؟!

باید از یادگار امام تشکر کرد که موضع گیریهای آیت الله خامنه ای را استمرار و منطبق با مواضع امام می دانستند. اگر به اصل نجات بخش «انترناسیونالیسم اسلامی» پایبند باشیم، مبارزه هرگز خاموش نمی شود. هرگز نمی توان شاهد ظلم، ستم، تعدی و تجاوز بود و ساکت نشست. یادگار امام بسیار ظریف تفکر و تلقی اسلام ایرانی را به نقد می کشاند. این نوع اسلام را که فقط برآمده از نوع تلقی و تفسیر امام از اسلام است، برای نجات مسلمانان از تمامی مصائب و بلایا کارآمد می داند. یادگار امام چون از عملکرد جبهه ملی و نهضت آزادی و مواضع التقاطی آنان در جنگ ایران و عراق کاملاً آگاه بود و نخستین زمزمه های مخالفت دولت ایران را از ملت فلسطین از زبان و نشریات آنان شنیده بود بخوبی می دانست که مرز کشیدن ملی گراها بین ایران اسلامی با سایر کشورهای مسلمان چه پیامدهایی خواهد داشت، به نکته ای مهم تأکید می ورزید و آن نکته را هم از طرحها و پیشنهادهای کارآمد امام راحل باید دانست و آن «اعتقاد به انترناسیونالیسم اسلامی» است. حتی در جایی دیگر از آرا و آثار حضرت امام با پیشنهاد اتحاد جماهیر اسلامی روبرو می شویم.

حاج احمدآقا با تیزهوشی و آینده نگری پرده از برخی شیطنتهای حساب شده و طراحی های استثماری آمریکا بر می دارد. باوجودی که آمریکا از عراق حمایت می کرد و سعی داشت به هیچ عنوان جنگ به نفع ایران تمام نشود، اما هدف اصلی او از حضور و حمایت از عراق، تهدید ایران اسلامی است. عجیب است که یادگار امام حضور آمریکا در منطقه را به هیچ عنوان جدا از نقشه اسرائیل در منطقه نمی داند. ساده لوحی است که حتی پس از سالها به تکرار ترفندهای آمریکا توسط اسرائیل یا تجاوز و تعدی اسرائیلی ها با حمایت مستقیم آمریکا پی نبرده باشیم. معتقدم در تمام ترورها و کشتارهای گسترده و انفجارهای عمومی که به شهادت صدها و بلکه هزاران مسلمان در عراق منجر می شود، به نوعی اسرائیل و آمریکا دست دارند. برخی از تحلیلگران می گویند در عراق برخی از افراطیون سرسپردگان حزب بعث بجان هم افتاده اند یا علاقمندان به صدام حسین که سالها از قبل آن خبیث بهره ها برده و بر مردم عراق مسلط بوده اند و اینک تمام شرایط، پست، مقام، جایگاه، ثروت و اعتبار خود را از دست داده و حتی در شرایط حاکمیت یک دولت قدرتمند دستگیر و محاکمه خواهند شد. معتقدم این ترورها وعملیات خرابکارانه همگی به نفع اسرائیل است. کجاست یادگار عزیز امام تا بار دیگر به توطئه خلیـج عربی بجای خلیـج فـارس و تخریب واقعیت های مْسـّلم تاریخی، علیرغم هزاران سند و مدرک و کتاب و حتی آثار باستانی دال بر اصالت خلیج فارس بازهم آنان در گزارش ها، مطبوعات، روزنامه ها و مصاحبه ها و مکاتبات رسمی خود بر خلیج عربی تأکید می ورزند.

با وجودی که از کودکی در کتابهای درسی این منطقه و خلیج را به خلیج فارس شناخته اند و در کتابهای درسی بیست سال پیش کشورهای عرب منطقه این خلیج، خلیجِ فارس آمده است امروز در جهت اهداف شوم شبکه صهیونیزم جهانی و آمریکا و حتی استعمار گر روزگار انگلیس درصدد مصادره لفظی خلیج فارسند. البته نه جای گلایه و شکوا که اعتراض صریح و قاطع به کشورهای عرب منطقه باز است که چرا تا این میزان باید وابسته و خودفروخته باشند و برخی از رگه های دوران جاهلیت را باز آفرینی کنند و حرمت همسایه نگه ندارند. در شرایطی که ما از انترناسیونالیزم اسلامی حرف می زنیم و به اسلام فقط در محدوده ایران معتقد نیستیم. آنان از پان عربیسم که صورت مُدرن جاهلیت است حرف می زنند! من این عصبیت افراطی اعراب را نوعی پْست جاهلیت یا جاهلیت مدرن می نامم.

سخنان یادگار امام را با دقت بخوانیم تا دریابیم از چه وسعت نظر و نگاهی برخوردار بوده و چه نکات ظریف و لطیف و ارزشمندی را بازگفته که مثل بسیاری از سخنان امام از یاد برده و از آن همه برکت و هدایت و سخنان روشنگر و نجات بخش جز برخی خاطره، چیزی را در یاد و نظر نداریم.

«آمریکا مقصودش عراق نیست. ممکن است عراق عقب نشینی کند، مقصودش ما هستیم. انقلاب اسلامی و مقصودش باز تنها ما نیستیم، مقصود انقلاب جهانی اسلام است. ما از این موقعیت باید بهترین استفاده را بکنیم. ما نمی توانیم ساکت باشیم، آمریکا بیخ گوشمان آمده، اگر فردا پایش را در جزایر ما گذاشت، تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی را گرفت؛ گفت اینها مال امارات است، فردا آمد پایش را جای دیگر گذاشت؛ پس فردا هواپیماهایش از خوزستان رد شدند؛ ما از حالا اگر با آنها به صورت تهاجمی برخورد نکنیم، با جوانان حزب اللهی چه می توانیم بکنیم؟ چگونه می توانیم جوانان حزب اللهی را قانع کنیم که باید با مرز بجنگد؟ اسلام مرز ندارد. به انترناسیونالیسم اسلامی معتقد هستیم. ما به اسلام در محدوده ایران معتقد نیستیم. اینها که حرف ملی گراهاست. ما که تمام مبارزه مان با لیبرالها و ملی گراها بر سر همین است که ما می گوییم در هر کجای دنیا مسلمانی صدا زد ما باید جوابش را بدهیم، و اگر جوابش را ندهیم مسلمان نیستیم؛ «فَلَیسُ بِمّسلِم». (مجموعه آثار یادگار امام)

امام می فرمایند: «مسلمانان باید بدانند که پس از انقلاب اسلامی و توجه به قدرت خارق العاده اسلام... نقشه امریکا که به دست خبیث اسرائیل در جریان است به بیروت و لبنان خلاصه نمی شود که اسلام در همه جا در کشورهای اسلامی خصوصاً منطقه خلیج فارس و حجاز مرکز وحی الهی هدف است». (صحیفه امام، ج 16، ص 513 ـ 514)

بی خود نبود امروز رهبر ما می گفتند، چیزی را که ما می نشینیم فکر می کنیم، با یک جدیت روی آن تحقیق کنیم، امام با یک نظر می گفتند.» (مجموعه آثار یادگار امام، ص523)

امام، جمهوری اسلامی را با شیوه دعوت عام مردم در صحنه، پیش برده است. در بررسی تاریخ نهضت و انقلاب اسلامی، به مواردی برمی خوریم که از خردمندی، آینده نگری و تأکید امام بر شیوه خاص و اصولی خویش خبر می دهد. برخی از افراد، در سالهای تبعید امام سعی داشتند جنگ مسلحانه با رژیم طاغوت را در دستور کار قرار دهند، اما امام به هیچ جناح و گروه و سازمان، مجوز حرکت مسلحانه را ندادند، چه بسا خیلی ها هم از این عدم موافقت امام راضی نبودند. چون تصور می کردند امام برای مبارزه و سرنگونی رژیم پهلوی برنامه مشخص و مدونی نداشته باشد، بعدها روشن شد که امام شیوه و اصول خاص خود را دارند و آن تکیه بر حضور مستمر مردم هم در دوران انقلاب و هم در جریان دفاع مقدس است. شاید در جنگ هم برخی از فرماندهانی به رعایت اصول کلاسیک جنگ پایبند بودند و از حضور عمومی و فراگیر مردم در جبهه ها در ابتدا راضی نبودند، زیرا حضور خیل عظیمی از نیرو امکان سازمان دادن و برنامه ریزی آنان در قالب جنگهای سنتی و کلاسیک را سلب می کرد. اما بعدها پی بردند که یقیناً امام در آن حضور امیدوارکننده خیر و برکتی دیده که بر آن تأکید می ورزید، علاوه بر آبدیدگی مردم و تقویت روحیه مقاومت در نیروهای نظامی رسمی و کادر، خودِ افرادی هم که به جبهه ها روانه می شدند شدیداً تحت تأثیر فضای معنوی و در عین حال حماسی، روحیه می گرفتند. همچنین روحیه دفاع از سرزمین و خاک به جهتی که سرزمین و کشور اسلامی است برای نیروهای اعزامی قداست خاصی می یافت. هرگز امام افراد را به دفاع از خاک و میهن ترغیب نمی کرد، بلکه اصرار داشت چون ایران کشوری اسلامی است، چون جمهوری اسلامی مورد تهاجم قرار گرفته، لازم است برای بیرون راندن بیگانه، توده مردم جبهه ها را گرم نگه دارند.

در مورد انتفاضه فلسطین هم همان شیوه را مدنظر داشتند. من معتقدم امام بیش از هرکس از حضور مردمی نسل جوان و نوجوان فلسطین حمایت کرد و خوشحال شدند. یقیناً چون نسل جدید فلسطین، از مذاکرات خسته کننده، طولانی و در مواردی هم نبود اراده محکم بر پیشبرد اهداف نهضت واقعی و انقلابی مأیوس بودند، به تعبیری حضور مردمی و پیام روشن انتفاضه این بود که بگذارید خود ما حتی با دست خالی و در حد پرتاب سنگ در برابر اسرائیلی ها اظهار وجود کنیم. اصلاً انتفاضه قابل حمایت و دفاع است. باوجودی که بظاهر و تحت هیچ شرایطی قابل مقایسه با نیروهای تا بن دندان مسلح اسرائیلی نیست.

یادگار امام در بیانیه مورخ 17 / 12 / 72 که به مناسبت برگزاری راهپیمایی روز جهانی قدس صادر کرده است. با وجود کوتاهی پیام به نکات مهم و ارزشمندی تأکید می کند.

1- تأیید بر قیام مردمی فلسطین (انتفاضه بعنوان نور امید در دل سرزمینهای اشغالی).

2- تأکید بر برگزاری روز جهانی قدس.

3- توقع داشتند مسلمین جهان به طور همه جانبه از حضور ملت مظلوم فلسطین (تحت عنوان انتفاضه) حمایت کنند.

4- مبارزان و مجاهدان فلسطینی از طرحهای خیانت آمیز سازش با اسرائیلی ها خسته شده اند.

5- اسرائیل مورد حمایت امپریالیسم آمریکاست.

6- روز جهانی قدس، روز نمایش، روز قدرت سیاسی و مبارزات امت واحد اسلامی است و شرکت در این راهپیمایی به مثابه وظیفه انسانی- اسلامی است.

نکته بسیار مهمی که در صدور بیانیه یادگار امام قابل تأمل است اینکه انتفاضه حرکت برآمده از اندیشه ها و رهنمودهای امام المجاهدین خمینی کبیر است. باز هم معتقدم اگر بجای صدها جلسه برای مذاکرات صوری و بی خاصیت و حتی غیر مفید و مضّر، به سازماندهی و حمایت واقعی مردم می پرداختند، حداقل فلسطینی ها در وضع فعلی نبودند.

یادگار حضرت امام بر مواضع امام شدیداً پایبند بود. معمول است که بسیاری از فرزندان در مواضع و نوع تلقی و نگاه و برداشت و تحلیل جریانها با پدر خود اختلاف هایی داشته و بعضاً نقطه مقابل آنان قرار می گیرند. از این نوع فرزندان و پدران حتی در رده های بالای مسئولیت کم نداشته ایم. اما اطاعت قلبی و تبعیت مطلق احمد آقا از امام، الحق مسأله ای استثنایی بود. احمدآقا به واقع در امام ذوب شده بود. در مورد رابطه با رهبران فلسطینی که در روزگار جوانی آرزوی دیدار آنان را داشت و عشق هر مبارز ایرانی مسلمان دیدار با آنان بود، نیز مرید امام بود. حتی برخی مثل شهید چمران و احمدآقا برای آموزشهای نظامی و جنگهای چریکی و خیابانی در لبنان و فلسطین مدتی را سپری کردند. وقتی احساس کردند که امام نظرشان نسبت به رهبران فلسطینی منفی است. امام آینده نگر رسیده بودند که نوع تعامل، موضعگیری، ملاقات، سفر و دیدارهای افرادی چون یاسر عرفات که روزی نماد مقاومت و مبارزه و ایستادگی در برابر اسرائیلی ها بود، بقدری تغییر کرده است که هیچ دردی از فلسطینی ها درمان نمی کند، خیلی راحت و سریع و قاطع او را در ذهنشان خط زدند. امام نسل جوان و مبارز و شجاع فلسطینی را به شروع مبارزه جدید تشویق می کردند. حتی احمد آقا در بیاناتی که خطاب به بازماندگان شهدای آمل در تاریخ 21 / 6 / 1372 دارد به نوع برخورد و رفتار امام با یاسر عرفات اشاره می کند.

اینکه امام حتی حاضر نبود او را بپذیرد، خود این رفتار بهترین درس عبرت است، نخست اینکه افراد به سبب رفتار و عملکردشان از نظر امام دارای ارزش و اعتبار و حرمت اند نه صرف مبارزه در دوره ای از زندگی، نه صرف سابقه شکنجه و زندان و...، نه صرف خیـّر بودن و در راه خدا خرج کردن، نه صرف سابقه خانوادگی، هیچکدام از نظر امام ملاک تأیید همیشگی افراد، گروهها، جریانها و جناحها نیست. ملاک تأیید افراد و جریانها و حتی رهبران و مبارزان از نظر امام حرکت در صراط الهی است. حاج احمد آقا از برخورد عبرت انگیز و درس آموز امام با رهبران خائن ساف، خاطره ای را تعریف می کند که در آن امام خمینی اظهار بی علاقگی می نماید از اینکه عرفات را بپذیرد. حاج احمد آقا هم که خود فردی کامل و بهره مند از بلوغ کامل سیاسی و اجتماعی و عقلانی و اجرایی، بود بدون کوچکترین تردید بعد از آن هرگز از افرادی چون عرفات به نیکی یاد نکرد. وقتی کسی بر اصول می ایستاد پایبند مواضع روشن، شفاف و حق طلبانه باشد تحت تأثیر اوضاع اجتماعی- سیاسی و به تبع از وزش بادهای سرد و گرم، مزاج عوض نمی کند. البته احمدآقا از نوع برخورد امام با عرفات و در تحلیل شیوه و مشی و نوع رفتار امام با رهبر ساف به دو نکتۀ بسیار مهم تأکید می کند: یکی اینکه عرفات و امثال آن به قدرت کار آمد و خارق العادۀ حرکتهای دینی اعتقاد راسخ و قلبی نداشتند و دیگر اینکه از قدرت لایزال الهی چشم امید بسته و دل به قدرت پوشالی غرب و شرق داده بودند. و دیدیم چند سال در چنبرۀ مذاکرات بی خاصیت اسیر شد و سرانجام هم کاری از پیش نبرد، ای کاش این مذاکره ها به درجا زدن منجر می شد. دیدیم که نتیجه این مذاکره ها عقب نشینی و ضعف و همنشینی با رهبران صهیونیست شد. بزرگترین ضربه ای که همکاری و دست در دست شارون یا اسحق رابین نهادن به ملت فلسطین زد، شکست و فرو ریختن قبح رابطه با اشغالگری بود، که دهها سال میلیونها مسلمان را چادرنشین اردوگاهها کرد. اسرائیل برای فرو ریختن این قبح حاضر بود میلیاردها دلار هزینه کند. کمپ دیوید در واقع امضای شکست رهبران خائن اعراب بود. از آنجا که در جان و جسم نسلهای بعدی فلسطین و لبنان خون غیرتی جدید جاری شد و چشم امید از رهبرانی چون عرفات بر بستند و خود وارد صحنه شدند حتی با دست خالی یا نهایت، سنگهایی که به واقع کار سجیـّل را می کردند. جالب اینکه یادگار امام معتقد بود امام عرفات را از بگین برتر می دانستند. و دیدیم که یاسر عرفات تا زمانی که بعنوان یک مهره خائن و سازش کار بر سر کار بود کاری از پیش نبرد. بعد از خود هم فرهنگ مذاکره و باج دادن را به یادگار گذاشت و امروز شاهد هستیم که محمود عباس «ابومازن» هم ادامه دهنده راه اوست. دیدیم که در جریان حمله وحشیانه اسرائیل به نوار غزه مثل سایر سران بی غیرت و خائن عرب کوچکترین حمایتی از مقاومت مردم در غزه از خود نشان نداد و حتی کنار اسرائیلی ها ایستاد، زیرا آنان را محکوم نکرد. تلویحاً از اسرائیلی ها حمایت کرد و به نوع مبارزه صریح و قاطع و حماسی، نسل جدید از رهبران فلسطینی معترض بود. یقین می دانم اگر یادگار امام امروز زنده بود با توجه به مواضعی که در طول عمرشان به تأسی از امام در جریان حمایت از فلسطینی ها بخصوص مبارزات مردمی آنان داشت، در کنار افرادی چون هنییه، خالد مشعل و بیش از همه سید حسن نصرالله قرار می گرفت. اینک اصل سخنان آن عزیز سفر کرده که به ذکر خاطره ارزشمند از امام می پردازد:

«برخورد هوشمندانه حضرت امام خمینی(س) با عملکرد رهبران خائن ساف نمونه ای کم نظیر از مواضع روشن ایشان در قبال سرنوشت ملت فلسطین است. در چند سال پیش اینجانب یکی از خاطرات خود را درباره سفر دوم عرفات به جمهوری اسلامی ایران و نحوه برخورد حضرت امام(س) با وی در حضور رهبر معظم انقلاب و ریاست محترم جمهوری بیان کردم که موجب تعجب گردید. زیرا حضرت امام در این سفر وی را نپذیرفتند و به صراحت فرمودند که اگر عرفات از بگین بدتر نباشد دست کمی هم از او ندارد. به واسطه اصرار بعضی از مسئولین و تأکید بر مصالح جنبش مردم فلسطین امام(س) چند دقیقه ای او را پذیرفتند، اما حتی یک کلمه هم بر زبان نیاورند و بعد از آن هم او را هیچ گاه نپذیرفتند. امام(س) انسانی روشن ضمیر بودند و آنچه را که ما در آینه نمی دیدیم ایشان در خشت می دیدند. امروز ما با روشنی به عمق مواضع امام(س) در قبال مسأله فلسطین پی می بریم. رهبران خائن فلسطین از اول هم معتقد به قدرت خارق العاده حرکتهای دینی نبودند. آنها قبل از اتکا به قدرت لایزال الهی به قدرت پوشالی شرق و غرب متکی بودند. اما به فضل الهی و با قدرت مردم مظلوم فلسطین، آرمانهای مقدس فلسطین تداوم خواهد یافت و قطعاً شکست و خواری از آن اسرائیل و خائنین خواهد بود. (مجموعه آثار یادگار امام، جلد دوم، ص531)

وقتی به مرور مواضع و تکرار سخنان و بیانات و رهنمودها و بیانیه هایی که امام به مناسبت روز قدس، مبارزات مردم فلسطین و لبنان با اسرائیل و مسائلی از این گونه می پردازیم، انصافاً باید رهبر بزرگ جهان اسلام بخصوص حامی و رهبر واقعی فلسطینی ها و لبنانی ها را امام عزیز دانست. خدای را شکر که جوانان آن روز فلسطین و لبنان هنوز بقدری بی هویت نشده بودند که مثل رهبران خائن عرب و فلسطین حرفها و مواضع امام را تند و غیراصولی و افراطی بدانند. هنوز از اخلاص و سلامت نفس بهره داشتند که رهنمودهای اصولی، بنیادی و قرآنی امام در جانشان نشست و امروز ماییم و حسرت جانسوز هجرت آن زعیم. ماییم و فراق جانکاه آن ابرمرد، آن الهی مرد، آن ابراهیم، آن حسین عصر، آن مردی که خدا، وجودش را از اسلام ناب پر کرده بود، ماییم و جای خالی یادگار برومندش، ماییم و نبود حضرت حجت الاسلام حاج احمد آقا تا از این پیروزی ها و به ثمر نشستن شیوه مقاومت و مبارزه امام توسط نسل جوان و جدید فلسطین و لبنان لذت ببرد. شادمانی را در چهره مبارکش ببینیم وقتی از این پیروز ی ها چهره ای خندان دارد. یقیناً روح بلند آن دو در جوار قرب الهی ناظر و شاهد ماست. شادباش روحشان و بدرقه راهشان درود و صلواتی هدیه می کنیم.

 

 

منابع:

1. مجموعه آثار یادگار امام. حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی. دوره دو جلدی. ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، 1374.

2. صحیفه امام خمینی (مجموعه آثار امام خمینی) دوره 22 جلدی. ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، 1378.

 

 

منبع: حضور، ش 67، ص 104.

انتهای پیام /*