در چهل سالگی انقلاب؛

منزل چهلم

می توان برای ملموس کردن عظمت کاری که امام خمینی کرد، او را به انیشتین علوم انسانی تشبیه کرد. انیشتین، ظرفیت عظیم مستتر در هستۀ اتم را در علم فیزیک آزاد کرد و نشان داد که چه نیروی حیرت آوری در این ذرۀ ناپیدا و نادیده وجود دارد. امام خمینی نیز ظرفیت عظیم سیاسی اسلام را آزاد و فرمول این آزادسازی را در دنیای مدرن کشف کرد و خود، آن را به مرحلۀ عملیاتی و بهره برداری عملی در ایران رساند.

کد : 172288 | تاریخ : 04/06/1397

روابط عمومی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره): ابراهیم برزگر(استاد دانشگاه علامه طباطبایی): انقلاب اسلامی وارد چهل‌سالگی خود می‌شود و جمهوری اسلامی ایران چهلمین سال خود را آغاز می‌کند. نهال نظام، به درختی تناور تبدیل شده‌ و انقلاب اسلامی تا مرزهای اسرائیل واقعیت عملی یافته‌ و عراق، سوریه، لبنان، یمن و سایر کشورهای مسلمان را درنوردیده است. اندیشه‌های امام در مقیاس منطقه‌ای و حتی جهانی اثرگذاری نموده و به­ نظر صاحب‌نظران و متفکران مغرب‌زمین همچون گیدنز، این اندیشه‌ها جهان را وارد مرحلۀ پست‌سکولاریسم کرده‌است. تاریخ‌نگاران آینده به‌احتمال زیاد، جهان اسلام و جهان را به دورۀ قبل از خمینی و دورۀ بعد از خمینی تقسیم‌بندی خواهند کرد. تلاش مزاحمان و مستکبران به‌تعبیر قرآنی بر این متمرکز شده‌است که از مرحلۀ تمدن‌سازی انقلاب اسلامی در واحد سیاسی جمهوری اسلامی ایران جلوگیری کنند؛ زیرا اگر این مرحله تحقق عینی پیدا کند، مدخل الگوی توسعۀ جمهوری اسلامی و امام‌خمینی وارد ادبیات توسعۀ جهان می‌‌شود و به‌عنوان الگوی بدیل نظام سرمایه‌داری و توسعۀ مسلط و ازنفس‌افتاده و بدون مدعی مغرب‌زمین تلقی خواهد شد. براین‌مبنا، بی‌سابقه‌ترین فشارها و تحریم‌ها و محدودیت‌ها بر آن اعمال شده و می‌شود.

انقلاب اسلامی چند‌مرکزی شده و علاوه‌بر سرچشمۀ همیشه‌جوشان ایران، اکنون در عراق، لبنان، یمن و سوریه نیز شعبه زده و قدرت مانور خود را بیشتر و بیشتر کرده‌است. واقعیت صدور فرهنگی ارادی و غیرارادی انقلاب، فعلیت و تحقق عینی یافته‌است. شیطان بزرگ آمریکا و شیطانک‌های کوچک منطقه‌ای آن، کوشیدند با اسلام سیاسی و تقلبی وهابیت و گروه‌های تکفیری سعودی، به ‌مقابله با اندیشه‌های ناب اسلام و اندیشه­ های امام‌خمینی بپردازند و در طول بیش از سه دهه، با پشتوانۀ سرمایۀ نفت عربستان سعودی و صرف ده‌ها میلیارد دلار در جهان اسلام و مسجدسازی وهابی و تأمین مبلغ و امام‌جماعت وهابی برای آن مساجد و مراکز آموزشی، به‌نوعی بدیل برای اسلام محمدی بسازند.

اکنون بعد از هفت‌سال ناکامی، این الگوی اسلام سیاسی وهابی و تکفیری و در یک‌کلام، اسلام آمریکایی آشکار شده و پیامدهای مخرب آن بر کارگزاران غربی و عربی آشکار شده و این خود تبلیغ غیرمستقیمی بر اسلام عقلانی امام‌خمینی و حقانیت آن گذاشته‌است. بِن‌سلمان تا آن‌جا پیش‌ رفته‌است که در عربستان با اسلام وهابی و مبلغان وهابی که روزی خودشان آن را نهادینه‌سازی و به سراسر جهان ارسال می‌کردند، به مخالفت برخاسته و محدودیت‌های جدی برای آنان ایجاد کرده‌است و حتی در گفتار و مصاحبه‌ها، آشکارا از وهابیت اعلام برائت می‌کند.

می‌توان برای ملموس‌کردن عظمت کاری که امام‌خمینی کرد، او را به انیشتین علوم انسانی تشبیه کرد. انیشتین، ظرفیت عظیم مستتر در هستۀ اتم را در علم فیزیک آزاد کرد و نشان داد که چه نیروی حیرت‌آوری در این ذرۀ ناپیدا و نادیده وجود دارد. امام‌خمینی نیز ظرفیت عظیم سیاسی اسلام را آزاد و فرمول این آزادسازی را در دنیای مدرن کشف کرد و خود، آن را به مرحلۀ عملیاتی و بهره‌برداری عملی در ایران رساند.

امروزه، بیش از یک میلیاردونیم جمعیت مسلمان از شیعه و سنی، از عرب و عجم، از خلیج فارس تا مالزی و اندونزی، از ترکیه تا آسیای مرکزی و شمال آفریقا، همگی معمای حل‌شدۀ امام‌خمینی و منطق رابطۀ دین و سیاست را پذیرفته‌اند. ضرورت تعیین‌کنندگی دین در عرصۀ عمومی و سیاست، امروزه ازسوی اکثریت قاطع آنان پذیرفته شده‌است و به‌همین­ دلیل در هر کشور مسلمانی انتخابات آزاد شود (نظیر ترکیه)، احزاب اسلام‌گرا به قدرت می‌رسند. هرچند آنان به مأخذ اصلی اندیشۀ خود یعنی امام‌خمینی، ارجاع نمی‌دهند، ولی اندیشه‌های امام‌خمینی را اخذ و با زیست‌بوم و اقتضائات محلی و ملی خود، بومی‌سازی کرده‌اند و تغییراتی در آن داده و تفاسیری خاص از آن داشته ­اند، اما هستۀ اصلی آن همان اندیشه‌های امام‌خمینی است. این به­دلیل آن است که برخلاف انیشتین و صاحبان علوم غربی، امام فرمول آزادسازی هستۀ سیاسی اسلام را احتکار نکرد، بلکه برعکس، آن را در اختیار همۀ مسلمانان آزادی‌خواه جهان قرار داد و نام آن را صدور انقلاب گذاشت. نامی که حتی تا مدت‌ها شیطان بزرگ و شیطانک‌های منطقه‌ای در فهم دلالت آن مشکل داشتند و آن را با اقدامات نظامی ایران و جز آن اشتباه گرفتند. شوربختانه این آزادسازی در دو فضای فکری متفاوت و دو زمینۀ فکری گوناگون، دو بازتاب نوعی داشته‌است.

ازقضا، اندیشه‌های تکفیری هفت‌سالۀ اخیر نیز تفسیری تقلبی و تقلیدی ناشیانه از اندیشه‌های امام‌خمینی است. همان بارانی که اگر بر چمن‌زار و زمین مستعد ببارد، آن را دلنواز و گوارا می‌کند و اگر همین‌ باران بر لجن‌زار ببارد، بوی تعفن از آن متساعد می‌شود. همان‌سان که از انقلاب کبیر فرانسه، یک تلقی دموکراتیک در قالب نظام‌های سیاسی دموکراتیک و یک تلقی فاشیستی در قالب نظام‌های فاشیستی نظیر هیتلر و موسیلینی داشت، انقلاب کبیر اسلامی نیز یک تلقی معقول همچون جمهوری اسلامی و حزب‌االله لبنان و یک تلقی غیرمعقول همچون گروه‌های تکفیری دارد که انرژی آزاد‌شدۀ سیاست در آموزه‌های اسلامی را در مجرای خوارجی آن به‌کار می‌گیرند و به‌جای خدمت به اسلام و مسلمانان، خیانت می‌کنند و البته این‌ها در کشاکش همیشگی حق و باطل و نور و ظلمت خود، صلابت و حقانیت اندیشه‌های امام‌خمینی در گذر زمان را به ­اثبات می‌رساند. امروزه الگوی اسلام وهابیت که بیش از سه‌دهه برای مبارزه با اندیشه‌های امام‌خمینی طراحی و ترویج شده بود، با توجه به پیامدهای مخرب و وحشیانه‌اش به شکست انجامیده‌است. هر ضرری منفعت‌های خاص خود را دارد که خود را در قالب تجربۀ زیسته، برای اسلام‌خواهان مدرن جلوه‌گر می‌کند. در تضارب آراء، به‌تعبیر امام‌علی رأی صواب و درست از اسلام خود را آشکار می‌کند.

اندیشه‌های امام‌خمینی در منزل چهلم در سطح داخلی و خارج قرار گرفته‌است و در چهل‌سالگی در اوج قدرت عصبیت ابن‌خلدونی خود قرار دارد و با اعتمادبه‌نفس، مخالفان درونی را تحمل می‌کند و دموکراسی و مردم‌سالاری پرشور و شعور خود را دارد. بااین­همه، این «جامعۀ در صراط» است و هنوز باید احساس درراه‌بودن را از دست ندهد و این احساس را به نسل‌های بعدی منتقل کند. هنوز مقاصد بین‌راهی زیادی مانده و نیازمند آن است که استراتژی امام به‌روز شود. زبان امام باید برای نسل جدید روزآمد گشته و متناسب با ذائقۀ آنان تنظیم و بازسازی شود و در گزاره‌های کوتاه توییتری‌گونه، عرضۀ ساندویچی گردد و به‌ویژه به این پرسش پاسخ داده شود که اگر امام 1368 اکنون در سال 1397 بود چه تحلیلی از اوضاع ایران و جهان ارائه می‌کرد و چه تجویزی می‌نمود؟ چگونه رقبا و دشمنان را در شطرنج سیاست همچنان کیش‌ومات می‌کرد و کدهای جدیدی بر سر راه آنان می‌گذاشت؟

 متأسفانه اکنون کدهای زیادی از امام‌خمینی توسط دشمن کشف رمز شده‌است. این امر البته به‌مدد مناقشات درونی به‌ویژه مباحثات انتخاباتی بوده‌است. این کار پیمودن مسیر را اندکی دشوارتر و پرهزینه‌تر کرده‌است؛ بنابراین باید با تولید فکر، مجدداً آنان را در تنظیم استراتژی در وادی حیران گذاشت. ازسوی­ دیگر به‌حکم منطق موقعیت، بعد از سی­ سال از رحلت امام، شرایط منطقه‌ای، جهانی و حتی داخلی دگرگون شده‌است و نیازمندیم تا با حفظ محکمات امام‌خمینی، پرسش‌های جدید را شناسایی کنیم و آنان را بر متون موجود از امام‌خمینی و سیرۀ عمل سیاسی وی عرضه کنیم و درواقع آن را به نطق واداریم و پاسخ این پرسش‌ها و مسئله‌های جدید را از آن طلب کنیم و به‌این‌ترتیب، به اجتهاد در اندیشه‌های امام‌خمینی بپردازیم. به‌این‌شکل، همچنان روزآمدسازی اندیشۀ امام‌خمینی انجام می‌شود، فراتر مسئله­ محوری به منحل­کردن مسایل به نیازهای مطرح شده در ادبیات امام که کهنه ناشدنی است توجه کرد و درصدد ترجمه این نیازها به ادبیات روز نسل جوان توجه کرد . به‌این‌ترتیب می‌توان عقلانیت سیاسی را به‌طور روزافزون و به ­موازات زمان و همزمان با پیچیده‌شدن نسلی در جمهوری اسلامی و با شناخت منطق نظام سیاسی ازسوی رقبا و دشمنان و فهم کدهای نظام ازسوی آنان، به‌روزرسانی کرد و ما نیز به‌طور متقابل کدهای جدیدی تولید ‌کنیم و به‌این‌ترتیب کار آنان را در فهم و پیش‌بینی رفتارمان دشوار و بلکه ممتنع یا به تأخیر ‌اندازیم. درواقع، با این کار، امام را همراه با تحولات سی‌ساله به پیش می‌بریم و به‌روز‌رسانی می‌کنیم.

بسیاری از بخش‌های این برنامه، به زبان سیاسی روز و چاشنی زبانی آن برمی­گردد، اما بخش‌هایی نیز به محتوای جدید رجعت دارد. امام، هستۀ سخت و تغییرناپذیری دارد، ولی لایه و رویه‌ای تحول‌پذیر و پویا و همگام با مقتضیات زمان و مکان نیز دارد. به‌این‌ترتیب، ثبات محکمات و تحول درهم و در یک هارمونی و هماهنگی موزون به پیش می‌رود و تبصره‌های جدیدی بر آن افزوده می‌شود. این افزوده‌ها در راستای تکمیل و پیشرفته‌کردن قواعد موجود است و بعضاً متناسب با کنش و واکنش دشمن منطقه و بین‌المللی و صحنۀ عینی سیاست عملی است. این تبصره‌ها و بصیرت‌های جدید در نقض آن قاعدۀ کلی نیست. این کار، در سطح نظریه‌پردازی سیاسی می‌تواند با سعۀ صدر بیشتری پیگیری شود تا اندیشۀ امام در زمان متوقف نشود و امام در سال 1368 چه در زبان و چه در محتوا متوقف و حبس نشود.

البته خطر لغزش و تفسیر و اجتهاد مستمر در آرای امام، تحریف ناخواستۀ اندیشه‌های امام‌خمینی است. خطر، تحریف عامدانۀ مهندسی‌شده و عبور از امام‌خمینی و مواجه‌شدن با پلورالیسم و فهم متفاوت از امام‌ است. سپس در مرحلۀ رفتار سیاسی، خطر تعصب‌ورزی بر فهم خاص و خدشه‌دارشدن وحدت با اطاعت­ نکردن از ولی فقیه زمان است. خطر عدم ظرفیت سیاست عملی برای اجرای همۀ این ویراست‌های متعدد و جدید از امام ­خمینی نیز وجود دارد. برای این آسیب، باید تمهیدات متدلوژی و روش‌شناسانه طراحی کرد. این کار نیز مجهزشدن به ویژگی‌های سه‌گانۀ شناختی و عاطفی و رفتاری امام‌خمینی‌گونه و اسلامی و نیز چاره‌شناسی و جستارشناسی خاص و روش‌شناسانۀ خود و ویژگی‌های بینشی مفسر را می‌طلبد.

مفسر باید بتواند امام را درون‌فهمی کند و به‌طور مثال بفهمد چگونه توحید افعالی امام در تحلیل سیاسی وی و در گزارۀ امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، بازتاب پیدا می‌کند. بین اعتقادات مؤمنانۀ واقعی امام در توحید و این­ قبیل گزاره‌ها، رابطۀ ژرفی وجود دارد. چگونه ایمان عمیق امام به وعده‌های الهی در ایشان خوش‌بینی سیاسی ایجاد می‌کند و چگونه با آن به پیش‌بینی سیاسی دست می‌زند؟ چگونه آن پیش‌بینی‌ها به‌طور مکرر در موضوعات متفاوت در سیاست داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی درست از کار درمی‌آید و تحقق عینی می‌یابد؟ این‌جاست که تا فرد مزۀ ایمان را نچشد، نمی‌تواند مفسر آرای امام شود و طرف‌های خارجی هم نمی‌توانند کدهای امام را رمزگشایی کنند.

مفسر امام باید ویژگی‌های اخلاقی ناب داشته باشد. تهذیب نفس درازمدت و قطع­ نشدنی و پایان‌ناپذیر را به‌سامان برساند. این امر در دوران عسرت و روزگار طاغوت و مبارزات و دوران ریسک بالا مهیاتر بود و متأسفانه در دوران گشایش امروز، نسل جدید سیاست‌مداران و حتی مفسران دشوار و در حد امتناع است. فرد باید به‌طور مثال طعم مرگ در صحنه‌های مختلف، طعم تلخ فقر و گرسنگی و مبارزه با هوای نفس در هر معرکه، به‌ویژه دشوارترین و آخرین آن یعنی ریاست‌طلبی را چشیده باشد. همچنین باید معنای تقوا و روشن‌بینی و فرقان و معنای اخلاص و جاری‌شدن حکمت بر زبان را تجربه کرده باشد. در یک کلام، معرفت امام فقط از جنس مطالعاتی و پژوهشی نیست، بلکه مبانی گرایشی و عاطفی و اخلاقی ناب خود را می‌طلبد. باید مفسر بکوشد خود را به آن قله نزدیک کند، هرچند نرسد.

مفسر امام باید ویژگی کنشی و رفتاری مطابق با احکام اسلام داشته باشد. گفتاردرمانی و بیان حرف‌های قشنگ کفایت نمی‌کند و عملوا الصالحات را می‌طلبد. «دو صد گفته چون نیم‌کردار نیست.» این عمل است که خود فرد را در موقعیت‌های جدید اعتقادی و اخلاقی قرار می‌دهد و وی را مستعد تفسیر آرای امام می‌کند.

از جنبۀ فنی متدلوژی این کار نیز باید تعریف شود. با همۀ این تمهیدات، همواره لغزش‌پذیری در تفسیر امکان دارد. این قاعدۀ قهری هر اجتهادی است، زیرا در هر فرایند اجتهادی، دو مسیر محتمل است: اجتهادی که به هدف اصابت می‌کند و اجتهادی که به هدف اصابت نمی‌کند و هر دو درصورت انگیزۀ خالص، مأجورند؛ لل مجتهد المصیب اجران و للمخطی اجر واحد. آن‌که در اندیشه‌های امام خمینی اجتهاد می‌کند و به مقصد درست و مطابق با محکمات و اصول امام می‌رسد، دو اجر دارد و آن‌که در ادراک، ناخواسته مرتکب اشتباه می‌شود، فقط یک اجر می‌برد.

حتی اندیشمندان کثرت‌گرای مغرب‌زمین همچون آیزایابرلین نیز کثرت‌گرایی را فقط در مرحلۀ نظریه‌پردازی و اندیشه‌ورزی و سیاست نظری می‌پذیرند؛ اما کثرت‌گرایان غربی نیز در سیاست عملی، پذیرفته‌اند که به‌طور مثال یک سیاست‌مدار نمی‌تواند ده نظریه را به‌طور همزمان اجرا کند. وی فقط می‌تواند یک نظر را اجرا کند؛ بنابراین در سیاست عملی، کثرت‌گرا نیستند، زیرا سنگینی واقعیت و ظرفیت محدود آن، این امکان را نمی‌دهد. در سیاست عملی باید از میان فهم‌های متفاوت، فقط فهم نظر ولی فقیه زمان را اجرا کرد و همگان از آن اطاعت کنند. از محکمات اندیشۀ امام‌خمینی، تبعیت از رهبری و در این‌جا تفسیر رهبری از دیدگاه‌های به‌روزشدۀ امام‌خمینی است.

اندیشه‌های آیت‌الله خامنه‌ای درواقع، در امتداد همان اندیشه‌های امام‌خمینی و استمرار همان راه امام در منازل و موقعیت‌های جدید ایران، منطقه و جهان است. هرچند این به‌معنای انسداد باب اجتهاد در اندیشه‌های امام نیست. تفسیر رهبری نه حرف اول، بلکه حرف آخر و فصل‌الخطاب است و بعدازآن مرجع تفسیر برتر شناخته می‌شود و معیار عمل سیاسی و سیاست‌گذاری قرار می‌گیرد؛ بنابراین همۀ افراد واجد صلاحیت با انگیزه‌های صادقانه و سه‌گانۀ اعتقادی و اخلاقی و رفتاری می‌توانند نظریه‌پردازی و تولید فکر کنند، اما در عمل سیاسی فقط از یک نظریه می‌توان استفاده کرد و محدودیت امکانات وجود دارد؛ بنابراین تفسیر و نظریۀ ولی فقیه زمان، میزان قرار می‌گیرد.

فراتر آن، این امر به‌معنای تبعیت در رفتار سیاسی از رهبری و رسیدن به وحدت و انسجام درونی و قدرت در مقابل دیگری است. الفبای امام در سیاست آن است که وحدت، قدرت تولید می‌کند و با آن، پیمودن راه و رفتن به ­سوی اهداف و غلبه بر دشمن امکان‌پذیر می‌شود.(منبع: حضور104)

 

انتهای پیام /*